واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: سینما رابطه مستقیمی با صنعت دارد و این یک اصل مهم است که آنقدر تکرار شده و به زبان آمده که اکثرا در جریان این نسبت مستقیم هستند و درباره آن می دانند. اما به همان اندازه که سینما با صنعت نسبتی مستقیم دارد با روابط بین المللی، شناسایی فرهنگ بومی به جهان و حتی روابط دیپلماتیک و سیاسی میان کشورهای مختلف هم نسبت مستقیم و تاثیرگذاری دارد. کشورهایی با صنعت سینمای قدرتمند و قوی، موفق شده اند که خود را به شکل درستی به جهان معرفی کنند، در مناسبات فرهنگی تاثیرگذار باشند و حتی در روابط دیپلماتیک هم قوی تر از سایر کشورها عمل کنند. سینما یک رسانه قدرتمند نه فقط برای مردم یک کشور که برای جهان است و کشوری که چرخ های این صنعت در آن به درستی می چرخد و فعال است، در روابط بین الملل هم موفق تر است، چون سینما سفیر خوبی برای فرهنگ، سیاست و روابط دیپلماتیک است. دلیل اصلی این موفقیت هم از تفکری می آید که صنعت سینما را در کشورهای با سینمایی قدرتمند و قوی می سازد. در این تفکر، اهالی سینما به زبان بومی فکر می کنند و فیلم هایی جهانی می سازند. یعنی نه تنها اهالی آن سرزمین که جهان از فیلم ها و محصولات آن سینما استفاده می کند و همزمان چون به زبان بومی ساخته شده با فرهنگ آن کشور و سرزمین آشنا می شود و گاهی حتی آن را دوست داشتنی تر از فرهنگ جاری در سرزمین خود می بیند. این قدرتی است که رسانه ای مثل سینما دارد و مثال بارز این روزهایش هم فیلم «جنگ ستارگان» است که آمارهای فروش جهانی را شکسته و علاقه مندان به این سری فیلم ها، بدون توجه به زادگاه این فیلم، برای دیدن آن صف های سینما را شلوغ می کنند و آمارهای گیشه جهانی را بالا می برند. موفقیت هایی از این دست یا شبیه موفقیت های فیلم های «جیمزباند» و... همه به دلیل تفکری است که سینما را به عنوان یک صنعت، یک ابزار رسانه قوی و تاثیرگذار پذیرفته و براساس نیاز و خواست مخاطب، برای آن برنامه ریزی می کند. تفکری که در سینمای ما، نه در اهالی سینماست و نه در مدیران سینمایی. تفکر غالب در سینمای ایران، جهانی فکر می کند، اما بومی می سازد و همین است که جز تعداد معدودی فیلم، در بازار جهانی موفقیتی نداشتیم و نتوانستیم نه به اندازه سینمای هالیوود که حتی به اندازه سینمای هند و چین هم در جهان تاثیرگذار باشیم. اگر بخواهیم دقیق تر بررسی کنیم، این تفکر غالب در سینما، تنها در آرزو و خیال جهانی شدن است و برای جهانی شدن هیچ کدام از آن ابزارها و توجهات لازم را ندارد. مقوله هایی که تعریف می کنند؛ نیاز و خواست مخاطب و تامین آن باید نخستین قدم باشد و شناخت دقیق این نیاز و مخاطب شناسی را هم در اولویت قرار می دهد، درگیر خط قرمزهای گاه سلیقه ای مدیران نیست و در نهایت هم یک صنعت است و نه پدیده ای که به دست تهیه کنندگان سپرده شده است. چنین سینمایی با توجه به خواست و نیاز مخاطب، خود را تعریف می کند و برای همه سلیقه ها خوراک فرهنگی دارد. این سینما باعث می شود تا مخاطب احساس کند که دیده می شود، مورد توجه است و با حس خوشایندی از این توجه و دیده شدن به سالن سینما می رود. اما در سینمای ما حتی این نیاز مخاطب هم دیده نشده و همین است که قهر مردم با سینما، بحران اصلی این روزها و باعث شده تا فاصله ما برای صنعتی شدن و شکل گیری سینما در چارچوب های حرفه ای، روزبه روز بیشتر شود. این سینما نه تنها نیاز مخاطب را تامین می کند که حتی تبدیل به عنصر فرهنگی شده که هرچندوقت یک بار مشکلات فرهنگی را از نقص و ایرادهای آن می بینند و انتقادها و فشارهای تازه ای به آن وارد می کنند. الگوی رفتاری و تفکری ما نسبت به سینما باید تصحیح شود و تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد ما همچنان با سینمایی که مخاطبش قهر کرده و برای دیدن «جنگ ستارگان» به کشورهای همسایه سفر می کند یا با کمی صبر در بازار قاچاق تهیه می کند، روبه رو هستیم و هیچ وقت به موفقیت هایی نظیر موفقیت های اینچنینی نمی رسیم.
یکشنبه ، ۲۰دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]