محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845769039
پيام مقام معظم رهبري در اولين سالگرد رحلت امام (ره)/2پرچمدار آزادي در نظام اسلامي قرآن است
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: پيام مقام معظم رهبري در اولين سالگرد رحلت امام (ره)/2پرچمدار آزادي در نظام اسلامي قرآن است
گروه سياسي: نظام اسلامى، هرگز نخواسته آزادى را كه پرچمدار آن اسلام و قرآن است، از مدعيان دروغگوى آزادى در نظامهاى غربى بياموزد. ما آزادىِ فساد و بىبندوبارى و هرزگى و آزادىِ دروغ و تزوير و فريب و آزادىِ ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملتها را كه غرب پرچمدار و مرتكب آن بوده است، صريحاً و قاطعاً رد مىكنيم.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) مقام معظم رهبري در اولين سالگرد رحلت امام خميني (ره) در پيامي با 11 بند با اشاره به نهاده شدن سنگ بناي محكم نظام به دست معمار كبير انقلاب اسلامي، خطوط درخشان فراروي نظام اسلامي ايران را ترسيم كرد. روز گذشته بخش اول اين پيام روي خروجي ارسال شد و اينك بخش دوم اين پيام را مرور ميكنيم.
مسئله فلسطين، مسئله اول بينالملل اسلامى است. امروز كه مبارزات ملت فلسطين در زير پرچم اسلام، خواب از چشم دولت غاصب صهيونيست و حاميانش ربوده است، بزرگترين وظيفه ملت و دولت ما و همه ملتها و دولتهاى مسلمان، حمايت از اين مبارزات است. غدهى سرطانى اسرائيل را تنها از طريق همين مبارزات مىتوان ريشهكن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلك آن نجات داد. سكوت و سازش خيانتآلود بسيارى از دولتهاى عربى و حتّى تظاهر بعضى از آنان به بىتفاوتى و عدم حساسيت نسبت به سرنوشت فلسطين، كار را به جايى رسانده است كه دولت غاصب صهيونيست، پس از سالها كتمان و حتّى انكار، اكنون دوباره داعيه اسرائيل بزرگ را علناً بر زبان مىآورد و با بىشرمى و وقاحت، نيت پليد غصب سرزمينهاى جديدى از ميهن اسلامى را تكرار مىكند.
اين داغ ننگ را چه كسى از پيشانى ملت عرب خواهد زدود؟
بعضى از پادشاهان و رؤساى عرب، بهخاطر جلب نظر معبودشان امريكا، حتّى انگيزههاى عربى و عِرق قوميت را كه دائماً از آن دم مىزنند، در برابر اسرائيل به فراموشى مىسپارند و به جاى آن، ميدان مسابقه با اسرائيل در گرفتن كمك از امريكا را هرچه بيشتر گرم مىكنند. اين داغ ننگ را چه كسى از پيشانى ملت عرب خواهد زدود؟ و آيا جوانان مسلمان بيدار در كشورهاى عربى، اين خيانت را بر خودفروختگان خواهند بخشيد؟!
در نظر اين زمامداران خائن، قوميت و وحدت عربى، فقط هنگامى بايد مورد استفاده قرار گيرد كه امريكا بخواهد از آن در برابر ايران اسلامى و اسلام ناب محمّدى (صلّىاللَّه عليه و اله) بهرهبردارى كند. اُف بر وجدانهاى خفته و دلهاى ناپاكى كه لطف و عنايت امريكا را به قيمت از دست دادن همه چيز، هم ثروتهاى خداداد طبيعى، هم شأن و كرامت انسانى و ايمان اسلامى و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب كردند و با كفران نعمتهاى خدا، خود و ملتهايشان را در سراشيب انحطاط و ابتلا به غضب الهى دچار ساختند. «ألم تر إلى الّذين بدّلوا نعمتاللَّه كفراً و أحلّوا قومهم دارالبوار جهنّم يصلونها و بئس القرار»
چه شد آن شور و هيجانى كه در برابر اسرائيل غاصب ابراز مىشد؟ و چه شد تعهدى كه رؤساى عرب با ملتهاى خود درباره مبارزه با اسرائيل بستند؟ لعنت خدا و بندگان صالحش بر آن دستى كه اولين معاهده سازش با اسرائيل را امضاء كرد و زندگى سياه دنيوى و سرنوشت اخروى خود را با فرعون قرين ساخت؛ و نفرين بندگان صالح و فرشتگان و انبيا و اوليا بر آنان كه آن راه را ادامه دادهاند و مىدهند؛ مخصوصاً آنان كه اميد كاذبى به ملت مظلوم فلسطين داده و آنگاه به بهاى سيهروزى آنان، عيش ناپايدارى براى خود فراهم كردند.
ملت فلسطين نبايد و نمىتواند آزادى و حقوق حقه خود را در كنفرانس و گردهماييهاى سران عرب جستجو كند
ملت فلسطين نبايد و نمىتواند آزادى و حقوق حقه خود را در كنفرانس و گردهماييهاى سران عرب جستجو كند. اين نشست و برخاستها، اگر براى فلسطينىهاى مظلوم، شوم و بدفرجام نباشد، حداقل بىفايده و بىخاصيت است. رؤسايى كه در اين ايام بهعنوان فلسطين گردهم آمدند، اگر صادقانه در انديشه نجات فلسطين بودند، بايد در برابر پيشنهاد مزوّرانه رئيسجمهورى امريكا، موضعى سخت و قاطع گرفته، براى كمك مالى و تسليحاتى و سياسى به مبارزان داخل فلسطين اشغالى، تصميمهاى عاجل و واقعى مىگرفتند و به شعارهاى پوچ اكتفا نمىكردند و اگر چنين نشود- كه نشده است و با وضع فعلى جهان عرب و حكّام آن، نخواهد هم شد- مبارزان داخل بايد به خدا و به نيروى مردمى و اسلامى تكيه كنند و بدانند: «كم من فئةٍ قليلة غلبت فئةً كثيرةً بإذناللَّه و اللَّه مع الصّابرين».
6) تكيه بر مردم و حاكميت اراده و خواست و تشخيص آنان، ركن مهم ديگرى است كه روز به روز بايد تحكيم و تقويت شود. مردم آزاده ما، با ارادهى قاطع خود كه از ايمان عميق آنان به اسلام ناشى مىشود، مبارزات را تا پيروزى ادامه داده و جمهورى اسلامى را بهوجود آورده و با فداكارى و ايثارى بىنظير، از آن حراست نمودهاند و از اين پس هم در همه حال، نظام اسلامى متكى به مردم و متعلق به مردم و در اختيار مردم خواهد بود. مجلس شوراى اسلامى كه در آزادى و استقلال رأى در جهان بىنظير است، مظهر ارادهى مردم و رئيسجمهور، وكيل و برگزيده مردم و مديران كشور، آحادى از مردمند و مردم داراى حق رأى و بيان و تصميم در كليه امور سياسى، اقتصادى و اجتماعياند؛ و اين، يكى از بركات بزرگ اسلام و طرح منحصر به فردى است كه نظامهاى شرق و غرب، از ارائه آن ناتوان بودهاند و در هيچيك از سيستمهاى حكومتى عالم، نمىتوان نظير آن را يافت.
علاوه بر نظامهاى ورشكسته و متلاشى شده كمونيستى كه در آن، حزب منحصر به فرد كمونيست، به جاى مردم تصميم مىگرفت و علاوه بر نظامهاى ارتجاعى مستبدانه كه در آن، سلطنتهاى موروثى و رياستهاى ناشى از كودتاى نظامى، با آن زندگيهاى قارونى و ديكتاتوريهاى فرعونى، وبال جان و زندگى مردم محسوب مىشوند، در كشورهايى هم كه اسماً داراى نظام دموكراسياند و حكومتها علىالظاهر با رأى و انتخاب مردم بر سر كار مىآيند، باطن كار چيز ديگرى است و زمام همه كار، در دست كمپانيها و سرمايهداران استثمارگر است و اين قدرت پول و سرمايه است كه با در دست داشتن رسانهها و قدرت تبليغات، امر را بر خود مردم هم مشتبه مىكند.
در همهجاى عالم، فاصله ميان زندگى رؤساى كشور با مردم كوچه و بازار، فاصله شاه و گداست
در همهجاى عالم، فاصله ميان زندگى رؤساى كشور با مردم كوچه و بازار، فاصله شاه و گداست و حتّى حكومتهايى هم كه داعيه تودهاى داشتند، نتوانستند از زندگى مسرفانه شاهان براى خود صرفنظر كنند. افتخار نظام اسلامى آن است كه امام عظيمالشأنش تا پايان عمر در زىّ طلبگى زندگى كرد و مسئولان كشور بدون استثنا، دامان خود را از طرز زندگيهاى رايج مسئولان در ساير كشورها پاكيزه نگهداشتند و مانند قشرهاى متوسط مردم خود زندگى كردهاند. مردم ميان خود و مسئولان، آن فاصله عميقى را كه در همهجاى دنيا ميان مردم و مسئولان هست، مشاهده نكردند؛ حرف خود را بىمحابا زده و اگر انتقادى داشتهاند، بهراحتى مطرح ساختهاند و مطبوعات، حتّى راديو و تلويزيون، همواره نظرات گوناگون را در مسائل كشور منعكس كرده و مردم را در معرض افكار و سليقههاى گوناگون قرار دادهاند و اين، موضوعى روشن و مشهود است.
حتّى ورشكستگان سياسى و دستهجاتى كه در امتحانات متعددى از آغاز انقلاب، مردود و در نزد مردم سرافكنده و بهوسيله آنان مطرود شدهاند نيز هنگامى كه به تحريك اجانب، مقالات زهرآگين و كينهتوزانه عليه نظام اسلامى و مسئولان كشور مىنويسند و انواع اتهام را به آنان مىزنند، اين نوشته را بدون هيچ مانع و رادعى به چاپ رسانده، تا هرجا كه خوانندهاى بيابند، منتشر مىكنند و علىرغم ميل خود، عملاً وجود آزادى را اثبات مىكنند.
بعضى از اين نويسندگان و گويندگان كه عمر باطل خود را غرقه در فساد و آلودگيهاى اخلاقى و سياسى و انواع هرزگيها گذرانيدهاند، با حكومت اسلامى كه راه را بر اين تباهيها و هرزگيها بسته است و اربابان خارجى آنها را بيرون رانده، مخالفند و آنگاه اين مخالفت و عناد را كه مخالفت با اسلام و استقلال و آزادگى ملى و طهارت اخلاقى است، بهحساب خردهگيرى و انتقاد از اوضاع سياسى و اقتصادى مىگذارند و درحالىكه آزادانه هرچه خواستهاند، گفتهاند، با وقاحت و بىشرمى، مطالبه آزادى مىكنند! خواست حقيقى اينها، باز شدن پاى امريكا و فروختن كشور به دشمنان است و خصم آنان، ملت رشيد و آگاه است. ملت ما، حسرت بازگشت به دوران بردگى امريكا را بر دل آنان خواهد گذاشت و با همه وجود، دستاورد بزرگ خود- يعنى نظام اسلامى و حاكميت اراده و ايمان انسانها- را حراست خواهد كرد.
نظام اسلامى، هرگز نخواسته آزادى را كه پرچمدار آن اسلام و قرآن است، از مدعيان دروغگوى آزادى در نظامهاى غربى بياموزد. ما آزادىِ فساد و بىبندوبارى و هرزگى و آزادىِ دروغ و تزوير و فريب و آزادىِ ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملتها را كه غرب پرچمدار و مرتكب آن بوده است، صريحاً و قاطعاً رد مىكنيم. ما آن آزادى را كه به سلمان رشدى مرتدّ نابهكار، اجازه اهانت به مقدسات يك ميليارد انسان را مىدهد، اما به مسلمانان انگليس حتّى حق شكايتِ از او را هم نمىدهد؛ به دولت امريكا حق تحريك و سردستگى اوباش مخالف با يك حكومت مردمى را مىدهد، اما به آن حكومت مردمى، حق مقابله با آن اوباش را نمىدهد؛ به سرمايهداران غارتگر، حق ورود نامشروع به كشورهاى ضعيف و چپاولِ هست و نيست آن ملتها را مىدهد، و به آن ملتها حق مبارزه با آنان را نمىدهد، مردود و منفور مىشماريم و آن را ننگ بشريت مىدانيم.
آزادى در منطق ما، آزادىاى است كه اسلام به ملتها مىبخشد
آزادى در منطق ما، آزادىاى است كه اسلام به ملتها مىبخشد و آنان را به كوه استوارى در برابر سلطهگران ظالم و غاصب تبديل مىكند؛ همانطور كه در مورد ملت ايران اتفاق افتاد و اين معجزه پديد آمد؛ و اين آزادى در كشور ما همواره هست و خواهد بود و همه آحاد ملت بايد آن را حفظ كنند. مسئولان كشور بايد مانند هميشه، پاس حضور مردمى و تأثير تعيينكننده آن در استقلال كشور را بدارند و بهطور روزافزون، مردم را به حضور و فعاليت در صحنههاى سياسى و اقتصادى، فرهنگى و دفاعى و امنيتى تشويق نمايند.
7) همكارى دولت و ملت و پيوند عاطفى و عقيدتى مردم با مسئولان كشور، يكى از مظاهر اساسى حكومت مردمى است و تاكنون گرهگشاى مسائل بسيار مهمى بوده است و بايد هميشه با همان قوّت و استحكام باقى بماند. امام بزرگوار ما (رضواناللَّه عليه) در دورههاى مختلف و نسبت به دولتهاى همه دوران دهساله، همواره مردم را توصيه به همكارى و كمك نمودهاند و امروز كه دولت جمهورى اسلامى، با مديريت يكى از چهرههاى شاخص انقلاب و يكى از شاگردان و ياران ديرين امام امت، با مجموعهاى از كارهاى بزرگ براى پيشرفت كشور و رشد و توسعهى ملى و دفاع از ارزشهاى انقلاب در سطح جهان رو به رو است، اين پيوند و صميميت، از هميشه بايد مستحكمتر باشد و بحمداللَّه همينطور نيز هست.
وقتى مديران اصلى كشور مورد اعتماد مردمند و مردم در كار آنان، نشانههاى لياقت و صداقت را مىبينند، همه كارها آسانتر و روانتر انجام مىگيرد و وسوسهها موجب كارشكنى و عدم همكارى نمىشود. ممكن است بدخواهانى براى جلوگيرى از پيشرفت كارها، دست به شايعهپراكنى زده و دولت يا دستگاه قضايى را زير سؤال ببرند. ملت عزيز بايد بدانند اينگونه تلاشها، ناشى از حسن نيت نيست و انتقاد نابهجا از مسئولان زحمتكش و مخلص و ناسپاسى در برابر تلاشهاى توانفرساى آنان، هرگز كمكى به پيشرفت امور كشور نكرده و نخواهد كرد.
دولت و دستگاه قضايى نيز بايد خود را به تمام معنا خدمتگزار مردم دانسته، هدفى جز كسب رضاى خدا از راه خدمت به ملت، مخصوصاً قشرهاى محروم و زحمتكش و احقاق حق آنان و رفع ظلم از آنان و بريدن دست متجاوزان به حقوق عمومى و سوء استفادهكنندگان و زراندوزانِ از خدا بىخبر نداشته باشند. ملت وفادار ما در راه اسلام و انقلاب، از هيچگونه فداكارى دريغ نكرده است و جا دارد كه هركس در هر مسئوليتى، همه همت خود را به گشودن گرهها و رفع مشكلاتى كه از سوى دشمنان كشور تحميل شده است، بگمارد.
8) سازندگى كشور و آبادسازى اين سرزمين پُربركت و مستعد و جبران عقبماندگيهاى تأسفبارى كه در دوران حكومت طواغيت، بر اين ملت بااستعداد تحميل شده است، يكى از هدفهاى اصلى جمهورى اسلامى است. ملت ما در بهترين فرصتهاى تاريخى، يعنى در دورانى كه جهان، تازه به جاده دانش و صنعت قدم نهاده بود و ايران مىتوانست با بيدارى و تحرك مناسب، سهم خود را در پيشرفت علمى و صنعتى بشريت ايفا كند و از نتايج آن بهرهمند شود، در اسارت حكام ظالم و مستبد و بىخبر و وابسته، از قافله عقب ماند.
پادشاهان پهلوى و قاجار، به جاى سازندگى كشور و زنده كردن استعدادهاى خدادادى بشرى و طبيعى آن، ايران را به خارجيان سوداگر و چپاولگر فروختند و منابع را به غارت بيگانگان دادند و يا راكد و معطل گذاردند و استعدادهاى انسانى را به هدر دادند و به جاى مصلحت ملت، مصالح دولتها و كمپانيهاى خارجى را مقصد خود ساختند؛ بهطورى كه خط آهن وقتى با صدسال تأخير به كشور ما وارد شد، در تعيين مسير آن، به جاى رعايت مصالح ملت و نيازهاى بازرگانى، مصلحت نظامى دشمنان در نظر گرفته شد.
سياست وابسته و سوء تدبير و ضعف نفس و استبداد در رژيم پهلوى و قاجار، در ظرف دويست سال، ايران را كه روزى به بركت اسلام پرچمدار دانش جهان بود، به ويرانهاى محتاجِ بيگانگان و تحت سلطه آنان بدل ساخت. روستاها متروك، شهرها مصرفزده، مزارع بىثمر، صنعت مونتاژ و مغزها معطل شدند.
پس از پيروزى اسلام و تشكيل نظام مردمى و انقلابى جمهورى اسلامى، دشمنان خارجى بهخوبى تشخيص دادند كه اين نظام انقلابى، با پشتوانه مردمى نيرومند خود و با اعتقاد راسخى كه به نيروى ملى و مردمى خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّى بياندازد و عقبماندگيها را با برنامهريزى جبران نمايد و دست بيگانگانِ سودجو و بد نيّت را براى هميشه كوتاه كند.
لذا از هر وسيلهاى براى جلوگيرى از سازندگى كشور استفاده كردند كه يكى از آنها، جنگ ويرانگرى بود كه بر مردم ما تحميل نموده و موجب شدند كه همت مردم و مسئولان، به جاى سازندگى و پيشرفت علمى و عملى، صرف دفاع از تماميت و استقلال كشور شود.
بر همگان واجب است كه سازندگى كشور را بسيار جدى بدانند
امروز كه آتش جنگ فرو نشسته و برنامه سازندگى به وسيله دولت و مجلس تنظيم شده و نيروهاى مخلص، آستين همت بالا زدهاند، بر همگان واجب است كه سازندگى كشور را بسيار جدى بدانند و موانع را از سر راه آن بردارند. امروز، آبروى اسلام در گرو آن است كه ايران اسلامى به كشورى آباد تبديل شود، كار و ابتكار در آن همهگير شود، زندگى مردم سر و سامان يابد، فقر و محروميت ريشهكن شود، توليد داخلى با نيازهاى مردم متعادل گردد، كشور در صنعت و كشاورزى به خودكفايى برسد، دشمن از طريق احتياجات زندگى مردم، راهى به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دين در كنار معنويت، زندگى مادّى مردم را نيز سامان بخشد.
بعضى از رسانههاى مغرض خارجى اصرار دارند وانمود كنند كه پايبندى به اصول انقلاب، به معناى دورى از رفاه عمومى و علاج نكردن مشكلات طبقات ضعيف و مستمند است. اين حرف از كسانى صادر مىشود كه دهها سال جوامع خود را در سايهى سنگين تفكر كمونيستى، به راهى بدبختىزا سوق دادهاند. در حالى كه سران آن كشورها مانند كشورهاى سرمايهدارى، غرق در زندگى اشرافى بودند، طبقات پايين جامعه در انواع سختيهاى مادّى و معنوى بهسر مىبردند. در نظام اسلامى، رفع فقر و محروميت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پايبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بىمعنى و ادعايى پوچ است.
دولت و ملت، بايد سازندگى كشور را وظيفهاى انقلابى بدانند؛ با همكارى و با بسيج همهى نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاى مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّى و تعالى معنوى را به آنان ارايه نمايد.
9) گسترش دانش و تحقيق و رشد علمى و شكوفايى استعدادهاى انسانى و گسترش آگاهى و معرفت عمومى، يكى ديگر از نقاط اساسى انقلاب است. جامعه مطلوب اسلام، جامعهاى است كه در آن، گنجينههاى فكر و ذهن انسانها- كه گرانبهاترين ثروت ملى هر جامعهاى است- استخراج و بهكار گرفته شود؛ بىسوادى ريشهكن گردد؛ مدارس، در برگيرنده همه كودكان و نونهالان؛ دانشگاهها و حوزههاى علميه، پُررونق؛ مراكز تحقيق، فعال و پيشرو؛ كتاب، همهجا و نزد همهكس رايج؛ مطبوعات، پُرمغز و آگاهىبخش؛ دانشمندان و اساتيد، با نشاط و پُرانگيزه؛ مبتكران و نوآوران و نويسندگان و هنرمندان، دلگرم و فيضبخش باشند.
فاصله امروزين ما با وضعى كه مطلوب و مقبول اسلام مىباشد، فاصلهاى زياد، اما پيمودنى است. ايران اسلامى بايد ثابت كند كه امروز هم پرورشگاه نبوغها و استعدادهاى علمى منحصر به فرد است و دو قرن سلطه استبداد و استعمار، نتوانسته است جوهر ذاتى اين ملت را نابود كند. اگر در دو قرن گذشته، تسلط استعمار و استبداد، مانع شكوفايى استعدادها شده، امروز در دوران آزادى و بيدارى ملت و به بركت انقلاب اسلامى، بايد عقبماندگى جبران شود.
دانشگاهها بايد تلاش علمى و تحقيقى خود را با روحيهى انقلابى و نشاط اسلامى دنبال كنند؛ وگرنه سرنوشت آنها بهتر از دانشگاههاى دوران طاغوت نخواهد بود كه در آن، خودباختگى علمى در برابر بيگانگان و تحقير ارزشهاى خودى، راه را بر جوشش استعدادها مىبست و مغزهاى مستعد را هم به گريز از مرز و بوم خود تشويق مىكرد.
اساتيد عالىقدر و دلسوز، بايد فضاى انقلابى را براى تربيت نيروهاى مستعد مغتنم بشمارند و دانشجويان ضمن تكريم و احترام به اساتيد- كه فريضهاى اسلامى است- نبايد اجازه دهند احياناً كسى بدخواهانه، از علم و تخصص، وسيلهاى براى هموار كردن راه فرهنگ استعمارى در دانشگاهها درست كند و مانند دوران سلطه بيگانگان، دانشگاه را پرورشگاه مغزهاى از خود بيگانه و بيگانهپرست سازد. روشنفكران دلسوز و صادق بدانند كه امروز، روز آزمايشى بزرگ است و تاريخ دربارهى آنان و رفتار امروزيشان، قضاوتى دقيق و افشاگر خواهد داشت.
اگر كسانى از وابستگان به قشر روشنفكر كشور، در دوران سلطه بيگانگان و حكومت خودفروختگان، توفيق آن را نيافتهاند كه به اقتضاى مسئوليت روشنفكران، در صفوف ملت قرار گرفته و در جايگاه خود در جبهه مبارزه با امريكا و رژيم دستنشاندهاش قرار گيرند، امروز كه روز حكومت مردم و حاكميت ارزشهاى اسلامى و انسانى و روز مبارزه با بيگانگان كينهورز و خدعهگر است، بايد گذشته را جبران و صفوف مبارزه ملت ايران را با امريكا و استكبار و امپراتورى خبيثِ زر و زور جهانى، به سهم خود و به قدر نيرو و توان خود مدد برسانند و زبان و قلم و هنر را در خدمت جهاد عظيم اسلامى اين ملت قرار دهند.
زندگى در نظامى كه برپايه معرفت و فرهنگ و ارزشهاى الهى بنيان نهاده شده، براى همه افتخارانگيز است؛ نظامى كه در رأس آن امام خمينى است؛ آن عظيمالقدرى كه حتّى دشمنانش او را بزرگ و خارقالعاده مىشمارند و به عظمتش كينه مىورزند. هيچكس اعتلاى معنوى او و زهد و پارسايى او و دانش و معرفت او و صفاى روح بزرگ او را انكار نمىكند. هيچكس در او، كمترين شائبهاى از ضعف و تسليم در برابر دشمنان ملت نمىشناسد و قلهاى برتر از او در عظمت روحى، گمان نمىبرد.
چقدر كوچك و زبون و بىمقدارند كسانى كه خود را دلبسته به نظامى بدانند كه در رأس آن، مردمى فاسد و فاسق و خائن، مانند پادشاهان صدسال اخير قرار داشته باشند و گردانندگان آن، امثال رضاخان و محمّدرضا و عَلَم و اقبال و هويدا و زاهدى و منصور و وابستگان بدنام و مجرمشان باشند و امريكا و انگليس، ارباب اينهمه و صاحباختيار ملك و ملت باشند.
آيا روشنفكرنمايانى كه در سايه آزادى اسلامى، فرصت و امكان آن را يافتهاند كه صفحاتى را به داعيه روشنفكرى، از سخنانى خوشايند بيگانگانِ مطرود پُر و منتشر كنند، شهامت آن را دارند كه به صراحت اقرار كنند كه داغ و غصّه آنان، نه براى علم يا آزادى، بلكه بهخاطر جمع شدن سفره ننگين فسق و فساد و كوتاه شدن دست مروّجان فرهنگ تباهگر غربى است؟ و دشمنى آنان با نظام، نه به دليل وجود عيب و نقيصهاى در آن، بلكه به انگيزهى بازگشت به همان دنياى شرمآورى است كه بيگانگان براى آنان بهوجود آورده و از خود آنان در راه آن كمك گرفته بودند؟!
از مسخ شدگان فرهنگ استعمارى غرب، هيچ انتظارى نيست
از مسخ شدگان فرهنگ استعمارى غرب، هيچ انتظارى نيست؛ اميد و انتظار از روشنفكران صادق و دلسوزى است كه تعالى و عزت و پيشرفت معنوى و مادّى ملت و كشور خود را مىجويند و سلطه بيگانه را در همهى اشكالش مردود مىشمارند. شايسته است كه اينان نظام اسلامى را- كه مايهى عزت ايران و حيات دوبارهى ملت است- قدر بدانند و مسئوليت خود را در آن بشناسند.
10) روحانيت، عنصر اصلى در مبارزات پانزده ساله منتهى به پيروزى انقلاب و سپس در تشكيل نظام مقدس اسلامى و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پُرشور ملت ايران در برابر تهاجمهاى گوناگون دشمنان و پيش از اينها و در طول قرنهاى متمادى، عامل اصلى حفظ معارف اسلامى و ايمان عميق و صادقانه ملت ايران به مكتب حياتبخش اسلام و رشد تفكرات دينى در همهجا بوده است.
حضور روحانيون متعهد و مبارز در مركز مبارزه با رژيم دستنشانده امريكا بود كه قشرهاى گوناگون مردم را به صحنه مبارزه كشانيد و مبارزه را شكل عمومى و مردمى بخشيد. در همه حوادث بزرگى كه ملت ايران يكپارچه در آن شركت جستهاند- مانند نهضت مشروطيت و قيام تنباكو- نيز حضور علماى دين در پيشاپيش صفوف، تنها عامل اين حضور عمومى بوده است. استعمارگران انگليسى، با درك همين حقيقت بود كه انهدام جامعه روحانيت را مقدمه لازم براى ادامه حضور استعمارى خود در ايران دانستند و بهوسيله عامل دستنشاندهشان- رضاخان- در سالهاى 1313 به بعد، نقشه محو روحانيت را شروع كردند.
در آن سالها دست به فجايعى نسبت به علماى عالىمقام و حوزههاى علميه زدند كه در تاريخ ايران، پيش از آن هرگز سابقه نداشت و متأسفانه شرح اين فجايع و ماجراى مقاومت مظلومانه علما و طلاب در آخرين سالهاى حكومت رضاخان قلدر، بهطور كامل تدوين نشده و در معرض اطلاع مردم قرار نگرفته است و لازم است اطلاع شاهدان عينى- كه بحمداللَّه هنوز تعداد آنان كم نيست- بهوسيلهى افراد و مؤسسات مسئول، با همتى مردانه گردآورى شود.
آزادگى روحانيون و علماى دين و عدم نفوذ قدرتهاى داخلى و جهانى در آنان، موجب آن بوده است كه قلدران و حكمرانان خودسر، هيچگاه نتوانند اين مجموعهى ربّانى را از سر راه مفسدهجوييها و خيانتهاى خود بردارند و اگر جمعى از معممينِ سرسپرده و آخوندهاى دربارى، به طمع حُطام ناپايدار دنيا، بر سرسفره ستمگران نشسته و قولاً و عملاً آنان را تأييد كردند، اكثريت علما و روحانيون و فضلا و طلاب جوان، در حصار مناعت و پرهيزگارى و پاكدامنى باقى مانده و اراده و توان مبارزه صادقانه و قدرتمندانه را حفظ كردند و اعتقاد راسخ به روحانيت شيعه را در دل آحاد مردم، زوالناپذير ساختند.
جامعه روحانيت به همين دليل، همواره آماج تيرهاى زهرآلود خصومت و غرضورزى دشمنان گوناگون و استعمارگران و بيگانگان و بيگانهپرستان بوده و به مثابه دشمن درجه يك آنان تلقى شده است. تبليغات خصمانه و برنامهريزى شده حكومت پهلوى و سياستهاى ذىنفوذ در ايران در طول پنجاه سال برضد قشر روحانى كه ماهيتى صددرصد استعمارى داشت، در دوران رضاخان و نيمه اول دوران محمّدرضا، آزمايش سختى براى علماى دين بود و جامعه روحانيت بحمداللَّه از اين آزمايش سربلند بيرون آمد.
در دوران مبارزات پانزده ساله نيز حوزههاى علميه قم و ديگر حوزههاى علميه و چهرههاى سرشناس روحانيت، كانونهاى اصلى مبارزه و بالطبع هدفهاى اصلى حملات وحشيانه دشمن بودند؛ ليكن اين شدتعملهاى بىحد و حساب، به اراده الهى موجب آن نشد كه روحانيت از راه پُرافتخار خود- كه پيمودن آن، وظيفهى تخلفناپذير اسلامى او بود- قدم باز پس نهد؛ بلكه در اين دوران، فكر اسلامى شكوفاتر، صيقلخوردهتر و فقه قرآن، پُربارتر و شخصيت روحانيون مبارز، آبديدهتر شد و زمينه براى تشكيل حكومت اسلامى فراهم آمد.
پس از انقلاب تاكنون نيز روحانيت، بهخصوص عناصر برجسته آن- كه مستقيماً در خدمت نظام جمهورى اسلامى بودهاند- بىوقفه آماج حملات مسموم دشمن بودهاند؛ چه در عرصه تبليغات و چه در عرصه تروريسم خائنانه و آلت دست دشمن؛ و شهداى گرانقدرى، هم در جبهه جنگ تحميلى و هم در جبهههاى فعاليتهاى جهادىِ خود تقديم داشتهاند و محراب نماز جمعه و عرصه علم و سياست و تبليغ دين را با خون مطهر خود رنگين ساختهاند.
ملت عزيز ما مىدانند كه انگيزه دشمن از اين حملات همهجانبه به علماى دين، جز اين نيست كه بهوضوح مىدانند روحانيت نقش تعيينكننده و بىبديلى داشته و دارند و آنان حمله به روحانيت را با هدف تضعيف و محو انقلاب انجام مىدهند.
امروزه قلمهاى مزدور و دستهاى فروخته شده به دشمن، در كار آنند كه اين پشتوانه معنوى انقلاب را در چشم مردم تضعيف كنند. دشمن انقلاب، جامعه روحانيت را در صورتى تحمل مىكند كه روحانيون از دخالت در امور سياست و حضور در صحنههاى انقلاب كنار بكشند و مانند جمعى از روحانيون بىخبر و متحجرِ گذشته و حال، به كنج مدارس و مساجد اكتفا كنند و كشور و زندگى مردم را به آنان بسپارند.
از جمله پديدههاى پُرمعنى آن است كه در تمام مدت مبارزات و نيز سالهاى پس از پيروزى، علماى متحجر و بىخبر از حوادث كشور و دور از جريانهاى سياسى، هيچگاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند؛ بلكه حتّى گاه مورد ستايش و تمجيد نيز واقع شدند و حملات جسمى و تبليغى و حتّى تهمت ارتجاع و واپسگرايى از سوى روشنفكرنمايان عامل بيگانه، تنها متوجه علما و روحانيونى شد كه از لحاظ انديشه سياسى و نوآوريهاى عرصه علم و عمل، درخشيده و بهعنوان قشرى پيشرو و مترقى و آگاه، شناخته شدهاند.
موضعگيريهاى دشمنان، بهدرستى همان حقيقتى را براى مردم آگاه و جامعه روحانيت متعهد و انقلابى آشكار مىسازد كه امام حكيم و روشنبين ما بارها آن را بيان كردهاند. يعنى اولاً اينكه قدرشناسى از روحانيون بزرگوار و تبعيت از آنان، وظيفهاى دينى و ملى و انقلابى است كه هيچگونه غفلت از آن جايز نيست. ثانياً اينكه تحجر و واپسگرايى در ميان روحانيون و يا خداى نخواسته توجه به منافع شخصى و دنياطلبى و روى آوردن به زيورهاى مادّى و سوء استفاده از مكانت اجتماعى، خطرش براى روحانيت، كمتر از حملات دشمن نيست؛ بلكه به مراتب از آن بيشتر است.
ثالثاً وضعيت دوران انقلاب و توجه روزافزون به اسلام در خارج از مرزهاى كشور اسلامى، ايجاب مىكند كه علماى دين، با بينشى كاملاً نو و با استفاده از ذخيرهى بىپايان معارف دين و با اسلوب فقاهت سنتى و اجتهاد زنده و پويا، راه جامعهى اسلامى را هموار نمايند و حوزههاى علميه با تحولى اساسى، خود را با نيازهاى امروز جهان تطبيق دهند و نوآورى را جهت و سمت برنامههاى خود قرار دهند و البته با اعمال دقت لازم و برجسته كردن اصول و مبانى فقاهت، راه را بر التقاط و كجروى ببندند.
رابعاً انزوا و دورى از فعاليت سياسى را- كه خواستِ دشمنان و خلاف وظيفه اسلامى است- بههيچوجه در زندگى خود و حوزههاى علميه راه ندهند و همواره مخصوصاً در مواقع خطر، پيشاپيش صفوف مردم، به تلاشى مخلصانه و خستگىناپذير مشغول باشند و علم را با عمل و تفقه را با جهاد و معرفت را با تبليغ قولى و عملى همراه سازند و هر سه سنگر: مدرسه، مسجد و جبهه را پُر كنند.
11) در اين مقال، لازم است بزرگداشت وفاداران فداكار نيز بهعنوان يكى از نقاط عمده معارف انقلاب ذكر شود. مقصود از وفاداران انقلاب، آنهايند كه با نثار جان خود يا عزيزان خود يا سلامتى خود، پايههاى انقلاب را استحكام بخشيدند و دست دشمنان را از كشور و نظام اسلامى كوتاه كردند: خانوادههاى مكرّم شهيدان، دليرمردان جانباز و اسير و مفقود و خانوادههاى بزرگوار آنان، رزمندگان نيروهاى مسلح و عناصر پاكباز بسيج كه عمر خود را در جبههها گذرانيدهاند، جهادگرانى كه نيروى خود را در دو جبهه جنگ و سازندگى صرف كردند... و همه كسانى كه در اين امتحان الهى، با سختيها و ابتلائات بزرگش دست و پنجه نرم كردند، بايد مورد تكريم و قدرشناسى هميشگى ملت باشند.
12) ختام سخن آن است كه دوران دهساله حيات مبارك امام خمينى رضواناللَّه تعالى عليه الگو و نمونه حيات جامعهى انقلابى ماست و خطوط اصلى انقلاب، همان است كه امام ترسيم فرموده است. دشمنان خامطمع و كوردل كه گمان كردند با فقدان امام خمينى، دوران جديد با مشخصاتى متمايز از دوران امام خمينى قدّس سرّه آغاز شده است، سخت در اشتباهند. امام خمينى، يك حقيقت هميشه زنده است.
نام او پرچم اين انقلاب، و راه او راه اين انقلاب، و اهداف او اهداف اين انقلاب است
نام او پرچم اين انقلاب، و راه او راه اين انقلاب، و اهداف او اهداف اين انقلاب است. امت امام و شاگردان او كه از سرچشمه فياض آن موجود ملكوتى سيراب شده و عزت و كرامت اسلامى و انسانى خود را در آن جستهاند، اكنون شاهد آنند كه ملتهاى ديگر، حتّى ملتهاى غيرمسلمان، نسخه تعاليم انقلابى آن قائد عظيم را مايه نجات خود دانسته و آزادى و عزت خويش را در آن يافتهاند. امروز به بركت نهضت آن يگانهى دوران، مسلمانان در همهجا بيدار شدهاند و كاخ امپراتوريهاى سلطه ظالمانه، رو به ويرانى نهاده است. ملتها ارزش قيام ملى را دريافته و غلبه خون بر شمشير را تجربه مىكنند و همه در همهجا، چشم به ملت مقاوم و نستوه ايران دوختهاند.
بديهى است كه براى امريكا و ديگر سردمداران استكبار، چيزى مهمتر از اين نيست كه ملت ايران از راه دهساله خود برگردد، يا در آن ترديد كند؛ زيرا در اين صورت، نقطه درخشان اميد ملتها كور خواهد شد و غلبه خون بر شمشير، مورد ترديد قرار خواهد گرفت. ما صريحاً به همه ملتهاى جهان اعلام مىكنيم كه تفكر «خاتمه يافتن دوران امام خمينى» كه دشمن با صد زبان سعى در القاى آن دارد، خدعه و نيرنگى استكبارى بيش نيست و علىرغم امريكا و همكارانش، امام خمينى در ميان ملت خود و جامعهى خود حاضر است و دوران امام خمينى ادامه دارد و خواهد داشت. راه او راه ما، هدف او هدف ما، و رهنمود او مشعل فروزنده ماست.
همه ملت و مخصوصاً جوانان عزيز و نوجوانان، خود را سربازان امام محبوبشان بدانند و با اتكال به خدا و استمداد از حضرت ولىّاللَّه الأعظم ارواحنا فداه با قوّت و قدرت به سمت هدفهاى عالى امامشان حركت كنند و بدانند كه پيروزى نهايى از آن ماست. «كتب اللَّه لاغلبنّ انا و رسلى»(10).
دهم خرداد 1369 برابر با ششم ذىالقعدة 1410
على الحسينى الخامنهاى
شنبه 18 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]
-
گوناگون
پربازدیدترینها