واضح آرشیو وب فارسی:گلپانا: در دهه های اخیر همواره نیاز چین به خاورمیانه بیش از آمریکا بوده است و دقیقاً به همین دلیل، رویکرد غیر مداخله جویانه ی این قدرت اقتصادیِ بزرگ و بی طرفی نسبی او در درگیری های سیاسی خاورمیانه برای حکومت های این منطقه مزیتی نسبی در مقایسه با غرب محسوب می شود.: چینی ها میگویند میلیاردها دلار در خاورمیانه سرمایه گذاری می کنند اما تمایلی به دخالت در «مسائل سیاسی این منطقه» ندارند. حرفی که شاید مردم خاورمیانه آرزو داشتند از سران کاخ سفید بشنوند! احتمالاً دلیل اینکه چین – مهم ترین رقیب هژمون آمریکا در دهه آینده – را به سادگیِ آمریکا نمی توان قدرتی «مستکبر» نامید همین جمله ای است که شی جین پینگ در مقر اتحادیه عرب در قاهره می گوید: «چین از توان فزاینده اقتصادی خود برای اعمال نفوذ سیاسی در خاورمیانه بهره نخواهد گرفت.» گرچه قطعاً به خوش باوری محکوم خواهیم شد اگر این را «نقشه ی راهِ قطعیِ چین» فرض کنیم؛ اما روشن است که قدرت های غربی «هرگز» حتی برای فریب هم چنین حرفی به زبان نمی آورند. غربی ها همیشه اصرار می کنند که دست کم «به خاطر امنیت انرژی» هم که شده باید در خاورمیانه حضور داشت و حکومت های این منطقه را زیر نفوذ گذاشت. به یاد داریم که فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز شهیر آمریکایی تصریح کرده بود که آمریکا در خاورمیانه مجبور خواهد بود از منافع ایدئولوژیک خود به سودِ منافع راهبردی اش دست بکشد. او توضیح داده بود که در خاورمیانه نگرانی برای ثبات و امنیت به منظور تضمین دسترسی به نفت ضرورتاً بر ترویج دموکراسی مقدم است. [۱] مزیت نسبی در قیاس با غرب چینی ها هم به عنوان بزرگ ترین مشتری نفت ایران و عربستان سعودی طبعاً باید انگیزه های مهمی درباره امنیت انرژی داشته باشند. خصوصاً که اغلب فرایندهای «تولیدی» محتاج سوخت های فسیلی هستند. ولی با این وجود – شاید به دلیل عدم علاقه به درگیر شدن با غرب در خاورمیانه – چینی ها تمایلی به مشارکت (بخوانید دخالت!) در تأمین امنیت انرژی یا حتی ثبات بازارهای خاورمیانه نشان نمی دهند. جالب تر اینجاست که در دهه های اخیر همواره نیاز چین به خاورمیانه – هم از نظر انرژی هم از نظر بازار فروش کالا – بیش از آمریکا بوده است و دقیقاً به همین دلیل، رویکرد غیر مداخله جویانه ی این قدرت اقتصادیِ بزرگ و بی طرفی نسبی او در درگیری های سیاسی خاورمیانه برای حکومت های این منطقه مزیتی نسبی در مقایسه با غرب محسوب می شود. چینی ها این مزیت نسبی را حتی در دوران تحریم ناجوانمردانه ی ایران به خوبی نشان دادند. رئیس جمهور در اولین کنفرانس خبری پس از اجرای برجام در پاسخ به سؤالی درباره سفر رییس جمهور چین به ایران گفتند «ما دوستان دوران سختی و تحریم را فراموش نمی کنیم». دقیقاً جمله ای که نهم شهریور هم از سوی امیرعبداللهیان معاون عربی و آفریقای وزارت خارجه در نشست های کمیته سیاسی ایران و آفریقای جنوبی گفته شده بود. بدین ترتیب دستگاه سیاست خارجی کشور هم در «فراموش نکردنِ دوستان دوران تحریم» جدی به نظر می رسد. حتی همین خاورمیانه ی آشوب زده! همه نشانه ها میگویند «تعامل با دنیا» را نباید در «تعامل با غرب» محدود کرد. مصری ها که اقتصادشان به سرمایه خارجی محتاج است و منابع ارزی عظیم سعودی را هم ندارند ترجیح داده اند بجای غرب روی چین حساب کنند. رقم توافقات اواخر هفته گذشته میان چین و مصر «فقط برای سرمایه گذاری در زیرساخت ها» از مرز ۱۵ میلیارد دلار گذشت. این رقم حدود نیمی از سرمایه خارجی است که ایران برای رسیدن به رشد ۸ درصدی مورد انتظار خود در برنامه ششم توسعه نیاز دارد. (۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار [۲] ) چین به روشنی علامت می دهد که به بستن «شبیه این قراردادها» تمایل جدی دارد. و پیام این وضعیت این است که نباید از صف کشیدن شرکت های غربی (دست کم ۸ شرکت بزرگ در سه روز اول رفع تحریم!) دستپاچه شد. ظاهراً فرصت های سرمایه گذاری و تجارت در «همین خاورمیانه ی آشوب زده» به قدری جذاب است که قدرت های اقتصادی حتی حاضرند نیازهای ده ها میلیارد دلاری کشورهای منطقه به سرمایه خارجی را تأمین کنند. در همین میانه اما بسیاری از شرکت های اروپایی به خاطر محاسبات بیمه ای و «برآوردهای ریسک سرمایه گذاری» که غول های محاسبات مالی و آینده پژوهی در غرب ارائه کرده اند قطعاً به این زودی ها راضی به «سرمایه گذاری کلان در ایران» نخواهند شد. شرکت های آمریکایی یا آمریکایی-اروپایی که وضعیتشان دشوارتر هم هست. آن ها مدت هاست درگیر «تحریم های یک طرفه ی آمریکا» هستند و روی سرازیر شدن سرمایه از سوی آن ها مطلقاً نمی شود حساب کرد. درواقع طرف های غربی برای کاهش ریسک نهایتاً به دنبال «بازار مصرف» می گردند و هرگونه استقبال ایران از آن ها به معنای استقبال از «رقیب سازیِ صرف» برای صنایع داخلی خواهد بود. بگذاریم باهم رقابت کنند! سران خاورمیانه با یک نگاه واقع گرایانه و دوراندیشانه می توانند فرض کنند که «گرچه مداخله، مداخله است و وابستگی، وابستگی؛ اما این منطقه اگر صحنه رقابت قدرت ها باشد بسیار بهتر از آن است که صحنه یکه تازی یکی از آن ها باشد!» اگر تصمیم سازان خاورمیانه به این تفاهم راهبردی برسند که با به کارگیری نظریه ی موازنه مثبت و دکترین نیروی سوم می توان طرف غربی را در خاورمیانه موازنه کرد و او را به داشتنِ سهم کوچک تری در منطقه قانع کرد؛ این به سود همه خواهد بود. «مصر» با تجربه ای که از سرنگونی مبارک – به عنوان یکی از مهم ترین متحدان آمریکا! – کسب کرد کاملاً مستعد توجه به شرق و خاورمیانه است. «ترکیه» به خوبی متوجه شده است که الحاق به غرب (چه اتحادیه اروپا، چه ناتو) نفعی ندارد و غربی ها در مقابل مشکلات او ازجمله کاهش ارزش پول ملی، رکود فزاینده، کسادی توریسم در اثر تحریم های روسیه، و رشد سه درصدی تورم و شش درصدی بیکاری در ۲ سال اخیر، صرفاً به صدور بیانیه و رهنمود بسنده می کنند. ترک ها می دانند که حتی اگر بخواهند نوعثمانی گراییِ خیال انگیز خود را دنبال کنند، مراد خود را در خاورمیانه و شرق باید بجویند. علاوه بر مصر و ترکیه، با این وضعیت قیمت نفت و پیش بینی هایی که از قیمت این کالا می شود به سادگی می توان گفت ایران نیز نمی تواند به فروش نفت و برقراری همکاری های حوزه بازرگانی و تجاری بسنده کند. اگر به «سرمایه گذاری کلان خارجی» نیاز داریم پس انگیزه کافی برای نگاه به شرق و مخصوصاً چین را هم داریم. در ضلع چهارم، حکام سعودی کاملاً بی عقل اند اما هنوز به خاطر مسئله هسته ای ایران به شدت از غرب خشمگین اند و همین کورسوی امیدی ایجاد می کند که شاید انگیزه داشته باشند که خود را مستقل نشان دهند. اخباری مثل آغاز بی سروصدای همکاری شرکت ملی نفت ایران با کمپانی کشتی رانی یونایتدعرب – که ۳۵ درصد سهامش متعلق به سعودی هاست – نشان می دهد که در عین بی عقلی های آل سعود، هنوز کسانی در سطوحی از حاکمیت عربستان پیدا می شوند که بفهمند «نمی شود واقعیت های اقتصادی منطقه را نادیده گرفت.» نفتِ ایران به هر حال حمل خواهد شد، چون ما بزرگ ترین تأمین کننده نفت پرجمعیت ترین کشور جهان هستیم. شرکت های عظیم کشتی رانی صرفاً خودشان را محروم خواهند کرد اگر با ایران کار نکنند. و نهایتاً در گوشه ی پنجم قصه، اگر می بینیم که پاکستان با سعودی، انگلیس، آمریکا و اسرائیل در اقدام نظامی علیه مظلومانِ یمن همراهی نمی کند و سبب خشم آل سعود می شود؛ این دقیقاً همان پاکستانِ «هسته ای!» است که ۸۰ درصد مردمانش سنی اند و تصمیم سازی هایش کمترین تأثیری از ایران نمی پذیرد. پس روشن است که پاکستانی ها خودششان به این جمع بندی رسیده اند که «دخالت بیشتر غرب در منطقه» سودمند نیست. این نشانه ها حاکی از وجود استعدادی بالقوه برای «موازنه ی مثبتِ قدرت ها» در خاورمیانه جدید است. ایران، پاکستان، مصر، ترکیه و عراق می توانند با ترتیباتی نانوشته و محرمانه تلاش کنند در بخش مداخله گر [۳] (غرب، چین و روسیه) موازنه ای مثبت شکل دهند تا قدرت ها با یکدیگر رقابت کنند! با این شیوه آسیب های ناشی از یک جانبه گرایی کاهش میابند و بازیگران بزرگ مجبور می شوند وجود یکدیگر را در نظر داشته باشند. نتیجه اینکه یا از میزان مداخله در سرنوشت مردم منطقه می کاهند یا دست کم می دانند که در صورت مداخله، نه فقط با استقلال ملت های منطقه بلکه با منافع رقبای خود درافتاده اند! منبع.. فرهنگ
یکشنبه ، ۴بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گلپانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]