واضح آرشیو وب فارسی:موج: همه مفاهیم در علوم سیاسی و روابط بین الملل از سلسله حوادث اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مختلف در کشورها و نهاد های بین الملل ساخته و پرداخته شده اند. حوادث سال 2011 در کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا «بهار عربی» را به ادبیات تاریخ روابط بین الملل در منطقه افزود، اما؛ آن همه شور و اشتیاق جوانان مصری و تونسی در عرض پنج سال گذشته جای خود را به چه چیزهایی دادند و کشورهایی که درگیر موج انقلابی خواهی بودند الان چه وضعیتی یافته اند. مجله اکونومیست، روز شنبه (19 دی 94) در گزارش خود به حوادث پنج سال گذشته در کشورهایی که سال 2011 با موج انقلاب خواهی مواجه بودند می پردازد. در این گزارش انقلاب تونس که اولین کشور آغازگر سلسله حوادثی بود که بعد از شیوع به دیگر کشورها از جمله بحرین،مصر،لیبی،یمن و سوریه از آن به عنوان بهار عربی و یا بیداری مسلمانان یاد شد با توجه به گزارش های سال های گذشته نهادهای حقوق بشر به عنوان موفق ترین کشور در حفظ و تثبیت نهادهای دموکراتیک یاد شده است. در این گزارش آمده است : «در اولین روزهای آغازین سال 2011 بود که با خود سوزی یک دست فروش آتش خشم ملت تونس دودمان زین العابدین بن علی را که نیم قرن قدرت را در این کشور در دست داشت به آتش کشید و بعد از 5 سال نمانیدگان تونس توانستند جایزه صلح نوبل را دریافت کنند.» اما؛ به نظر نمی رسد کشورهای دیگر عربی توانسته باشند این جام خوش آزادی را سر بکشند و نوای آزادی در کشورهایی لیبی ، یمن، بحرین ، مصر و سوریه با دخالت آشکار کشورهای خارجی و حمایت از حاکمین دیکتاتور پیشین و در بعضی موارد دخالت آشکار نظامی ، جای خود را به صدای غرش جنگنده ها و نفیر گلوله داد. اگر قرار باشد دلیل فرسایشی حوادث سال 2011 را بررسی کنیم به نظر نمی رسد به تعقل و نظریه پردازی عمیقی نیاز داشته باشیم چرا که با توجه به منافع و منابع ملی برخی از کشورهای منطقه از جمله عربستان و کشورهای فرامنطقه ای به رهبری آمریکا می توان خوابی را که برای بیداری مردم منطقه از ستم دیکتاتورهای چندین ساله برنامه ریزی شده بود را به وضوح مشاهده کرد. در این راه برخی از کشورهای منطقه و همپیمانان غربی سناریوهای مختلفی را برای سرکوب مردم در کشورهای سوار بر موج بهار عربی برنامه ریزی کرده اند که در برخی موارد حمایت از گروه های نظامی و چشم پوشی از نقض حقوق بشر (مصر) ، حملات گسترده و اعزام نیروهای نظامی به کشورها (یمن و بحرین) و تشکیل گروه های تروریستی با سلاح های عربی و غربی (سوریه) از جمله مواردی هستند که مورد استفاده قرار گرفت. بسیاری از کارشناسان بحران سوریه را آغاز گر بحران های عمیق در کشورهای غرب آسیا معرفی می کنند اما؛ می باید روز 14 ژانویه 2011 را همزمان با پیروزی انقلاب تونس، شروع ترس و وحشت برخی از کشورهای منطقه از لرزش پایه های مشروعیت پوشالی خود دانست. هنوز هم عربستان در کتاب های دانشگاهی رشته های جامعه شناسی تنها نمونه از کشورهای پادشاهی و بدون هیچ تکثر گرایی است که در تعریف کشورهای دیکتاتوری و کشور ناقض حقوق بشر مثال زده می شود. همین ترس از دست دادن سنگرهای امن در مرزهای کشور مبدا وهابیت بود که در سال های بعد عربستانی های محافظه کار را به جنگ افروزان تمام عیار تبدیل کرد. اولین تجربه جنگ افروزی آشکار عربستان بر علیه مردم یمن در غرب آسیا علاوه بر این کشور تبعات سنگینی را بر دیگر کشورهای منطقه وارد کرد. یکی از ابزار عربستان و کشورهای غربی در سرکوب انقلاب های منطقه ای تجهیز گروه های تروریستی در سوریه و عراق بود که بعد از چند سال همین نیروها به بزرگترین قدرت تروریستی در جهان تبدیل شدند و حوزه فعالیت خود را از بانکوک در تایلند تا فرانسه ، لیبی و حتی ایالات آمریکا گسترش دادند. اگر چه این گروه ها در با استفاده از حمایت عاملان خارجی توانستند مناطقی را در کشورهای مختلف تصرف کنند اما؛ عربستان با وجود آگاهی از خطری که گروه های تروریستی موسوم به داعش می توانست برای منطقه داشته باشد از این گروه و وضعیتی که در منطقه به وجود آمده بود برای تحقق هدف ها و راهبرهای بی ثبات کننده منطقه استفاده کرد و خود نیز به صورت آشکار بخشی از این راهبرد را (حمله به یمن و اعزام نیرو نظامی به بحرین) به اجرا گذاشت. ترکیه و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به نظر می رسد منافع و ماهیت واقعی خود را در پشت درهای کاخ متزلزل آل سعودی ها یافته اند. چیزی که آشکار است بی تجربگی این رهبر قافله در تدوین و اجرای راهبردهای لازم برای غرب آسیا است. سارا دهاز
جمعه ، ۲۵دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]