واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت مهمان/ اسحاق شجاعی
پشت پرده اپوزیسیونسازی در افغانستان
تجربه اپوزیسیونسازی و تشکیل گروههای مختلف در افغانستان طی سالهای گذشته ثابت کرده این گروهها از چند نظر، کاری از پیش نمیبرند و جدی گرفته نمیشوند.
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «اسحاق شجاعی» مدیر مسئول روزنامه «عصرنو» طی یادداشتی اختصاصی به موضوع شکلگیری اپوزیسیونها در افغانستان و اهداف پشت پرده آنها پرداخته است. در این یادداشت آمده است: پس از روی کار آمدن حکومت «حامدکرزی» یکی از سرگرمیهای عناصر سیاسی و قدرتمند در افغانستان ساختن گروه و حزب بود. تعدادی دور هم جمع میشدند، از حکومت کرزی و مشکلات کشور میگفتند و درد دل میکردند و بعد بسیار زود به این نتیجه میرسیدند که بدون داشتن یک تشکیلات و یک آدرس نمیتوان کاری کرد. همانجا هم تصمیم میگرفتند که حزبی را تشکیل و اعلام کنند. به فرهنگ لغت مراجعه و یک نام خوب که کلمه ملی را بتوان در پسوند آن گذاشت پیدا و یک نشریه یا رادیو یا تلویزیون هم پیدا میکردند و در یک مصاحبه و یا بیانیه نام حزب و شعارها و اهداف آن را اعلام میکردند. این تمام فرایند حزب سازی و همه زحمتی بود که برای اعلام موجودیت یک حزب سیاسی کشیده میشد. در میان اهداف هر حزبی این جملهها به کار برده میشد و میشود: «حمایت از قانون اساسی، تلاش برای تقویت وحدت ملی، حمایت از روند صلح با مخالفان، دسترسی زنان به حقوق مدنی و سیاسی آنها، تقویت دموکراسی، حمایت از رسانه ها وآزادی بیان، حمایت از نسل جوان، بازسازی متوازن، حمایت از دولت همراه با انتقاد از اولویتهای حزب ... ملی افغانستان است.» به گفته وزارت دادگستری احزاب و گروههای که پس از سال 2001میلادی ایجاد شده به بیش از 100 حزب و گروه میرسد و این جریان به سرعت ادامه داشت و میرفت که برای هر صد نفر از جمعیت کشور، یک حزب وجود داشته باشد. شرایط جدید رسمیت یافتن احزاب در افغانستان در سال 2009 وزارت دادگستری افغانستان ناچار شد شرایط جدیدی برای رسمیت یافتن احزاب و ثبت آنها در آن وزارت اعلام کند. ارائه 10 هزار شناسنامه از اعضای حزب یکی از این شرایط بود. بسیاری از این احزاب که تعداد اعضای فعال و رسمیشان به تعداد انگشتان 2 دست نمیرسید، در وزارت دادگستری از رسمیت افتادند؛ اما منحل نشدند و همچنان به کار خود در سایه ادامه دادند. اما تعداد احزاب رسمی و ثبت شده در وزارت دادگستری به تعداد اندکی کاهش یافت. پس از پیروزی کرزی در یک انتخابات مشکوک، رقیب وی «عبدالله عبدالله» حاضر نشد عضو دولت شود و این گروه اپوزیسیون دولت را تشکیل داد. سران و سیاستمداران افغانستانی شاهد کامیابیهای گروه عبدالله بودند و خود عبدالله نیز راضی به نظر میرسید. برخی هم میگفتند عبدالله بهتر است همیشه اپوزیسیون باشد؛ هم قیافه و لباس اپوزیسیونی دارد و هم در قدرت بودن هزاران مشکلات و ناکامیها با خود دارد که عبدالله تاب تحمل آنها را ندارد. سرانجام بازی در نقش اپوزیسیون، عبدالله را به رقیب قدرتمند اشرف غنی تبدیل کرد و پس از جنجالهای انتخاباتی، در یک معامله سیاسی، 50 درصد در حکومت و قدرت شریک ساخت. میدان برای دیگران خالی شد عبدالله که در قدرت شریک شد و پست اپوزیسیون بودن را رها کرد، میدان برای دیگران خالی شد تا اپوزیسیون درست کنند و خودشان را به نان و نوا برسانند. «کنگره ملی» لطیف پدرام اولین گروه بود که به میدان آمد و با شعار دفاع از حقوق تاجیکان و خیانت عبدالله به آنها، خود را اپوزیسیون اعلام کرد. یعنی که ما مهمترین و اصلیترین گروه در برابر دولت هستیم و دولت باید از ما حساب ببرد و به ما حق بدهد. اما شعارهای روشنفکرانه لطیف پدرام زیاد جدی گرفته نشد. چشمها به کرزی دوخته شده بود چشمها به «حامدکرزی» رئیس جمهور سابق دوخته شده بود. گمان میرفت که وی میتواند اپوزیسیون دولت باشد. کرزی 2 گروه را در اطراف خود داشت: تعدادی از سران جهادی و اعضای دولت خود که حالا از قدرت کنار گذاشته شده بودند. استاد سیاف و اسماعیل خان و یونس قانونی و ... به زودی اپوزیسیون را اعلام کردند؛ «شورای حراست و ثبات افغانستان» با همان شعارها و اهداف کلیشهای و تو خالی که اینروزها دیگر بچههای دبستانی نیز آنها را میدانند. در هفتههای اخیر گروه دیگری از سران جهادی و تکنوکرات و طالب(!) و ... گرد آمدند و گروه «جبهه نوین ملی افغانستان» را ایجاد کردند و گفتند ما اپوزیسیون را ساختهایم، ما مهم هستیم و دولت باید از ما حساب ببرد، به نقدهای ما گوش بدهد و حق ما را از قدرت و ثروت کشور جدا کندو همان شعارهای بالا را هم بخشی از اهداف خود بیان کردند. تجربه اپوزیسیونسازی و تشکیل گروههای مختلف در سالهای گذشته ثابت کرده است که این گروهها از چند نظر کاری از پیش نمیبرند و جدی گرفته نمیشوند. اول اینکه اکثر شخصیتهای شامل در این گروهها از سابقه مثبت و درخشانی در میان مردم برخوردار نیستند. بسیاری از آنها بارها در قدرت و دولت حضور داشتند و درصد ناچیزی از این شعارهای خود را نیز عملی نکردند. سوءاستفاده از موقعیت دولتی برخی از آنها از موقعیتهای دولتی خود سوء استفاده کرده متهم به فساد و دزدی و غارت اموال ملی هسند. همه میدانند که ساختن حزب و گروه توسط اینها تنها برای رسیدن به قدرت بهتر و موقعیتهای مالی بیشتر و یافتن جاه در میان مردم است. این گروهها اهداف عملی و مشخصی را دنبال نمیکنند. برای مشکلات کشور مانند ناامنی، جنگ، فقر، بیکاری، فساد و ... هیچ راه حل و یا اندیشه جدی و راهگشایی ندارند. آنها در حل مشکلات مردم، درماندهتر از دولت هستند و دنبالهرو آن. هدف نهاییشان رسیدن به قدرت و ثروت است و تمام. هدف رسیدن به اهداف شخصی است ترکیب اعضای موثر این گروهها نشان میدهد که آنها برای رسیدن به اهداف شخصی و گروهی خود از هر وسیلهای استفاده میکنند. تکنوکراتهای تحصیل کرده در غرب در پهلوی وزیر امر به معروف و نهی از منکر حکومت طالبان، روشنفکران بیدین در کنار افراد متعصب و ... هدف این است که تعداد بیشتری و نامهای افزونتری باشد تا بیشتر و بزرگتر دیده شوند، همین. این ویژگیها باعث میشود که این گروههای اپوزیسیونی در بازار سیاست افغانستان نتوانند جایی برای خود باز کنند و در حافظه مردم نیز جایی داشته باشند. درست همین ویژگیها، عمر این گروهها را نیز کوتاه میکند؛ انگار این گروهها از دروازه سیاست وارد میشوند، در بازار سیاست به گشت و گذار کوتاه میپردازند و بعد از چند ماه یا حتی چند روز، از دروازه دیگر سیاست بیرون میروند و این بازی به رنگهای دیگری ادامه مییابد. چیزی که میماند این است که مردم باور و امید خود را به سیاست و سیاستمداران از دست میدهند. سیاست، اپوزیسیون، گروههای سیاسی و مردان سیاست به ابتذال کشیده میشوند. این نتیجه سیاست شتر مرغی سیاستمداران اپوزیسیونساز افغانستان است.
94/11/03 - 15:49
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]