تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):وقتى معلم به كودك بگويد: بگو بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830013262




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادی از شهید سید محمدحسین مصباح، فیلسوف مبارز/ سیدضیا ترابی


واضح آرشیو وب فارسی:پیام آفتاب: چهارم دلو 1357، سالروز دستگیری و شهادت علامه و فیلسوف عصر سیدشاه محمدحسین مصباح(فلسفی) یکی از شخصیت های بی بدیل، روحانی مجاهد، عالم عامل و فقیه مبارز بود که برای رفع ستم و برقراری عدالت، تامین وحدت ملی و دینی، معرفی چهرۀ وافعی اسلام و ترویج مکتب فکری و سیاسی امام خمینی (ره)، زحماتی زیادی را متقبل شد.;از روزی که افغانستان در جغرافیای جهان به عنوان یک واحد سیاسی در قرن هیجدهم میلادی شکل گرفت، تا کنون حاکمیت قبیلوی و بدوی از سوی یک قوم خاص توأم با استبداد، ظلم و بی عدالتی، در این سرزمین اعمال شده است. حاکمان، پادشاهان و امیران نسل به نسل به شکل و شمایل آل سعود بر سرنوشت کشور و مردم مظلوم افغانستان مسلط بودند و همانند درندگان خون آشام به مکیدن خون اقوام محروم و مظلوم این سرزمین مشغول. حاکمانی که شقاوت و ظلم و استبداد را از اربابان خارجی شان گویا به ارث برده بودند، این جماعت علاوه بر بی عدالتی، خصلت مزدوری و مزدورپروری را نیز به شکل نظری و تجربی از استبداد و استکبار جهانی و استعمار آموزش دیده و در این سرزمین اعمال می نمودند. اقوام کوچک مظلوم و محروم حق تحصیل در مدارج علمی بالا و یا حق ورود به پست های بالای دولتی را نداشتند، و این ادعای اهانت آمیز را برای توده مردم تلقین نموده بودند که تاجیک ها برای توت فروشی و سقاوی، و هزاره ها و شیعیان براتی حمالی و جوالی گری و شغل های پائین و پست، خلق شده اند و ازبیک ها هم کله و دماغ فکر کردن را ندارند. در طول تاریخ با این شیوه و روش بر سرنوشت مردم حکومت می کردند. هرچند در ادوار مختلف مبارزان و مجاهدان علیه ظلم و استبداد حرکت می کردند، اما اغلب این افراد زندانی و به پایه دار آویزان می شدند. از بین مجاهدان و مبارزان تنها عده ای از روحانیت و علمای شیعه بودند که بی باکانه علیه حکومت های زورگو و ستم شاهی ایستادگی و مقاومت نموده و مردم را همواره از برنامه های شیطانی حاکمان وقت بیدار و آگاه می نمودند. یکی از علمای مبارز و مجاهد ظلم ستیز حجت الاسلام و المسلمین سیدشاه محمدحسین مصباح فلسفی بود، که از مکرهای پشت پرده و عریان حاکمان فاسد و حلقه بگوش شان نسبت به بیگانه گان آگاه بود و در جهت روشن گری و افشای چهره های ظاهری و باطنی آن حاکمان خودسر می پرداخت و در آن عصر خفقان و ظلمانی فریاد می زد و برای آگاهی مردم و روشن شدن افکار جوانان و سایر اقشار با خطرات و تهدیدات دست و پنجه نرم می نمود. شدت مبارزات این مردبزرگ در زمان حاکمیت ستم شاهی و جمهوری توأم با خفقان داوودخانی بود. شهید مصباح که یکی از شاگردان با استعداد و روشن ضمیر حضرت آیت الله العظمی حجت کابلی(ره) بود دقیقاً همدوره با پدربزرگوارم حجت الاسلام سید اسماعیل شاه علوی (حاج مولانا) بود و هردو نزد آقای حجت درس می خواندند. پدر بزرگوارم از مبارزات و مجاهدت های شهید مصباح به زیبایی و عظمت یاد می نمود و می گفت «در آن زمان شهید مصباح در جهت هم سویی، هم فکری، هماهنگی وذوحدت علمای وقت مانند آیت الله واعظ، آقای ناصر، محقق کابلی، آقای افشار، آقای شیخ زاده، آقای عالم، شیخ سلطان و سایر علمای عصر بیش از حد و توانش تلاش می نمود و همواره خطرات داخلی و خارجی که اسلام و مسلمین و هم چنین جامعه افغانستان را تهدید می کرد یادآور می شد». شهید مصباح در عصر و زمان خودش در جهت مبارزه با ظلم و استبداد داخلی و استکبار خارجی تنها شخصیت و عالم عامل بود. رابطه و فعالیت های علمی و سیاسی و فرهنگی شهید مصباح با خانواده های کاظمی و علوی یعنی خانواده بزرگ سیدکاظم شاه خیلی نزدیک و تنگاتنگ بود. در آن عصر و زمان ظلمانی برادر بزرگم آقای سیدجواد دلیر و پسرعموی بزرگم الحاج سیدشیرجان کاظمی در خاطرات شان می گویند: آقای مصباح را به گل بهار محل کارخانه نساجی و تولید پارچه دعوت نمودیم. شهید مصباح با سخنان روشن گرانه و عالمانه ای که داشتند روی برادران شیعه و سنی تأثیرات مثبت گذاشته و همه به شایستگی از ایشان استقبال نمودند. مسئولین و مقامات کارخانه نساجی گل بهار همه معترف بودند که این شخصیت خیلی ارزشمند و آگاه به مسائل اسلام و جهان اسلام می باشد و از طرفی هم اقرار می کردند مواردی را که ایشان خاطرنشان می سازد در خصوص خطراتی که اسلام و مسلمین را از بیرون از مرزهای کشور تهدید می کند ما تاحالا نشنیده بودیم. شهید مصباح در چند جلسه سخنرانی و مناظره علمی و سیاسی در گلبهار افکار شیعه و سنی را دراین منطقه متحول ساخته بود. شهید مصباح در بخشی از بیانات آتشین و روشن گرانه و علمی اش چنین بیان فرموده بودند: «ای مردم ای مسلمانان شیعه و سنی آگاه باشید استکبار جهانی و استبداد داخلی با ایجاد تفرقه و جدایی بین مسلمین جهان و مسلمانان افغانستان می خواهند همه چیز شما ملت را اعم از ایمان و برادری ، سرمایه و اقتصاد، بود و نبود شما را به یغما ببرند و از ملت افغانستان مردم گدا و محتاج بسازند، بیدار باشید قدر برادری، وحدت و همدلی تان را بدانید». (به نقل از آقایان حاج کاظمی و حاج دلیر) در خصوص شناخت شخصیت شهید مصباح این مرد بزرگ بنده خود را کوچک تر از آن می دانم تا افکار بلند و آسمانی و خدایی او را در چند صفحه کاغذ معرفی کنم، لازم دیدم شخصیت واقعی این انسان فداکار و به خدا رسیده را با بیان رسا و زیبای خودش معرفی نمایم. بخش های از دیدگاه های شهید مصباح: «وطن دوستان بیدار دل! آنهایی که مسئولیت هاشان را به مفهوم واقعی در برابر دین، و وطن و زادگاه مقدس شان درک کرده اند، آن هایی که از بی عدالتی ها و غارتگری ها، تبعیض ها و تفاوت ها، کشتن ها و بستن های وحشیانه، خون دل از دیده می بارند، آن هایی که سالیان درازی زیر سلطه استثمار داخلی، محرومیت ها کشیدند و گرسنگی ها تحمل کردند، مردم بی پناهی که مانند توپ پاس داده می شوند. آری! فرزندان ستمدیده ی افغانستان که حکومت نظامی، راه گفتن و نوشتن آزاد را بر روی شان بسته و نفس ها را در سینه های شان حبس کرده است، برای رفع مسئولیت در برابر دین، وطن و مردم شان با ندای «ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الا علون ان کنتم مومنین» و با ذکر حقایق روشن، پرده از روی جنایت نظامی بنام به جمهوری برمی دارند» و یا در بخشی از بیانات بلند و آسمانی شان می فرمایند: «در حدود سه سال و نیم از عمر این رژیم گذشت، در خلال این مدت دستوراتی صادر و کارهایی صورت گرفت، اما اعضای کمیته ی مرکزی که پیش از همه چیز باید شناخته می شدند، زیر لحاف مستور ماند. خزانه ملت تاراج، دعوت ها و سفرها آغاز و قراردادها انعقاد یافت. تکس ها و مالیات های کمرشکن و جابرانه از فرد فرد تجار و ارباب صنایع به نام قانون کمیته زیرلحاف جمع آوری شد. دزدان و جانیان معروف از زندان ها رها شدند، ولی شخصیت های علمی و بزرگان حساس و با درد به زنجیر افتادند، دست صاحب نظران و جوانان از کار گرفته شد، کهنه ها و بازنشسته ها، چون رفقای بازی شطرنج و همکاران دوره استبداد بودند به پست های حساس گماشته شدند.» و یا در بخش دیگری از این پیام های روشن گرانه اش آمده است: «اکنون ملت از جناب رئیس می پرسد که مگر روش اقتصاد اسلامی نمی تواند جامعه نوین افغانی را سازمان بدهد تا شما ناچار نشوید روش اقتصاد سوسیالیسم را انتخاب کنید؟ آیا دین مقدس اسلام راه توسل به عدالت اجتماعی و از بین بردن تفاوت و تضاد طبقاتی نیست که دست به دامن سوسیالیسم می زنید؟ آیا با این روش ناپسند اسلام و قرآن را از جامعه افغانی کنار نکشیده اید؟ با این اعتراف صریح می توانید خود را مسلمان و روش تان را روش اسلامی بخوانید؟ آیا ملت دین دار افغانستان می تواند این جسارت آشکار دولت تحمیلی را به دین و قرآن شان نادیده بگیرند» در بخشی دیگر از بیانات این مرد الهی و بزرگ آمده است: «عوامل مختلف است، اما عوامل عمده همین گویندگان، ملاها و رهبران مذهبی هستند. این ها بودند که نه خود روشن شدند و نه شمارا روشن کردند. اگر این طبقه روشن می شدند حق را درک می کردند شما را هم به حق می رساندند. این ها اگر تعالی فکری پیدا می کردند حتما فکر مردم را هم بلند می ساختند، «فاذافسده العالم فسد العالم» (نقل از ویژه نامه همایش یادیار) با توجه به قسمتی از بیانات عمیق و بلند بالای شهید مصباح و معرفی اسلام ناب محمدی و همچنین معرفی چهره واقعی استبداد و استثمار داخلی، استکبار و استعمار خارجی، در آن عصر و زمان ظلمانی، به این نتیجه می رسیم که شهید مصباح تنها شخصیت و عالم عصر و زمان خودش بوده که علیه ظلم و استبداد و بی عدالتی و حاکمان جابر و جاهل این گونه مبارزه می کرد. شهید مصباح و تلاش جهت وحدت علما و روحانیون شهید مصباح به خوبی می دانست ایستادگی و مبارزه علیه ستم کاران فقط در پرتوی وحدت بین علمای فاضل و مبارز میسر است. به هر اندازه که علما هماهنگ و هم صدا و همفکر باشند و علیه حاکمان فاسد و شبکه های انحرافی و التقاطی منسجم عمل نمایند به همان میزان پیروزی و موفقیت مردم و حضور مردم در صحنه های مبارزاتی سرعت بیشتر را بخود گرفته و کاخ ظلم و فساد را سرنگون خواهند نمود. شهید مصباح با تمام خطرات و تهدیدات که متوجه ایشان بود مکرر جلسات هماهنگی و همسویی بین علما را به خوبی و تدبیر بالایی مدیریت می کرد. به طور مثال در سال 1356 جلسه مهم در منزل خودشان برگزار نموده و علمای بزرگ آن زمان مانند 1- آیت الله نوراحمد تقدسی، 2- حجت الاسلام شیخ جان علی، 3- آیت الله سیدسرور واعظ، 4- حجت الاسلام سید عبدالحمید مروج، 5- حجت الاسلام سیدعبدالحمید ناصر، 6- حجت الاسلام میرعلی احمد عالم، 7- حجت الاسلام سیدحسن جیید، 8- حجت الاسلام کاشفی، 8- حجت الاسلام سیدمحمدحسین معصومی و خیلی از طلاب و علمای دیگر را نیز دعوت نموده و در جهت ایجاد یک بدنه محکم و اتحاد بین علمای دینی تلاش های بی امان و شبانه روزی داشتند و صدها جلسات این چنینی در مناطق مختلف کابل و میدان وردک و سایر مناطق شیعه نشین را رهبری و مدیریت می کرد. در خاطره یکی از پسرعموهایم حاج سیدحسین ابراهیم آمده است: «شهید مصباح بخش عمده از عمرش و وقت های طلائی اش را بخاطر وحدت بین علما و بزرگان سرمایه گذاری نموده بود ولی بعضی از اشخاص عالم نما و روحانی نما منحرف و التقاطی مائوئیست و شعله ای، و مغولیست به شدت با برنامه های شهید مصباح مخالفت نموده و با هم دستی و هماهنگی با نیروهای حکومتی علیه شهید مصباح دوسیه سازی و توطئه راه می انداختند، ولی شهید مصباح هیچ هراسی از آن آدم های فاسد نداشت. در بخشی از خاطراتش آقای ابراهیمی می گوید: شهید مصباح ، اگر اشتباه نکنم همه علمای بزرگ و کوچک را در قالب یک حرکت فکری جامع و کاربردی جمع نمود و مرتب با آنان جلسه داشت. یکی از نمونه های دست آورد این شخص بزرگوار تجمع و سخنرانی اکثریت علما در مسجد محمدیه تپه سلام بود که همه علما و بزرگان را جمع نموده بود و اکثریت شان مانند آیت الله واعظ، آیت الله محقق کابلی و خیلی از علمای دیگر در آن محفل سخنرانی و در جهت وحدت و همانگی علما تأکید داشتند.» با توجه به تلاش ها و فعالیت های شبانه روزی شهید مصباح در جهت وحدت بین علماء متأسفانه عده ای از علمای بزرگ حاضر نبودند که این حرکت تبدیل به یک درخت تنومند و قوی شود. در یکی از بیانات شیوا شهید مصباح چنین ایراد فرمودند: «ما در رهایی آقای واعظ خیلی فعالیت کردیم وقتی که رها شد با روحانیون تماس گرفتیم که حالت ارتباط برقرار باشد و اتحادیه تشکیل دهند، اما گمان می کنم قبول نمی کنند، اتحادیه تشکیل نمی دهند. هریک با مریدان خویش مشغول خوردن و بلعیدن، درس و نماز جماعت اند و دیگر هیچ.» در بخشی دیگر از سخنرانی شهید مصباح مردم را به مبارزه و بیداری دعوت نموده می فرمایند: «مردم باید بیدار شوید لااقل درک کردید که حزب دموکراتیک خلق پانزده سال پیش تشکیل شده، مبارزه کرده، همین مسأله شما را کفایت می کند که یخن رهبران تان را بگیرید و بپرسید چرا شما مبارزه نکردید؟ روحانیون و رهبران که مبارزه نکردند، شما مردم بیدار شوید، یک تشکل اجتماعی بسازید تا احقاق حقوق را بفهمید. اگر بیدار شدید محیط شما تغییر می کند، سرک های شما، شفاخانه های شما، معلمین شما، مدیران شما، و حکام شما همه تغییر می کنند» شهید مصباح گویا برای آرامی و آسایش خلق نشده بود تمام سلول های وجودش دم از مبارزه و جهاد علیه شیاطین و مفسدین زمان فریاد می زد. شهید مصباح جهت هماهنگی بیشتر با علمای همسو و هفکر جریان فکری مرکز علما و روحانیون مبارز افغانستان را پایه گذاری نموده و راه انداخت. تحت عنوان «انجمن روحانیت مسلمان» که این حرکت لرزه به اندام حاکمان فاسد انداخته بود. شهید مصباح و مبارزه با چندین جبهه فکری انحرافی شهید مصباح با توجه به استعداد و نبوغ بالایی که داشت و از جمله نخبگان سرآمد روزگار خویش محسوب می شد شناخت دقیق و عمیق از خطوط فکری حاکم بر جهان اسلام و غیر اسلام را دارا بود. او بخوبی می دانست که در افغانستان چی جریانات فکری ظهور و بروز نموده بودند، ودبا ریشه ها و منابع تمویل آنها آشنایی و شناخت کامل داشت، و به همین جهت بود که چشم فتنه ها را نشانه می گرفت و مردم و علما را با خطرات پیش رویشان آشنا می ساخت، جریاناتی که شهید مصباح با آن ها مبارزه بی امان داشت عبارت بودند از: 1- امپریالیسم، 2- کمونیزم، 3- فاشیزم، 4- صهیونیسم، 5- فاشیزم عربی، 6- فاشیزم ایرانی، 7- فاشیزم های فرقه گرا و تکفیری، 8- مغولسیم، 9- روشنفکران دینی التقاطی، 10- روحانی نمایان منحرف و روشنفکر، 11- روحانیت وابسته به دربار و... مرجعیت دینی در افغانستان (نگاه شهید مصباح به مرجعیت) طرز تفکر و جریان فکری شیعه در جهان مبتنی بر اطاعت از خداوند و رسول گرامی اش حضرت محمدمصطفی(ص) و پیروی از جانشینان پیامبر، حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب و 11 فرزندش و علمای دینی و مراجع تقلید و نائب برحق حضرت حجت ابن الحسن العسکری(عج) در عصر غیبت کبری می باشد. بعد از رحلت حضرت آیت الله العظمی حکیم مرجع تقلید جهان تشیع، در افغانستان سه تن از مراجع تقلید نمایندگان و مریدانی داشتند: حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی(ره)؛ حضرت آیت الله العظمی سید روح الله موسوی خمینی(ره)؛ آیت الله شریعتمداری. هرکدام از مراجه عظام نمایندگانی در سراسر جهان و افغانستان داشتند که در جهت تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و تبلیغ احکام شرعیه و جمع آوری وجوهات شرعیه انان را نمایندگی می کردند. حجت الاسلام و المسلمین سیدشاه محمدحسین مصباح فلسفی سنگلاخی شناخت عمیق و دقیق از همه علما و مراجع دینی در نجف اشرف و شهر مقدس قم داشت. حضرت امام خمینی(ره) را مرجع اعلم، افقه و اعدل تشخیص داده و بعد از حضرت آیت الله حکیم با وکالت و نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) به مبارزه و رسالت دینی اش ادامه می داد. شهید مصباح امام خمینی(ره) را نه تنها مرجع تقلید اعدل، اعلم و افقه می دانست بلکه حضرت امام خمینی(ره) را رهبر بزرگ جهان تشیع و فرشته نجات اسلام، و نائب اصلی حضرت حجت ابن الحسن العسکری، و رهبر جامع الشرایط برای براندازی بساط کفر و استکبار جهانی می دانست. شهید مصباح مدتی که در نجف اشرف بود درپای درس حضرت امام خمینی(ره) گوش به درس هایش می داد و از علم لدنی حضرت امام خمینی بهره مند می شد. او در حقیقت از علم لدنی امام خمینی، درس اصلی را گرفته بود، در واقع شهید مصباح، بالاتر از درس های فلسفه، فقه، اخلاق، احکام و عقاید از رهبرش امام خمینب(ره) راه مبارزه علیه کفر و استکبار جهانی و صهیونیزم را آموخت. شهید مصباح با غوغای درونی که داشت به باور کامل رسید که گم کرده اش، رهبر و نائب امام اش را پیدا کرده است. شهید مصباح اولین کسی شاید باشد که امام خمینی (ره) را رهبر بزرگ جهان اسلام و جهان تشیع نامیده است. رابطه شهید مصباح با امام خمینی(ره) به گونه رابطه پیامبراکرم(ص) با ابوذر و سلمان، و رابطه حضرت علی(ع) با کمیل(ره) به فرمان الهی تنظیم و تعریف شد. شهید مصباح بعد از بلکه وکالت حضرت امام خمینی(ره) را در امور افغانستان دریافت نمود. تنها چیزی که در تمام دنیا از وجودش دور بود واژه ترس بود. شهید مصباح برای تبلیغ دین و اسلام، و معرفی شخصیت بی همتای امام خمینی(ره) از هیچ قدرتی ترس و نگرانی نداشت. تنها ترس و نگرانی که شهید مصباح داشت این بود که مبادا برای رسانیدن پیام ملکوتی و آسمانی و الهی رهبر بزرگ امام خمینی(ره) در افغانستان کوتاهی صورت بگیرد. شهید مصباح برای رسانیدن پیام های کفر و شرک برانداز، استبداد ستیز و استکبار شکن امام خمینی(ره) نه تنها کوتاهی نکرد بلکه بارها و بارها از دفتر امام برای شهید مصباح پیام می رسید که در امر این رسالت مکتبی با احتیاط عمل نماید و مواظب امنیت و حفظ جان خود باشد. شهید مصباح دیگر به این پیام ها توجه نداشت. او قبلا جان و مال خود را به جانان سپرده بود. شهید مصباح جز به بندگی حق تعالی و انجام رسالت دینی و مکتبی زیر نظر معلم و رهبر بزرگ اش امام خمینی(ره) به هیچ چیز دیگر نمی اندیشید. گوشه هایی از دیدگاه و برداشت شهید مصباح درباره امام خمینی(ره) «ما از علمای متأخر در مورد سیاسی بودن دین اسلام استشهاد نکردیم، مثلا اگر نظریاتی را رهبر بزرگ ما آیت الله خمینی اضافه کرده بودند می گفتیم، ممکن از تعصب ما تلقی می کردند، لهذا قدم را فراتر گذاشته و هشت قرن جلوتر رفتیم که ببینیم در آن زمان در باره سیاست اسلام سخن گفته شده است یا نه؟ سخنان کاشف الغطاء با سخنان رهبر فعلی ما حضرت آیت الله خمینی یکیست. امام کاشف الغطاء اعلام خطر کرده، آیت الله خمینی هم اعلام خطر کرده و در یکی از خطابه هایش صدا می زند. حوزات علمیه، من اعلام خطر می کنم! نجف، من اعلام خطر می کنم! قم و مشهد، من اعلام خطر می کنم! زمامداران اسلامی، اعلام خطر می کنم! چرا تنها کاشف الغطاء درد بکشد، تنها خمینی درد بکشد» شهید مصباح در مقاله ای در سال 1349 در هفته نامه پکتیکا چاپ کابل راجع به امام خمینی(ره) چنین می نویسد: «زعیم بزرگ حضرت علامه خمینی، یکی از رهبران بزرگ دینی عصر حاضر است که در محیط زندگی کنونی در اعلمیت و اعدلیت گوی سبقت را از دیگران روبده ودر راه احیا فکر اسلامی و بیداری مسلمانان رنج ها دیده و مرارت ها چشیده» . همواره شهید مصباح در پایان سخنرانی هایش دعا می کردند، که امام خمینی(ره) به مرام مقدسش که تشکیل حکومت اسلامی است نائل شوند و مسلمانان جهان با شخصیت آن حضرت آشنا شوند. شهید مصباح در آن عصر ظلمانی و افکار تاریک جامعه و بعضی از علمای شیعی اینگونه از پرچمدار عدالت و آزادی مرجعیت و رهبری ولایت و ولایت مداری سخن می گفتند. در آن شرایط خیلی از علما بودند که بعد از خطبه های محرم و عاشورا برای «برقراری تخت و بخت شاه جوان بخت» دعا می کردند. از آنجائیکه حضرت امام خمینی(ره) با یک نگاه ملکوتی اش به شهید مصباح به این باور رسیده بود رسیده بود که یکی از ستون های مبارزاتی اش در این منطه به خوبی شکل گرفته، و شهید مصباح بهترین گزینه برای رهبری شیعیان خواهد بود. همان گونه که شیخ حسنعلی نخودکی در چهره امام خمینی(ره) این پیروزی بزرگ را می دید، و برایش جایگزین دعای کیمیا را آموخت، دقیقا امام خمینی(ره) هم در چهره شهید مصباح این پیروزی بزرگ دینی و هدایت مکتبی را مشاهده نموده و او را وکیل و نماینده مورد اعتماد خویش انتخاب نمود. در آن عصر و زمان علاوه بر شهید مصباح، آیت الله شیخ سلطان، علامه شهید ناصر، و آیت الله عالم و آیت الله تقدسی از علمای مورد اعتماد و وکلای حضرت امام خمینی(ره) در افغانستان فعالیت داشتند، روح همه این مردان بزرگ و سالکان الهی از همه ما شاد و راضی باشد. ان شاء الله شهدای عزیز و امام شهدا همواره راهنما و هادی و راهنمای ما دراین دنیای ظلمانی و تاریک باشد. تاریخچه سیر مبارزاتی و تلاش های شبانه روزی حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید مصباح را که مطالعه و مرور نمودم در تمام این دوران مبارزات رنج ها و مرارت ها، سختی ها و شکنجه ها و تهمت ها، برچسب ها و کج فکری ها و کج فهمی های نسبت به این مرد بزرگ نسبت می دادند. در تمام این دوران تلخ و شیرین مبارزات شهید مصباح به نظرم شیرین ترین، زیباترین،شکرانه ترین، آرامبخش ترین،عاشقانه ترین، عارفانه ترین و عالمانه ترین ساعت دوران این مرد بزرگ همان لحظه ها و ساعت هایی بوده که پیوند عشق و عاشقی اش با حضرت امام خمینی(ره) گره خورده است. ازین پیوند فکری و جریانی شاید بارها و بارها از خداوند سبحان شکرگذاری کرده باشد. روح آن رهبر شهید و نماینده ولی امر مسلمین افغانستان ان شاء الله از همه ما راضی و خشنود باشد. در پایان باید اذعان کنم خودم را ضعیف تر، ناتوان تر و حقیر دانستم تا پیرامون شخصیت الهی امام خمینی گونه شهید مصباح ابراز نظر کنم ازین جهت به عنوان یک تن از پیروان معتقد به حکومت اسلامی و حاکمیت نظام اسلامی در جهان زیر نظر ولی امر مسلمین خواستم ابراز عقیده و اظهار ارادت نسبت به مقام بلند شهید والامقام نموده باشم. سید ضیاء علوی ترابی


جمعه ، ۹بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پیام آفتاب]
[مشاهده در: www.payam-aftab.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن