واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اين شادي تنها در آشنايي با نوع رنگ و طرح لباس عروس در اين استان ها خلاصه مي شود که با توجه به نظر خانم غرفه دار؛ اين نوع لباس ها چندان قابليت استفاده را ندارند. چند قدمي که از اين غرفه عبور کني هم برق مي رود و هم به غرفه مدل لباس عروس هاي دوره هاي هخامنشيان، اشکانيان، مادها و ساسانيان مي رسي؛ جالب اين جاست که با توجه به نبودن حضور اسلام در اين دوره ها، نوع پوشش اين لباس ها و يا همان داشتن حجاب کامل به نوعي يادآور وجه پوشيدگي و حجاب از بعد انساني، وراي مذهب و شريعت در بين مردم آن زمان بوده است. اين جا دنيايي از رنگ و پارچه و البته موسيقي هاي شاد و بعضا رنگين تر است؛ اين جا خيابان حجاب و نمايشگاه زنان سرزمين من است و از آن جا که گاه در حميت و مقاومت زنان سرزمين من به مثابه مردان همين خطه به مردانگي خوانده مي شوند در نمايشگاهي که به نام اينان تبليغ شده هم، حضور فيزيکي جمعيت ذکور – احتمالا براي همين يادآوري – در حد مکفي و شايد برابر گردانندگان اصلي نمايشگاه يعني همان زنان سرزمين من ديده مي شود. از همين ابتدا بايد از فکر ديدار با نمايش زنده لباس ها يا همان شوي لباس هاي طراحي شده بيرون بياييم که ساعت حضور ما صبح است و ساعت نمايش 6 بعد از ظهر، هر چند که با نوع پوشش مانکن هاي حاضر در غرفه هاي رويت شده با داشتن کمي و تنها کمي (!) ذهن نمايشي، اجراي نمايش زنده اش هم قابل پيش بيني است و حالا بماند که در مجلات و بورشورهاي پخش شده در دست بازديدکنندگان در غرفه ها هم با عکس هايي که با حرکات موزون مانکن هاي زنده – اجراکنندگان نمايش لباس ها – ثبت شده بود؛ مي شد تصوراتي از اين نمايش زنده داشت، هر چند که جمعيت ذکور مذکور در اين نمايشگاه از شرکت در سالن نمايش لباس منع شده اما مي توانند بورشورها و مانکن هاي توصيف شده را هم دريافت کرده و هم به راحتي ببينند و پيدا کنند رابطه بين طراحي لباس ها، حجاب، عفاف، زنان سرزمين و ديگر جمعيت باقي مانده از سرزمين من و اين بار "مردان سرزمين من!"اصلا کاربرد ندارد که!بعد از عبور از دست فروش هاي گلاب و نان خرمايي وارد سالن طبقه اول مي شويم؛ مدل لباس هاي عروس خوش آب و رنگي که از تنها رنگي که در آن ها استفاده نشده، سفيد است، لباس ها براي شهرهاي مختلف کشور از جمله آذربايجان و هرمزگان و مازندران و... است و ها کاملا پوشيده و شاد هستند و تور و مليله و منجوق دوزي هاي مزين شده بر روي رنگ هاي صورتي و قرمز و ياسي با آهنگ شاد پخش شده به مثابه ايجاد شوق ازدواج در چشم هاي ببيندگانش ـ نا خود آگاه ـ شادي آفرين و مفرح است که اين شادي تنها در آشنايي با نوع رنگ و طرح لباس عروس در اين استان ها خلاصه مي شود که با توجه به نظر خانم غرفه دار؛ اين نوع لباس ها چندان قابليت استفاده را ندارند. چند قدمي که از اين غرفه عبور کني هم برق مي رود و هم به غرفه مدل لباس عروس هاي دوره هاي هخامنشيان، اشکانيان، مادها و ساسانيان مي رسي؛ جالب اين جاست که با توجه به نبودن حضور اسلام در اين دوره ها، نوع پوشش اين لباس ها و يا همان داشتن حجاب کامل به نوعي يادآور وجه پوشيدگي و حجاب از بعد انساني، وراي مذهب و شريعت در بين مردم آن زمان بوده است. پديده اي – اصلطلاح ديگري به ذهنم نمي رسد – که در بين به اصطلاح متجددين و متمدنين امروز و حتي در برخي به ظاهر متشرعين ديگر ديده نمي شود و باز هم بماند که اصلا فلسفه عدم استفاده ابزاري از زن بيشتر به همان فلسفه شبيه شده است تا آن چه که سي سال پيش به نام آرمان برايمان ارزش بود...(شعاري شد؟) همه جاي زمين، سرزمين من استعلاوه بر لباس هاي سنتي و البته بيشتر – خيلي بيشتر از بيشتر – امروزي غرفه ها از استان هاي مختلف کشور، غرفه هايي نيز متعلق به نمايش لباس هاي کشورهايي مثل افغانستان، کامرون، عربستان، اتيوپي و هندوستان هم بود که يحتمل فرصتي براي تغيير عنوان نمايشگاه و ذکر بين المللي برگزار شدنش نداشته اند و يا اگر خوشبين باشيم شايد منظور از نام نبردن کشورهاي مذکور نبودن حد و مرز در بين جغرافياي جمعيت مسلمين است که تمام مرزهاي سکونت مسلمين سرزمين من است! و انصافا که پوشش لباس اين غرفه ها هم با وقارتر و هم پوشيده تر از غرفه هاي وطني بود هر چند که به گفته يکي از طراحان، اسلام، دين تنوع رنگ ها و شادي هاست و چرا خانم ها رنگ هاي شاد نپوشند و شايد راست هم مي گفت؛ فکرش را بکن خانمي که از فرط خوش حالي! رنگ قرمز جيغ تنش مي کند کافيست تا با ورودش در هر گذري شادي و نشاط را در چشمان عابران به ارمغان بياورد... همه مدل زيورآلات امريکايي موجود استدر طبقه زيرين محل برگزاري نمايشگاه که از نظم کمتري و طبعا جمعيت بيشتري نسبت به طبقه بالا برخوردار است، علاوه بر لباس، صنايع دستي استان ها نيز عرضه شده است و حالا اين که مثلا سنگ هاي انرژي زا (!) و گردنبندهاي – به استثناء گردنبندها و دست بندهاي صدفي – صادر شده از آمريکا، برزيل، افغانستان، هند و پاکستان، بنا به گفته آقاي(!)صاحب غرفه، در کنار نمايش و فروش صنايع دستي فلان استان چه نقشي را بازي مي کند؛ خود سوال ديگري است که در نهايت خوشبيني باز هم به جنبه بازاريابي اين عملکرد مي رسيم تا صرفا نمايش و معرفي طرح هاي بديع و يا دستاورد هنري زنان! و جالب تر هم مي شود وقتي که در برخي از غرفه ها نه از طراحي جديد لباس ها و صنايع دستي خبري است و نه از همان اقل نوع پوشش در ساير غرفه هاي چنين که در اين غرفه ها همان مانتوها و روسري هاي مغازه هاي هفت تير به فروش مي رود و شايد با قيمتي بالاتر به هر حال بايد در غرفه ها ابداعيات هم ديده شود ديگر! و شايد تر که باز هم بازاريابي به ذهن خطور مي کند...ما حکومتي ها نميتوانيم استفاده کنيم!بر طبق سنت هميشه برگزاري نمايشگاه ها تنها مردم و بازديدکنندگان عام نيستند که مي آيند و مي روند و مسئولين هم از شمار بازديدکنندگان محسوب مي شوند و روز حضور ما با حضور آقايان کاظمي جلالي و محجوب؛ نمايندگان مجلس يکي شده بود و حاصلش هم پاسخ آقاي کاظمي جلالي به دو سوال خبرنگار باشگاه جواني برنا. کميسيون امنيت و نمايشگاه زنان سرزمين من؟ (مي خندد) از بعد شخصي اش همه ما انسانيم و پوشش و لباس هم از جمله ابزارهاي لازم زندگي ماست و از بعد اجتماعي هم هر اندازه که جامعه ما بتواند از نظر فرهنگي ريشه هاي خودش را تقويت کند و ارزش هاي اسلامي و ديني خودش را پاس بدارد طبعا از نظر فرهنگي هم مي تواند از دوام و خدمت خوبي بر خوردار باشد. لباس هايي را که در نمايشگاه ديديد را براي استفاده خانواده ي خودتان مناسب مي دانيد؟ ببينيد اکثر اين لباس ها بايد در مجالس و عروسي ها استفاده شود، و خب نه! طبيعي است که ما حکومتي فکر مي کنيم و ما و خانواده ما نمي توانيم از اين دست لباس ها استفاده کنيم. ما در موضع حکومتي بايد حداقل ها را رعايت کنيم. و البته که ياد مدرس هم در اين وانفساي رنگارنگ بسي سبز؛ «سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ماست».فقط گشت ميزنيم، همين!تقريبا همه غرفه ها را ديده ايم و آهنگ رفتن پيش گرفته ايم و در عين بيرون آمدن به دست هاي خالي بازديدکنندگان نمايشگاه هم نگاهي مي اندازيم که اکثرا بدون خريد خارج مي شوند، قيمت بالاي اکثر لباس ها يک طرف و غيرقابل استفاده بودن آن ها در سطح شهر از طرف ديگر، شايد دليل اصلي اين ديدار بدون خريد است و اي کاش در کنار اين همه هزينه از چاپ کاتالوگ هاي تمام رنگي و نسبتا قطور گرفته تا برگزاري مسابقه و اهداي هديه و... از راهکارهاي مفيد و کاربردي حجاب در جامعه هم طرح و برنامهاي مطرح مي شد به عنوان نمونه براي مصداق بروز آمدن چنين آرزويي در دل ما بيان يکي از سوالات برگزار شده در سالن نمايشگاه، که به صورت بنرهاي نسبتا کوچک در انتهاي سالن طبقه بالا ديده مي شد، شايد براي همدردي کافي باشد که ميزان توجه گردانندگان نمايشگاه به اين مهم به خوبي ديده مي شود...اگر به جاي مادرتان بوديد و دخترتان مي خواست تا مهريه اش را 14 سکه تعيين کند چه مي کرديد؟ و يحتمل با توجه به سخنان خانم قندفروش، مدير نمايشگاه، يعني دوره بعدي که قرار است طرح هايي را هم براي نوجوانان ارائه کنند، هم چون سه دوره قبل، از هم اکنون مشغول طرح و برنامه ريزي هاي اساسي هستند! و موفق باشند در اين تصميمگيريهاي اصولي براي زنان سرزمينشان يا سرزمين او!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]