واضح آرشیو وب فارسی:شفا آنلاین: شفاآنلاین:جامعه>برنامه یا الگوی زندگی ما ایرانیان از دیرباز تاکنون الگوی زندگی ایرانی- اسلامی بوده است که بر این اساس می توانستیم ادعا کنیم فرهنگی فاخر داریم که نشات گرفته از بزرگ ترین تمدن تاریخ و برترین دین آسمانی بوده است.مدتی است برخی از ما ایرانیان این الگو را از دست داده ایم و به سمت و سویی حرکت می کنیم که انتهای آن بی هویتی در سبک زندگی است. در گذشته و اوایل انقلاب همه ما بر اساس نیازهایمان زندگی می کردیم و چون مسابقه ای هم در کار نبود افراد زندگی شان در هر سطحی هم که بود رضایتمندی را چاشنی آن می کردند و به داشته های خود قانع و راضی بودند. روند تاریخی تجمل گرایی در ایران بعد از گذشت چند سالی از پیروزی انقلاب و سال های جنگ وضعیت مالی و زندگی برخی افراد به دلایلی که من نمی خواهم عنوان کنم، نسبت به سایر افراد و خانواده های دیگر فامیل تغییر کرد. این افراد از آنجا که پول های بادآورده به دستشان رسیده بود بی حساب و کتاب خرج می کردند. ثروت های یک شبه و بادآورده برخی را به این سمت و سو برد که آنها از هر راهی به این پول های بادآورده و بی زحمت برسند. در این شرایط در کنار طبقه متوسط یک طبقه اجتماعی بالای متوسط هم ایجاد شد که با فرهنگ بقیه افراد سازگاری نداشت، اما از آنجا که همه این افراد در گذشته از یک طبقه فرهنگی و اجتماعی بودند سایران هم می خواستند رفتارهای این نوکیسگان را تقلید کنند، اما از آنجا که بین این رفتارهای نمایشی و خرج کردن های بی حساب و کتاب و سطح درآمد این افراد تجانسی وجود نداشت آنها خودشان را گرفتار تجملاتی کردند که 90 درصد آن در زندگی شان هیچ اثری نداشت. از دهه 60 به بعد اتفاق دیگری در کشور رخ داد که طی آن نحوه عرضه اجناس به حالت قرعه کشی و تعاونی درآمد. در این شرایط کسانی هم که نیازی به کالایی خاص نداشتند در این قرعه کشی ها شرکت می کردند و در اکثر مواقع کالایی به نام آنها درمی آمد که هیچ نیازی هم به آن نداشتند، اما چون قیمت آن با بازار تفاوت داشت، آن را نگهداری می کردند. موضوع بعدی بحث وام بود که از وقتی وارد زندگی ما ایرانیان شد باعث شد حتی نحوه گذراندن اوقات فراغت نیز در بعضی ها تغییر کند. متاسفانه در فرهنگ خیلی از ایرانیان خرید کردن کالاهای مختلف آن هم به صورت قسطی به اصلی ترین تفریح تبدیل شده و خودشان را با این کار مشغول می کنند. بسیاری از افرادی که به بازار می روند نمی دانند چه چیزی لازم دارند و چرا خرید می کنند. چشم و هم چشمی هم البته مزید بر علت شده است. برای مثال دستگاه مایکروویو این روزها در منزل اکثر ایرانیان یافت می شود، اما شاید به اندازه 10درصد هم از این وسیله استفاده نکنیم و صرفا به دلیل اینکه این وسیله در خانه همه افراد هست همه احساس می کنند باید حتما این وسیله را به خانه خود بیاورند یا برای مثال چرخ گوشت در منزل اکثر ایرانیان یافت می شود، اما چند درصد ما در منزل شخصی خودمان گوشت چرخ می کنیم؟ یا برای مثال آبمیوه گیری درمنزل همه هست در حالی که خود میوه خیلی بیشتر از آب آن در سبد غذایی ما ایرانیان جا دارد. واردات بی در و پیکر کالاهای مختلف! با وجود این، باید گفت ما گرفتار فرهنگی هستیم که معلوم نیست از کجا آمده و این یک طرف قضیه است. روی دیگر این مصرف گرایی به بی در و پیکر بودن واردات کالاهای مختلف برمی گردد. کالاهای مختلفی در نقاط مختلف دنیا تولید می شود اما این به معنی این نیست که هر چیزی که در هر نقطه دنیا تولید می شود ما باید داشته باشیم. ما ایرانیان حتی در گوشی تلفن همراهی که دست می گیریم نیز از تجمل گرایی غافل نمی شویم و ترجیح می دهیم بالاترین مدل گوشی موبایل را دست بگیریم. خدمات و امکانات مختلفی در گوشی های تلفن همراه جدید وجود دارد که این امکانات در بیشتر موارد مورد استفاده اکثر افراد قرار نمی گیرد. 80 درصد ایرانیان از تلفن همراه فقط برای صحبت کردن و برقراری ارتباط استفاده می کنند، در حالی که همه این افراد گوشی هایی دست می گیرند که دارای امکانات نرم افزاری و سخت افزاری مختلفی است که شاید حتی خودشان هم آن را ندانند. همه ایرانیان با خرید گوشی های هوشمند جدید برای همه این امکاناتی که مورد استفاده ندارد پول پرداخت می کنند و این مساله ای است که شاید کمتر کسی به آن توجه کند. این درست مانند این است که شما برای صرف غذا به یک رستوران بروید و در حالی که فقط می توانید سوپ بخورید در منوی غذایی رستوران انواع و اقسام غذاها و پیش غذاها را سفارش دهید و پول همه را پرداخت کنید. در این شرایط همه ما احساس فقر می کنیم و طبیعی است که با این هزینه هایی که برای خودمان می تراشیم چنین احساسی داشته باشیم. اکثر ایرانیان و طبقه متوسط آن قدر قسط و وام برای خودشان درست کرده اند که همیشه فکر می کنند پول ندارند و به جایی یا کسی بدهکارند. در این فضا طبیعی است که روابط و کلیه رفتارهای ما نیز تحت تاثیر قرار بگیرد. برای مثال در گذشته همه ایرانیان به مهمان نوازی شهره و عاشق این بودند که مهمانی در را باز کرده و بی خبر وارد خانه آنها شود، در حالی که این روزها اکثر ما از اینکه کسی به خانه ما بیاید استقبال نمی کنیم، زیرا می ترسیم با آمدن این مهمان و صرف هزینه برای او قسط چیزهایی که خریدیم و در قفسه انبار کرده ایم عقب بیفتد. بیشتر زندگی کنیم تا مغازه داری! من فکر می کنم ما روی سبک زندگی و الگوی آن اصلا و اساسا کار نکرده ایم و مردم ما دچار بی هویتی فرهنگی از نظر سبک زندگی هستند. مسئولان نیز در این شرایط مجوز ورود بی نظارت کالاهای خارجی را می دهند و هر کالایی می تواند وارد کشور شود. در کشورهای دیگر واردات این کالاها اصلا بی حساب و کتاب نیست و جدای از بحث تجملات و تغییر سبک زندگی ورود بی نظارت این کالاها باعث رکود بازار داخلی و ورشکستگی تولید کننده داخلی نیز می شود. امیدواریم با یک الگوی مناسب این مسابقه نابرابر که انتهای آن ناکجاآباد است در بین خانواده های ایرانی پایان بگیرد و ما هم مانند مردم کشورهای توسعه یافته یاد بگیریم بیشتر زندگی کنیم تا مغازه داری. در حال حاضر در خانه هایمان مغازه داری و نگهداری از انواع و اقسام اجناس را انجام می دهیم در حالی که هدف اصلی از زندگی و در کنار هم بودن را فراموش کرده ایم. عبدالرضامصری / وزیر اسبق رفاه
پنجشنبه ، ۸بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شفا آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]