تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813298485




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با «سوکراتس» دهه ۶۰ فوتبال ایران من شناسنامه فوتبال صنعت نفت هستم/ نان و نمک حجازی نگذاشت پرسپولیسی بشوم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با «سوکراتس» دهه ۶۰ فوتبال ایران
من شناسنامه فوتبال صنعت نفت هستم/ نان و نمک حجازی نگذاشت پرسپولیسی بشوم
بازیکن دهه 60 فوتبال آبادان گفت: برای فوتبال این شهر افتخارات زیادی را کسب کردم و خالصانه می‌گویم که من شناسنامه فوتبال صنعت نفت هستم.

خبرگزاری فارس: من شناسنامه فوتبال صنعت نفت هستم/ نان و نمک حجازی نگذاشت پرسپولیسی بشوم



به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، ارزشش را داشت که منتظر بمانم تا گوشه‌ای دیگر از تاریخ فوتبال آبادان را از زبان یکی دیگر از چهره‌های ملی این رشته بشنوم. بعد از چند بار بالا و پایین شدن تاریخ مصاحبه، بالاخره برای بعدازظهر یکی از روزهای معلق میان سرما و گرمای دی ماه آبادان با «عزیز دسترس» بازیکن تیم ملی فوتبال ایران در دهه 60 قرار گفت‌وگو را هماهنگ کردم. برخلاف بسیاری از آنهایی که حقشان در فوتبال ناحق شده، گلایه نکرد، آمد و تنها فقط راوی بود، روایت‌گر زندگی خودش، دسترسی که روزگاری به «سوکراتس» فوتبال ایران معروف بود اما در همان روزهای سوکراتس بودن هم زمانیکه روبروی پرویز دهداری قرار می‌گرفت، دست به سینه می‌ایستاد.

فارس: عزیز دسترس در خانواده‌ای متولد شد که به لحاظ فوتبالی ریشه در تیم فوتبال کارگر داشت؟ 
بله، پدرم، حمید دسترس، یک کارگری قدیمی و همبازی مرحوم محمود زارع بود هر چند که با بزرگان شاهین مثل پرویز دهداری و منوچهر سالیا نیز دوستی بسیار نزدیک داشت. فارس: خانواده دسترس اصالتاً اهل کدام منطقه بودند؟ 
ریشه خانوادگی ما متعلق به منطقه مندلی در کردستان عراق است و پدربزرگم در این منطقه به دنیا آمده بود اما پدرم در آبادان متولد شد، حتی پدربزرگم هم در آبادان شاغل بود و در کشتارگاه در کنار پدر رضا مجدی کار می‌کرد و به پالایشگاه گوشت می‌رساندند. 

فارس: خود شما متولد کدام منطقه از آبادان هستی؟ 
من در منازل شرکت نفتی ایستگاه 12 به دنیا آمدم، سومین فرزند خانواده بودم و در کل ما پنج برادر و دو خواهر هستیم. 

فارس: تا چند سالگی در ایستگاه 12 ساکن بودید؟ 
فکر کنم 7 ساله بودم که به منزلی روبروی ورزشگاه تختی فعلی نقل مکان کردیم. 
و آنجا بود فوتبال در کوچه و خیابان برای شما آغاز شد. 
دقیقاً. در آن سال‌ها بازیکنانی مثل نادر اسدالله زاده، جمشید بشاگردی، حسن نظری و برادرم، مجید در آن منطقه همبازی بودند. 

فارس: پس علاوه بر پدر، اخوی شما هم فوتبالیست بود. 
بله، مجید در لیگ تخت جمشید سال 52 و زمانی که آقای واقف هدایت تیم صنعت نفت را بر عهده داشت در پست دفاع چپ برای این تیم به میدان رفت.
 

  فارس: فوتبال برای شما از چه زمانی شکل جدی‌تری به خود گرفت؟ 
در آن سال‌ها سعید، دیگر برادرم برای تیم آقای بزمه یعنی جاوید بازی می‌کرد، یک روز به دعوت او بر سر تمرین‌های این تیم حاضر شدم، بزمه بازی من را پسندید و به محل کار پدرم-آتشنشانی شرکت نفت- رفت و اجازه‌ام را برای بازی کردن گرفت، پدرم ابتدا گفته بود که عزیز شناگر است ولی بزمه رضایتش را جلب کرد و من بازیکن تیم جاوید شدم. 

فارس: شناگر؟ 
بله، من قبل از فوتبال قهرمان شیرجه استان خوزستان و نفر پنجم ایران در این رشته بودم. 

فارس: چه سالی بازیکن جاوید شدید؟ 
فکر کنم 52 یا 53 بود. 

فارس: از همان ابتدا در خط حمله بازی می‌کردید؟ 
آقای بزمه گفت که قدت بلند است و به درد مهاجم می‌خوری و 2 سال برای تیم جاوید در خط حمله بازی کردم.  فارس: بعد از این 2 سال داستان صنعت نفت برایتان شروع شد؟ 
بله، یک روز مرحوم پرویز دهداری به صورت اتفاقی برای دیدن مسابقه دو تیم جوانان جاوید و سپه به زمین خاکی کنار ورزشگاه فعلی آمد، در آن بازی که من کاپیتان جاوید بودم و علی پورآفریقا کاپیتان سپه، سه بر صفر پیروز شدیم و من هر سه گل را وارد دروازه حریف کردم، همان‌جا آقای دهداری از آقای بزمه اسمم را پرسیده بود و فهمید که فرزند حمید دسترس هستم، صدایم کرد و برای دقایقی صحبت کردیم و در نهایت صنعت نفتی شدم. 

فارس: حس یک نوجوان در برابر فردی که آن روزها شاید مرد نخست فوتبال ایران بود، در آن لحظه چگونه بود؟ 
خیلی ترسیده بودم، تمام دقایق صحبت را دست‌به‌سینه سپری کردم، هیچ‌وقت آن دقایق از ذهنم پاک نمی‌شود، آنروزها پرویز دهداری برای خودش شخصیت بزرگی بود، ما فقط عکسش را دیده بودیم، بعد از آن صحبت بود که به تیم جوانان صنعت نفت رفته و درست در سال 55 در حالیکه تنها 17 سال داشتم برای صنعت نفت در لیگ تخت جمشید بازی کردم.
 
فارس: بین آن‌همه مهاجم بزرگ. 
بله، آن روزها صفدر بنده، ذوالفقار نظام آزادی، علی فیروزی و شهید ناصر شاملی در صنعت نفت بودند ولی بازهم به‌عنوان جایگزین وارد زمین می‌شدم. 

فارس: اولین بازی که برای صنعت نفت در لیگ تخت جمشید بازی کردید را در ذهن دارید؟ 
بله، اولین بار روبروی تاج در آبادان وارد زمین شدم، تاجی که بازیکنانی مثل حجازی، روشن، دانایی فر، اسکندریان، نظری، عبدالهی و البته الگوی فوتبالی خودم، مرحوم غلامحسین مظلومی را در ترکیب داشت؛ باورم نمی‌شد که قرار است در این سن و سال در برابر این اسامی بزرگ وارد زمین بشوم، خیلی جالب است بدانید که در برابر نام‌هایی بازی کردم که در همان روز مسابقه، تصاویرشان را به دیوار اتاقم چسبانده بودم و بعد از پایان بازی با تک‌تک آن‌ها عکس یادگاری گرفتم، به‌هرحال خود من از بچگی استقلالی بودم. 

فارس: نتیجه آن بازی چه شد؟ 
یک بر صفر باختیم. 

فارس: با این گفته‌ها به نظر می‌رسد استرس زیادی داشتید. 
وحشتناک بود، نمی‌توانستم بند کفشم را سفت کنم، دستم از ترس خشک‌شده بود، جهانبخش داراب پور در آن روز بند کفشم را سفت کرد تا بتوانم وارد زمین بشوم، باور کنید اگر دست خودم بود بازی نمی‌کردم هر چند در همان سال در برابر پاس و ملوان هم بازی کردم و رفته رفته این استرس کمتر شد. 

فارس: و در کنار صنعت نفت تا لیگ تخت جمشیدی که نیمه‌کاره ماند حضور داشتید؟ 
بله، قبل از بازی با بانک ملی بود که فهمیدیم لیگ تعطیل‌شده است، یکی از بازیکنان جوان کل ادوار لیگ تخت جمشید بودم، یادم می‌آید یک بار در بازی برابر تیم پاس، کازرانی و همایون شاهرخی در محوطه جریمه به رویم خطا کردند و نظام آزادی آن پنالتی را تبدیل به گل کرد، بعدها که در کنار شاهرخی-به عنوان کمک مربی- در تیم ملی حضور پیدا کردم وقتی می‌گفتم که روبروی شما بازی کردم باورش نمی‌شد و می‌گفت؛ عزیز دروغ می‌گویی، به این خاطر که اختلاف سنی ما زیاد بود. 

فارس: بعد از پیروزی انقلاب دوباره مسابقات محل‌های در آبادان جان گرفت، شما عضو تیم کدام محله بودید؟ 
در کنار بازیکنانی مثل جمشید و علی بشاگردی، عبدالرضا برزگری، نادر اسدالله زاده، شهید عبداله صخراوی و مجید دسترس، برای تیم تانکی 2 بازی کرده و در فینال هم تیم احمدآباد که مربیگری‌اش را آقای بزمه بر عهده داشت و بازیکنانی مثل محمود سراج و ابراهیم قاسمپور در آن حضور داشتند را 5 بر یک برده و قهرمان شدیم. 

فارس: در همان سال‌ها مرتب برای تیم‌های ملی پایه‌ای هم به میدان می‌رفتید. 
بله، برای تورنمنت کن فرانسه به مربیگری مرحوم دهداری و مسابقات تاشکند به مربیگری یاگودیچ لباس تیم ملی جوانان را بر تن کردم. 

فارس: به غیر از شما کدام بازیکنان آبادانی دیگر در این تیمهای ملی حضور داشتند؟ 
شهریار قاسمپور، محمود سلطانی و عبدالله صخراوی بودند و اوج کار ما در آن سال‌ها هم حضور به همراه تیم منتخب خوزستان در تورنمنت تبریز بود که تک گل تیمم را در برابر تیم ترکیه از پشت محوطه جریمه در دقیقه 88 به ثمر رساندم و با توجه به اینکه تیم تبریز و تیم ملی ایران؛ دو تیم دیگر ایرانی حاضر در این مسابقات پیش از این دیدار نتیجه نگرفته بودند، آن گل خیلی سروصدا کرد. 

فارس: اولین بار برای مسابقات جام ملت‌های آسیای کویت به تیم بزرگ‌سالان دعوت شدید؟ 
بله، قبل از آغاز جام ملت‌های آسیا تیم ملی در یک دیدار تدارکاتی به مصاف صنعت نفت رفت و 2 بر صفر شکست خورد، بعد از آن دیدار من، به زرگری، گله‌داری، غلام نژاد و فیروزی به تیم ملی دعوت شدیم که در نهایت من و برزگری در کنار تیم ملی ماندیم. 

فارس: همان مسابقاتی که منجر به ثبت یک رکورد تاریخی هم برای شما شد؟
بله در آن بازی‌ها من با 21 سال به‌عنوان جوان‌ترین بازیکن و ناصر حجازی هم به‌عنوان مسن‌ترین بازیکن رقابت‌ها، مطرح شدیم. 

فارس: بازی‌هایی که زمان برگزاری‌اش مصادف با آغاز جنگ ایران و عراق شد. 
شرایط سختی داشتیم، حسن روشن خبر شهادت برادرش را در همان مسابقات شنید، ما از رادیو آبادان با صدای جرموز که پیام می‌داد که موارد مشکوک را گزارش بدهید، با استرس روزها را پشت سر می‌گذاشتیم،؛ من و حسون نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده است، همه تلفن‌ها قطع بود، از خانواده کاملاً بیخبر بودیم و در همان بازی‌ها و با آن شرایط روحی کویت را شکست داده و سوم شدیم و حسون به زرگری گل ما را به ثمر رساند، جالب اینجاست که سعید طرابلسی؛ بازیکن آن تیم کویت این روزها در تلویزیون ملی این کشور قاری قرآن است. 

فارس: در آن شرایط سخت و بعد از بازی‌ها چطور خانواده را پیدا کردید؟ 
سه روز در راه بودیم تا از مرز ترکیه وارد کشور شدیم، وارد مرز بازرگان که شدیم با منزل خاله‌ام در قزوین تماس گرفته و فهمیدم خانواده‌ام آنجا هستند، یک شب را در قزوین بودم و بعد به آبادان و پیش پدرم رفتم. 

فارس: ادامه زندگی فوتبالی‌تان در شرایط دشوار جنگی و جنگ‌زدگی چگونه دنبال شد؟ 
رفتم تهران پیش رضا نعلچگر که او پیشنهاد داد که بر سر تمرین استقلال حاضر بشوم و همان‌جا بود که ناصر حجازی به‌صورت رسمی خواست که بازیکن این تیم بشوم و 100 هزار تومان هم پول گرفتم؛ پولی که آن روزها می‌شد با آن یک پیکان خرید. 
 گویا مرحوم دهداری از حضورتان در استقلال دلخور شده بود. 
بعدازآنکه در یک بازی دوستانه دو گل را وارد دروازه آرارات کردم، روزنامه‌ها تیتر زدند و حضورم در استقلال علنی شد، بعد از یکی از جلسات تمرینی، ملاسعیدی از روزنامه هدف به سراغم آمد و گفت که پرویزخان گفته به محل کارش در ساختمان شرکت نفت بروم، رفتم، در حالی که اخم‌کرده و عصبانی بود گفت که چرا برای انتخاب تیم مشورت نکردی، گفتم که نمی‌دانستم که شما کجا هستی. 

فارس: واقعاً نمی‌دانستید؟ 
می‌دانستم اما ترسیده بودم و جوابی نداشتم، ابتدا به ساکن گفت که آبادانی باید در شاهین بازی کند ولی واقعیت این بود که من هم کارگری بودم و هم استقلالی، بعد گفتم که اگر دستور بدهید همین حالا به شیراز می‌روم و برای تیم آقای سالیا بازی می‌کنم که بعد از اینکه متوجه شد که از استقلال پول گرفته‌ام، قبول نکرد و گفت؛ به قراردادت پایبند باش، به هر حال پرویز خان صلاح من را می‌خواست و رابطه صمیمی با پدرم داشت و هر موقع می‌خواست قلیه ماهی بخورد به منزل ما می‌آمد. 
 برای بازی در خط حمله استقلال هم رقیبان سختی داشتید؟ 
چنگیز، پرویز مظلومی، برهان زاده و بهتاش فریبا هم بودند اما بازهم عباس رضوی؛ سرمربی وقت استقلال به من بازی می‌داد. 

فارس: در دربی پایتخت هم‌بازی کردید؟ 
بله در دو بازی رفت‌وبرگشت به زمین رفتم، هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که در یکی از این دو بازی 120 هزار تماشاگر به ورزشگاه آمده بودند و حتی روی پیست کنار زمین و نورافکن‌ها هم جمعیت نشسته بود. 

فارس: اما عمر حضور شما در استقلال بیشتر از یک سال دوام نیاورد. 
باوجود اینکه محمد پنجعلی و علی پروین به‌صورت جدی می‌خواستند که پرسپولیس بروم و حتی 200 هزارتومان را هم پیشنهاد دادند، قبول نکردم. 

 فارس: چرا؟ به‌هرحال آن روزها قدرت فوتبال ملی و لابی‌های فدراسیونی به رنگ قرمز بودند؟ 
بله، با پنجعلی در کویت هم‌اتاق بودم، بارها گفت که پرسپولیس بیا تا در تیم ملی هم فیکس بشوی ولی من در فضای اخلاق‌مدار استقلال و در کنار ناصر حجازی که جوانی مثل من را حتی به خانه‌اش دعوت کرد، کار کرده بودم و نمی‌توانستم بعضی مسائل را تحمل‌کنم، نان و نمک حجازی نمی‌گذاشت قرمز بپوشم. 

فارس: ولی شما که در همان سال‌ها هم ملی‌پوش می‌شدید؟ 
بله، برای رقابت‌های مقدماتی المپیک مسکو و آسیایی پکن در اردو بودم هر چند در نهایت فرشاد پیوس به‌جای من به چین رفت.

فارس: پیشنهاد 200 هزارتومانی پرسپولیس را رد کرده تا به شیراز رفت و مجانی بازی کنید. 
بله، به خاطر مرحوم سالیا رفتم و به این دلیل که فوتبالم را مدیون او بودم و تا سال 64 و قبل از خدمت سربازی برای صنعت نفت در شیراز بازی کردم. 

فارس: سربازی را کجا بودید؟ 
تیم دریانوردان تهران، یکسال هم اضافه‌خدمت خوردم تا بیشتر برای این تیم بازی کنم. 

فارس: بعد از دریانوردان فوتبال برای شما تمام شد؟ 
بله، قرار بود از طریق ابراهیم قاسمپور به قطر بروم که دیر رسیدم و در نهایت امیر قلعه نوعی به جای من به این کشور رفت و زندگی من بعد از آن از فوتبال دور شده و با کار در امارات و ایران گره خورد. 

فارس: یعنی دیگر هیچ‌وقت در میدان فوتبال دیده نشدید؟ 
سال 70 بعد از آنکه علی فیروزی سرمربی تیم صنعت نفت شد بر سر تمرینهای این تیم حاضر شدم ولی شرایط برای حضورم در این تیم مهیا نشد. 
فارس: بعد از پشت سر گذاشتن عمر بازی کردن در میادین فوتبال، امروز حسرت کدام اتفاق نیفتاده ورزشی را می‌خورید؟ 
ما در شرایط سخت جنگی و در حالی که پدر در کنارمان نبود فوتبال بازی کردیم ولی اگر باز هم دنیا بیایم بی‌شک فوتبالیست می‌شوم، شاید تنها حسرت من در این زمینه این باشد که مثل غلامحسین مظلومی بازیکن فیکس تیم ملی نشدم. 

فارس: به عنوان بازیکن شهرستانی در تیم ملی آن سال‌ها اجحاف ندیدید؟ 
 قطعاً همین اجحاف‌ها باعث شد که کمی توی ذوقم بخورد. 

فارس: با کدام یک از همبازیان سال‌های دورتان هنوز در ارتباط هستید؟ 
با اصغر حاجیلو و پرویز مظلومی هنوز رابطه دارم، ناصر حجازی تا پیش از فوتش مرتب جویای احوالم می‌شد، احمدرضا عابدزاده در اردوی مسابقات پکن هم‌اتاقم بود و به عنوان یک باتجربه هوای این بازیکن جوان و آبادانی آن روزها را داشتم، به همین خاطر با هم در ارتباط هستیم، ولی به خاطر تغییر ظاهری‌ام بسیاری از دوستان قدیمی شاید مرا به خاطر نیاورند، بعضی از دوستان بعدازاینکه مرا می‌بینند، می‌پرسند؛ «سوکراتس پس موهات کو؟!». 

فارس: در آبادان، شهر فوتبال به‌حق فوتبالی‌ات رسیدی؟ 
برای فوتبال این شهر افتخارات زیادی را کسب کردم و خالصانه می‌گویم که من شناسنامه فوتبال صنعت نفت هستم و از نوجوانی تا پایان فوتبالم در این تیم حضور داشتم، هیچ‌وقت یادم نمی‌رود زمانی که در تیم دریانوردان تهران توپ می‌زدم وقتی از برنامه ورزش و مردم برای مصاحبه آمدند، گفتم؛ عزیز دسترس هستم، بازیکن تیم صنعت نفت آبادان. به خاطر همین موضوع توبیخ شدم، ولی در کل انتظاری ندارم به این خاطر که هیچ‌وقت برای فوتبال کیسه ندوختم، جوانی‌ام را برای آبادان و صنعت نفت گذاشتم و در آن ساله‌ای سخت جنگ امثال من، برزگری، قاسمپور و فیروزی نام فوتبال آبادان را در سطح ملی زنده نگه داشتیم و در نهایت اینکه چه باشیم و چه نباشیم فوتبال این شهر را دوست داریم.



94/10/29 - 13:47





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن