واضح آرشیو وب فارسی:فرهیختگان: خشایار الوند، نویسنده طنزهای تلویزیونی می گویند سریال های طنز افت کرده اند و مانند گذشته ها چنگی به دل نمی زنند. من معتقدم ماجرا را باید در سطحی بزرگ تر به بررسی نشست و گفت در چه سطحی از جامعه بنیان های توسعه درست به اجرا درآمده اند که این یک طرف کوچک ماجرا، توسعه یافته باشد؟ مگر می شود از سویی از تیم ملی ایران خواست مثل آلمان ها بازی کند و از هوا خواست اینقدر آلوده نباشد و از سوی دیگر نه ساختارهای ورزش مان مثل جرمن ها باشد و نه وضع توسعه اقتصادی مان مثل سوئیس؟! در سال های اخیر، در همه حوزه ها چه خروجی درخشانی داشته ایم که از هنرمندان طنز می خواهیم پیشرفت کنند و مثل سابق یا حتی بهتر از گذشته های خودشان باشند؟ 1 جزئی از حقیقت ماجرا این است که نیروی تازه نفس نداشته ایم؛ در سال های اخیر، آثار طنز تلویزیونی مان را چند نفر بیشتر تولید نکرده اند. همان چند نفری که خودشان سال ها پیش قدیمی های طنز را کنار زده و بر جای شان نشستند و کلی اثر نو و بدیع تولید کردند که بخش جالب ماجراست؛ بنابراین بدیهی است که همین روند چندمدت یک بار باید رخ بدهد تا همین ها هم که هستند جای شان را به تازه نفس ها بدهند. طبیعی است که هر کسی دوره طلایی دارد و ممکن است افت کند و البته این دوره های اوج و افت، ارتباط وثیقی به سن و سال هم دارند. آدم پابه سن گذاشته ممکن است دل و دماغ نداشته باشد. در سینمای ما هم همین اتفاق افتاده است؛ داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، کیومرث پوراحمد و اغلب هم نسلان اینها هم چندسالی است از آثار پرفروغ خود فاصله گرفته اند و فیلم های شان در معرض تندترین نقدها قرار گرفته است. من نزدیک به 30 سالگی ام، از مشکلات و معضلات پیرامونم طنز می ساختم. روحیه در آن سن وسال به شما اجازه می دهد با انگیزه و انرژی حتی از محدودیت ها به خلاقیت برسید، اما حالا در 40سالگی دیگر نمی توانم چشم بر آن مشکلات ببندم و به روی خودم نیاورم و فراتر از آن قصه بسازم ازشان. 2 حقیقت دیگر مربوط به خود هنرمندان است؛ از جامعه و زمانه دور افتاده اند. هنرمندانی که به شهرت می رسند، به نوعی ایزوله می شوند و ارتباط شان با جامعه کم می شود. بسیاری از هنرمندان مدت هاست مثلا برای پاس کردن یک چک به بانک نرفته اند؛ اتوبوس و مترو سوار نشده اند؛ حتی آنها برای خرید یک بسته سیگار، تماس می گیرند تا برای شان بیاورند؛ معلوم است که با بروز چنین وضعی، ارتباط مستمر و مستقیم با جامعه از بین می رود و باعث می شود از سلایق، علایق و تغییر و تحولات دور بمانند. پیش از این هم دایره سوژه هایی که می توانستیم به آنها بپردازیم، تنگ بود؛ حالا هم از یک سو با سلایق مختلفی که هر روز اضافه می شود و هنرمندان اغلب از آنها عقب افتاده اند و هم با اعمال محدودیت های بیشتر و دست تنگی سازمان صدا و سیما، دایره سوژه ها به نوعی دیگر، تنگ تر هم شده است.
دوشنبه ، ۲۸دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهیختگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]