تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):راست ترين سخن، رساترين پند و زيباترين حكايت، كتاب خدا (قرآن) است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804445165




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جریان نفوذی صهیونیسم زمینه ساز حمله به سفارت انگلیس و عربستان/ حتی در نیروی انتظامی به دنبال مهره های نفوذی دشمن باشیم


واضح آرشیو وب فارسی:موج: به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری موج، حمله به سفارت انگلیس در سال 1390 و سپس آتش زدن سفارت عربستان در پی اعلام اعدام آیت الله نمر از سوی مقامات آل سعود، این سوال را در ذهن پیش میآورد که آیا تسخیر سفارت کشورهای مخالف با سیاست های جمهوری اسلامی ایران که شروع آن با اشغال سفارت آمریکا آغاز شده بود، در حال تبدیل به یک رویه است؟ برای پاسخ گویی به این سوال با دکتر فروز رجائی فر، از دانشجویان پیرو خط امام در زمان اشغال لانه جاسوسی در سال 1358 و دبیر ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهان اسلام، گفتگویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید: خانم دکتر رجایی فر! شما در قضیه تسخیر لانه جاسوسی آبان 1358 حضور داشتید. چطور در جریان کار قرار گرفتید و وظیفه شما در آنجا چه بود؟ در زمان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا من دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر بودم و چون پیشتر با انجمن اسلامی همکاری داشتم و نیز به دلیل تسلط نسبی بر زبان انگلیسی، از طرف دوستانی که برای این کار برنامه ریزی کرده بودند، دعوت شدم و از روز اول و لحظه شروع تظاهرات منتهی به اشغال لانه جاسوسی در آن صحنه حضور داشتم. در آن زمان کار من اموری بود که نیاز به ترجمه داشت؛ مانند ترجمه بیانیه دانشجویان به زبان انگلیسی، شرکت در مصاحبه با رسانه های بین المللی برای انتقال پیام دانشجویان پیرو خط امام، گفتگو با گروگان ها، ترجمه اسنادی که به دست آمده بود و همچنین پاسخگویی به کسانی که از همه جای دنیا برای تأیید یا مخالفت با ما و یا حتی بعضی بستگان گروگان ها برای کسب خبر با سفارت آمریکا تماس می گرفتند. که به همه این ها باید پاسداری در محوطه سفارت را هم اضافه کرد. با توجه به تجربه ای که شما از تسخیر سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب دارید، به نظرتان این اقدام چه تفاوت هایی از لحاظ فضای سیاسی و هدف با حمله به سفارت انگلیس و عربستان وجود دارد؟ جالب است بدانید که در همان ساعات اولیه حمله به سفارت انگلیس، بعضی از آن دانشجویان به من زنگ زدند و درخواست تأیید و همراهی کردند. اما من همان زمان این کار را نادرست دانستم و از آن دانشجویان خواستم که ادامه ندهند. آن شب بعضی از جوانان استدلال مرا پذیرفتند و از محل سفارت خارج شدند و با انتشار بیانیه موضع مخالفشان را اعلام کردندکه البته برخورد شدیدی هم از سوی دیگران با آن ها و تشکلشان شد! علی ایحال تفاوت های زیادی بین این سه اتفاق وجود دارد. مهم ترین آن مربوط به شرایط سیاسی حاکم بر زمان تسخیر لانه جاسوسی با حمله به سفارت های انگلیس و عربستان است. اگر اجازه بدهید ابتدا به مقایسه دو مورد اول بپردازیم. در آبان 58 کشور ما به علت شرایط فوری پس از انقلاب، ساختارهای قانونی، مجلس و حتی قانون اساسی نداشت. حل و فصل مسائل مستحدثه و امور جاری تنها به عهده حضرت امام بود و شورای انقلاب که از جمعی از مبارزان روحانی و غیرروحانی شکل گرفته بود. از این رو ما که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نامیده بودیم، بر این تصمیم بودیم که برای وادار کردن آمریکا به استرداد شاه جهت محاکمه، در محل سفارت آمریکا دست به تحصن بزنیم و چنانچه حضرت امام این اقدام را تایید نکردند، بلافاصله از سفارت خارج شویم که خوشبختانه با تایید قاطع حضرت امام روبرو شد. به همین دلیل آن عمل در بستر تحولات پس از انقلاب و شرایط حاکم بر کشور غیرقانونی محسوب نمی شد؛ اما در سی و چند سال بعد و برخورداری نظام از کلیه ساختارها و ساز وکارهای قانونی، قطعاً این اقدام غیرقانونی و در تعارض با حاکمیت قانون و ضد امنیت کشور می باشد. البته بحث حقوق بین الملل و کنوانسیون های مربوطه، جداگانه است که پاسخ مناسب خود را هم دارد. نکته مهم دوم این که نسبت انقلاب ما با انگلیس و آمریکا یکسان نبوده است. در 25 سال منتهی به بهمن 57 این آمریکا بود که دشمن اصلی ملت ما به شمار می آمد. زیرا از زمان سقوط دولت مرحوم دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد، اگرچه آمریکا و انگلیس در یک همکاری فضاحت بار شاه را پس از خروجش از کشور به ایران بازگرداندند و بر مقدرات مردم ایران حاکم کردند؛ لکن این آمریکا بود که در ادامه با حمایت ویژه از سلطنت محمدرضا و با ایجاد ساختارهای سرکوب و ارعاب، از جمله ساواک، کمیته ضدخرابکاری و آموزش نیروهای امنیتی با نیروهای موساد و سی آی ای موجب سلب حقوق سیاسی و اجتماعی مردم ما و به وجود آمدن فضای اختناق در کشور و همچنین غارت منابع مادی و حتی ذخایر فرهنگی ما شد. اما زمانی که اشغال سفارت انگلیس صورت گرفت، ما در چنین تعارض مستقیم و به روزی با انگلیس نبودیم و دشمن اصلی ما کماکان آمریکا بود. این نکته مقبول که انگلیس در طول تاریخ وجهه استعماری داشته است؛ اما یکی این که در سوابق تاریخی ما کشورهای دیگری هم بوده که ایران با آن ها درگیری داشته است؛ مثل عثمانی، روسیه یا پرتقال! آیا این صحیح است که پرونده آخرین دشمن را ببندیم و پرونده های مختومه دشمن های تاریخی را باز کنیم؟! نکته دوم این که بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل هزینه ها وخسارات سنگین اقتصادی، ستاره قدرت استعماری انگلیس افول کرد تا جایی که حتی تن به استقلال هند هم داد و به تدریج تا سال 1970ـ1971 به طور کلی قوای نظامی خود را از منطقه ما خارج کرد و نقش خود را به آمریکا سپرد. از این رو پس از این دوره، در واقع این قطب سابق استمارگری، دیگر در حاشیه تحرکات جهانخواری شیطان بزرگ قرار گرفته و به نوعی جیره خوار و ریزه خوار امپریالیسم آمریکا شده بود. به همین دلیل هرگز این کشور نقش اول و اصلی را در تخاصم با ما نداشته؛ اگرچه زیر علم دشمنی آمریکا با ما سینه می زند. پس اصلی کردن تخاصم با انگلیس، به منظور معافیت و ایجاد مصونیت برای آمریکا بود! مورد سوم تفاوت های این دو اقدام با یکدیگر این است که درست در مقطعی حمله به سفارت انگلیس انجام شد که مجلس تصمیم به کاهش رابطه با این کشور گرفت. حالا شما این عمل را با مقطع تسخیر لانه جاسوسی و نقش مهم مجلس درآن قضیه مقایسه کنید. در آن زمان کشمکشی بین شورای انقلاب، وزارت خارجه وقت و دانشجویان بر سر در اختیار داشتن گروگان ها جریان داشت. حضرت امام اعلام کردند گروگان ها فعلاً دست دانشجویان باشد تا زمانی که مجلس تشکیل شود و نمایندگان مردم درباره سرنوشت آن ها تصمیم بگیرند و پایان بزرگ ترین چالش بین المللی و تحقیر تاریخی آمریکا را به مجلس سپردند. در واقع در آن زمان با این که هنوز مجلس تشکیل نشده بود و اساساً قانون اساسی به تصویب نرسیده بود که ما حتی روی کاغذ، نهاد مجلس را داشته باشیم، از سوی حضرت امام(ره) اصالت به مجلس و نظر نهایی نمایندگان مردم داده شد؛ اما حمله به سفارت انگلیس در نقطه مقابل چنین دیدگاهی و برای معارضه با نظر و مصوبه مجلس بود و در بستر یک رقابت جناحی داخلی شکل گرفت. اختلاف چهارم به شیوه عمل و برنامه ریزی در عملیات ورود برمی گردد. در مورد لانه جاسوسی با تهیه علائم و نشانه هایی برای دانشجویان دعوت شده، طوری برنامه ریزی و تمهید شده بود که هیچ فردی غیر دانشجویی وارد گروه اشغال کننده نشود تا کنترل عملیات و ابعاد آن در اختیار دانشجویان باشد؛ اما در حمله به سفارت انگلیس از مدتی قبل اعلامیه های تبلیغاتی متعددی پخش شد که حتی بعضی دسته های عزاداری هم برای حضور در محل دعوت شدند و برنامه ریزی کردند! بدیهی است که این تصمیم عجیب و نسنجیده زمینه ورود اراذل و اوباش و عوامل عملیاتی انگلیس را هم به محوطه سفارت فراهم کرد و دیدید که چه افتضاحی را باعث شدند که هزینه آن به جیب ملت و بیت المال تحمیل شد. اما در زمان ورود ما به سفارت آمریکا با وجود گروگانگیری 444 روزه ـ با نظارتی که دانشجویان اعمال کردند و همچنین حاکمیت اخلاق اسلامی و تعهد به حفظ اموال ـ حتی یک لیوان هم شکسته نشد که اگر هم این اتفاق می افتاد (که هرگز رخ نداد) ما خود را شرعاً ضامن دانسته و موظف بودیم که عین وسیله را تهیه و سر جایش قرار دهیم. و اما مهم ترین تفاوت این است که اشغال لانه جاسوسی را هم حضرت امام راحل و هم ملت ایران به حداکثر درجه تایید کردند و هنوز هم هر ساله بزرگ داشته می شود و مقام معظم رهبری هم مکرر تمجید می کنند؛ اما حمله به سفارت انگلیس مورد تأیید مقام معظم رهبری و مردم قرار نگرفت؛ چرا که انگیزه اش در راستای باور عمومی ملت ایران نبود. به خاطر دارم که در همان زمان پر التهاب دانشجویان با غلبه احساسات و باور به درستی تحلیل و تصمیم خود، منتظر اعلام حمایت رهبری بودند و از این که این کار نشد، بسیاری متعجب بودند و بسیاری انتقاد می کردند. بنده تمام این اتفاقات را ناشی از فریب جریان جوان دانشجویان انقلابی توسط جریان نفوذی شیطان بزرگ در دولت قبل می دانم. جریانی که در این رشته تحولات ـ حتی به عنوان یک محصول جانبی ـ همین آخرین تفاوت را به تفاوت میان رهبری امام راحلو مقام رهبری و محمل تبلیغات علیه مقام ولایت و دلسردی و بدبینی دانشجویان نسبت به مقام معظم رهبری قرار داده بود که چرا از این اقدام حمایت نکردند؛ پس چنین القا می کرد که رهبری فعلی به اندازه امام انقلابی نیست و شجاعت کافی ندارد. پس در تحلیل شما دانشجویان با فریب جریان نفوذی اقدام به اشغال سفارت انگلیس کردند؟ بلی! تمایل دانشجویان انقلابی برای حمله به سفارت انگلیس، ناشی از اراده و اقدامات ساختاری و تبلیغاتی یک جریان سیاسی داخلی بود که به علت اشتیاق به برقراری رابطه با آمریکا، تلاش می کرد تا نوک تیز پیکان دشمن اصلی را از آمریکا به سمت انگلیس تغییر جهت دهد و با انحراف جهت قشر خواص انقلابی، زمینه و بستر را برای مذاکره و رابطه با آمریکا آماده کند. بواقع این از گوشه های مهم تاریخ معاصر است که باید مورد تأمل و مطالعه قرار گیرد که در پس گذشت سی و اندی سال از انقلاب، جریانی در داخل تلاش کرد که اولاً جریان اشغال سفارت آمریکا را متهم کند؛ ثانیاً انگلیس را به جای شیطان بزرگ و دشمن اصلی ملت و انقلاب ایران قرار دهد؛ ثالثاً با بهره برداری از فضای ضدیت با فتنه در میان انقلابیون، عامل اصلی وقایع سال 88 را دولت انگلیس معرفی و خشم دانشجویان را بسوی انگلیس هدایت کند و رابعاً با ترسیم چهره ای خشونت طلب، قانون شکن و ویرانگر از ملت ایران، انقلاب را به ضدانقلاب بدهکار کند! بنده این موارد را از مصادیق و نشانه های نفوذ در مراکز تصمیم سازی می دانم که در دولت قبل وجود داشت و در جای جای تصمیمات و اقدامات آن دولت در عرصه های اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی ردپای آن دیده می شود. آیا برای این تحلیل بسیار حساسیت برانگیز شواهدی هم در دست هست؟ بلی. دولت قبل مستمراً سعی می کرد روی این مسأله مانوور دهد که انگلیس دشمن اصلی ایران بوده تا به نوعی برای آمریکا حاشیه امنی ایجاد و زمینه برای عادی سازی رابطه با آمریکا مهیا شود. مثلاً با حجم عظیمی از تبلیغات و با جذب بعضی نخبگان در تحریک فضای افکار عمومی، نهادی ایجاد کرد تا بحث دریافت غرامت جنگ جهانی دوم از انگلیس را پیگیری کند. همچنین مکرر عنوان می کرد که بی بی سی فارسی برای آن درست شد که فتنه سال 88 را شکل دهد و به نوعی هدایت این حوادث را منحصراً به سفارت انگلیس نسبت می داد. البته قطعاً انگلیس مانند همه همکاری های نظامی و اقتصادی و ... که با شیطان بزرگ دارد، در این زمینه هم فعال بوده و نباید نقش انگلیس را انکار کرد؛ لکن نقش محوری را به انگلیس دادن و برای ارتباط با آمریکا اشتیاق داشتن، جای سوال است! مضافاً این که کیست که نداند «چون که صد آید، نود هم پیش ماست»! چنانچه نظام ما با آمریکا روابط عادی برقرار کند، جایگاه دولت انگلیس هم در آن چارچوب تضمین شده است! دولت سابق اشتیاق زیادی برای مذاکره با سران آمریکا و ارتباط با آمریکا داشت و برای تحقق این خواسته خود که نهایت آرزوی آمریکا هم بود، شروط ویژه ای چون لغو تحریم ها و یا تعهد آمریکا به حفظ حقوق ملت ایران نگذاشت؛ بلکه فقط خواستار برقراری یک خط مستقیم پرواز بین تهران و نیویورک شده بود! رییس جمهور سابق بارها با رئیس جمهورهای آمریکا نامه نگاری و به نوعی تلاش می کرد که آمریکا را از سیبل تخاصم ملت ایران خارج کند. حتی می بینیم که در دوران مذاکرات هسته ای در دولت سابق بود که آمریکا به جمع مذاکره کنندگان افزوده شد و پیش از آن، هیأت مذاکره کننده ایرانی به ریاست رییس جمهور فعلی، فقط با سه قدرت اروپایی مذاکره می کرد. شگفت این جاست که آنان که کدخدا را در عین نهی و منع رهبری پای میز مذاکره آوردند، اعتقاد به کدخدا را با جار و جنجال به دیگران نسبت می دهند! در این خصوص با توجه به محدودیت مجال، فقط یک سند ارائه می شود که ابعاد ادعای بنده را تأیید می کند. توجه بفرمایید که رئیس جمهور سابق در تاریخ دوم مرداد سال 87 پس از برگزاری اولین جلسه با حضور یک نماینده دست چندم دولت آمریکا، از این فرد و دولت آمریکا تعریف و تمجید و در مقابل به دولت انگلیس حمله می کند. او در دور دوم سفر استانی به کهگیلویه و بویراحمد در جمع مردم یاسوج با اشاره به مذاکرات ژنو گفته بود: «مذاکرات خوبی صورت گرفت و کسانی که در این مذاکرات شرکت کرده بودند، صحبت های خوبی انجام دادند. فقط نماینده یک کشور در آنجا زبان خود را بیش از حد و پایش را بیش از گلیمش دراز کرد که نماینده استعمار پیر بود که همه ملت ایران به خوبی آن را می شناسند.» و در ادامه به حضور نماینده آمریکا در این مذاکرات اشاره کرده و گفت: «دولت آمریکا اعلام کرد قصد دارد در مذاکرات شرکت کند و ما نیز استقبال کردیم و گفتیم شما نیز بیایید شرکت کنید. نماینده آن کشور نیز در آن جلسه شرکت کرد و مودبانه و متین صحبت کرد و احترام ملت ایران را نگه داشت و ما این را گام مثبتی می دانیم.» در حالی که رسانه ها همان موقع نوشتند که «ویلیام برنز» با بی میلی و با چهل دقیقه تأخیر به این جلسه آمده بود! احمدی نژاد باز هم با تعریف از آمریکا گفته بود: « آمریکا در این ارتباط قدم مثبتی برداشت و در واقع قدم مثبتی را در راه شناخت حق ملت ایران، عدالت و اصلاح وجهه خود در عرصه جهانی و جلب توجه ملت ایران و پاک کردن سابقه جنایت های 50 ساله خود علیه ایران برداشت که گام مثبتی بود.» بدیهی است این ملاقات بدون جواز رهبری و بدون اعتراض و جار و جنجال جریان حزب الله و در زمان اشخاصی صورت گرفت که اتفاقاً خود را چهره های انقلابی نشان می دادند و می دهند! در همین امتداد چند تن از نزدیکان رئیس جمهور سابق دست به کار تئوری پردازی برای جنایات انگلیس در ایران و عرضه آن در فضای مجازی و نیز دانشگاه ها شدند و با ایراد اتهام به حرکت اشغال لانه جاسوسی در سال 58، آن را مخالف نص صریح امام که حضرت امام از روی اجبار و تحمیل آن را تأیید کردند، در راستای منافع شوروری و با اقدام جاسوس شوروی و این اواخر دیگر کار خود آمریکایی ها ارزیابی و تبلیغ می کردند؛ با این هدف که نشان دهند آن کار سست و بی پایه بوده است. کار به جایی رسیده بود که وقتی برای سخنرانی به مناسبت 13 آبان به دانشگاه ها می رفتم، دانشجویان از ما انتقاد می کردند که چرا فریب سیاست شوروی و جاسوس شوروی را خوردید و باعث قطع رابطه با آمریکا شدید! حتی یکی از همان دانشجویان تند انقلابی آمده بود که با مشاوره بنده مستندی علیه اشغال سفارت آمریکا و ضدیت آن با خط امام بسازد! آیا جریان نفوذی که شما به وجود آن اعتقاد دارید، توانسته است دستاورد مهمی هم کسب کند؟ جریان نفوذ در نظام و در دولت های مختلف دستاوردهایی داشته که از شهادت هفتاد و تن از بزرگان انقلاب در دفتر حزب جمهوری اسلامی و انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رییس جمهور و نخست وزیر انقلابی ایران شروع می شود و تا دوره کنونی تداوم می یابد. در مورد ده سال اخیر می شود به حداقل سه یا چهار دستاورد بسیار بزرگ اشاره کرد. اول فراهم آوردن زمینه قطعنامه های تحریم سازمان ملل علیه ایران و قرار دادن دست ایران زیر ساطور آمریکا. دوم سوق دادن ایران بسوی مذاکره با آمریکا با زمینه چینی و اعلام آمادگی مکرر برای تجدید مناسبات با آمریکا در قالب نامه نگاری، مناظره و مذاکره به نحوی که نهایتاً رهبری معظم را در پیشانی مواجهه با هجماتی قرار داد که ایشان را متهم به عدم رضایت به حل و فصل مناقشات فیمابین و مصالح ملت ایران می نمود و حتی قاطعیت معظم له را تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی می دانست؛ زیرا رییس جمهور انقلابی بارها تمایل و اشتیاق خود را علناً اعلام کرده بود! مقام معظم رهبری بالاخره با افزایش فشارهای خارجی و ممارست و اصرار عوامل داخلی ـ برای اثبات و افشای عدم صداقت آمریکا ـ مخالفت خود را با امر مذاکره متوقف کردند و در زمانی که هنوز مبارزات انتخابات ریاست جمهوری سال 92 آغاز نشده بود، این تصمیم را اعلام نمودند. لکن در عمل سعادت (!) این اقدام نصیب دولت قبل نشد و در پی اعتماد رهبری به تیم جدید دیپلماسی، طرفداران آگاه یا غافل دولت قبل، با شدت و حدت به تخریب تیم جدید و اعتراض گسترده به امری مشغول شدند که تا دیروز یا بر آن اصرار داشتند و یا خوش بینانه سکوت کرده و رهبری را در معارضه با آن موج پرفشار تنها گذاشته بودند! چه دستاوردی برای حامیان خط نفوذ از این بزرگ تر که ایران اسلامی ثمره و قدرت نرم حاصل از سی و پنج سال استقامت در برابر فشارهای آمریکا و تن ندادن به مذاکره را در این مسیر هزینه کرد و علیرغم هشدارهای مکرر و روشنگری های مداوم و حتی اعلام ممنوعیت رهبری، در عمل پذیرفت که حل و فصل مسائل جهانی، بدون دخالت و بازیگری آمریکا ممکن نیست!؟ هزینه ای که در دولت اصلاحات هم قابل تصور نبود، در دولتی که از واژگان امام راحل و ادبیات انقلابی بهره می برد، به رهبری و تاریخ انقلاب تحمیل شد! و طرفه آن که این خط نفوذی کماکان فعال بوده و این روند خائنانه را به دولت فعلی نسبت می دهد تا میوه بعدی خود را از ایجاد تفرقه و نفرت در صفوف مردم و مسؤولان بچیند! دستاورد سوم توفیق پروژه دوقطبی سازی انتخابات و شکاف در انسجام ملی در جریان انتخابات 88 بود که ضربه بزرگی را به نظام اسلامی وارد ساخت و مورد چهارم هم در عرصه اقتصادی، به باد دادن منابع ارزی کشور و تعهد پرداخت یارانه نقدی به شکل جاری بود که مهم ترین مشکل اقتصادی ـ اجتماعی دولت های آینده خواهد بود و موضوع این بحث نیست. خوب؛ در خصوص سفارت عربستان چطور؟! در مورد سفارت عربستان هم به زعم من دقیقاً همان خط نفوذ این بار هم با چند واسطه و با تحریک احساسات برخی از جوانان و جریان های انقلابی، آن ها را ابزار خود قرار داد و وارد عمل شد. البته این بار دانشجویان با توجه به سابقه هشدار و نهی رهبری در جریان اشغال سفارت انگلیس، هشیار بودند و به طور تشکیلاتی ورود نکردند. از این رو ریشه حمله به سفارت عربستان را که به هیچ وجه با محاسبات عقلانی به سود کشورمان نبوده و قابل توجیه نیست، از سلسله اقدامات جریان نفوذی ارزیابی می کنم. آن ها که با تابلوی جریان های حزب اللهی وارد میدان می شوند و درست در لحظه ای که جهان در حال دیدن چهره ناقض حقوق بشر عربستان و جنگ افروزی این کشور است، شرایط را به سود آن رژیم بدوی تغییر داده و جای شاکی و متهم را عوض کرده و کشور خود را در فشار افکار عمومی و سازمان های بین المللی قرار می دهند ـ چنانچه خود واقعاً خالص و مخلص باشند ـ باید بدانند که ندانسته در خدمت اهداف اسراییل قرار گرفته اند! زیرا عربستان هم بزرگترین حامی منطقه ای صهیونیستم و هم در مرکز منافع و علایق نظام سرمایه داری است. شما این خط نفوذ را به آمریکا وابسته می دانید یا انگلیس؟ این خط نفوذ تلاش دارد با ابزارهایی که در اختیار دارد، حافظ منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی و نظام سرمایه داری غرب در ایران باشد. برای توضیح بیشتر عرض می کنم که شما دقت کنید ما از ابتدای انقلاب به پیروی از حضرت امام راحل می گوییم که رژیم صهیونیستی باید از صحنه روزگار محو شود و همچنین در مقابل آن از جریان مقاومت اسلامی با تمام توان دفاع کرده ایم. با این وصف آیا فکر می کنید این رژیم منحوس بیکار نشسته است و هیچ توطئه ای علیه ایران نمی کند؟! ما باید باور کنیم که رژیم صهیونیستی و سیستم جهانی حامی او، به طور مداوم در حال دسیسه چینی علیه ماست که بخشی در سطح بین المللی، بخشی در سطح منطقه ای و بخشی هم در داخل عینیت می یابد. از این رو چرا ما باید تعجب کنیم از این که خطی برای تأمین و حفظ منافع صهیونیسم در داخل وجود داشته و فعال باشد؟! ما نباید این طور تصور کنیم که فعالیت اسراییل علیه ما به لابی «ایپک» در آمریکا و مقابله با حزب الله لبنان و جبهه مقاومت محدود و جریان نفوذ به مک دونالد و کوکاکولا منحصر می شود. این ها که تابلوی صهیونیستی دارند و بسیار مشخص هستند و ما می توانیم با ممانعت از اجازه کار، اقدام به حذف فیزیکی آن ها کرده و به راحتی با نفوذ آن ها مقابله کنیم. اما زمانی که حفظ منافع و تأمین مطالبات این رژیم غاصب و جنایتکار در قالب جریان خودی و با لباس افراد دلسوز انقلاب ـ ولو به چند واسطه ـ انجام می شود، کار دفاع در برابر اسراییل و جریان نفوذ بسیار مشکلتر می گردد. اکنون چند سال پس از اشغال سفارت انگلیس و تکرار آن واقعه در سفارت عربستان، عرض می کنم که بصیرت نیروهای انقلابی در تشخیص و افشای این خط نفوذ خطرناک است؛ بصیرتی که شکاف بین ادعا و شعارهای انقلابی افراد و جریان ها را با عمل علیه منافع و مصالح کشور تشخیص دهد و به استتار آنها در پوشش دفاع از نظام و امام و رهبری اعتماد نکند و فریفته نشود. با توجه به نکاتی که عنوان کردید، چگونه می توان مانع اقداماتی از این قبیل در آینده شد؟ پس با این سؤال شما لازم است دوباره تأکید شود که لازم است در میان کسانی که ادعای دفاع از نظام، رهبری و ولایت فقیه را دارند ـ با بررسی نحوه عمل آن ها ـ تفکیک اساسی قائل شد. بصیرت در تشخیص زاویه شعارها با نتایج و عملکردها و نیز زاویه جریان ها با مواضع علنی رهبریست. این راهی برای شناخت جریان نفوذی و جلوگیری از رخ دادن چنین اتفاقاتی است. چقدر نیروی انتظامی را در این ماجرا مقصر می دانید؟ نیروی انتظامی هم در جریان سفارت انگلیس منفعل عمل کرد و هم در حمله به سفارت عربستان و این تکرار مشکوک است. بر این اساس باید معلوم شود آیا در مقامات صاحب اختیار نیروی انتظامی، مهره ای از جریان نفوذی وجود دارد که در لحظه لازم برای انجام وظیفه، این نیرو را منفعل کرده و کنار می کشد تا در عمل نقشه بیگانگان اجرا شود؟! نمی توان باور کرد که این همان نیروی انتظامی است که بعد از اعزام نیروی نظامی عربستان برای حمایت از دولت بحرین، با افرادی که در ورزشگاه حین بازی فوتبال فقط علیه عربستان شعار می دادند، به شدت برخورد کرد و آن ها را مورد ضرب و شتم قرار داد! آیا این همان نیرویی است که وقتی در جریان جنگ 22 روزه غزه و به توصیه رهبری، فعالان حامی فلسطین برای تظاهرات مقابل سفارت مصر رفتند و خواهان بازگشایی مسیری برای ارسال کمک به مردم غزه شدند، فرمانده میدان با کمربند خود و بقیه نیرو با باطوم به تظاهرکنندگان حمله کردند و صحنه های تأسف باری را ایجاد کردند؟ تفاوت عملکرد نیرو در این وقایع ـ که اتفاقاً موارد برخورد شده، از حیث حساسیت امنیتی در درجه به مراتب پایین تری بوده اند ـ موجب ایجاد این تصور و احتمال می شود که اشخاص یا جریانی در درون نیروی انتظامی مانع عمل و باعث زمین گیر شدن آن در هنگام ضرورت و موارد حاد و حیاتی می شوند. برای جلوگیری از وقوع مجدد این اتفاقات، باید این خط و مهره ها شناسایی شوند. به نظر شما اعدام شیخ نمر تلاش آل سعود برای ایجاد تقابل شیعه و سنی در منطقه است؟ در این شرایط و پس از حمله به سفارت این کشور در تهران، واکنش های آتی عربستان علیه ایران چه خواهد بود؟ مسأله عربستان فراتر از مسأله شیعه و سنی است. عربستان در سطح بین المللی مأمور اجرای یک پروژه اسلام هراسی است که حتی با منش حاکمان وهابی این کشور در دهه های گذشته مغایرت دارد. سبعیتی که اکنون جهان با تشکیل داعش شاهد آن است، در چندین دهه قبل از این وهابیون دیده نشده و نشان از آن دارد که حتی افراطی ترین طیف اهل سنت از این عملکرد وحشیانه مبراست و چنین پروژه ای ـ نه از خاستگاه مذهبی بلکه با انگیزه سیاسی ـ و در قالب مدیریت تحولات جهانی و نقش عربستان در تحقق خواسته های نامشروع آمریکا و اسراییل طراحی شده است. در بعد اقتصادی مأموریت دیگر عربستان، خدمت به اقتصاد ورشکسته غرب با کاهش قیمت نفت است؛ ولو به قیمت مضایق اقتصادی خود و دیگر کشورهای تولید کننده انرژی. در بعد فرهنگی مأموریت دیگر عربستان از تشکیل داعش و دامن زدن به پدیده اسلام هراسی ـ خصوصاً با ایجاد رعب و وحشت از اسلام سیاسی و تشکیل دولت های اسلامی ـ این است که اسلام سیاسی را در برابر لیبرالیسم و سکولاریسم خلع سلاح کرده و در اذهان محکوم و مطرود نماید. تا جایی که حتی برخی تحلیلگران داخلی ما هم عنوان می کنند که بهتر آن است در جهان اسلام، سکولارها حاکم باشند! اگر غرب و عربستان در این پروژه توفیق داشته باشند، لزوم جدایی دین از سیاست در اسلام و جهان اسلام تثبیت می شود. سطح دوم مسأله عربستان، منطقه ای است. بدیهی است که آل سعود درگیر و دچار مشکلات داخلی ناشی از انتقال قدرت، بی تجریگی حاکمان و مأموریت ورود به جنگ های نیابتی، در باتلاق هایی فرو شده است که راه توجیه آن مصایب، فرافکنی به سوی ایران و تمسک به منازعه شیعه ـ سنی و تفسیر معادلات به مقابله عرب و عجم است. همچنین آل سعود بر این باورند که تنها ابزاری که می تواند قدرت منطقه ای ایران را تهدید و خنثی کند، تحریک عواطف و احساسات اهل سنت و جذب آن ها در سیاهچاله داعش است. در سطح داخلی اما بسیار روشن است که حاکمان سعودی هیچ تفاوتی میان شیعه و سنی قائل نیستند و نظر مثبتی نسبت به مطالبات مشروع اهل سنت ندارند و حتی اعضای گروه خودساخته داعش را برای اقدام در خاک خود خطرناک می دانند. به همین دلیل ما شاهد هستیم که در کنار اعدام شیخ نمر و چند شخصیت شیعه، 43 فعال سیاسی سنی هم به بهانه تروریسم کشته می شوند؛ در حالی که خداوند عالم است که چند تن از آنان فقط افرادی بودند که در مخالفت با دولت سعودی و مطالبه حقوق سیاسی، اجتماعی و عدالتخواهی فعالیت داشتند. پس عنوان کردن منازعه شیعه و سنی ـ همانطور که عرض شد ـ فقط پوششی برای سوق دادن عواطف اهل سنت علیه شیعه و هیزم افکندن در آتش جنگ های طایفه ای و فرقه ای است؛ نه دفاع و حمایت از اهل سنت. در چنین شرایطی که مخالفت خود با اعدام افراد را به صرف اظهار عقیده اعلام می کنیم، باید این نکته مد نظر باشد که همان طور که شیخ شهید را به دروغ متهم به تروریسم کرده اند، احتمال دارد در میان 43 فرد دیگر نیز افرادی باشند که مورد اتهام واهی تروریسم قرار گرفته و اعدام شده باشند. بر این اساس، تأکید مستمر بر حمایت از شیخ شهید و دیگر شیعیان مظلوم، بازی در زمین تعیین شده تقابل شیعه و سنی و همان مطلوب آمریکا و رژیم صهیونیستی است که مجری آن در داخل همان خط نفوذ می باشد. در پاسخ به بخش دوم سؤال شما باید عرض شود که در چند سال اخیر تیم مرتجعین منطقه برای تأمین منافع آمریکا و اسراییل، چند جنگ نیابتی را با نظام ایران ترتیب داده اند که ایران هم بناچار و در مقام دفاع از امنیت خود و نیز اهداف مقاومت اسلامی، در این جبهه ها درگیر شده است. لکن استقامت و پیروزی های متعدد ایران در جبهه های مختلف، دشمنان را به این نتیجه هدایت کرده که برای تضعیف و تهدید ایران، لازم است ما را در یک جنگ کامل و تمام عیار درگیر کنند. البته ما هم از جنگی که انشاالله سبب نابودی جبهه صهیونیسم خواهد شد، باکی نداریم؛ لکن به لحاظ سیادت ایران در منطقه و تعهدی که برای حفظ امنیت و صلح جهانی به عهده دارد، لازم است در برابر این تحریکات با اقتدار همراه با صبر و صلابت مواجه شود و از هر اقدام احساسی که مطلوب جبهه کفر و نفاق است، اجتناب کند. تهیه و تنظیم: حسینی


یکشنبه ، ۲۷دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: موج]
[مشاهده در: www.mojnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن