واضح آرشیو وب فارسی:گام نیوز: گام نیوز: قصه اصلی فیلم «ازدواج موقت» نیست و بیشتر تمرکز آن در ارتباط با غرایز جنسی در جوانان و لزوم پاسخگویی مناسب به این نیازهاست.به گزارش "گام نیوز"، در اولین ساخته وحید امیرخانی که «در مدت معلوم» نام دارد، قهرمان داستان جوانی به نام میثم است که در شهرستانی نزدیک به تهران به همراه سعید هم خانه اش به صورت مجردی زندگی می کنند. میثم که در ارتباط با بحران جنسی در جوانان دغدغه دارد، کتابی درباره این موضوع می نویسد ولی به آن مجوز چاپ نمی دهند و بیشتر مسئولین بعد از خواندن این کتاب با او به نوعی برخورد می کنند که باعث سرخوردگیش می شود تا حدی که او تصمیم می گیرد در هر محفل و جمعی درباره مساله جنسی جوانان صحبت کند و جامعه را برای یافتن راه حلی قطعی برای این مسئله حساس کند. این ماجرا با ساکن شدن عده ای دختر در طبقه پایین خانه میثم و سعید، شکل جدیدی پیدا می کند و ادامه داستان با خوانده شدن اتفاقی کتاب میثم توسط این دختران و حضور یکی از اساتید آن ها در داستان، پیش می رود تا در نهایت فرصتی برای انتشار کتاب میثم پدید آید. قهرمان ساده و خوددرگیر! «در مدت معلوم» یک فیلم شخصیت محور است که بیشتر بار داستان آن برعهده شخصیت اصلی داستان، یعنی میثم [با بازی جواد عزتی] است. هرچند که در گاهی از بخش ها، وظیفه پیش بردن داستان برعهده سعید [هومن سیدی] قرار گرفته است. میثم نمادی از یک جوان دغدغه مند از جامعه ایران است که نیازهای جنسی به او فشار آورده است و سعی می کند تا از جانب تمام جوانان ایرانی صحبت کند و درد و دل آن ها را در ارتباط با این نیاز مطرح کند. هر چند که نمود بیرونی این شخصیت، بیشتر به عنوان فردی ساده و خوددرگیر نشان داده شده است! شخصیتی که وقتی نیازهای جنسی به او فشار می آورد تصمیم می گیرد به سراغ یک پیرزن دستفروش برود و از او برای رفع نیازهای جنسی خود استفاده کند که البته در نهایت مشخص می شود، آن پیرزن، یک مرد شیاد است که لباس زنان را به تن می کند! او اکثر وقت ها با خودش حرف می زند و در حالی که در آینه نگاه می کند، بلند بلند می گوید: «من میثمم! میثم. من با بقیه فرق دارم.» حرکت ابلهانه ای که باعث خنده تماشاچی می شود و شخصیت میثم را به عنوان یک جوان بیچاره که تحت فشارهای جنسی و بی توجهی دیگران نسبت به حرف هایش، پریشان حال شده است؛ نمایش می دهد. خرده پیرنگ های ضعیفی که داستان را منحرف می کنند موردی که در ارتباط با آشفتگی شخصیت اصلی داستان ذکر شد، تنها ایراد این فیلم نیست. بلکه یکی از اصلی ترین مشکلات «در مدت معلوم» خرده پیرنگ هایی هستند که به دلایلی مختلف ضعیف از کار درآمده اند و نه تنها تاثیری در گسترش داستان فیلم در عرض ندارند بلکه همانند یک عضو زائد به بدترین شکل ممکن به داستان اصلی چسبانده شده اند. برای نمونه ماجرای ورود و سکونت دختران دانشجو در ساختمانی که میثم و سعید در آن حضور دارند و همسایه فضول [با بازی اکبر عبدی] که همیشه ساکنین این ساختمان را کنترل می کند، به صورت نیمه کاره رها می شود و اصلا مشخص نیست چه اصراری در نمایش صحنه های مربوط به اسباب کشی کردن و مستقرشدن دختران دانشجو که میثم در میانه وارد آن می شود، چیست؟ ماجرای مهمانی دختران در آن شبی که میثم از بالکن می خواهد خانه آن ها را ببیند، به جز افتادن چه برگه از کتاب او چه تاثیری در روند اصلی قصه داشت؟ اصلا دلیل حضور پدر میثم [با بازی علی اوسیوند] در قصه و به یک باره رفتنش چه بود؟ و از همه مهمتر بزرگترین نقطه گنگ در داستان فیلم که مربوط به حضور پیرزن دستفروش است؛ دلیل کنترل شدن کوچه ای که تنها یک پیرزن دستفروش در آن بساط پهن کرده اند، توسط چندین ماموران امنیتی و با دوربین های مداربسته چیست؟! البته به نظر می رسد یکی از مهمترین عواملی که بر ضعیف تر شدن داستان های فرعی فیلم تاثیر گذاشته است، حذف شدن بخش های زیادی از آن در ممیزی است. چرا که بعید است نویسنده فیلمنامه این اثر حداقل در مورد دلایل حضور ماموران امنیتی در کوچه پیرزن دستفروش دلیل قانع کننده ای در نسخه اصلی داستان قرار نداده باشد. اما در هرصورت آنچه که در نهایت در اختیار مخاطب قرار گرفته، داستان مشوشی است که داستان های فرعی مختلف آن را مشوش تر کرده است و باعث شده نقاط گنگ بسیاری در ارتباط با روابط علت و معلولی داستان در ذهن مخاطب فیلم باقی بماند. وقتی موضوع فیلم گم می شود! نام فیلم ناخواسته ذهن مخاطب را به سمت ازدواج موقت معطوف می کند. موضوعی که به نظر می رسید قرار بود موضوع اصلی فیلم باشد ولی یا تیم سازنده در طول مسیر مضمون اصلی فیلمش را فراموش کرده است و یا اینکه خواسته با استفاده از این نام مخاطب بیشتری را به سینماها بکشاند و بعد از آن حرف دیگری را به او ارائه کند. هرچه که هست، در هرصورت قصه اصلی فیلم «ازدواج موقت» نیست و بیشتر تمرکز آن در ارتباط با غرایز جنسی در جوانان و لزوم پاسخگویی مناسب به این نیازهاست. پاسخی که صرفا محدود به تصمیمات جوانان نیست، بلکه به مجموعه ای از عوامل از جمله سیستم حاکمیتی کشور، سنت ها و عرف جامعه و همچنین طرز تفکر خانواده بستگی دارد. حکایت لِنگه کفشی که در بیابان غنیمت است «در مدت معلوم» نقاط مثبتی هم دارد. این اثر خوب فروخت و همچنان هم خوب می فروشد، فقط به خاطر محتوایی عامه پسندی که دارد. درست است که فیلم نه به لحاظ تکنیک کارگردانی، نه فیلمبرداری، نه موسیقی و نه دیگر نکات فنی یک اثر سینمایی، ویژگی خاصی ندارد که بتواند آن را از دیگر آثار روی پرده متمایز کند، ولی نقد فیلمساز بر مسئله بحران جنسی که تبدیل به بخش مهمی از تفکرات جوانان جامعه شده است، از طریق نمایش خوددرگیری های شخصیت اصلی و دست و پا زدن او در اتفاقاتی که برایش پیش می آید، مورد پسند مخاطب است. مخاطبی که می تواند با میثم همزادپنداری کند و مشکل او را مشکل خود بداند و خود را درست در موقعیت هایی تصور کند که میثم در آن ها گیر کرده است و حالا دارد برای رهایی از آن دسته و پا می زند. هر چند که به نظر می رسد فیلمساز سعی کرده برای دوری از حواشی کمتر به خطوط قرمز و غیرقابل عبوری که در ارتباط با بیان این مسائل در جامعه وجود دارد نزدیک شود و به نوعی جانبه محافظه کاری را گرفته است ولی باز هم حکایت انتخاب چنین سوژه ی مهمی در سینمایی که همه به دنبال نمایش داستان خیانت در خانواده ها و عشق های نامتعارف هستند، حکایت غنیمت بودن لنگه کفشی در بیابان است! به همین خاطر است که با وجود داشتن نقاط ضعف زیاد در داستان فیلم و بلاتکلیف رها شدن بسیاری از داستان های اصلی فیلم، باز هم مخاطب پس از تماشای آن با لبخند از سینما خارج می شود و احساس می کند چیزی را در فیلم دیده است که به نوعی حرف دل او نیز بوده است.
پنجشنبه ، ۸بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]