محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831153604
تابلوهای جای پارک معلولان در خواب زمستانی
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: تازه در اوایل زمستانیم، ولی از هم اینک تابلوهای پارک ویژه توانیابان، یخ بسته است و نمی توانند از حق توانیابان دفاع کنند؛ تصویر گرانکَش (جرثقیل) روی تابلوهای راهنمایی و رانندگی نیز یخ زده و از کارآیی افتاده است. یکی از ماموران در برابر پرسش من که چرا رانندگانی که در این محل های توقف مطلقاً ممنوع پارک می کنند. جریمه نمی شوند، می گوید:«مگر چند تا جرثقیل داریم که خودروهای رانندگان متخلف را حمل کنیم؟ اگر بخواهیم همه خودروهای شهر را جریمه کنیم، برگه کم می آوریم؛ و تازه خیال می کنید دیگر از فردا در اینجا پارک نمی کنند؟ پرداخت جریمه 40 هزارتومانی برای کسانی که قیمت فقط یک خودرویشان، یک میلیارد تومان است مثل آب خوردن است!» به گفته اندیشمندی، کسانی که می اندیشند گرمند، و کسانی که نمی اندیشند سردند، خب تابلوها که نمی توانند از حق توانیابان دفاع کنند، پلیس هم که می گوید خسته است! ولی وجدان مردم چی، آن که یخ نزده و گرم است؛ یا شاید نیاز است که مشت قانون، مدام بر وجدان ما بکوبد و نگذارد در این عصر یخبندان، یخ بزند؟ از بنیاد، چرا نباید قلب ما نه از ترس قانون، بلکه برای قانون بتپد؟ اما مهرداد الف ـ روزنامه نگارـ به قانون باور دارد:«چرا لایحه قانون جامع حمایت از معلولین سال 1382 که مهرماه امسال به مجلس رفت، هنوز در صحن علنی مطرح نشده است؟» و در برابر پرسشم که مگر حمل با گرانکشِ خودروهایی که زیر تابلوی پارک توانیابان پارک می کنند، قانون نیست؟ پاسخش این است: «به هر رو، بود قانون، به از نبودش است!» گذشت زمانی(40 سال پیش) که توانیاب، شهروند رده 2 به شمار می رفت. یکی دو دهه پیش، یک روزنامه نگار سفیدپوست امریکایی، با قرارگرفتن زیر دستگاه های ویژه، پس از چند ماه موفق شد پوستش را سیاه کند و با جراحی پلاستیک، چهره اش را تغییر دهد و با پوشیدن جامه به روش سیاه پوستان، به کوی و برزن سفیدپوست نشینان برود و ماه ها سرگرم پادویی و کارهای پرت برای آنان شود، تا سفری داشته باشد به ژرفای نابرابری های اجتماعی و لایه های زیرین و ناپیدای تبعیض نژادی نسبت به سیاه پوستان در جامعه آمریکا! سرگردان در شهر 21 آذر 1394 و یک روز تعطیل، مجالی است که به دور از کارهای روزنامه، پشت فرمان خودروی یک توانیاب که پلاکش، نشان (لوگو) صندلیِ چرخدار دارد، بنشینم و چندساعتی در شهر گشت بزنم. از دفتر روزنامه بیرون می آیم و نخست باک بنزین خودروام را (بدون ریختن چکه ای) سرریز می کنم. لحظه هایی گوشه خیابان می ایستم و با آن که چهارستون بدنم استوار است، اما هنوز راه نیفتاده، احساس خوبی ندارم به یاد یکی از داستان هایم می افتم که توانیابی که از مچ، پا ندارد و به هنگام رانندگی، پای دست ساز و کفش از پای راستش بیرون می آید و او نمی تواند گاز بدهد و حرکت کند؛ و راننده پشت سری، پس از بوق های پیاپی، پیاده می شود و درِ خودروی توانیاب را باز می کند و یخه اش را می گیرد و بیرون می کشد و سرپا نگه می دارد تا مشتی به چهره اش بکوبد؛ ولی توانیاب که پایش در خودرو جامانده، همین که یخه اش را رها می کند، پخش زمین می شود! خود را برای چنین برخوردهایی و نیز جریمه شدن ها آماده می کنم و به راه می افتم، و با این پیش فرض که در خیابان میرداماد کار دارم، وارد آنجا می شوم و پیِ جاپارک می گردم؛ اما تابلویی نیست، (یا خود را پنهان کرده است که من نیابمش)! می پیچم و به خیابان ولی عصر و به سوی میدان تجریش می روم؛ به نخستین تابلو بر می خورم؛ ولی زیرش یک وانت تویوتا پارک است؛ به راستی اگر سازنده ژاپنی همین وانت، این منظره را ببیند، از خجالت، یا دست به «هاراگیری» می زند و یا دست کم از سمت اش در کارخانه کناره گیری می کند؛ ولی ما بی هیچ کمرویی، جای پارک یک توانیاب را اشغال می کنیم. در اتوبوس ها و متروی ژاپن، چند صندلی خالی، منظره ای آشناست؛ در یک اتوبوس شلوغ، حتی اگر هیچ توانیابی در میان مسافران نباشد، صندلی ویژه اش تا پایانه ایستگاه، تهی می ماند! اما در اتوبوس و متروی ما چطور؟ میدان را دور می زنم و به سوی جنوب شهر به راه می افتم؛ در تمامی مسیر تا میدان حق شناس، تابلوهای پارکینگ ویژه توانیابان را (مگر 2 مورد) خودروهای دیگر اشغال کرده اند! از پل هوایی به سوی راه آهن می روم و میدان را دور می زنم و به این بار و به امید یافتن یک جای پارک، به سوی میدان ونک ادامه راه می دهم و بی فایده! نشانگر بنزین خودروام به نیم، نزدیک شده است! سرانجام به اول خیابان میرداماد می پیچم و دست از پا درازتر، دوباره به دفتر روزنامه بر می گردم! به نام نادر، به کام قادر «تابلوی پارک ویژه توانیابان، به نام نادر و به کام قادر است و در روز 19 آذر، خبری نیست مگر غوغای شعارها.» این سخنان مهرداد.الف ـ روزنامه نگار است؛ او در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات می گوید: در دانشکده ای که در آن سرگرم آموختن دانشم، نه آسانسور هست و نه یک مسیر شیب دار به سوی کافی شاپ؛ و گاه به این می اندیشم که اگر ویلچرنشینی در این دانشکده پذیرفته شود، چگونه خواهد توانست 4 طبقه را بالا / پایین برود و سر درس استادان حاضر شود؟ در این نزدیکی، یگانه جای پارک، کناره خیابان جلوی دانشکده است، که همیشه تابلوی پارک ویژه توانیابانش در اشغال خودرو های مدل بالای نمایشگاه چسبیده به دانشکده است؛ بی آن که جرثقیلی برای حمل آن، از صد متریش رد شود. البته روی خودروهای اشغالگر، همیشه برگ درختان زیاد است، ولی برگ جریمه نه! (که البته چندروز پیش که به دانشکده رفتم، با تعجب دیدم که تابلوی ویژه پارک معولان از جایش ناپدیدشده و مشکل نمایشگاه دار برای همیشه حل شده است) و من ناچارم در هفته 3 روز، در کوچه پسکوچه های دور از دانشکده، خودرویم را پارک کنم و با رنج زیاد و با بالا آمدن از سربالایی های خیابان بهشتی و سهروردی و پله های بی شمار دانشکده، خود را به کلاس های درس برسانم. مهرداد.ا ـ که با لبخندی(برخاسته از اراده ای توانمند) و با این سخن که تابلوهای پارک توانیابان در خیابان های شهر کم است، می افزاید: همین اندک شمار تابلوها نیز همیشه در تصرف خودروهای پلاک عادی است. اوهدف همه انجمن ها و سازمان های نیکوکار در جهان را ایستاندنِ خوابیده، و راه بردنِ ایستاده و دواندنِ رونده می داند و وظیفه دولت و مردم و جامعه ایرانی را نیز مگر این نمی داند. ادامه سخنان او را بخوانید:در همه کشورها برای توانیابان، امکاناتی فراهم شده است؛ برای نمونه، در خیابان های ژاپن، مسیری در نظر گرفته شده است برای ویلچرنشینان که به هنگام آمدوشد، نگران برخورد با خودرو و موتوسیکلت نباشند؛ اگر در چنین مسیرهایی، برخوردی پیش بیاید، روشن می شود که سازوکارهای اجرای طرح، خوب نبوده است. در کشور ما نیز با سازوکارهایی باید تابلوهای ویژه پارک توانیابان، فقط در خدمت همین شهروندان قرار داشته باشد، وگرنه «کارراه انداز» نخواهد بود و ویژگی نمایشی خواهد داشت. به باور این روزنامه نگار: انسان های توانیاب، مانند هر شهروندی، دارای خانواده اند و به هنگام بیماری فرزند، باید او را برای درمان به پزشک و بیمارستان برسانند؛ ولی چگونه و با چه وسیله ای و با کدام جای پارک خالی؟ اگر احترام گذاشتن به حقوق دیگران را به فرزندان خود بیاموزیم، دیگر نیازی به آموزش ترحم نیست. شهروندان همین که حقوق به رسمیت شناختهِ جهانی توانیابان را بشناسند و پاس بدارند، بسنده است. چگونه از بیم جریمه شدن، کسی خودرویش را زیر تابلوی «پارک مطلقا ممنوع» نمی گذارد، جای دوری نمی رود اگر زیر تابلوی پارک توانیابان نیز چنین کنند. به گفته او، وجود قانون و جریمه، همیشه و به تنهایی راهگشا نیست. همان گونه که اینک بستن کمربند و ایستادن پشت چراغ قرمز برای مردم فرهنگ شده است، احترام به جایگاه شهروندان توانیاب در مترو و اتوبوس و خیابان و تابلوی پارک ویژه نیز باید فرهنگ شود. تاب آوردن دردها «ما خو گرفته ایم که هم دردِ بی فرهنگی را تاب بیاوریم و هم دردهای جسمی خود را! چه از ما، نه درمان بی فرهنگی جامعه بر می آید و نه دوا و درمان دردهای جسمی خود!» جعفر گلابی ـ روزنامه نگار در ادامه سخنان خود می گوید: چندی پیش زمین خوردم و قلبم درد گرفت. هرچه خانمم و دخترم گفتند، برویم بیمارستان، گفتم دردش را تاب می آورم، ولی بیمارستان نمی روم. اصطلاح«صرف نظرکردن» که گاه در سخن ها به کار می رود، کار ماست. زمین گذاشتن کارهای زندگی بخش، عادیِ زندگی ما شده است. مردم کوچه و بازار می گویند«گاه بی خیالی طی کن»! ما ناچار از همیشه بی خیال بودن هستیم. ما به سبب نپرداختن به ورزش و 12 ساعت نشستن پشت میز کار، افزون بر محدویت های حرکتی، دچار برخی بیماری ها هستیم؛ و وای از روزی که بیمار شویم! چندبار پس از بیمارشدن، برای دارو و درمان، راهی بیمارستان شدم، ولی جای پارک نیافتم و به خانه برگشتم. یعنی حتی بیمارستان ها هم که بیش از هر نهادی باید در اندیشه رفاه توانیابان باشند، در این شهر انباشته از خودرو، دومتر جا برای ما در نظر نگرفته اند! به گفته این روزنامه نگار: «توانیابان ویلچرنشین برای پارک خودروی خود در شهر، وامانده اندو فقط از دور به تابلوهای پارک ویژه می نگرند و با افسوس از کنارش می گذرند و «کار انجام نداده» به خانه بر می گردند.» او با این سخن که به هنگام پارک کردن در خیابان های شهر، بارها جریمه شده است، می افزاید:چون نتوانسته ام پلاک ویژه خودروی توانیابان را بگیرم؛ راستش به دردسرش نمی ارزد! آنان هم که پلاک ویژه توانیاب دارند، جای پارک خالی نمی یابند. البته جای خوشوقتی خواهد بود اگر پای تابلوهای ویژه توانیابان، خودروهای توانیابان پارک شده باشد، ولی بدبختانه، این جای پارک ها همیشه از سوی خودروهای معمولی اشغال است. جعفر گلابی در برابر پرسشم که چرا پلاک ویژه نگرفته است، پاسخش این است: «من فقط آرم طرح ترافیک دارم که دوندگی هایش را هر بار روزنامه انجام می دهد؛ که البته این آرم برای یک توانیاب کافی نیست و انتظارش باید دریافت برگه های بی شمار جریمه باشد. لازمه دریافت پلاک خوروی ویژه توانیاب، پیمایش یک مسیر درازدامن است که بسیاری از توانیابان از شمار من از پس اش بر نمی آیند؛ نه توانش را داریم و نه زمانش را! حال بر فرض و پس از گذشتن از هفتخوان رستم، اگر کسی توانست پلاک بگیرد، کو جای پارک؟ هر روز، پیش از آن که بجنبیم، همه جای پارک های ویژه توانیابان در سطح شهر اشغال می شود. بسیاری موارد، کاری اداری و یا خرید دارو داشته ا م و زیر تابلوی توانیابان، جای پارک نیافته ام و یک کیلومتر آن سوتر در پسکوچه های تنگ، جایی گیر آورده ام. ولی پس از پارک، نتوانسته ام از خودرو بیرون بیایم و سرانجام عطایش را به لقایش بخشید ه ام تازه اگر هم پیاده می شدم، توانی برای پیمودن مسیری درازدامن تا داروخانه و یا شرکت یا اداره یا محل همایش نبوده است. البته یک آدم سالم به آسانی می تواند چنین مسیری را با سوارشدن تاکسی بپیماید، ولی سخن از ویلچرنشینانی است که نه راهی به تاکسی ها یا رانندگان بی حوصله دارند و نه اتوبوس های بلندبالا و نه متروی پُرهیاهو! «انسان های تندرست در جامعه، در پیشبرد امور روزانگی خود، دچار رنج و چالش اند، چه رسد به کسانی که با محدویت های بدنی روبرویند و «شهر مناسب سازی نشده» برای انجام کوچکترین و آسان ترین کار، اشگ شان را در می آورد.» سخنان بالا از آنِ روزنامه نگاری به نام جعفر گلابی است؛ و پایان بندی سخنانش این است:«یک توانیاب برای انجام هرکاری از شمار گرفتن وام باید 10 برابر دیگران دوندگی کند و عرق بریزد و سرانجام هم بدون نتیجه گیری، از خیرش بگذرد. من در روزنامه های گوناگون کار کرده ام و باید مدارکم را با بالا/پایین رفتن از پله های سازمان تامین اجتماعی و اداره ها و دفاتر کامل کنم. باید 2 سال پیش بازنشست می شدم و هنوز با همه دوندگی ها، در تکمیل مدارک وامانده ام.» جهانِ پژوهشگر تا چندسال پیش، در انگستان، دولت برای شکسته شدن استخوان دست و پای سالمندان، هر سال هزینه های هنگفتی می پرداخت، تا این که برای کاهش آن، چند پژوهشگر را استخدام کرد و امکاناتی در اختیار آنان قرار داد که به بررسی سبب های آسیب دیدن سالمندان بپردازند. برآیندها نشان داد که بیشتر شکستگی ها از دوپا است و پیشامدها بیشتر هنگام سوارشدن اتوبوس و به سبب لغزندگی پله ها رخ می دهد. بنابراین دولت دستور داد که روی همه اتوبوس ها، پله های هیدرولیک کارگذاری شود که تا کف زمین برسد و سالمندان و توانیابان را به سلامت سوار کند. یا برای پیشگیری از گسترش ایدز، در خیابان های هلند، کیوسک های خودکاری کارگذاشته شده است که در برابر دریافت یک سکه کوچک، سُرنگ نو در اختیار نیازمندان می گذارد. همه این ها نشان می دهد که فراهم آوردن امکانات شهری، بی کمک دولت پیش نمی رود. پرهیز از مترو روشندلی که تا دهانه ایستگاه مترو نواب می آید و شاید از آوای دستفروشی آشنا در می یابد که به مترو رسیده است، بر می گردد. او که خود را کیومرث یوسفی می نامد، در برابر پرسش من که چرا برگشت، می گوید: روشندلان از مترو دوری می کنند، مگر روزی که از سرگردانی در خیابان ها جان به لب شده باشند. البته در هیچ کجای جهان، مترو و واگن ویژه توانیابان وجود ندارد و در ایران هم چنین چشمداشتی نیست، ولی توانیابان حق شان است که مانند دیگر شهروندان، سوار ترن های مترو شوند و به سلامت، از ایستگاه های آن بیرون بیایند؛ ولی آنقدر پیشامد برای توانیابان در ایستگاه های مترو رخ داده است که نابینایش، هنگام پایین رفتن از پله ها، به جای پرسیدن: «ایستگاه مترو کجاست؟» می پرسد:«از این پله ها پایین می روم، ایستگاه مترو که نیست؟» زیرا نابینا، بیم آن می دهد که از سکو به روی ریل بیافتد و توانیاب ویلچرنشین، هراس دارد که وارد ایستگاهی بشود و سپس نتواند از ایستگاهی دیگر بیرون بیاید؛ چون آسانسورهای بسیاری از ایستگاه ها، ناکار و بیکار رها شده است؛ یا برای نمونه، صندلی چرخدار از گیت خروجیِ آسانسور «ایستگاه حر» رد نمی شود! در ورودیِ ایستگاه های اتوبوس های بی.آر.تی، گیت هایی برای دریافت بلیت کار گذاشته شده است که سدی در برابر ویلچرنشیان است، یا شعار واردکردن هزاران خودروی ویژه توانیابان از خارج، که اینک رویایی دست نیافتنی شده است. ع.درویشی
جمعه ، ۱۸دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]
صفحات پیشنهادی
ریزش دیوار پارکینگ مجتمع مسکونی در اراک ۲ مصدوم برجای گذاشت
ریزش دیوار پارکینگ مجتمع مسکونی در اراک ۲ مصدوم برجای گذاشت شناسهٔ خبر 3019900 - جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۶ ۲۹ استانها > مرکزی اراک- ریزش دیوار پارکینگ یک مجتمع مسکونی در اراک یک پدر و پسر را مجروح کرد و هر دو نفر از ناحیه دست پا و ستون فقرات مصدوم شدند مسئول روابط عمومی آتش نشانبه جای قرص خواب این خوراکی ها را بخورید
آیا شما سخت میخوابید و خوابتان کم است برای خواب بهتر میبایست سبک زندگیتان را تغییر دهید قرص خواب مصرف زیاد کافئین ورزش کم کار شبانه و تماشای تلویزیون در شب باعث کم خوابی میشود اگر تغییر سبک زندگی جواب نداد میتوانید از داروها و راههای طبیعی استفاده کنید در ادامه شما راخواب زمستانی فرهنگ وهنر در ایستگاه محمودآباد
پایگاه تحلیلی و خبری مازند خبر روز چهارشنبه در ستون یادداشت خود با چاپ مطلبی با عنوان خواب زمستانی فرهنگ و هنر در ایستگاه محمود اباد نوشت با آغاز فصل زمستان پرونده فرهنگ وهنر در محمودآباد بسته شد تا مسوولان فرهنگی نیز با خیالی راحت به کرسی گرم ونرم تکیه دهند وسه ماه باقیماندهمجارها پرافتخاترین تیم گروه F ولی سال هاست در خواب زمستانی به سر می برند
شاگردان استورک به دنبال بازگرداندن دوران طلایی فوتبال مجارستان هستند تا یاد افتخارات گذشته را زنده کنند به گزارش ایفنام با نگاه به کارنامه تیم ملی مجارستان متوجه می شویم که این تیم پرافتخارترین تیم گروه F یورو 2016 است زیرا در رقابت های جام جهانی 9 بار حضور داشته است که دو بارپرچم اباعبدالله جایگزین پرچم آل سعود در پارک ملل ساری شد + تصاویر
شهیدخبر شهیدنیوز شماری از شهروندان به همراه مهدی عبوری شهردار مر کز استان واعضای شورای اسلامی شهر ساری با تجمع اعتراض آمیز نسبت به شهادت رساندن آیت الله نمر رهبر شیعیان عربستان در محل پارک ملل مرکز استان مازندران پرچم کشور عربستان را از میان بیش از ۱۵۰پرچم کشورهای مختلف دنیاتابلوهای نابجای تبلیغاتی در ارومیه
بیلبوردهای تبلیغاتی در برخی نقاط شهر ارومیه که گاها در محل گذر افراد پیاده نصب شده است مشکلاتی برای شهروندان بوجود آورده است و همت مسئولین را می طلبد تا به زیبایی شهر بیشتر توجه نمایند به گزارش فاطر24 بیلبوردهای تبلیغاتی در برخی نقاط شهر ارومیه که گاها در محل گذر افراد پیاده نصخواب زمستانی لیگ!
وصال روحانی هفته هفدهم لیگ برتر پنجشنبه و جمعه برگزار شد که در مهم ترین دیدارها تیم پرسپولیس موفق شد با نتیجه 2 بر صفر استقلال خوزستان را شکست دهد و استقلال تهران هم با تساوی 2 بر 2 با تک امتیاز کار خود را در این هفته و در آغاز تعطیلات یک ماهه لیگ به پایان رساند دو دربی اصفهاناستقلال با صدر نشینی به خواب زمستانی رفت
آبی پوشان پایتخت با توقف در برابر ملوان و 34 امتیاز به عنوان صدرنشین لیگ به استقبال تعطیلات نیم فصل رفتند جوان دو تیم ملوان بندرانزلی و استقلال تهران در چارچوب هفته هفدهم مسابقات لیگ برتر امروز ساعت 14 30 دقیقه در ورزشگاه تختی انزلی به مصاف هم رفتند و در پایان شاگردان پرویز مظلومانتشار 30 عنوان کتاب دانش و فناوری در هفته دوم دی ماه/ نشر علمی در خواب زمستانی
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ایبنا براساس گزارش پایگاه اطلاع رسانی موسسه خانه کتاب در هفته گذشته 10 تا 16 دی ماه در حوزه دانش و فناوری 30 عنوان کتاب به ترتیب در شاخه های ریاضیات 24 زیست شناسی چهار و پزشکی دو عنوان کتاب در کشور منتشر شده است در حوزه های مهندسی و محیط زیست درخواب زمستانی متولیان توپ و تور در نصف جهان/ بسکتبال اصفهان هر روز بدتر از دیروز
با کناره گیری آینده سازان از لیگ برتر بسکتبال اصفهان روزهای خوبی را سپری نمی کند و مسئولان استان باید فکری به حال آن کنند Source 01جمعه ۱۸دی۱۳۹۴-
گوناگون
پربازدیدترینها