واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: هوا بس ناجوانمردانه تلخ است...
هوای دیار ما فقط غریبانه می کشد از درد آلودگیها و غربتها و بی توجیها و تعطیلی انسانیت و قدردانی که صدها برابر از تعطیلی زنگ ورزش بدتر است.
تورج عاطف - نامه نیوز، یاد گرفته ایم که در غبار زندگی کنیم. آلودگی شهرهایمان عادی است مدرسه های ابتدائی تعطیل می شوند و مدارس متوسطه هم دیر باز می شود و زنگ ورزش تعطیل!
سالها ساختیم و ندانستیم که مشغول نابود کردنیم و حالا هم فقط ورزش تعطیل می شود همان گونه که ورزشگاه هائی چون نقش جهان تعطیل است و حالا نوبت ورزشکاران ما شده که سالهاست مرگ اول یعنی خداحافظی غریبانه از دنیای ورزش را تجربه کرده اند و هیچ تجلیل و تشویق و امیدی برای آینده به آنها نمی دهیم ولی مرگ دوم غریبانه بدعتی است که شاهد آن هستیم آن گونه که برای محراب شاهرخیها و منصور امیر آصفیها و پرویز دهداریها و جانملکیها و ایرانپاکها و مظلومیها و حجازی ها و امروز با احدی خواهیم داشت.
وقتی که منصور خان پورحیدری نازنین در بیمارستان بستری شد سخن از این بود که قرار است مراسمی برای پنجاه سال خدمات این بزرگ مرد تدارک ببینند مردانی که در هیات مدیره استقلال امروز و تاج قدیمی نشسته اند تازه یادشان افتاده است که منصور پور حیدری بزرگ که بازیکن و مربی و سر مربی و سرپرست و عضو هایت مدیره باشگاه و حتی تیم ملی بوده باید تقدیر شود اما ...
منصور پور حیدری که از همه قشر و طایفه ای او را دوست دارند حتی آن شاهینی و یا پرسپولیسی دو آتشه هم نمی توانند کلاه احترام از سر بر ندارند و به احترام این بزرگ فوتبال ایران برایش هورا نکشد هرچند منصور خان بیمار و مهربان و نجیب این روزهای و سالهای دور نیازی به این مسائل ندارد اما سهم ما چیست؟
این روزها چقدر از سوشا مکانی نوشتیم ؟ حاشیه های مکانی چه دردی از فوتبال ما حل می کنند؟ از آمدن و یا نیامدن بیرانوند چقدر گفتیم؟ قهر و آشتی امثال جسام کرار چند سال زینت بخش رسانه ها شد؟ وقتی ناصر محمد خانی به گودال بد نامی افتاد آنقدر از او گفتیم که هیچگاه در عصر هشت افسانه ای سرخهای تهرانی و تیم ملی از هنر فوتبالش سخن نگفتیم.
همایون بهزادی در بستر بیماری است. بهزادی همان است که آنقدر می پرید که روزگاری بر جلد نشریه مشهور ورزشی قدیمی زیر عکس او نوشتند " بالا و بالا و بالاتر " حالا همایون سر طلائی پایین و پایین و پایین تر می رود از بعد قوای جسمی و روحی و شاید مالی اما چه کسی به یاد اوست؟
امروز دردانه دیگری از فوتبال ما و از این جهان خاکی رخت بست. رضا احدی چپ پای مشهوری که وقتی مفهوم لژیونر را خیلی ها نمی دانستند و شاید رفتن به یک کشور عربی افتخاری بود در آلمان توپ زد. رضا احدی که در بازی های دهلی 1982 آن سانتر زیبا را کرد تا درخشان بتواند گل ما را به یکی از قوی ترین کره جنوبی ها بزند و ما را شادمان کند. رضا احدی که رعنای فوتبال ایران و آبی ها و حتی در روزهای آخر فوتبالش قرمزها شد.
امروز رضا در میان ما نیست می خواهیم که چه کاری برای او بکنیم؟ اصولا چه کاری برای مردی می شود انجام داد که آن همه غنای تکنیکی داشت و شاگردانی چون آندو تیموریان و جباری را به این فوتبال هدیه داد؟ رضا در ماتم بود و می دانیم از امروز دسته های عزاداری به دنبالش راه می افتند.
لابد افتخاری به همسرش می دهند که به ورزشگاه آزادی قدم بگذارد و یا این که وعده آکادمی به نامش زدن و امکانات مالی دادن به خانواده اش را به رخ دیگران بکشند و بعد شاید هم دقیقه ای هم به یادش سکوت کنند و او را غریبانه رهایش کنند.
هوا بس ناجوانمردانه تلخ است وقتی یاد این رعناهای دهه های 40 و 50 و 60 خورشیدی می افتیم که کسی از آنها یادی نمی کند اما گل های سر سبد دهه 80 و 90 با سلفی ها و عکس هایش را تا دم زندان مشایعت می کنیم و به دنبالشان هستیم.
این هوای دیار ما فقط غریبانه می کشد از درد آلودگی ها و غربت ها و بی توجی ها و تعطیلی انسانیت و قدردانی که صد ها برابر از تعطیلی زنگ ورزش ها بدتر است. چقدر تلخ است که تاریخ خودمان را نمی دانیم با گذشتگانمان چون غریبه هستیم و بوئی از قدردانی و مهربانی نبردیم.
رضا احدی نازنین آخرین قربانی این بی مبالاتی همه ما نیست، همه ما مسموم شده ایم. از هوائی که بجز ذرات غبار آلود سراسر از بی مهری و فراموشی است. روحش شاد و یادش گرامی.
۲۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]