واضح آرشیو وب فارسی:دزنیوز: در بهمن ۱۳۱۳، در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند که بدون حجاب به تحصیل مشغول شوند. اقدامات رضاخان در این جهت، واکنش و مخالفت های زیادی از سوی مردم به رهبری روحانیت را باعث شد که از جمله مهمترین آنها می توان به سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و کشتار مردم مظلوم اشاره کرد. حدود شش ماه پس از فاجعه مسجد گوهرشاد، رضا خان با بی اعتنایی به علما و مردم، در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ در جشن فارغ التحصیلی دانشسرای مقدماتی دختران در تهران، قانون کشف حجاب زنان را به طور آشکار و رسمی اعلام کرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش که بدون حجاب بودند، در این جشن که به ابتکار علی اصغر حکمت، وزیر معارف و فراموسونر معروف تشکیل گردید، شرکت و سخنرانی کرد و دوره ای سیاه برای زنان ایران در تاریخ شروع شد. ماموران رضاخان در اجرای این قانون، شب و روز در کوچه ها و خیابان ها گشت می زدند و هر جا زن باحجابی را می یافتند، با خشونت چادر و روسریش را برمی داشتند و مردها را مجبور می کردند تا زن هایشان را سر برهنه به خیابان ها و مجالس ببرند. بنابراین گزارش، مقاومت مردمی را به روایت بازماندگان این قیام در سطور زیر می خوانید. دیدم که لشکرهای سواره تمام آستانه را محاصره کرده اند. رفتم طلبه ها را جمع کردم و گفتم رفقا مبادا کسی بیرون برود خیلی شلوغ است می خواهند اول شما را سرکوب کنند، شما توی مدرسه بروید و درها را ببندید. حاج محمدحسن را فرستادم خبر بیاورد. بعد از حدود دو ساعت آمد و گفت در حدود هفتاد، هشتاد نفر از مردم را کشتند. مردم باز اجتماع کردند. به بیرون هم خبر رسید و جمعیتی هر روز اضافه می شدند. در خیابان تهران که مقابل آن موزه بود، تا هرجا که چشم کار می کرد توپ سوار کرده بودند، توپ های بزرگ لشکر به طرف مسجد بود و مردم هم توی مسجد بودند. یک دفعه دیدم درهای مسجد شکسته شد، گویا اینها همه درهای مسجد را یک مرتبه شکاندند و با اسلحه های گرم وارد شدند. آن زمان مردم مهیا بودند که اگر حمله بشود، بجنگند. جمعیت آنقدر زیاد بود که مسجد جا نداشت. یک مرتبه از پشت بام ها و از رو به رو با مسلسل به مردم شلیک کردند. تحقیقاً هر قدمی که برمی داشتم هفت، هشت تیر از اطراف سرم رد می شد. ما دستگیر شدیم، ما را با چهل نفر از زخمی ها به شهربانی می بردند. همه ما قطع بر این داشتیم که با این وضعیت ما را می برند جایی نفله کنند. ما را به بیابان های اطراف شهر بردند، زندان جدیدی بود که تا آن زمان ندیده بودیم. از چهارتا پلیس می ترسید؟! نواب احتشام رضوی، از خادمان مشهور حرم که دو ماه پیش از آن ملبس به لباس روحانی بود، در صحن مسجد ظاهر شد و پس از ورود به کشیک خانه، با بهلول گفت وگو کرد. لحظاتی بعد که از بهلول شنید آیت الله قمی نیز در تهران بازداشت شده است، به میان مردم و تجمع کنندگان در مقابل کشیک خانه مراجعه کرد و با صدای بلند فریاد زد: «ای مردم بی غیرت نزدیک پنج هزار نفر، از چهار تا پلیس محافظ بهلول می ترسید؟! بریزید و عالِم خود را آزاد کنید. لعنت برکسی که این کلاه را بر سر ما گذاشت»، سپس کلاهش را از سر برداشت و زیر پا انداخت و با ندای «یاحسین! یاحسین!» به کشیکخانه حمله کرد. حاضران نیز که تا این لحظه با حیرت این صحنه ها را مشاهده می کردند، به هیجان آمدند و به تبعیت از او به طرف کشیکخانه هجوم آوردند و بهلول را آزاد کردند. آتشی که نمی سوزاند! یک فرد سید بوده است که به شهر آمده است. پاسبان ها ایشان را گرفته اند که چرا کلاه پهلوی نمی گذارد (سید برات علی حسینی) به جای عمامه – دکان آهنگری بوده است . گاو آهن را در کوره گذاشته بودند. حاج آقا گاو آهن داغ را بر می دارد و دنبال آن ها می کند و تا کلانتری دنبال آن ها می دوند. رئیس کلانتری گاو اهن را روی دست آهن می گذاشتتند. دست آن ها روی گاو آهن گذاشته بودند. آتش دست این سید را نمی سوزاند. هر کس تب و لرز داشته است بر قبر ایشان مراجعه می کنند و بهتر می شده اند.(عبدالحسین راستین) رشوه برای حفظ حجاب! مادر شوهرم از پدرش تعریف می کرد که پدرم مغازه دار بود. آجان ها چادرها را در می آوردند از سر زنان و جلوی مغازه آتش می زدند. پدرم به آجان ها رشوه می داده که حداقل چادرها را آتش نزنید. چادرها را به داخل مغازه می آورد و دوباره به صاحبانش باز می گرداند. سیدرضا حسینی(سعدی زمان)، که خود از شاهدان عینی این واقعه بوده این گونه سروده است: چه نسبت بدین روضه ی رشگ جنّت کند کافری هتک حرمت خدا را؟ سر و دست زوّار افتد ز پیکر رود از رواق حرم خون چو دریا یکی جان به لب در زبان ذکر یارب یکی اشگ ریزان به سر تیغ برّا دهد کودکان جان در آغوش مادر شود روضه ی شاهدین پر ز غوغا دربانان حرم مطهر اجازه ورود بانوان محجبه را نمی دادند. به همه نیروهای نظامی دستور داده شد: «از ظرفیت وعاظ و پیشوایان دینی برای آگاه کردن مردم از مخالف مذهب نبودن کشف حجاب استفاده کنند. وعظ کنندگانی که این دستور را عملی نکنند جلب و تنبیه شوند.» جمله رضاخان که قیام و اعتراض مردم را در پی داشت: « ما باید صورتا و سنتا غربی شویم و باید در قدم اول کلاه ها تبدیل به شاپو بشود.» تعداد شهدای قیام بین ۸۰ تا ۱۵۰۰ نفر نقل شده اند، که به گفته شاهدان عینی آنها را با ۵۶ کامیون از صحنه کشتار خارج کردند و به صورت دسته جمعی در چهار قبرستان مشهد بدون اطلاع خانواده هایشان تدفین نمودند. چهار قبرستان در مشهد وجود دارند که پذیرای بدن مطهر این شهدا هستند: میدان شهدای گوهرشاد(پنج راه) مرکز بهداشت، سه راه کاشانی(پارک کودک)، گلشور، منبع: فارس
شنبه ، ۱۹دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دزنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]