واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: داستان زره از نگاهی دیگر...
تا سالیانی دراز من هم مثل بیشتر مردم فکر میکردم که تنها اجرای عدالت کافی است و همین که عدالت را اجرا کنیم، تکلیف از ما ساقط است، اما شخصی به نام کوفی عنان که روزی روزگاری دبیرکل سازمان ملل بود، با یک تلنگر کلامی بر آن باور دیرپای من خط بطلان کشید.
محمدمهدی پورمحمدی: در سالهایی که وی بهعنوان یکی از مقتدرترین، تاثیرگذارترین و نسبتا مستقلترین دبیر کلهای سازمان ملل عهدهدار مسئولیت بود، بنا به ضرورت شغلی، مثل الان که سخنرانیها و اظهارات بانکیمون، دبیرکل فعلی را تعقیب میکنم، سخنرانیها و اظهارات او را پیگیری میکردم. وی در یکی از سخنرانیهای خود راجع به حقوق بشر جملهای به کار برد که در آغاز برایم بسیار نامأنوس و عجیب مینمود. کوفی عنان گفت: «این کافی نیست که ما عدالت را رعایت کنیم، بلکه باید نشان دهیم که عدالت را اجرا میکنیم!» یعنی اگر نشان دهیم که عادلانه رفتار میکنیم و همه را از عادل بودن خود آگاه و قانع کنیم که به عدل رفتار میکنیم، به گفته آقای کوفی عنان، نهتنها مرتکب ریا نشده و اجرمان زایل نمیشود، بلکه این خودنمایی عین صواب و ثواب است!
یکی از روشنفکران دینی معاصر را عقیده بر آن است که عدالت یک صفت خوب و در ردیف دیگر صفات پسندیده نیست، که مثلا بگوییم فلانی مومن، خوشاخلاق، خوشحساب، متواضع... و ضمنا عادل است. وی عدالت را فضيلتي زائد ميداند که جامع جميع فضايل است. يعني در صورت تحقق تمامي فضايل اخلاقي، عدالت نيز محقق ميشود و ما فضيلتي مستقل به نام عدالت نداريم. از نظر شهید مطهری رحمتالله علیه عدالت معیاری خارج از دین محسوب میشود، یعنی به جای اینکه بگوییم عدالت خیلی خوب است زیرا دین امر به عدالت کرده است، باید بگوییم دین چیز خوبی است زیرا به عدالت امر کرده است! عدالت امري است كه اگر اسلام دستور نميداد، حقيقي بود و «حقيقت بودنش» طوري نميشد. عدالت در زندگی سیاسی، اجتماعی از چنان اهمیت بالایی برخوردار است که حضرت علی علیهالسلام قبول خلافت را به اجرای عدالت موکول فرمودند. حالا با این پیشفرضها داستان معروف زره به سرقت رفته مولای متقیان علی(ع) را بازخوانی میکنیم تا ببینیم کوفی عنان درست میگوید یا اشتباه میکند. زرهی از امیرالمومنین علی(ع) گم شده بود. روزی آن زره به دست یهـودیای بدید. او را بگرفت و گفت که این زره من است. یهـودی گفت: آن را دعـوی کن، ثابت بدار و بستان! در آن ایام امام علی، خلیفـه بود، گفت: من هم خلیفه هستم هم مُـدّعی، این دعـوی چگونه ثـابت شود؟ بهتر است پیش شُرَیـح قاضـی رویـم. چون پیش قاضـی رسیدند، او رو سوی امیرالمومنین کرد و گفت: اگر چه خلیفـه ما تـویی، امـا این ساعت به حکم نیـابت، حاکم منم. چون به دعـوی آمدهای، تو با این یهودی یک جا بایست. امـام همچنـان که شریحِ قاضـی گفتـه بـود، برابر یهودی بایستاد و گفت: آن زره من است. شریح پرسید: میتوانی ثابت کنی؟ امام گفت: چگونه؟ شریح پاسخ داد: با آوردن گواه! امیرالمومنین، حسن (ع) و قنبر را گـواه آورد. شریح گفت: حسن(ع) پسر تـوست و قـنبر غلام تـو، من گواهی ایشان نخواهم شنید. امام گفت: من گواه دیگر ندارم. شریح یهودی را گفت: زره را بردار و ببر! یهودی زره را برداشت و رفت، اما در بـاطن او حیرتی پدیدار شد و بـا خود گـفـت: دین محمد چنین دینی است؟ پس بازگشت و اسلام آورد.
راز جاودانگی آن دادگاه چه بود که هنوز داستان آن را میخوانیم، حیرت میکنیم و لذت میبریم؟ آن راز هر چه باشد عادلانه بودن حکم شریح نیست، زیرا ما هرگز به اینکه مولای متقیان مالک زره بوده است، شک نمیکنیم و یقین داریم که حکم قانونی شریح، عادلانه نبوده است. حالا بیایید برای اجرای عدالت واقعی، داستانسرایی کنیم و به این ماجرای حقیقی پیرایهای خیالی ببندیم و آن را طور دیگری تمام کنیم. خدای ناکرده و نستجیر بالله، یکی از ارادتمندان آن حضرت گریبان یهودی را هنگام خروج از محکمه بگیرد و بگوید: ای دروغگو! اگر چه شریح به حسب وظیفه و مطابق ظواهر امر و مطابق با ضوابط محکمهپسند حکم به محکومیت مولای من داده است، اما من و تو و علی(ع) هر سه میدانیم که زره از آن کیست. سپس زره را به زور از وی بگیرد و به صاحب واقعی آن یعنی علی(ع) بدهد. در این صورت اگر چه عدالت اجرا، مال به صاحب حقیقی آن رد و هر چیز به واقع در جای خود قرار گرفته است، اما دو پیامد شیرین به دنبال نخواهد داشت. نخست آنکه حیرتی در دل آن شخص یهودی پدیدار نمیشود و اسلام نمیآورد و ثانیا آن داستان جاودانه نمیمانَد.
کوفی عنان درست میگوید، نشان دادن و قانع کردن مردم به اینکه عدالت اجرا میشود، اگر از اجرای عدالت مهمتر نباشد، همپایه آن است. اجرای عدالت در آن دادگاه، آن نبود که حق به حقدار داده شود، عدالت واقعی آن بود که نشان داده شود شخصِ اولِ عالمِ اسلام که شرق و غرب عالم را زیر نگین حکومت خود دارد در دادگاه فروتنانه در کنار سارق زره خود میایستد، حکم قانونی، اما فیالواقع ناعادلانه محکمه را میپذیرد و شکستخورده زمین بازی را به حریف دروغگوی خود وامیگذارد تا به تاریخ نشان دهد که اجرای عدالت مهم است، اما اینکه مردم بپذیرند که عدالت اجرا شده، مهمتر است.
اکنون مرحلهای دیگر از بررسی صلاحیتهای ثبتنامکنندگان شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده و نتایج آن اعلام شده است. بنده بنا به عادت و حسب کار و وظیفه تقریبا همه روزنامههایی که در تهران میشود به آنها دسترسی پیدا کرد را هر روز میبینم و شهادت میدهم که به غیر از معدود روزنامههایی که عدم احراز صلاحیت ٦٠ درصد ثبتنامکنندگان را جشن گرفتهاند، بقیه قانع نشدهاند که عدالت کامل اجرا شده است. اکنون که نوبت داوری به شورای نگهبان رسیده، دلسوزانه و نیکخواهانه میگویم که بزرگان شورای نگهبان! مرا نه یارای آن است که شما را به اجرای عدالت دعوت، نه صلاحیت آنکه در کار شما داوری کنم. فرضِ من بر آن است که انشاءالله خدا را در نظر گرفته، انصاف را رعایت و «مُرِّ» عدالت را اجرا کردهاید، اما این کافی نیست، همه امید دارند نشان دهید و مردم را قانع کنید که چنین کردهاید. روش پیامبرانه حکومت بر دلها است و انسانها تا قانع نشوند، دلهایشان تسلیم نمیشود.
منبع:شهروند
۲۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]