واضح آرشیو وب فارسی:نگاه آزاد: نفوذ همین جریان به ارکان نظام بویژه مجلس ششم، توهم استفاده ابزاری از مجلس را برای ساختار شکنی و عملیاتی نمودن تئوری حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت، به سر سکولارهای اصلاح طلب انداخت و ...به گزارش نگاه آزاد ؛ دوران اصلاحات که با شعار توسعه سیاسی و دفاع از آزادی شهرت یافت و با تکیه بر تسامح و تساهل لیبرالی،میدان تاخت و تاز سکولارها و لائیک ها را فراهم ساخت ، پشت نقاب اصلاح طلبانی را که با تابلوی « خط امام » و « تفکر چپ اسلامی » قدرت را کسب کرده بودند، برملا ساخت. در این دوره بود که مطبوعات و نشریات به بلندگوی افکار ضد دینی یا سکولارهایی تبدیل شده بود که دین و باورهای دینی را عامل استحکام نظام جمهوری اسلامی دانسته و پای بند به احکام و موازین شرعی را عامل مقاومت و پایداری مردم مسلمان و معتقدان نظام اسلامی در دفاع وحمایت از نظام میدانستند . از این رو جریان افراطی که رأی مردم در دوم خرداد را نفی نظام یا « نه ی بزرگ مردم به نظام » تلقی کرده بود ، شتابزده تهاجم به ارزشها و اعتقادات دینی را در دستور کار خویش قرار داد و در فاصله سالهای 76 تا 79 بیشترین هجمه را به برکت اباحه گری حاکم بر دستگاههای نظارتی دولت دوم خرداد صورت داد. نفوذ همین جریان به ارکان نظام بویژه مجلس ششم، توهم استفاده ابزاری از مجلس را برای ساختار شکنی و عملیاتی نمودن تئوری حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت، به سر سکولارهای اصلاح طلب انداخت و زمینه اقداماتی چون تهاجم به ارکان نظام ، فشار علیه رهبری و نهادهای مدافع نظام به بهانه تحقیق و تفحص و طرح سوال شده و اجرای اقداماتی گستاخانه چون نامه نگاری به رهبری و حتی تحصن و استعفاء در پایان دوره مجلس را بدنبال داشت به گونه ای که نمایندگان اصلاح طلب افراطی ، مجلس را که جایگاهی قانونی برای ایفای نقش به نفع کارآمدی نظام و رضایتمندی مردم است به میدان یکه تازی با ژستی اپوزیسیون تبدیل و به اعتبار آن لطمه زدند. اقداماتی که با بی اعتنایی مردم مواجه شد و موجبات سلب اعتماد مردم از افراطیون اصلاح طلب و شکست آنان در عرصه سیاسی را بدنبال داشت. با انتشار این نوشتار سعی بر آن است با گشودن پرونده سکولارهای اصلاح طلب ، آنسوی نقاب اصلاح طلبی سکولارها را برای شما مخاطبان گرامی بازگو نمائیم . پشت پرده نقاب سکولارهای اصلاح طلب همانگونه که نفاق را مراتب و درجات مختلفی است منافقین را نیز میتوان در دستجات گوناگون جای داد: دسته اول همان منافقین با تابلوی معروفی هستند که تفاوت نیات و کردارشان سبب اطلاق این عنوان بر آنها گردیده است. مصادیق اینگونه نفاق هم در دوره صدر اسلام و هم در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی به سرعت شناسایی و رسوا شده و در صف ذشمنان مسلمین قرار گرفتند . امروزه برخورد و چگونگی مقابله با این گروه برای امت اسلام کار صعب و پیچیده ای نیست و باید به مانند دشمنان با آنها رفتار کرد. اما دسته دوم گروهی که با کتمان نفاق خویش بصورت ظاهری به همراهی با جامعه مسلمین پرداخته اما در فرصتهای مناسب مکنونات قلبی خود را آشکار نموده و یا اهداف خود را دنبال نموده اند، کار ساده ای نیست. در تاریخ صدر اسلام ، این نوع نفاق از همان روز اول پس از رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام (ص) بستر بروز و ظهور یافت و نمودهای بارز آن در حکومت امویان و حادثه عاشورا و همچنین در رفتار با امامان شیعه علیه السلام و شیعیان آنها نمود عینی یافت. در دوره معاصر نیز پس از ارتحال حضرت امام(ره) به تدریج کسانی که قادر به کتمان اختلافات دیدگاه هایشان با آن امام همام (ره) بودند و به قول برخی شان دچار رودربایسی با ایشان شده بودند لب به سخن گشودند و در گوشه و کنار به طرح نظرات خود پرداختند و البته برای پیگیری مقاصد خویش محمل و محفل هایی راه انداختند و به تربیت کادر لازم اقدام کردند تا در دوره ای که از آن به « اصلاحات » تعبیر کردند آنچه در ضمیرشان می گذشت را در تریبون های شفاهی ومکتوبات چاپی ، کتب و مجلات و جراید و در سایتهای اینترنتی بیان کرده و مقاصد و اهداف خویش را دنبال نمودند . برخی آنها از اصلاحات در دین اسلام سخن به میان آوردند و در عمل بدنبال « پروتستانیزه » کردن شارع مقدس اسلام افتادند. در سخنان خویش از قرار دادن عقل در برابر وحی سخن گفتند و به تفسیر وحی توسط روحانیون معترض شدند و نسبت به تقلید از مراجع گلایه کردند. قرائت های مختلف را مطرح کردند تا هرمنوتیک غربی را بیان کنند تا به اصطلاح اثبات کنند که به تعداد عقول بشری راه وجود دارد به رسیدن به خدایی که الزاماً هم نباید واحد باشد و در این میان کسی حق ندارد دیدگاه خویش را برتر از دیگران بداند و به ترویج آن بپردازد. در همین مسیر از اومانیسم و انسان محوری بجای خدامحوری سخن راندند و در سر مقاله هایشان از کوتاه ساختن دست دین از دامان اجتماع نوشتند و اینچنین مافی الضمیر خود را که در آن اعتقادی به توانایی فقه اسلام و شیعه در اداره جامعه وجود نداشت ، آشکار ساختند . لذا مقصود نهایی خویش را در جدایی دین از سیاست تحت عناوین تازه تری نظیر جدایی نهاد دین از نهاد قدرت دنبال کردند و این همان تیر خلاصی بود که مارتین لوتر سالها پیش بر پیکر نیمه جان مسیحیت رها ساخت و سکولاریسم نام گرفت. چنانچه اکبر گنجی در مقاله ای که در روزنامه خرداد به چاپ رساند می نویسد : لذا تفکیک نهاد دین از نهاد دولت یکی از لوازم پروژه روشنفکری دینی است. بدین ترتیب بزرگترین شاخصه نفاق جدید را باید کتمان اعتقاد به سکولاریسم دانست و منافقین جدید را باید پدیده ای در انقلاب اسلامی سکولارهایی بدانیم که سرنوشتی جز جریان التقاط و منافقین دیروز در انتظار آنها نیست.چرا که اسلامی دینی است کاملاً اجتماعی و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت همه انسانها و الزاماً کسانی که بخواهند با انکار ابعاد اجتماعی آن ، اسلام را دینی فردی و دنیوی معرفی کنند ، رودرروی آن قرار خواهند گرفت. مروری بر هجمه ها و حملاتی که علیه مقدسات اسلامی ، آیات الهی و روایات دینی و ارکان نظام اعم از ولایت فقیه ، روحانیت ، امام و دستاوردهای انقلاب اسلامی در دوره اصلاحات بویژه سالهای 77 و 78 صورت گرفته گواهی براین مطلب می باشد که سکولاریست ها « منافقین امروز » بزرگترین دشمنان اسلام ، کشور و نظام می باشند. آنچه که در پی می آید مشقی از نمونه خروارها است که جهت تذکار و یادآوری تقدیم حضورتان می گردد. پیشاپیش از نکه ناگزیر به تکرار عبارات و تعابیر اهانت آمیز بوده ایم از محضر همه خوانندگان عزیز به ویژه ساحت آنها که مورد اسائه ادب واقع شده ند، پوزش می طلبیم. منبع: کتاب «پشت نقاب سکولارهای اصلاح طلب»
یکشنبه ، ۴بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نگاه آزاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]