واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگیان نیوز: فرهنگیان نیوز - تدبیر https://telegram.me/edufarhangian : نقدی بر عملکرد حمیدرضا کفاش معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش حمید رضا کفاش معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش در گفت وگو با پانا (خبرگزاری دانش آموزان ) وابسته به سازمان دانش آموزی به صف منتقدان پیوست و به "اشتباه بودن سیستم آموزش و پرورش" اعتراف کرد. آن گونه که از فحوای کلام او بر می آید ظاهرا قصدش مخالفت با تندروی و افراطی گری روزهای اخیر بوده که در روزهای اخیر در قالب حمله به سفارت و کنسولگری عربستان بار دیگر چهره کریه خود را به نمایش گذاشت. اما محافظه کاری و پاره ای ملاحظات به او اجازه نمی دهد که مساله را واضح و شفاف مطرح کند. کفاش گفت: "طالبان و داعش حاصل تربیت تک بعدی هستند." نام بردن از طالبان و داعش در ایران جنبه سمبولیک دارد ، زیرا در ایران خطر طالبان و داعش که محصول سلفی گری وهابیت است به مفهوم واقعی آن وجود ندارد و احتمالا منظور کفاش، تفکرات افراطی مذهبی – سیاسی شبه داعش و شبه طالبان بوده است. شاید به همین دلیل می افزاید :"در سایر کشورهای جهان همه بر سر منافع ملی خود می ایستند که کشور ما در عکس این مطلب در جهان نوبر است." آنچه از سخنان پراکنده و کم عمق معاون پرورشی وزیر می توان برداشت کرد این است که اولا تفکر تک بعدی ، داعش پرور و طالبان پرور است . ثانیا اندیشه های افراطی شبه داعش و شبه طالبان ، در تقابل با منافع ملی عمل می کند و ثالثا سیستم تربیتی آموزش و پرورش اشتباه و تک بعدی است . کفاش هشدار می دهد که "نباید بگذاریم میدان دست افراطیون بیافتد." اما توضیح نمی دهد که در آموزش و پرورش هشدار او متوجه کیست؟ با این تصریحات روشن می شود که انتقاد از داعش و طالبان یعنی انتقاد تلویحی از افراط گرایی و تک بعدی بودن پاره ای گروه ها و جریان های داخلی است. کفاش می گوید : "اگر افراطی در جامعه به وجود می آید ریشه آن به ما در آموزش و پرورش باز می گردد." بیان این مطلب از سوی معاون پرورشی وزیر بسیار با اهمیت است. اگر این سخنان را آغاز یک روند انتقادی در آموزش و پرورش فرض کنیم باید به این سوال پاسخ دهیم که اشتباه دستگاه آموزش و پرورش چه بوده که بخشی از فرآورده های آن بعد از 12 سال تعلیم و تربیت ، افرادی تک بعدی و افراطی از کار درآمده اند؟ در این میان نقش معاونت تحت مدیریت آقای کفاش در تقویت افراط گرایی چه بوده است؟ آیا انتقاد او متوجه معاونت پرورشی هم هست و یا صرفا نوعی فرافکنی است؟ بحث تاثیر نظام های آموزشی در شکل گیری افراط گرایی تازه نیست ، این یک واقعیت است که طالبان محصول بیش از 30 هزار مدرسه علوم دینی فرقه گرا در پاکستان بود که با پول عربستان و شیخ نشین های خلیج در دوران جنگ سرد و اشغال افغانستان توسط شوروی، تاسیس شدند. در این مدارس کودکان افغان و پاکستانی را شست و شوی مغزی می دادند و آنها را افرادی متعصب و تک بعدی بار می آوردند. کارشناسان مسایل تروریسم ریشه شکل گیری تشکیلات القاعده و دنباله آن یعنی داعش را هم در نظام آموزشی بسته عربستان و برخی کشورهای عربی ردیابی می کنند. به هر حال اگر دنبال ریشه های ذهنی افراط گرایی و نگاه تک بعدی در جامعه باشیم چاره ای نداریم جز اینکه به سراغ آموزش و پرورش برویم و در درجه اول معاونت تحت مدیریت آقای کفاش یعنی معاونت پرورشی را مسئول بدانیم. در واقع آقای کفاش هم در اینجا مثل بسیاری از مسئولان به جای پاسخگویی، در جایگاه منتقد نشسته است، در حالی که وظیفه مدیران در همه جا حل مشکلات است و نه طرح مشکلات . طرح مشکل از جانب یک مدیر در صورتی مقبول است که به دنبال آن راه حلی ارائه شود. انتقاد آقای کفاش وقتی به دل می نشیند و می توان آن را جدی گرفت که بعد از تقبیح افراط گرایی توضیح دهد که کدام بخش ها و سیاستهای آموزش و پرورش در رشد افراط گرایی موثر بوده و حالا که خوشبختانه مشکل را شناخته است ، برای حل مساله چه راهکار ، پیشنهاد و برنامه اجرایی برای ایجتد تغییر دارد؟ مثلا بگوید که برنامه های معاونت پرورشی در رواج افراط گرایی چه نقشی داشته است؟ برنامه های آغازین مدارس ، دستورالعمل های معاونت پرورشی ، راهپیمایی های دانش آموزی در مناسبت های خاص و... چه تاثیری در رشد افراط گرایی در ذهن دانش آموزان داشته است. کفاش از "عدم تربیت صحیح سیاسی و قطع روابط اجتماعی دانش آموز با افراد جامعه" انتقاد می کند . پرسش این است که مسئولیت تربیت سیاسی و ایجاد رابطه با جامعه در آموزش و پرورش به عهده کدام بخش این وزارتخانه است؟ سر فصل های تربیت سیاسی در امور تربیتی کدامند؟ آیا برنامه های معاونت پرورشی در جهت تقویت دگر ستیزی است یا دگر پذیری ؟ خشونت را ترویج می کند یا صلح و همزیستی را؟ اصولا نسبت برنامه های پرورشی با آموزه های تعلیم و تربیت مدرن چقدر است؟ این انتقاد صد درصد متوجه معاونت تحت مدیریت آقای کفاش است. حالا تربیت سیاسی و روابط با جامعه را کنار می گذاریم و به روابط عادی درون مدرسه برمی گردیم. فضای مدارس ما پر از خشونت است. در همین دوسالی که آقای کفاش مسئول معاون پرورشی بوده در مدارس اتفاقاتی مانند تجاوز جنسی ناظم یک مدرسه ابتدایی به 6 کودک 8 تا 11 ساله اتفاق افتاده ، چندین مورد از ضرب و جرح دانش اموزان توسط معلم و ناظم و مدیر گزارش شده ، یک معلم در کلاس درس با ضربه چاقوی دانش آموز به قتل رسیده ، چندین مورد اولیا ، معلمان را کتک زده اند. دانش آموزان بی پناه افغان در پاکدشت و دماوند به شدید ترین شکل تنبه و تحقیر شده اند ، اما مهم ترین اقدام معاونت پرورشی ، راه اندازی تورهای زیارتی بوده است ! واقعا آقای کفاش اولویتی بالاتر از راه اندازی تورهای سیاحتی نمی شناسد؟ چرا معاونت پرورشی در مسایل تربیتی واقعی مدرسه دخالت نمی کند؟ چرا کار مربی پررشی در مدرسه بیشتر منحصر شده است به برگزاری برخی مسابقات، نصب اعلامیه و تراکت تبلیغاتی در تابلو اعلانات و سخنرانی های مناسبتی و نصیحت های خشک و خالی با بیانی ایدئولوژیک ؟ در حالی که مربی باید به عنوان یک عنصر آگاه و مسئول، نبض تربیتی مدرسه را در اختیار داشته باشد. فراموش نکرده ایم که آقای کفاش در واکنش به تجاوز یک ناظم در مدرسه شهرک دانشگاه منطقه 9 تهران با لحن طلبکارانه گفت : "بشر است دیگر. نمی خواهم بگویم که بشر جایزالخطاست ولی در زمان معصوم هم خطا وجود داشته است. " "رویکرد اشباع دینی" در معاونت پرورشی و کتاب های درسی به خصوص در دوره ابتدایی به عنوان تنها راه حل رسمی، ناتوانی خود را در تربیت نسلی دیندار در مدارس ثابت کرده است. رویکرد اشباع دینی بر این مبنا استوار است که دلیل مشکلات تربیتی دانش آموزان کمبود مباحث دینی در کتاب های درسی است، لذا برای اثرگذاری بیشتر ، باید حجم مطالب و مباحث دینی در کتب درسی افزایش یابد. طرفداران این رویکرد که معمولا تخصصی در مسایل تعلیم و تربیت و روان شناسی ندارند ، به واکنش های روانی دانش آموزان در برابر افزایش حجم مطالب و بی تناسب بودن آن با گروه سنی دانش آموزان اهمیتی نمی دهند. دکتر خسرو باقری استاد علوم تربیتی و روان شناسی ، در باره نظریه اشباع دینی می گوید : "باید چشم و دل نسل نو را از نشانه ها و علایم اسلامی انباشت و پیوسته آنها را چه در کتاب های درسی و محیط مدرسه و چه در موقعیت کلان تر در جامعه، در معرض بارش علایم و اطلاعات اسلامی قرار داد. چاشنی فشار و تنبیه نیز به درجات مختلف با این رویکرد، همراهی می کند. اما رویکرد اشباعی، قابلیت کافی برای مهار بحران تربیت دینی نخواهد داشت زیرا منطق زیرساز این رویکرد، تلقین و الزام است و چنین منطقی، در صورت موفقیت، تنها می تواند به شکل گیری شبه تربیت منجر شود."
شنبه ، ۱۹دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگیان نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]