محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827781181
گفتوگو با مهندس آلآقا درباره منافع اعضاي اوپك
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: گفتوگو با مهندس آلآقا درباره منافع اعضاي اوپك
انرژي- همشهري امارات:
ايران از جمله نخستين كشورهاي صادركننده نفت است كه از بدو تاسيس اوپك در اين سازمان بينالمللي عضويت دارد.
در حقيقت ايران از بانيان اوپك محسوب مي شود. خواندن يا شنيدن از اوپك همواره در اين سالهاي اخير تداعيكننده مباحثي چون مخالفت با موجوديت اين سازمان، حق دبيركلي ايران و نقش ما در روند تصميمگيريهاي بازار جهاني نفت بوده است.
گفتوگو در اين باب البته صاحب سخني را ميطلبد كه خود از نزديك با سازوكار اين سازمان آشنا باشد. مهندس علي اكبر وحيدي آل آقا با تجربه هشت سال كار كارشناسي در دبيرخانه اوپك چهره مناسبي بود تا پاي سخنش بنشينيم. اين دانشآموخته دانشگاه امپريال كالج لندن از جمله اعضاي گروه مذاكرهكننده و مسئول هماهنگي فني دعاوي بيانيه الجزاير و نيز قائم مقام اسبق مديرعامل شركت مهندسي و توسعه نفت ايران بوده است.
پس از سالها تقبل مسئوليت در وزارت نفت حالا ديگر به نام بازنشستگي از عناوين دولتي خداحافظي كرده است؛ اما بعيد ميدانم كه با آن همه سرزندگي و شور و تجربه به اين زوديها تن به بازنشستگي سپارد.
*
چه شد كه برخي از صادركنندگان نفت تصميم به تشكيل سازماني واحد گرفتند و اساسا فلسفه وجودي اوپك بر چه پايهاي است؟
پيش از اكتشاف نفت در ايران در سالهاي 1907 و 1908 در آذربايجان نفت يافت شده بود. تا جايي كه در سال 1914 يكي از عمدهترين توليدكنندگان نفت جهان اين منطقه بود. پس در آن دوران مطالعات زمينشناسي و بررسي حوزههاي رسوبي دورانهاي پيش زمينشناسي كه ميتوانست منابع نفتي را در بر داشته باشد؛ در خاورميانه شروع شد. نفت در ايران، عراق، كويت و عربستان كشف شد.
در آن سوي دنيا هم از كشورهاي جهان سوم، ونزولا صاحب نفت بود. تمام اين كشورها در ابتدا قراردادهاي امتيازي داشتند؛ تا در سال 1329 خورشيدي صنعت نفت ايران ملي شد. تا جايي كه به ياد دارم اولين كشور ايران بود كه براي مليسازي نفت اقدام كرد.
پس از ايران، ونزولا و عراق نيز چنين كردند. هفت خواهران نفتي براي پرداخت حقوق كشورهاي طرف قرارداد و صاحب نفت بايد نفت را مي فروختند اما قيمت فروش نيز توسط اين كمپانيها تعيين ميشد و براساس آن درآمدهاي كشورهاي صاحب قراردادهاي امتيازي و يا مشاركت نيز مشخص و پرداخت ميشد.
در دهه 60 ميلادي طي چندين جلسه تعيين قيمت نفت، هفت خواهران نفتي پي در پي قيمت نفت را كاهش دادند. اين مسئله سبب اعتراض شديد كشورهاي نفتي به ويژه ونزولا شد. اين اعتراض به ايران، عراق، عربستان سعودي و كويت نيز منعكس شد. در نتيجه، اين اعتراضها سبب شد تا به دعوت «ونزولا» با رياست«ايران» در «بغداد» جلسه مشتركي تشكيل شود و تصميم گرفته شد كه سازمان كشورهاي صادركننده نفت (اوپك) شكل گيرد. آن زمان اكثر كشورهاي فعلي عضو اوپك داراي نفت ملي نبودند.
جزو اولين مفاد اساسنامه اوپك است كه كشورهاي عضو بايد تعهد كنند كه نفت مورد نياز مصرفكنندگان را با شرايط مناسب فراهم و در اختيارشان قرار دهند و از طرف ديگر بايد منافع كشورهاي توليدكننده در نظر گرفته شود.
هدف اوپك آن بود كه در قيمتگذاري نفت شريك باشد. كشورهاي توليدكننده ميخواستند قيمت نفت را خود تعيين كنند. همچنين كشورهاي صادركننده نفت با شركتهاي نفتي وارد اين بحث شدند كه هر نوع امتيازي كه به يكي از اعضا داده شود بايد براي همه قابل اجرا باشد.
اين مسئله منجر به چندين جلسه پيدرپي شد و بر همين اساس نرخهاي مالياتي افزايش يافت. در آن زمان بازار نفت به شدت بازار فروشندگان بود. كشورهاي صنعتي جنگ را پشت سر گذاشته بودند و ميخواستند كشورهايشان را بازسازي كنند. دوران رفاه جديد فرا رسيده و مصرف بالا رفته بود.
شركتهاي نفتي اقدام به تاسيس پالايشگاههاي بسياري كرده بودند؛ ولي از تامين نفت خام مورد نياز آن، اطمينان نداشتند. بنابراين پس از برپايي اوپك و حركت كشورهاي صادركننده نفت براي مليسازي صنعت نفت خود، مصرفكنندگان غربي تقريبا به راحتي رضايت دادند كه قراردادهايشان (از شكل امتيازي) به قراردادهاي مشاركت در توليد ( production sharing ) تغيير كند ؛ با شرط اينكه حق برداشت نفت برايشان محفوظ بماند.
بعدها ديديم كه حتي به قراردادهاي خدماتي نيز تن دادند. البته برخي از پژوهشگران با دلايلي معتقدند كه اوپك نيز ساخته و پرداخته غرب است.
آنان بر اين عقيدهاند كه غرب نگران آن بود كه هركدام از كشورهاي صادركننده نفت مشي خود را در آينده پيش گيرد. بنابراين كشورهاي موردنظر را گردهم به زير يك چتر گرد آورد تا با كنترل آنان تضمين براي تامين منابع مورد نيازش داشته باشد.
به هر صورت پنج كشوري كه پيش از اين نام برديم، بانيان تشكيل اوپك شدند. بعدها تعداد اعضاي اين سازمان به 13 عضو رسيد. اكوادور و گابن در اوايل دهه 90 از اوپك خارج شدند و در نهايت امروز 11 كشور توليدكننده نفت عضو اين سازمان هستند. تشكيل اوپك و افزايش ناگهاني نرخ نفت درآمدهاي سرشاري براي كشورهاي عضو اوپك فراهم كرد. اين درآمدها به كجا رفت؟
اكثر اين درآمدها صرف كالاهاي مصرفي شد و با سود به سوي كشورهاي صنعتي و مصرفكنندگان نفت بازگشت. هتلهاي چندين و چند طبقه در نيويورك، كازينوها و زمينهاي اسبدواني در غرب از سوي توليدكنندهها خريداري شد اما مصرفكنندهها سياست جايگزيني انرژي و صرفهجويي در مصرف را پيش گرفتند.
آنان سعي كردند تا خودروهاي خود را از چندين سيلندر به شش و چهار سيلندر تبديل و منازل را ايزوله كنند ونيز كارايي مصرف انرژي در صنايع را بهبود بخشند و در پي آن به كارهاي سياسي پرداختند.
*
آيا امروز نيز همان دلايلي كه منجر به تشكيل اوپك شد بر قوت خود براي تداوم حيات آن سازمان باقي است؟ به عبارتي ديگر آيا با افزايش تعداد كشورهاي غيرعضو، آن اهداف تغيير نكرده و از تاثير اين سازمان بر بازار جهاني نفت نكاسته است؟
پيش از پاسخ به اين پرسش بايد به نكاتي اشاره كنم. اول آنكه اوپك در ابتدا شرايطي داشت از قبيل اينكه اعضا نبايد صرفا توليدكننده بلكه بايد صادركننده نفت باشند. همچنين اين كشورها از جهانسوم بودند. كشورهايي چون نيجريه، الجزاير، ليبي، امارات، قطر و اندونزي.
آن زمان هم البته برخي از كشورها چون اتحاد جماهير شوروي و برخي از آفريقاييها صادركننده نفت بودند؛ ولي به عضويت اوپك درنيامدند. امروز نيز كشورهاي غير عضو اگرچه گاهي جلساتي را برپا ميكنند؛ اما سازمان يا تشكل خاصي تحت عنوان « Non Opec » ندارند.
براي صادركنندگان نفت تنها سازمان موجود اوپك است. كشورهاي مصرفكننده عمده نيز بعدها آژانس بينالمللي انرژي را براي كنترل ذخاير استراتژيك در برابر اوپك تاسيس كردند و در حقيقت آنها رفتار صادركنندگان را كنترل ميكنند.
به نظر من به هيچوجه افزايش تعداد كشورهاي غير عضو اوپك سبب افت تاثير اوپك بر بازار جهاني نفت نيست. آنچه در اوپك قابل توجه است اين است كه اكنون تعدادي از همين كشورهاي عضو؛ براي جذب خارجيها با يكديگر دچار مجادله و مناقشههاي اساسي هستند. حال آنكه اوپك براي استقلال از خارجيها شكل گرفت.
واقعيت آن است كه پس از انقلاب اسلامي، غرب انديشيد تا با بهرهگيري از ذخاير استراتژيك براي بازار مصرف خود تضميني دست و پا كند. آنان به اندازه 90 روز كل مصرف ذخيرهسازي را شروع كردند.
نيمي از مصرف نفت آنان توسط خودشان توليد ميشود. پس ذخيرهسازي نفت به اندازه 180 روز واردات صورت گرفت. كشورهاي صادركننده فقط شادمان از افزايش قيمتها بودند. حال آنكه با پر شدن سقف ذخيرهسازي قيمت بار ديگر تا پيش از شوك دهه 80 سقوط كرد.
اتفاقي كه افتاده است آن بود كه هرگاه قيمت كاهش مييافت، اوپك ملزم به كاهش توليد ميشد و غيراوپكيها بدون كاهش توليد از قيمتهاي بالا براي فروش نفت خود استفاده ميكردند. به جز يك سال اخير، بازار جهاني نفت تبديل به بازار خريدار شد. پس اوپك مسئول حفظ سطح قيمتها شد. به نظر من در حال حاضر اوپك از آن شرايط سابق در بازار جهان برخوردار نيست؛ اما اين هرگز به آن معني نيست كه جايگاهي براي همكاري با ديگر كشورها ندارد.
امروز اكثر اعضاي اوپك از توسعه قابل توجه برخوردار شده اند ولي صنعت نفت آنان در زمينه تكنولوژي به شدت وابسته به غرب است. پس مي توانند در زمينههاي تكنولوژي همكاري گسترده داشته باشند.
اگر فرض بگيريم كه نفت اوپك با قيمت متوسط فرضي، هر بشكه 50 دلار و هر روز حجمي در حدود 20 ميليون بشكه فروخته شود، يعني روزانه يك ميليارد دلار پول در بانكها (به صورت اعتبارات) در حال جابهجايي خواهد بود. اگر اوپك خود اقدام به تاسيس بانك كند، منافع اقتصادي كه به سوي بانكهاي غربي سرازير ميشود را ميتواند از آن خود كند.
پس زمينههاي همكاريهاي اقتصادي و فني اعضاي اوپك با يكديگر وجود دارد. مطمئن هستم كه متخصصين فناوري و اقتصاددانان در صورت بحث بر سر اين مسئله دهها پيشنهاد ديگر را نيز مطرح خواهند كرد.
*
با توجه به اين توضيحات و در نظر گرفتن دنياي جديد كه طبق فرموده جنابعالي شرايط اوپك را نيز در بازار جهاني نفت تغيير داده است، آيا ميتوان نتيجه گرفت كه هنوز اين سازمان افسار اصلي بازار را در اختيار دارد يا خير؟
اگر بگوييم اوپك كارآيي اصلي را در بازار ندارد، پس چگونه در پي آن هستيم كه دبيركلي آن را برعهده بگيريم. اگر هم از اهميت آن بگوييم اين بهانه را به دست ديگران دادهايم كه اوپك را مقصر قلمداد كنند. در نتيجه اين پرسش بسيار ظريف است.
آيا امروز كه قيمت نفت بالا رفته است، به خاطر عملكرد اوپك بوده است؟ آيا هنگام افت قيمتها اوپك مقصر بوده است ؟اوپك بالقوه اقتدار دارد؛ ولي درخصوص بالفعل بودن آن بايد يكپارچگي اعضاي آن را بررسي كرد.
اوپك زماني اوپك است كه يك واحد باشد. البته به حق، در برخي از مواضع اعضاي آن نميتوانند اساسا هدف مشتركي را دنبال كنند. كشوري كه تا 40 سال ديگر صادركننده خواهد ماند نگاه ديگري به بازار دارد تا آن كشوري كه سه سال ديگر به يك واردكننده بدل ميشود.
اعضاي اوپك امروز از هزينه سرمايههاي متفاوتي برخوردارند و به لحاظ اقتصاد داخلي و منافع ملي نميتوانند يك نگاه مشترك به بازار نفت داشته باشند. بر اين اساس برخي اهداف كوتاهمدت و برخي ديگر اهداف بلندمدت را دنبال ميكنند. اين چنين است كه ترسيم يك مدل اقتصادي مشترك براي اوپك بسيار سخت است.
مگر آنكه به صورت يك مجموعه عمل كنند و منافع كل اعضا در نظر آورده شود. سپس در داخل سازمان از سوي منفعتكنندگان اصلي به اعضايي كه احتمالا كمتر به سود رسيدهاند و يا حتي ضرر كردهاند، كمك شود.
اقتدار اوپك جمع اقتدار اعضاي آن نيست؛ بلكه اقتدار جمعي اعضاي آن است. چرا كه اگر اقتدار اعضا در مقابل يكديگر باشد، برآيند آن ممكن است منفي نيز باشد. درست است كه اوپك يكسوم نفت جهان را تامين ميكند؛ اما سهم اين سازمان از نفتي كه دستبهدست ميشود به مراتب بالاتر از يك سوم است و بخش اصلي در بازار در دست صادر كننده است، نه توليدكنندگان صرف.
شاهد مثال آنكه امروز آمريكا بيش از دو برابر ايران توليد نفت دارد ولي چندين برابر مصرف كشور ما نيز ميزان مصرف داخلي اين كشور است. پس ميزان تقاضا از سوي كشورهايي كه يا توليد ندارند و يا توليدشان كفايت مصرفشان را نميكند و نيز از سوي كشورهاي صادركننده بازار را شكل ميدهد.
اوپك با اين حساب بسيار بيشتر از حتي 50 درصد در بازار نفت نقش دارد. در هر حال اوپك قطعا ميتواند در بازار امروز نقشي مؤثر داشته باشد؛ اما اقتدار آن وابسته به عملكرد تحت عنوان يك واحد است.
*
از جمله بحثهايي كه سالهاست پيرامون اوپك مطرح شده، مقوله انحلال اين سازمان است. جمهوريخواهان ايالات متحده منفعت غرب و به ويژه آمريكا را در نبود اوپك ميبينند. برخي بر ضرورت وجود اين سازمان ترديد دارند. حتي در داخل كشور ما هم اين نگرش وجود دارد. ريشه اين مسئله را در كجا ميبينيد و آيا منافع ملي ايران با جدايي از اوپك بيش از پيش تامين خواهد شد؟
اين مباحث كاملا سياسي است و از حيطه تخصص بنده بيرون. با اين حال به عنوان يك كارشناس صنعت نفت تا جايي كه بتوانم توضيح ميدهم. دو طرز فكر در دولتها وجود دارد و زماني كه در دبيرخانه اوپك مشغول بودم آنچه خواهم گفت را به صراحت لمس كردم.
تفكر كاپيتاليستي آغشته به گرايشهاي نژادي اينگونه است كه پولداران ارباباند و بايد ديگران تابع باشند. آنان ارزشي براي نفت به صورت كالاي سرمايهاي قايل نيستند؛ بلكه صرفا آن را كالايي مصرفي ميدانند كه كشورهاي عضو اوپك و ديگر توليدكنندگان در حال توسعه بايد آن را در اختيار قدرتمندان قرار دهند.
آنان انواع و اقسام ترفندها را به اقتضاي شرايط سياسي و اقتصادي به نفع خود به كار ميبرند و مدعياند كه كشورهاي توليدكننده نبايد در قيمتها دخالت كنند و بايد قيمت را بازار تعيين كند. در زماني كه در دنيا عدهاي از گرسنگي ميمردند برخي از همين كشورها گندم توليدي خود را در اقيانوسها غرق ميكردند تا قيمت گندم بالا نگه داشته شود.
اين گروه كه وجود اوپك را برنميتابند همانانياند كه نميخواهند ديگران بر شرايط بازار تاثير داشته باشند. اما عدهاي ديگر در جهت مخالف طرز تفكر آنان معتقدند كه عضويت در اوپك نيز سبب استقلال در تصميم گيري است.
در واقع دو گروه با عضويت در اوپك و وجود اين سازمان مخالف هستند؛ اما اين دو در دو سر يك محور قرار دارند و دلايل آنان با يكديگر به هيچوجه تشابهي ندارد. گروه دوم چنان كه اشاره شد ؛ فكر ميكند كه ميشود تصميمهاي خود درخصوص بازار جهاني را به صورت مستقل اعمال كند. ممكن است كشوري از اوپك خارج شود و منفعت ببرد اما اين زماني است كه اوپك همچنان باقي است و منحل نشده است.
اين نكته نيز منوط به آن است كه كشور انصرافدهنده از عضويت اوپك بخواهد ميزان توليد خود را به شكلي چشمگير افزايش دهد.
*
دقيقا مسئله همينجاست. اگر برخي از طيفها چه در داخل و چه در خارج از كشور اعتقاد دارند كه منفعت ايران در خروج از اوپك است، پس چرا بحث انحلال سازمان را مطرح ميكنند؟ درواقع فكر ميكنم تشكيك در منفعت ايران به واسطه حضور در جمع اعضاي اوپك با مسئله انحلال اوپك خلط شده است.
من هرگز پي آن نيستم كه طرز فكري را تاييد يا رد كنم. اما به عقيده من آناني كه معتقدند اوپك را قدرتهاي سرمايهداري براي منفعت خود تاسيس كردهاند طبيعتا خواهان برچيده شدن اين سازمان هستند. اين تفكر ادامه همان توري پيشين است.
با اين حال به نظر ميرسد حضور يا عدم حضور را نبايد تنها از يك بعد در نظر آورد. آيا روابط ما با ديگر كشورهاي عضو اين سازمان آثار اقتصادي برايمان نخواهد داشت؟ ممكن است كه با نبودن در اين سازمان بتوانيم نفت خود را گرانتر بفروشيم اما به اعتقاد من ارزيابي اقتصادي اين مسئله بايد كلانتر مورد بررسي واقع شود و نه اين كه به اندك افزايش قيمت نفت متكي شويم.
بارها گفتهام كه در روابط اقتصادي خارجي بايد همه جوانب را سنجيد و ديد صرف مالي آن هم از نظر قيمت نفت عامل تصميمگيري براي حضور يا خروج ما از اوپك نباشد. اين نكته را هم نبايد ناگفته واگذارد كه معمولا وقتي چيز خوبي پيشرويمان قرار دارد بر سر كم بودن آن با هم دعوا داريم و وقتي همان چيز بد ميشود اين بار بر سر وجودش دعوا ميكنيم.
*
آيا به صرف اين كه ايران دومين توليدكننده نفت اوپك است ميتوان جايگاه مطلوبي براي اين كشور در اوپك در نظر گرفت؟
اول بايد ديد كه منظور از جايگاه چيست.
*
همواره عنوان ميشود كه برخي از اعضاي اوپك در تصميمگيريها نقش پررنگتري دارند و يا به عبارتي ديگر از قدرت چانهزني بالاتري برخوردارند. آيا اين قدرت (جايگاه) لزوما با ميزان توليد كشورها رابطه مستقيم دارد يا عوامل ديگري نيز در آن دخيل است؟
اين پرسش هم بسيار حساس است. اولا ميزان توليد مهم نيست بلكه ميزان صادرات مهم است. اگر ما از توليد روزانه سه ميليون و 800 هزار بشكه تا چهار ميليون خود چيزي حدود مثلا يك ميليون بشكه را صادر ميكرديم نسبت به صادركنندهاي كه يك ميليون و 800 هزار بشكه نفت را به بازار عرضه ميكند، باز هم داراي موقعيت كنوني بوديم؟ ثانيا منافع ملي بحثي جداست.
من اصلا معتقد نيستم كه بايد صادركننده بزرگي باشيم بلكه بر اين باورم كه بايد از نفت خود حداكثر استفاده را ببريم.
حداقل آن كه صادركننده فرآوردههاي نفتي باشيم. اگر بحث ميزان صادرات نفت را مطرح ميكنم به دليل آن است كه ما موقعيت كشور را در مجموعهاي در نظر ميآوريم كه موضوع آن صادرات نفت است. پس بايد ديد كه ايران چندمين صادركننده نفت اوپك است.
درخصوص چانهزني هم تنها يك كشور در اوپك از آن جايگاهي كه گفتيد برخوردار است و آن نيز عربستان سعودي است. انقلاب ايران، جنگ تحميلي ايران و جنگ عراق و كويت، سبب شد كه در سه مقطع ميزان صادرات نفت در منطقه كاهش ناگهاني يابد و در نتيجه قيمتها افزايش ناگهاني يافت. در چنين برهههايي كشوري ميتواند جاي خالي عرضه را در بازار پر كند كه ظرفيت صادرات بيشتري دارد.
در عالم واقع عربستان با توجه به منافع داخلي خود چنين برگ برندهاي را در دست داشت و دارد. اين نكته بسيار پيچيده است. اساسا اين سئوال پيش ميآيد كه داشتن چنين قدرتي براي يك كشور مناسب است يا خير؟ پاسخ آن كاملا به جزييات منافع اقتصادي و سياسي كشور موردنظر بازميگردد و نميتوان پاسخي قطعي داد. به نظر من منافع ملي بايد مهمترين عامل دخيل در تصميمگيريها باشد و نه فقط اين كه چقدر در اوپك ميتوان قدرت چانهزني داشت.
*
مگر ديگر كشورها خلاف منافع ملي خود از قدرت اوپك استفاده ميكنند؟ آيا ارتقاي جايگاه ايران در اوپك با منافع ملي در تضاد است؟
اگر سئوال اين باشد كه فروش نفت در حداقل زمان منافع ملي است؟ بايد گفت كه اين مسئله به شدت به ديد شما به مسائل اقتصادي دنيا بستگي دارد. برخي معتقدند كه به دليل مسائل زيست محيطي به زودي نفت جاي خود را به ديگر حاملهاي انرژي خواهد سپرد و مسئله اصلي نفت نيز فقط به مشكلات بخش حمل و نقل بازميگردد.
آنان نتيجه ميگيرند كه 20 سال ديگر، نفت از ارزش امروزي برخوردار نيست. عدهاي ديگر اين مسائل را ادعا ميپندارند و بر اين باورند كه ارزشهاي اصلي نفت هنوز هويدا نشده است. آنان ميپرسند كه آيا ما حق داريم كه سرمايه نسلهاي آتي را به باد دهيم. اگر با نگاه گروه دوم بخواهيم به اين پرسش پاسخ دهيم، بايد بگوييم اين كار اساسا غلط است.
*
پس اين «غلط بودن» بازميگردد به موقعيت برتر در اوپك؟
فقط در زمينه فروش نفت در حداقل زمان.
*
اين مسئله را شما با منافع ملي مرتبط دانستيد. آيا ديگر كشورها با اين قدرت خلاف منافع خود عمل ميكنند؟
اگر بخواهيم صرفا اقتصادي بررسي كنيم بارها ديده شده است كه ميزان درآمد ما هنگام توليد بيشتر حركت منفي داشته است. در طولاني مدت نيز اگر نرخ رشد قيمت نفت بيشتر از هزينه سرمايه باشد، هر چه نفت را ديرتر بفروشيم به نفع است. نبايد از ياد برد كه پيشبيني قيمت نفت اساسا قطعي نيست و طي 30 سال گذشته تمامي پيشبينيها از واقعيات آينده خود دور بودهاند.
مسئله ديگر آن است كه اين درآمد حاصل از تنها سرمايه كشور، چگونه صرف ميشود؟ اگر ما سرمايه گذاريهاي درست انجام دهيم از وابستگي به نفت رها مي شويم.
سوييس هيچوقت نفت نداشته است و مردم آن نيز هرگز از اين بابت نگران نيستند؛ چرا كه از يك اقتصاد سالم برخوردارند. واضح است كه اگر به هر دليلي نتوان با درآمد حاصل از سرمايهكشور (نفت) صنعت سرمايهساز را توسعه داد، بنابراين نبايد به راحتي هم آن را از دست داد.
مسائل سياسي نيز در موضعگيريها دخيل است كه به هيچ وجه نميخواهم وارد آن شوم. به هر روي در دنياي امروز اقتصاد و سياست از يكديگر قابل تفكيك نيست.
*
برگزيده شدن دبيركل اوپك براساس اساسنامه اين سازمان طبق چه روالي صورت ميگيرد؟
از زمان تشكيل اوپك تا اوايل سالهاي پس از انقلاب ايران به صورت چرخشي بود. پس از جنگ ايران و عراق نوبت به ايران رسيد. با اين تفاوت كه تمام اعضا بايد موافقت ميكردند. از آن زمان به بعد حدود 9 سال فاضل چلبي از عراق دبيركل موقت اوپك شد. از آن پس عنوان شد كه دبيركل بايد براساس صلاحيت و توافق اعضا انتخاب شود.
*
آيا اين «صلاحيت» بار سياسي دارد؟
بار سياسي هم دارد؛ اما از معيار خاصي برخوردار نيست. با اختلافات موجود ميان اعضا، دو دوره پي در پي دكتر سوبروتو از اندونزي و بعد از آن دكتر لقمان از نيجريه دبيركل شد. دبيركل بعدي ونزولا بود و از آن پس قرار شد كه هر كشوري كه رياست اوپك را بر عهده دارد دبيركل موقت معرفي كند. احتمال دارد زماني كه نوبت به ايران برسد، باز هم اين روند تغيير كند.
*
اگر فرض را بر آن بنهيم كه دبيركل آينده اوپك از ايران باشد، آيا ميان مواضع ايران و اوپك اختلافي وجود ندارد به عبارت ديگر آيا نماينده ايران ميتواند طرفدار موضع يك مجموعه باشد؟
مواضع ايران كاملا روشن است و همواره طرفدار افزايش درآمدها بودهايم. اين مسئله كه عنوان كرديد به وضوح يك پارادوكس است و البته وجود دارد. به همين دليل هم عربستان سعودي با وجود نفوذ قابل توجهاش در اوپك فقط يك بار براي دبيركل كانديدا پيشنهاد كرد. من فكر ميكنم اصرار ايران بر آن اساس است كه حق آن در اوپك در خصوص اين مسئله ناديده و پايمال شده است. به هر حال دبيركل افسار اوپك را در دست ندارد.
*
پس دبيركل اوپك تنها يك مجري است؟
اين شخصيت حقوقي، مجري تصميمات وزيران است و به هيچ عنوان نميتواند در سياستگذاري اوپك تصميمگيري كند؛ مگر آنكه نظر مشورتي دهد. دبيركل، ادارهكننده دبيرخانه و بلندگوي اين سازمان است.
منبع: همشهري امارات
تاريخ درج: 19 خرداد 1387 ساعت 18:22 تاريخ تاييد: 19 خرداد 1387 ساعت 21:19 تاريخ به روز رساني: 19 خرداد 1387 ساعت 21:18
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]
-
گوناگون
پربازدیدترینها