واضح آرشیو وب فارسی:خط شکن: اگر تو این تجربیات را می توانسنی از این چاک چاک ها استخراج کنی دیگر لازم نبود که ده هزار تومان بگذاری بانک و شب ها و روزها چشم انتظاری بکشی و در امام زاده ها چله نشینی کنی تا ماشین پورشه اسمت در بیاد و سرمایه دار بشی…به گزارش خطب شکن ، با گسترش رسانه ها و فراهم شدن امکان ایجاد رسانه های شخصی در فضای مجازی، وبلاگ ها جایگاه ویژه ای پیدا کردند. از آن جا که هر کس می تواند در صفحه ی شخصی خود، مطالب مورد علاقه اش را جای دهد، می توان خبرنگارانی را در جای جای شهرها پیدا کرد که با نگاهی تیزبین اتفاقات و رویدادها را رصد می کنند و در اختیار همگان قرار می دهند. از این رو خطب شکن در بخش «گَنجه ی وبلاگی» سعی در پوشش دادن مطالب جدید وبلاگ های شهرستان دارد… *** احمد بافنده در یکی از پست های وبلاگ خود « تکیه بر ابر » نوشته است: چند روز قبل پیرمردی جلو من را گرفت و بعد از تعارفات که خدا پدرت را بیامرزد و تعریف و تمجیدها گفت: احمد آقا پشت گوش من را نگاه کن. نگاه کردم. گفت چیزی می بینی گفتم نه!!! خداحافظی کرد و رفت. دوباره روز بعد من را صدا کرد و همان سوال و همان جواب! امروز دوباره در جمعی از من خواست پشت گوش دیگرش را نگاه کنم. باز هر چه گشتم چیزی نبود! به پیرمرد گفتم من در پشت های گوش تو جز چروکیدگی پوست که در گذر زمان سردی و گرمی های زیادی دیده است و از لطافت کودکی به پژمردگی و خشنی پیری رسیده است چیز دیگر نمی بینم. پیر مرد گفت آیا در بین چروکیدگی ها چیزی می بینی؟ گفنم جز حطوط عمیق که پوست را چاک چاک کرده است و مظلومیت نجربیات ۹۰ سال زندگی را در خود نگهبانی می کند چیزی دیگر نمی بینم. تجربیات در عقب سر شما در جلو تجربیات قرار گرفته اید. گفت حیف شد حیف… اگر تو این تجربیات را می توانسنی از این چاک چاک ها استخراج کنی دیگر لازم نبود که ده هزار تومان بگذاری بانک و شب ها و روزها چشم انتظاری بکشی و در امام زاده ها چله نشینی کنی تا ماشین پورشه اسمت در بیاد و سرمایه دار بشی و در توهم به هر صغیر و کبیری بتازی شاید تا یک قروشی بیشتر به دست آوری و یک پله بالاتر قرارگیری، آن گاه در هر مرتبه بودی در آن مرتبه جز خدمت به مردم و رضایت خدا به چیز دیگر نمی اندیشیدی. تو تلاش خود را می کردی اما مرتبه بالاتر را به خدا واگذار می کردی و چیزی را زودتر از تقدیر خدا نمی خواستی… راضی بودی به رضای خدا و خوصله ات را کش می دادیبه کشش حوصله خدا، آخر خدا خیلی پر حوصله است ما بنده ها خیلی کم حوصله! کاری من در جوانی کردم چند روز پیش جواب گرفتم. یعنی ۷۰ سال حوصله کردن فقط خدا دارد… چون من به جوابش یقین داشتم تمرین کشش حوصله کرده بودم به جواب امیدوار بودم.فقط شکر کردم خدا را! من از خدا و از خودم از کاری که ۳۰ سال در آن خدمت کردم از زنم و از بچه هایم راضی هستم. ۳۰ سال خدمت صادقانه کردم مالی را حیف و حقی را ناحق نکردم. باطلی را صحیح و صحیحی را باطل نکردم. بندگان خدا را برای خدا خدمت می کردم و کینه هیچ کس را بدل نگرفتم. چوبی را از لای چرخ زندگی مردم بیرون کشیدم تا چرخ زندگی مردم روان تر بچرخد. زنم هم زن نیست، فرشته نیست، طلا نیست، همسرم است که با همه معدن طلای دنیا عوض نمی کنم. دو بچه ام پزشک هستند که روز تولد من و تولد مادرشان تمام بیماران خود را رایگان ویزیت یا در اتاق عمل رایگان جراحی می کنند. در پایان کارشان هم کارتی به بیمار می دهند که در آن نوشته بابت حق ویزیت برای سلامتی پدر و مادرم صلوات بفرستید. بچه دیگرم کار خانه دار است روز تولد من و مادرشان به تعداد سال سنش دو کالای اساسی جهیزیه عروس های بی بضاعت را هدیه می دهند و در آن کارتی می گذارد بی نام که بابت پول این اقلام برای سلامتی پدر و مادرم صلوات بفرستید. فرزند دیگرم استاد دانشگاه است که برای سلامتی من و مادرش نمازهای یومیه اش را دوبار می خواند و یک نماز را به والدینش هدیه می کند. در طول سال هم هر چه روزه برود ثوابش را به والدینش هدیه می دهد. نه خودم نه فرزندانم سعی نکردیم زیر تابلوهای زیبا ثوابمان را به منت تبدیل و به خورد مردم بدهیم، چون هر جا تابلو نبود ما بودیم و جواب را هم زیر جایی که تابلو نبود می گرفتیم اجمد آقا!!! من احساس می کنم در تمام زمان خلقتم لذت برده ام. روحی آرام دارم و مطمئنمانند ورشکستگان نیستم. من سرمایه دارترین آدم روی زمین هستم و خوش مرتبه ترین ارواح در عالم برزخ و روز قیامت خواهم بود. من هر ثانیه تا زمان مرگم خدا را شکر می کنم…
جمعه ، ۲۵دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خط شکن]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]