واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: عقیق :بخش های از درس اخلاق مرحوم آیت الله حق شناس عبدالکریم بیان می کنیم: من به آقایان همکار خودم و به محصلین معارف اسلامی دانشگاهی هشدار می دهم که اگر می خواهند توفیق تحصیل علم برایشان ادامه پیدا کند، باید در درس اخلاق شرکت کنند! نزدیک منزلتان هر جا که هست، شمال شهر، وسط شهر، جنوب شهر و. .. جلسه ای پیدا کنید و حتماً در آن شرکت کنید! آخر باید ببینید که آن سوی عالم هم چه خبر است! پشت این دستگاه چه خبر است که بوعلی ها را اسیر کرده است. ابوعلی سینا که می فرماید: من هیچ چیزی را بدون «لم» و «بم» قبول نکرده ام؛ می گوید: با جان و روان بوعلی، مهر علی/چون شیر و شکر به هم درآویخته اند آن کسی که تعبداً هیچ چیزی را قبول نمی کند، حالا آمده دل بسته و غلام علی شده است! الله اکبر! در نامه دانشوران است که به ابوسعید می نویسد: «ای صدیق یگانه! ما همه اش در بند دنیا و مادیت هستیم! برای همین است که نه دنیا داریم و نه آخرت»! «یا علی اوحی الله تبارک و تعالی الی الدنیا اخدمی من خدمنی»؛ این خطاب تکوینی است؛ یعنی ای دنیا! خدمتگزار کسی باش که خدمتگزار من است. «واتعبی من خدمک»؛ هر کسی که خدمتگزار توست را در رنج و محنت و بلا قرار بده! *دلیل جلوه گری دنیا در نظر ما چیست؟ نکته ای که می خواهم تذکر دهم به رفقای عزیز دانشجو این است که همه ما و عالم، در محضر و حضور پروردگار عزیز هستیم، عالم محضر علم است و ما هم در این مکتب، مشغول تحصیلیم. یک بار بنده به مدرسه آقای حجت رفتم. چند تن از آقایان اهل علم که از کَن آمده بودند، نیز در آنجا حضور داشتند به من گفتند: «شما پیش آقای بروجردی برو و به ایشان بگو: ما به دنیا میل پیدا کرده ایم! نیاز به درس اخلاق داریم»، آن طلبه ها، فاضل بودند و درس خارج می رفتند؛ در عین حال می گفتند: دنیا در نظر ما بزرگ شده است! رسول اکرم(ص) فرمودند: «هر وقت دیدید که دنیا در نظر شما بزرگ شد، ناگزیر آخرت در نظرتان کوچک شده است؛ چون نسبت دنیا با آخرت، صد در صد معکوس است و آخرت کاملاً در برابر دنیا قرار دارد. لذا هرچه محبت و اشتغال به این طرف زیادتر شود، از محبت و اشتغال به آن طرف کم می شود. رابطه ای این دو، مانند رابطه مغرب و مشرق است؛ شما هر قدر از مشرق دور شوی، به مغرب نزدیک می شوی و هر مقدار که از مغرب دور شوی، به مشرق نزدیک می شوی؛ آقاجان من! آیا من که مغنی می خوانم، یا مختصر می خوانم، یا حتی بالاتر، رسائل می خوانم یا حتی بالاتر از این ها.. آیا این درس ها متکفل آن است که آخرت را در نظر من بزرگ کند؟ خیر آقا! این درس ها یک فن است و آن، فن دیگر است که البته به قول حضرت امام تهذیب و اخلاق در رأس علوم است. *وابستگی توفیق ادامه تحصیل به جلسات اخلاقی همین الآن، یکی از جوان هایی که واقعاً در حال مراقبه است، به من گفت: «آقا! من اگر علم اخلاق تحصیل نکنم، تحصیلاتم منقطع می شود!» بنده هم همین طورم. همه همین طورند که اگر مطالب اخلاقی را مورد مذاکره قرار ندهند، توفیق تحصیلشان، خیلی ساده از بین خواهند رفت. واقعاً توفیقات و تحصیلات منقطع خواهد شد؛ رفقا! استعداد و عشق به تحصیل را خدا می دهد و غایتش هم این است که خدمتگزار امام زمان(عج) باشیم. پس باید اخلاق باشد تا توفیقات ادامه پیدا کند. بعضی رفقای مدرسه می گفتند: «ما که به جایی نمی رسیم! نهایتش این است که می رویم یکی از این کتاب فروشی ها و آنجا شاگرد می شویم!» وقتی تحصیل قطع شود، عاقبت این طوری می شود؛ ای رفقای عزیز! پس در هر مرتبه ای که هستید، ولو اینکه در مراتب عالی علمی حوزه علمیه هم که باشید، باید مذاکره اخلاقی داشته باشید؛ مانند ما که پنجشنبه ها، کتاب های علمی را کنار می گذاشتیم و چهارپنج نفری، با آقایانی که همه از بزرگان و سرورهای بنده بودند، می نشستیم و مذاکره اخلاقی می کردیم. همان یک روز، هفته آتی ما را تأمین می کرد. *توصیه اخلاقی مرحوم آقای بروجردی به اساتید فن آقای بروجردی مطلبی می فرمودند که شهید هم دارند: «اساطین فن، باید قبل از شروع درس، یک حدیث اخلاقی برای آقایان محصلین بخوانند. چون این ها نوعاً فراغت ندارند تا قلوبشان را پاک و پاکیزه و مهیّای درک مطلب علمی کنند»! خلاصه آن ها گفتند: برو به آقا بگو ما درس اخلاق می خواهیم! وقتی که من به ایشان عرض کردم، ایشان فرمودند: من برای ده هزار نفر آقایان اهل علم، از کجا استاد اخلاقی تهیه کنیم؟ یعنی ایشان حرف را رد نکردند و به فکر رفتند که برای این همه طلبه چه باید بکنند! فهمیدی داداش جان؟! معلوم می شود این، مطلب بزرگی است که آقایان باید به درس اخلاق حاضر شوند تا تحصیلاتشان ادامه پیدا کند و سودبخش بشود! پدر یکی از طلبه ها که در مدرسه دارالشفا حجره داشت، آمد و حجره او را قشنگ و پاکیزه رنگ کرد و پرده های قلم کار اصفهانی و چراغ خوراک پزی آلمانی و. .. برایش گذاشت. این پسر گفت: «پدرم این کارها را کرده تا من درس بخوانم، ولی آنچه باید در من باشد که در رأس همه مسائل است و اگر چیزی جز آن نباشد، همان کافیست، در من نیست؛ من عشق به تحصیل ندارم و این مسأله مهم در من از بین رفته است»! *هشدار! اخلاق با مطالعه درست نمی شود من به شما هشدار می دهم! یک وقت نگویید: «نه بابا! درس اخلاق نمی خواهد! خودمان إن شاءالله به این مطالب می رسیم! خودمان کتب اخلاقی را مطالعه می کنیم و لازم نیست که به جلسه اخلاق برویم...»، نمی رسی باباجان! ما نمی توانیم خودمان را برسانیم، باید از همان اول که جامع المقدّمات را باز می کنیم، استاد اخلاق داشته باشیم؛ و الا تحصیلمان بریده خواهد شد و عشق تحصیلی از ما سلب می شود. *تعلیم معارف یعنی دستگیری از ایتام آل محمد(ص) برای اینکه شوق شما بیشتر شود و بنده روسیاه هم إن شاءالله در ادامه راه برای خدمت حاضر شوم، روایتی می خوانم؛ «فقیه واحد ینقذ یتیما من ایتامنا المنقطعین عنا و عن مشاهدتنا بتعلیم ما هو محتاج الیه»، یک فقیه و عالمی که یتیمی از ایتام ما را که به خاطر دوری از دیدار ما، از آنچه بدان نیازمند است محروم شده، از چنگال شیطان رهایی دهد، «اشد علی ابلیس من الف عابد» بالاتر و برتر از هزار شخص مقدس است که فقط عبادت می کند و به دیگران کار ندارد. این یک نفر که اشخاص را به کلمات آل محمد آگاهی می دهد، از هزار عابد برتر است؛ این یعنی شما باید روایات اهل بیت را بیان بفرمایید و در بین مردم، مبین احکام و روایات باشید. ببینید خدا چقدر مردم را دوست دارد که برای دستگیری از آن ها این طور پاداش قرار می دهد؟! می دانید یتیم حقیقی کیست؟ یتیم آن کسی نیست که پدرش مرده باشد، چون ممکن است این شخص در آینده یکی از بزرگان بشود و از محرومیت نجات یابد؛ اما کسی که از علم و ادب محروم مانده همیشه در محرومیت خواهد ماند و یتیم واقعی است. کسی هم که به محضر و مشاهده اهل بیت نرسیده باشد، واقعاً یتیم است و ادب نشده است و نیاز به دستگیری دارد. حال چرا این فقیه بالاتر از هزار عابد است؟! «لان العابد همّه ذات نفسه فقط» چون آن عابد مقدس می خواهد خودش را نجات بدهد و عبار را فقط سرخودش کشیده است؛ اما این فقیه «و هذا همّه مع ذات نفسه ذات عبادالله و امائه» می خواهد که علاوه بر نجات خدش، بندگان خدا را نجات بدهد. او شغلش، شغل انبیاست. «لینقذهم من ید ابلیس و مردته» او به دنبال این است که بندگان را از چنگال ابلیس و کارگزاران او خارج کند. «فذلک هو افضل عندالله من الف الف عابد و الف الف عابدة» چنین عالمی از هزار هزار مرد عابد و هزار هزار زن عابد برتر است؛ یعنی اصلاً با این ها قابل مقایسه نیست، داداش جان! حالا آقایان گوینده فهمیدند که نسبت به آقایان شنونده چه موقعیتی دارند؟ آیا این حدیث که از لسان موسی بن جعفر(ع) آمده، مشوق نیست؟ در روایت دیگری آمده است که راوی می گوید من از امام صادق(ع) درباره معنای این آیه پرسیدم: «مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً» یعنی چه؟ حضرت فرمود: مقصود کسی است که مردم را از ضلالت به هدایت و از راه کج به راه راست هدایت کند. منبع:جام 211008
جمعه ، ۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عقیق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]