تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827688878




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دریایی از امید به زندگی


واضح آرشیو وب فارسی:فاش نیوز: فاش نیوز- در نخستین روزهای سرد زمستانی میهمان یکی دیگر از بازماندگان دوران دفاع مقدس شدیم. این بار میزبان، دختری جوان است که به واقع فعل خواستن توانستن است را به اثبات رسانده است.  شنیدن داستان زندگی "نسیم" از زمانی که تنها 7 بهار از زندگی کودکانه اش را پشت سر گذاشته و دشمن بعثی، مایوس از مقابله و رویارویی با مردان در جبهه، به شهرها و مردمان بی دفاع هجوم آورده و خانه های آنان را بی رحمانه و به صورتی غیرانسانی مورد تاخت و تاز خود قرار داده است، او زیرآوار می ماند و مادر به یاریش می شتابد و جسم کم جان او را از زیرآوار بیرون می آورد، بسیار خواندنی است. او پس از یک دوره انزوای طولانی مدت، به طور اتفاقی، تصمیم می گیرد و عاشق همه چیز و همه کس می شود طوری که امروز به این نتیجه رسیده، لبخند باارزش ترین وبهترین هدیه ای است که می توان آن را تقدیم دیگران نمود. او سرشار از روحیه است و در کنار محکم و استوار ماندن و تلاش برای رسیدن به خواسته هایش، شوخ طبعی بسیاری هم دارد، به طوری که از او بسیار انرژی می گیرم و دلم نمی خواهد گفت وگویمان پایانی داشته باشد. صبر و آرامش دو ویژگی بزرگ این دخترجوان است به طوری که در مصاحبه طولانی مدت چند ساعته آن را به وضوح حس می کردم. اما در کنار همه اینها، ویژگی شاخص او این است که به معنی واقعی کلمه "واقع بین" است و "راه رفتن" آخرین خواسته ای است که به آن فکر می کند.  در بدو ورود به اتاق کارش، به گرمی و با مهربانی و لبخند پذیرایم شد. از همان لحظه، مهرش عجیب بر دلم نشست و برای ارتباط بیشتر، دستان ظریفش را در میان دستانم گرفتم، که با لبخند گفت انگشتانش حس ندارند بخاطر همین است که از حد معمول کمی کوچکتر هستند. با دقت بیشتر پی به راستی سخنش بردم و دانستم زمانی که آغاز به نوشتن می کند خودکار را در میان دو کف دستانش می گیرد و آنگاه می نویسد. نسیم چنگایی متولد 1358 از شهر ایلام است. او که دارای دکترای زراعت است اینک به عنوان یک مدیر موفق در یک شرکت بیوشیمی مشغول خدمت است. علاوه بر تحصیلات عالیه، سابقه تدریس در دانشگاه را هم دارد. به مطالعه نیز بسیار علاقه مند است و دستی هم در سرودن شعر دارد. اما از آرزوهای قشنگش می گوید. این که روزی کایت سواری کند و اینکه سفالگری انجام دهد. ما نیز برای رسیدن به خواسته هایش از اعماق وجودمان دعا می کنیم. این مصاحبه حاصل نشست صمیمانه چند ساعته ای با این عزیز بزرگوار است. فاش نیوز: لطفا" از ماجرای مجروحیتتان برایمان بگویید: - در 23 دی ماه سال 1365 ما در شهر خرم آباد در یک منزل سازمانی که زندگی می کردیم. پدرم نظامی بود و آن روزها در کردستان مشغول مبارزه با کومله دموکرات بودند. من به همراه مادر و خواهر و برادرانم در منزل بودیم که شهر بمباران و خانه ما صد درصد تخریب شد. من برادر بزرگم و خواهر کوچکم را در این بمباران از دست دادم. مادرم مرا از زیرآوار بیرون کشید. آوار روی گردنم ریخته بود و من ازناحیه گردن ضایعه نخاعی شدم. شهر ما شهر کوچکی بود که امکانات کمی داشت. آمبولانس هم نبود که مرا به تهران بیاورد. حدود 10ساعتی طول کشید تا آشنایان مرا با تاکسی به تهران بیاورند. مرا به بیمارستان تهران کلینیک بردند. بعدها فهمیدم پزشکی که برای مداوا به او مراجعه می کردیم بیشترین ظلم را در حق من انجام داده بود و با فشار بر گردن و بصل النخاع من، نمی خواست که من زنده بمانم. بعد از یک ماه که در آنجا بستری بودم او به مادرم گفت او را از اینجا ببرید و یادتان نرود که گردنش را فشار بدهید!!!! چرا که وقتی من درد داشتم، آن پزشک به مادرم گفته بود که برای التیام درد، باید گردنش را بفشاری! فاش نیوز: در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ - ما که همه چیزمان را در بمباران از دست داده بودیم. به روستا برگشتیم. روز به روز حال من بدتر می شد. من را به بیمارستان دیگری بردند. پزشکی که آنجا بود به محض دیدن من، گردنبند طبی به گردنم بست و گفت او را حتی به پهلو نخوابانید و وقتی مادرم توصیه پزشک قبلی را به ایشان گفت، او گفت احتمالا ایشان می خواستند که زندگی این کودک تمام شود. و آنجا بود که دانستم خیلی از آسیب ها را آن پزشک به من وارد کرد. فاش نیوز: در آن سن کم با آن شرایط سخت چگونه کنار می آمدید؟ - این اتفاق که افتاد تا یک سال من حتی نمی دانستم که خواهر و برادرم را از دست داده ام. هر زمان که سراغی از آنها می گرفتم خانواده می گفتند در خانه اقوام هستند و هر بار به بهانه ای از جواب دادن طفره می رفتند. خودم هم از نظر جسمی و روحی شرایط خوبی نداشتم به حدی که اگر می خواستم به یک طرف برگردم با کمک مادرم گردنم را برمی گرداندم. دستانم هم هیچ حرکتی نداشت و مادرم غذا را در دهانم می گذاشت. بعد از یک سال، حرکت دستم به جز انگشتانم برگشت و کم کم توانستم گردنم را تکان دهم و یکی دوسال بعد کم کم متوجه شدم که خواهر و برادرم شهید شده اند. فاش نیوز: از حرکت دستانتان چه حسی داشتید؟ - حس خوبی بود. بعد از حرکت دستانم اولین کاری که پدرم انجام داد این بود که خودکار به دست من داد تا بتوانم بنویسم. خانواده آن موقع به من نمی گفتند که برای همیشه وضعیت من به این شکل خواهد ماند. امید می دادند و می گفتند دوماه دیگر خوب می شوی، سه ماه دیگر خوب می شوی،... و کار من هم شده بود شمارش روزها. بعد از گذشت چند سال دیگه متوجه شدم که این وضعیت من همیشگی است. روزی به پدرم گفتم که این وضعیت من دایمی است و او هم دلداریم می داد که تو دیگر آنقدر بزرگ شده ای که وضعیت را درک کنی. فاش نیوز: در چند سالگی به این نتیجه رسیدید؟ - در 10-11سالگی. فاش نیوز: در آن سن کم وضعیت روحی تان چطور بود؟ - شوک بزرگی به من وارد شده بود. با آن سن کم دائم فکرم این بود که چرا این اتفاق باید برای "من" پیش می آمد؟! چرا دوستانم می توانستند بازی کنند اما من نه. شرایط بسیار سختی بود. خیلی ها که به دیدنم می آمدند می گفتند تو به خاطر کشورت و وطنت این طور شده ای اما من کودک نمی توانستم درک درستی از جنگ داشته باشم و معنی ایثار را درک کنم. از مردم متنفر بودم و از خانه بیرون نمی رفتم. توان مقابله نگاه ترحم آمیز هیچ کسی را نداشتم. فقط گاهی شبها بیرون می رفتم. فاش نیوز: پس چگونه به مدرسه می رفتید؟ - من به هیچ عنوان به مدرسه نرفتم. پدرم با کمک بنیادشهید معلم خصوصی برایم گرفته بود و تا آخر دبیرستان را با معلم خصوصی سرکردم. فاش نیوز: بعد چه شد؟ - تا اینکه یک اتفاق جالب برایم افتاد. کلاس سوم راهنمایی بودم. دیدم یک پسر هم سن و درست در شرایط من روی ویلچر نشسته است. ناخودآگاه دلم برایش سوخت. بعد مانند کسی که از خواب بیدار شده باشد دیدم همان حسی را که بقیه افراد نسبت به من دارند ناخواسته من هم همین حس را نسبت به او دارم و با خودم گفتم پس من چه توقعی از بقیه دارم؟ خودم هم که همین کار را انجام دادم!!! از آن روز به بعد دیدگاهم نسبت به این مساله کاملا تغییر کرد و آن را به حساب مهربانی و عاطفه آدم ها گذاشتم و سعی کردم از آن پس عاشق مردم باشم. دیگه نگاه مردم اذیتم نمی کرد. فاش نیوز: چه عاملی باعث شد که درس خواندن را با جدیت ادامه دهید؟ - شاید یکی از علت هایی که باعث شد من درس خواندن را اینطور جدی بگیرم این بود که به افراد در شرایط خودم بفهمانم که ما هم می توانیم خیلی از کارها را انجام دهیم و دیگری اینکه پدرم بسیار علاقه مند بود که من درسم را ادامه دهم و اینکه خانواده ام به من افتخار کنند. فاش نیوز: در چه رشته ای تحصیل کردید؟ - کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی زراعت در دانشگاه سراسری لرستان و دکتری را هم در همین رشته در دانشگاه آزاد تهران پشت سر گذاشتم. فاش نیوز: با توجه به این که شما مدرسه نرفته بودید، در ارتباط با همکلاسی هایتان در دانشگاه مشکلی نداشتید؟ - ابتدا برایم هیجان انگیز بود. احساس خیلی خوبی داشتم اما نمی توانستم به همکلاسی هایم نزدیک شوم. ارتباط برقرارکردن برایم واقعا سخت بود. حتی نمی توانستم از آنها کمک بخواهم که مرا از این کلاس به آن کلاس ببرند. مادرم همیشه کنارم بود و مرا به کلاس ها می برد و مدتی در کنار کادر آموزشی دانشگاه می ماند تا کلاسم پایان یابد و پدرم می آمد و ما را به خانه برمی گرداند. یک بار کلاس زودتر از حد معمول تمام شد. من منتظر بودم که کسی از من سوال کند که کمک نمی خواهید اما هیچ کس چیزی نگفت. من یک ساعت تمام در کلاس تنها ماندم تا مادرم آمد. فاش نیوز: برخورد اساتید و همکلاسی هایتان با شما چگونه بود؟  - طبیعی بود که آنها هم یک مقدار از عکس العمل من واهمه داشتند. وقتی نگاهم می کردند من نگاهم را از آنان می دزدیدم و این ارتباط برقرار نمی شد. در واقع من در لاک خودم فرو می رفتم. از عکس العمل دیگران واهمه داشتم. حتی نگران بودم اگر سلام کنم و طرف مقابلم جوابم را ندهد چه اتفاقی ممکن است بیافتد. اما مادرم زن بسیار خونگرم و مهربانی است. اوایل هم که با هم به دانشگاه می رفتیم برای دوستانم توضیح می داد که دخترم در جنگ دچار این حادثه شده. فاش نیوز: با توجه به این که رشته شما زراعت است، برای گذراندن واحدهای عملی دچار مشکل نمی شدید؟ - من کارهای عملی مثل جمع آوری حشرات و یا قلمه زدن درختان را نمی توانستم انجام دهم. بخاطر همین بعضی از اساتید می پذیرفتند که نمرات عملی را مطابق با نمرات تئوری برایم در نظربگیرند اما بعضی از اساتید هم نمی پذیرفتند. اما در طول تحصیل حتی یک واحد درس افتاده نداشتم. هیچ وقت دوست نداشتم از شرایطم سوء استفاده نمایم و کسی هم نبودم که بخاطر شرایطم از استادان بخواهم که مزایا و یا ارفاقی را برایم در نظر بگیرند. بعضی از استادان به خاطر شرایط جسمانی ام می گفتند شما می توانید در کلاس ها حضور نداشته باشید ولی من ترجیح می دادم که سرکلاس باشم. چرا که من اعتقاد دارم بین من و دیگران فرق چندانی وجود ندارد. شاید کم توانایی هایی باشد اما این دلیل نمی شود که من بخواهم از شرایطم سوء استفاده کنم. در کلاس هم جزو شاگردان معدل بالای کلاس بودم. نمره برایم مهم بود. در دوره کارشناسی بالاترین نمره برای من بود طوری که معدل کارشناسی ارشد من 40/18و دکترایم 3/18 شد. فاش نیوز: چطور وارد بازار کار شدید؟ - من از کودکی علاقه زیادی به تدریس داشتم و یکی از رویاهایم تدریس در دانشگاه بود. هنوز درسم به پایان نرسیده بود که با ریاست دانشگاه کرج صحبت کردم و به ایشان گفتم خیلی علاقه مند هستم که در دانشگاه تدریس کنم. ایشان هم چون معدل بالایی کسب کرده بودم موافقت کردند که به من کلاس بدهند. فاش نیوز: از روز اول تدریس تان بگویید؟ - فوق العاده لذت بخش بود اما جلسه اول خیلی اضطراب داشتم حتی برای یک لحظه و در آستانه برآورده شدن رویایم احساس پشیمانی کردم. اما بعد از چند دقیقه اوضاع برایم کمی عادی شد وهر روز با انرژی بیشتری سرکلاس درس حاضر می شدم. فاش نیوز: برخورد دانشجویانتان با شما چگونه بود؟ - برخورد بسیار خوبی داشتند و مرا بسیار دوست می داشتند. من شاگردی داشتم که بیماری سرطان داشت. مادرش با من صحبت کرد و مشکلش را عنوان کرد من هم به او گفتم می توانی سرکلاس من نیایی و استراحت کنی. اما او مدام سرکلاس های من حاضر می شد. یک بار به او گفتم من که اجازه دادم سر کلاس من نباشی، اما او می گفت من وقتی سرکلاس شما حاضر می شوم دیدن شما و شوخ طبعی شما به من آرامش می دهد. چون من معتقدم جدی بودن دلیل بر یک مدیرخوب بودن نیست. یک مدیرموفق کسی است که در عین راحتی بتواند شرایط را به خوبی مدیریت کند. البته من هم از او تاثیر می گرفتم که با آن شرایط سخت بیماری تلاشگر است. فاش نیوز: آیا ورزش هم می کنید؟ - بله ورزش اصلی من ایردارت است. بنیاد این ورزش را به ما معرفی کرد و ما هم دنبال آن رفتیم. ورزش های دیگر هم در حد نرمش و دوچرخه برقی برای به حرکت درآوردن ماهیچه های پا انجام می دهم. فاش نیوز: از فعالیت های روزانه تان بگویید: - از صبح سرکار هستم حدود ساعت 5 که به خانه می رسم. چون سابقه لخته شدن خون در پاهایم را دارم دوساعت روی تختم استراحت می کنم. در حین استراحت زبان انگلیسی گوش می کنم. بعد کمی تلویزیون تماشا می کنم. کتاب می خوانم. با پدر و مادرم در مورد کارهای روزانه صحبت می کنیم.... فاش نیوز: احساس تنهایی نمی کنید؟ - خوب من هم مثل تمام آدم ها گاهی برایم پیش آمده که کسل باشم. فاش نیوز: در این مواقع چه کاری انجام می دهید؟ - به این می اندیشم که این شرایط مختص به من تنها نیست. هرکسی در این دنیا جایگاهی دارد، یکی رییس جمهور می شود، یکی پولدار می شود، یکی هیتلر می شود، یکی صدام می شود.... و اینک ما در کجای این دنیا ایستاده باشیم به خیلی چیزها بستگی دارد. من بسیار صبور هستم و این را می دانم که خدا این ظرفیت را در من دیده که این شرایط را برای من رقم زده است. فاش نیوز: به نظرشما معلولیت، محدودیت را به همراه دارد؟ - بله محدودیت هایی را دارد مثلا من همه مکان ها را نمی توانم بروم. اگر قرار است برای خرید و یا حتی پارک بروم باید از قبل فکر کنم که ببینم آن مکان آسانسور دارد، یا پلی هست که بتوانم با ویلچر از آن عبور کنم. این محدودیت ها وجود دارد اما این محدودیت ها بازدارنده نباید باشد. فاش نیوز: گریه هم می کنید؟ - اگر گریه ای هم بوده در خفا بوده. هیچ وقت دوست نداشتم خانواده ام را ناراحت کنم. حتی زمانی که خیلی کوچک بودم وقتی می خواستم گریه کنم ملافه را روی سرم می کشیدم و می گفتم می خواهم بخوابم بعد آرام گریه می کردم. بعد صبر می کردم صورتم به حالت طبیعی برگردد آن وقت ملافه را کنار می زدم یعنی از خواب بیدار شده ام!!! فاش نیوز: فرق یک جانباز آقا و یک جانباز خانم درچیست؟ - یک جانباز آقا معمولا تشکیل زندگی می دهند و معمولا مسئول خانواده می شوند و با جانبازان دیگر در ارتباط بیشتری هستند اما یک جانباز زن اینطور نیست. در جامعه ما متاسفانه زنان جانباز کمتر دیده می شوند و کمتر به آنان اهمیت داده می شود. چون جانبازان خانم در سطح کشور پراکنده هستند کمتر با هم می توانند ارتباط داشته باشند. فاش نیوز: آیا تاکنون زنان جانباز دور هم جمع شده اند؟ - ما 33 جانباز خانم نخاعی داریم. بنیاد شهید 10-11 سال پیش اردویی ترتیب داده بود. وقتی برای اولین بار ما دورهم جمع شدیم واقعا لذت بخش بود. خیلی از تجربیات هم استفاده می کردیم که واقعا مثمرثمر بود. چند باردیگر هم اردو داشتیم که بعد از 7سال وقفه آخرین بار خردادماه امسال در رامسر دورهم جمع شدیم. امیدواریم دوباره تکرارشود. فاش نیوز: از مشکلات جسمی تان بگویید: - من درد را حس نمی کنم. اگر جایی از بدنم درد بگیرد شروع می کنم به عرق کردن و لرزکردن. درکمرم دو پلاتین گذاشته اند که با 10 پیچ به هم وصل شده است. در جابجایی و حرکتی که می کنم طبیعی است که اذیت می شوم. این درد با عرق کردن و لرزکردن خودش را نشان می دهد. یا زمانی که پاهایم خسته می شود و یا درد دارد من متوجه درد نمی شوم اما شروع به عرق کردن و لرز شدید می کنم. شاید دوسه روز این وضعیت ادامه داشته باشد در این مواقع درمانی ندارد تا دوره خود را طی کند. فاش نیوز: در مقابل درد کم طاقت هستید؟ - نه اصلا. چند سال پیش به همراه خانواده سفری به کیش داشتیم. همین علایم در سفر ظاهرشد و حالم بد بود با این وجود گفتم من فقط چند روز به سفر آمده ام باید نهایت استفاده را از آن ببرم. فاش نیوز: برای افراد در شرایط خودتان، چه توصیه ای دارید؟ - افراد در شرایط من خواه ناخواه در گذشته و اتفاقی که برایشان افتاده زندگی می کنند. من توصیه ام این است که از لحظه لحظه های زندگی استفاده کنند و به جای ماندن در گذشته و یا امید واهی به آینده، شرایط را برای خودشان قابل پذیرش کنند. فاش نیوز: تاکنون شده به راه رفتن فکر کنید؟ - اتفاقا حدود 9ماه پیش در پارک بودم. خانمی در حال دویدن بود. برای یک لحظه فکرکردم دویدن چقدر لذتبخش است. فاش نیوز: چند جانباز زن در تهران زندگی می کنند؟ - 4 تا5 نفر هستند. فاش نیوز: از بنیاد شهید چه انتظاراتی دارید؟ - من و امثال من مشکل بزرگی که داریم این است که ما آسایشگاهی نداریم تا در مواقع لزوم به آنجا مراجعه کنیم و چند روزی را در آنجا استراحت کنیم که هم کمک حال خودمان و هم کمک حال خانواده باشیم. به هرحال سن ما رو به افزایش است و بعدها نیاز داریم که جایی باشد که حتی بطور موقت هم روی آن حساب کنیم. این واقعا ظلم است و حس بدی را به ما وارد می کند. زنان جانباز واقعا به جایی نیاز دارند که حتی بطور موقت در آنجا بمانند. فاش نیوز: به نظر شما چرا خانم های جانباز کمتر حاضر به مصاحبه می شوند؟  - متاسفانه زنان جانباز نسبت به مردان روحیه حساس تری دارند و شاید اعتماد به نفس بالایی ندارند. فاش نیوز: سخن پایانی؟ - جا دارد من ابتدا از پدر و مادرم که شبانه روز برای من زحمت فراوان می کشند تشکر و قدردانی داشته باشم و بعد هم از جناب مهندس اسکندری رییس موسسه اقتصادی کوثر تشکر ویژه ای داشته باشم که با امثال ما به بهترین نحو برخورد دارند و صحبت های ما را در کمال آرامش پذیرا هستند.  مصاحبه ام که پایان می یابد با خود می اندیشم ای کاش آنقدر چشم دلمان باز بود تا نسیم چنگایی ها را "بدون ویلچر" ببینیم!!! گفت و گو و عکس از صنوبر محمدی


یکشنبه ، ۱۳دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فاش نیوز]
[مشاهده در: www.fashnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن