تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821233383




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ترانه بلای جان من شده است


واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه ستاره صبح: اشاره: ترانه و ترانه سرایی نقش مهمی را در موسیقی ایرانی ایفا می کند، نقشی که گاها تمامی زیبایی یک قطعه موسیقی را به خود اختصاص می دهد. در تاریخ موسیقی ایران هم ترانه سرایانِ نامدار کم نبودند که نقشی مهم در ماندگاری بسیاری از تصنیف ها و ترانه های جاودان موسیقی ایرانی ایفا کرده و ترانه سرایی را به عنوان رشته ای متمایز از سایر حوزه ها به مخاطبان  شناساندند. سوای اشعاری که برای تصنیف های موسیقی سنتی ایران سروده شد و ترانه سرایانی همچون معینی کرمانشاهی، ...آثار بدیعی را خلق کردند، در دهه پنجاه، ترانه سرایی شکل و لباسی دیگر پوشید و موسیقی پاپ با بهره گرفتن از ترانه سرایان این دهه، بیش از همیشه موفق شد تا به دل دوستدارانش راه یابد. به رغم گذشته پربار ترانه، آنچه در موسیقی امروز بیش از هر چیز دیگری، فقدانش احساس می شود، ترانه است. قطعاتی که خالی از هرگونه خلاقیت و نوآوری در شعراند، هر روز به گوش مخاطبان می رسد و سطحی بودن، مهمترین ویژگی آنان از ترانه و مضمون و ملودی گرفته تا اجرایشان  است. با این همه و در میان ازدحام و اغتشاش آثار مبتذل، هنوز هستند معدود هنرمندانی که ترانه را در مقیاسی شاعرانه عرضه می کنند و برای هنرشان تا جایی ارج و ارزش قائلند که حاضر نیستند هر خواننده جوان پسندی به اجرای آن بپردازد. یغما گلرویی بی تردید یکی از مهمترین ترانه سرایان امروز است که به رغم نقدهای مخالفان و تشویق های موافقان، توانسته خود را به عنوان هنرمندی متفاوت و منحصر بفرد، تثبیت کرده و صدایش را به گوش مخاطبان برساند. شاعر، ترانه سرا، نویسنده و عکاسی که به گفته خودش در پاییز سال هفتاد و سه، برای بار نخست با «احمد شاملو» در فردیس کرج دیدار کرد و آثار خود را برای او خواند. این دیدار و دیدارهای بعدی باعث مصمم شدنش به ادامه راهِ شعر شد؛ راهی که تاکنون 18 مجموعه شعر و ترانه، 2 فیلمنامه، 16 ترجمه و تعداد زیادی ترانه نتیجه آن بوده است. تعهد به آنچه آرمان و اعتقاد اوست، مهمترین ویژگی آثار گلرویی است، آرمانی که می توان رد آن را در ترانه ها، ترجمه ها، یادداشت ها و در همه فعالیت های او پی گرفت.  در ادامه گفت وگوی «ستاره صبح» را با این هنرمند پیش رویتان قرار می دهیم. *** نظرتان در مورد حال و روز فعلی ترانه ایران چیست؟ ترانه فارسی را از دو منظر می توان بررسی کرد. اولین نگاه، نگاهی است که ترانه را از زاویه مجوز مرکز موسیقی ارزیابی کنید که فکر می کنم در این مورد یک سری ترانه ساده و مصرفی وجود دارد که از نظر ادبی سطحی هستند و متاسفانه نود درصد ستارگان پاپ امروز ما هم از این ترانه های مصرفی استفاده می کنند و شاید به همین دلیل هم هست که خیلی کم پیش می آید آهنگ خواننده ای بیشتر از سه ماه تاریخ مصرف داشته باشد. اما نگاه دوم نگاه به ترانه پیشرو و مترقی ست که باید در اجرای گروه های آزاد یا فضای مجازی و برخی خوانندگان فعال در خارج از ایران جست وجو کرد و باید بگویم ترانه در این فضاها جهش چشم گیری داشته است. ما الان ترانه سرای پر آوازه کم نداریم، چرا این اتفاق افتاده است؟ آوازه که این روزها به راحتی به دست می آید. یعنی فرمول دارد. اول باید با ایمیل و فکس و تلفن مدتی روی خواننده ای پرآوازه ــ ترجیحا ساکن خارج از کشور ــ کار کنی و آن قدر سمج باشی که بتوانی با دادن یک تِرَک، یا یک آلبوم قیمتت را بالا ببری و به سری دوزی برسی. خوشبختانه اغلب مجلات ویژه موسیقی هم صفحات و جلدشان، مانند صفحه آگهی شان فروشی اند و با شل کردن کیسه می شود روی جلدشان رفت و به قول شما پرآوازه شد. پس پرآوازه بودنِ ترانه سرا، دلیل بر خوب بودن ترانه اش  نیست.  منکر این ماجرا نیستم که جامعه به ترانه مصرفی هم نیاز دارد، اما مشکل اینجاست که امروز خیلی از کسانی که ادعای نوشتن ترانه نوین دارند و آوازه هم دارند، با همان ژست ترانه نوین نویسی مشغول نوشتن ترانه های مصرفی و بی عمقند. ترانه هایی که نه محرک فکری جامعه اند و نه لااقل یک نوع عشق سالم را ترویج می کنند. عشق برایشان با برده داری یکی ست. شما از آن دسته ترانه سرایان هستید که معتقدید ترانه باید دارای وزن و قافیه باشد یا معتقدید ترانه باید مفهوم خاصی را به مخاطب منتقل کند؟ هیچ بایدی در هنر وجود ندارد، اما از آنجایی که آهنگسازان ما اغلب جسارت خروج از دنیای وزن و قافیه را نداشته اند، ما هم مجبوریم که این موضوع را در ترانه هایمان لحاظ کنیم. یک دوره ای وقتی جریان ترانه نوین آغاز شد، بعضی از ترانه سراها، سرودن ترانه های بدون وزن و قافیه را تجربه کردند و تجربه های درخشانی هم مثل «کودکانه» شهیار قنبری داشتند، اما دوباره وضعیت به حال قبلی بازگشت و همه ترانه سراها خود را به رعایت وزن و قافیه مقید می دانند چون با وجود همین ترانه های با وزن و قافیه هم آهنگ های چندان درخشانی ساخته نمی شود و همین طوری هم نود درصد جوانان در فضای مجازی خود را ترانه سرا معرفی می کنند و بلند گفتن این که وزن و قافیه از الزامات ترانه نیست باعث می شود از فردا همه، هذیانهای خود را ترانه  صدا بزنند! یکی از حواشی که شما در کارنامه تان دارید، مقاله ها و نقدهایی ست که در مورد اتفاقات و مسائل مربوط به موسیقی نوشته اید. مثلا مطالبی که در مورد همکاری رایگان برخی ترانه سراها با خواننده های خارج نشین مطرح کردید، روی مستقیم صحبت های شما چه کسی بود؟ یادداشت هایی که شما نام «حواشی» رویشان گذاشته اید به نظرم همه برای بالا بردن اطلاعاتِ مخاطب و کارورزان دیگر موسیقی از اتفاقاتِ پشت پرده موسیقی و ترانه لازم بوده است. ما بدون نقدِ کار و عملکرد یکدیگر به فضای بهتری نخواهیم رسید. اگر خیلی ها مثل کبک سر به زیر برف فرو می برند و خود را درگیر این ماجراها نمی کنند مختارند، اما من باور دارم نوشتن آن یادداشت ها و مقاله ها لازمه رسیدن به فضاهای شفاف تر است. ما متاسفانه همچنان درگیر تعارف با یکدیگریم و جامعه و موسیقی بدون نقد پیشرفت  نخواهد کرد.  روی صحبت من در آن مطلب هم شخص خاصی نبود و منظورم تمام ترانه سرایانی بود که ترانه هایشان را به صورت رایگان در اختیار خوانندگان قرار می دادند. موضوع هم فقط به بخش مالی این حرفه مربوط نمی شود. وقتی در موسیقی و کل هنر ما برخلافِ جوامع متمدن، حق مولف به هیج شکلی رعایت نمی شود و خواننده با دادنِ مبلغی ناچیز گمان می کند سندِ ترانه را به نام خود زده، این که خود ترانه سرایان از همان حقِ اندکِ مالی خود بگذرند و برای شنیده شدن، ترانه به این و آن آوازخوان پیشکش کنند واقعا مضحک و در عین حال دردناک است! برخورد و واکنش من به این ماجرا، برخوردی صنفی بود، چون معتقدم این نوع همکاری های رایگان، توهین به کل این شاخه از هنر است و از آن جایی که شخصا هیچ وقت به صورت رایگان با کسی کار نکرده و نمی کنم، به خودم حق می دهم به چنین اتفاق هایی واکنش نشان بدهم. شما اگر همین امروز ترانه سرایی را رها کنید هم در تاریخ ترانه ایران کارهای ماندگاری ارایه کرده اید، به نظر شما رمز ماندگار شدن چیست؟ این نظر لطف شماست، اما بدون تعارف من خودم را ترانه سرای ماندگاری نمی دانم. من در زندگی حرفه ای خودم اشتباهات زیادی داشته ام و معتقدم این چند سال که ترانه هایم توسط خوانندگانی که گزیده شده از طرف خودم خوانده شد، پیشرفت بیشتری در ترانه داشته ام. برهه ای بود که من بدون توجه به کیفیت کاری افراد، ترانه هایم را واگذار می کردم و در نهایت نتیجه کار خوب از آب در نمی آمد و همین موضوع باعث شده الان از بین آهنگ های حدود هشتاد، نود آلبومی که با ترانه های من منتشر شده است، شاید حدود پنجاه آهنگ قابل شنیدن باشد! به شخصه ماندگاری را در کتاب هایم جست وجو می کنم تا اجرای ترانه هایم توسط خوانندگان، چون ترانه را یک اثر نوشتاری می بینم. اتفاقاً چند وقت پیش کسی به من می گفت: اگر خودت را چند سال قبل گرفتار ترانه ها و مسائل اجتماعی نمی کردی الان می شد قاطعانه تو را ضلع تازه ای برای مثلث یا مربع طلایی ترانه سرایان ماندگار دانست... و من به او گفتم: ترجیح می دهم ضلع هیچ مربع و مثلث و ذوزنقه ای نباشم، اما خلاف آن چه می اندیشم رفتار نکنم . نظرتان در مورد خواننده هایی که فقط ترانه های خودشان را اجرا می کنند چیست؟ نمی توانم در این مورد اظهار نظر کنم، چون همه آثار با مجوز منتشر شده را دنبال نمی کنم و حتی خیلی از اجراهایی که از ترانه های خودم می شود را گوش نمی دهم، اما در کل این که خواننده ای بیاید و ترانه های خودش را ــ حالا در هر سطحی که هستند ــ بخواند، اتفاق خوبی است چون آن خواننده، خودِ واقعی اش را با کارش به نمایش می گذارد. اگر این شرایط برای همه خواننده ها وجود داشته باشد، عیار اصلی آن ها مشخص می شود و هر کس فضایی را برای کار خود انتخاب می کند که به ذاتش نزدیک باشد. یعنی کلامی که می خواند را خودش نوشته و فهمیده و به آن معتقد باشد. این موضوع باعث می شود که دیگر کسی بی جهت و الکی بزرگ نشود. یعنی هر کس به اندازه حرف خود و در قد و قواره خود مخاطب پیدا می کند و خواننده های توخالی با ایستادن روی شانه این و آن ترانه سرا بزرگ نمی شوند. در موسیقی فرنگی اغلب خودِ خواننده، ترانه را می نویسد و آهنگ را می سازد و ما مثلا وقتی می گوییم فلان کار «باب دیلان» واقعا به کاری اشاره کرده ایم که تمامش محصول آفرینش اوست، اما در موسیقی مردمی کمتر با چنین پدیده هایی مواجهیم. خوانند کمترین خلاقیت را در یک اثر دارد و به صرفِ صدای خوش داشتن، همه کِرِدیت یک اثر را صاحب می شود. مثلا ما همچنان می گوییم «جمعه فرهاد» و نمی گوییم «جمعه شهیار قنبری» به عنوان ترانه سرا، یا «جمعه اسفندیار منفردزاده» به عنوان آهنگساز. خود خواننده ها هم میل چندانی به نام بردن از عوامل تولید آثاری که خوانده اند ندارند. متاسفانه این فرهنگ در موسیقی ایران جا  نیفتاده است. یعنی چه جا نیفتاده است؟ منظورم این است که خواننده ها مثلا در کنسرت هایشان بعد از اجرای هر آهنگ بگویند که ترانه سرای این آهنگ فلانی است، آهنگش را فلان کس ساخته و فلانی هم آن را تنظیم کرده و من هم آن را خوانده ام! یعنی به این اشاره کند که خواننده تنها مجری یک اثر موسیقیایی ست. این اتفاقی است که در کنسرت ها نمی افتد چون خواننده دوست دارد اینطور جا بزند که حرف هایی که در آهنگ هست، حرف خودش است و این درحالی است که بسیاری از خوانندگان ــ حتا غول ها و ستاره های آواز ــ نه تنها نمی توانند ترانه بنویسند، بلکه اغلب معنی آن چه از دیگران می خوانند را هم درک نمی کنند و رفتارشان اغلب متضادِ ترانه هاشان است، فقط چون مجریان خوبی هستند و صدای خوشی دارند توانسته اند ترانه ها را خوب به شنونده منتقل کنند و مخاطب  پیدا کرده اند.  این به خودی خود حق آن هاست، اما خوانندگان اغلب به حق مجری گری خود قانع نیستند و خود را مالک و مولف اثر جا می زنند و این جاست که کار خراب می شود. شنیده ام که کارگاه ترانه تان هم فعال است، در این مورد برایمان  بگویید. بله. سه سال است به همراه «حسن علیشیری» چند دوره کارگاهِ ترانه برگزار کرده ایم و دوره بعدی هم در اواخر فروردین برگزار می شود و در آن سعی می کنیم تجربه خود را به تازه نفس ها منتقل کنیم. البته معتقدم ذاتِ ترانه یاد دادنی و یاد گرفتنی نیست و این کارگاه هم ادعای «آموزش ترانه نویسی» ندارد، اما از آن جایی که خودم بدون هیچ راهنما و مشاوری وارد این کار شدم، فکر کردم بد نیست بعد از پانزده سال فعالیت در زمینه ترانه سرایی، تجربیاتم را در اختیار علاقمندان به ترانه نویسی بگذارم تا شاید عاقبتشان برعکس خودم  به خیر شود! شما که به جایگاه خوبی در ترانه رسیده اید... جایگاه؟ کدام جایگاه؟ این که فلان و بهمان آوازخوان کارهایت را اجرا کرده باشند تنها می تواند آدم های سطحی را راضی کند. هیچ وقت چنین چیزهایی را برای خودم «جایگاه» به حساب نیاورده ام. تمام موضوع یک لطیفه گریه دار است. جایگاهی اگر باشد و به آن ببالم اعتمادِ مخاطبانم و لطفی ست که همیشه به من داشته اند و شاید برای خَش نیفتادن به همین اعتماد است که امروز ترجیح داده ام از ترانه سرایی کناره گیری کنم، چون ممکن است مشکلاتِ مالی حاصل از تنگناهای موجود رفته رفته مرا به سمتی ببرد که رو به روی مخاطبانم قرار بگیرم، نه مثل همیشه در  کنار آن ها. با شرایطی که امروز در فضای موسیقی ما وجود دارد ترجیح می دهم دیگر در این حیطه کار نکنم. من رؤیاهای بزرگتری برای خود داشتم که اوضاع حاکم بر موسیقی و ترانه جلوی رسیدن به آن ها را گرفت. یعنی چیزی که روزی عشق و آرمان من بود امروز به بلای جانم بدل شده. چرا می گویید که ترانه سرایی را کنارمی گذارید؟ وقتی فضای موسیقی ما آنقدر مه آلود است که بعد از تمام این سال ها هیچ آینده روشنی پیش چشمت نمی بینی، وقتی نوع ممیزی موجود در شوراها، جلوی هر نوع آوری را گرفته، وقتی موسیقی مجاز ما نوعی شوخی بی مزه است، کم کم به این نتیجه می رسی که بهتر است بیشتر از این خود را سبک نکنی.  من هم عطای نداشته این حرفه را به لقایش بخشیدم و اگر هم از این به بعد ترانه ای بنویسم به قصدِ چاپ کردن می نویسم نه اجرای این و آن خواننده، چون متاسفانه خوانندگان هم اغلب برده بازاری شده اند که از همان تهیه کنندگان کاسبِ لاله زار و متولیان فرهنگی خط می گیرد و در چنین فضایی سکوت کردن از اجبار به پرت و پلا گفتن بهتر است. هرچقدر در این سال ها اجازه دادم به شعور و شخصیتم توهین شود  بس است.  شاید اگر آن سندیکایی که ده سال پیش قرار بود برای ترانه و موسیقی راه اندازی کنیم و با کم لطفی دوستان و سنگ اندازی مسئولان نشد امروز وجود داشت، می توانستیم به شکلی صنفی در مورد هر اتفاقی واکنش نشان بدهیم، اما در این جا کسی اهل کار گروهی کردن نیست و تنها جنگیدن برای ساده ترین مطالبات هنری باعث فرسودگی هنرمند می شود. من همیشه ترانه را اثری نوشتاری دانسته ام که اجرای خواننده تنها دامنه مخاطبینش را بزرگتر می کند، پس همان بهتر که بدون واسطه خواننده و تنها با انتشار کتاب هایم با مخاطبینم در تماس باشم. آینه موسیقی مردمی ما آنقدر کدر شده که دیگر تصویر جامعه در آن منعکس نمی شود و کار کردن در این فضا آب به هاون  کوبیدن است. به نظرتان ترانه های پاپ ارزان نیست؟ ارزان و بی بها بودن کلیتِ هنر در این سرزمین است، اما کم بها بودن ترانه بخشی به خود ترانه سرایان برمی گردد که به آثار خود ــ حداقل از نظر مالی هم ــ احترام نمی گذارند. وقتی خودت به کار خودت احترام نگذاری مشخص است که خواننده هم این کار را نخواهد کرد. هیچ چیز در این چرخه سر جای خودش نیست.  اصولا چیزی که به اسم «موسیقی مجاز» در ایران وجود دارد، به نظرم موسیقی نیست و فقط به دلیل خالی نبودن عریضه و به شکل کاملا گلخانه ای اداره می شود. دست آویزی ست که بگویند ما هم موسیقی مردمی داریم ... خواننده ها هم که به همین سالی یکی دو کنسرتِ توسری خورده راضی شده اند و این قلابی بودن چرخه را بیشتر نشان می دهد. خواننده باید بتواند هر روز و در مکان های مختلف موسیقی اش را اجرا کند، اما اوضاع به گونه ای رقم خورده که الان برای خوانندگان ما اُفت محسوب می شود که در رستوران یا کافه ترانه هایش را اجرا کنند و این درحالی است که کسی مثل «فرهاد» که همه بزرگ و محترمش می دانند، سال ها از عمر خود را صرف خواندن در رستورانِ «کوچینی» کرد و چیزی از بزرگی اش کم نشد. خواننده ای که مدام در حال اجرا نباشد خواننده نیست. شما خودتان را ترانه سرای اجتماعی می دانید یا عاشقانه؟ من این دو را جدا از هم نمی دانم و به مرزبندی ترانه اعتقاد ندارم. گاهی یک ترانه عاشقانه می تواند به اندازه هزار ترانه اجتماعیِ شعارزده اثر داشته باشد. این که نگاه ترانه سرا در اثر عاشقانه مثلا نسبت به برابری زن و مرد چیست می تواند خیلی روی فرهنگ جامعه اثر بگذارد. پس عاشقانه نویسی هم می تواند زیرمجموعه اجتماعی نویسی باشد. من دوست هم ندارم تنها به عنوان «ترانه سرای اجتماعی» شناخته شوم چون حس می کنم ترانه سرا وقتی فقط کار اجتماعی انجام می دهد، ناخودآگاه تاریخ مصرف پیدا می کند.  اگر ما در یک جامعه آرمانی زندگی کنیم که هر کسی وظیفه خودش را انجام دهد، من هم بیشتر ترانه عاشقانه خواهم نوشت، اما گاهی شرایط به گونه ای ست که وظیفه رسانه های گروهی به گردن هنرمند جامعه می افتد و اوست که باید انگشت روی نابرابری های موجود در جامعه بگذارد و نمی شود با عبارات «هنر محض» و «هنر برای هنر» از زیر بار این تعهد شانه خالی کرد. در چنین شرایطی فقط عاشقانه نوشتن به خیانت پهلو می زند، پس با آگاهی از این ماجرا همیشه سعی کرده ام جوری بنویسم که تلفیقی از این دو ژانر ترانه باشد. هم عاشقانه و هم  اجتماعی. گمان نمی کنید این باعث می شود کارنامه شما رفته رفته از آثار عاشقانه که هواخواه و مخاطب بیشتری دارد خالی شود... اگر می خواستم فقط برای مخاطبِ بیشتر داشتن بنویسم که اوضاعم اینگونه  نبود. اگر به این که بعدها چه قضاوتی درباره این دوران کاری من خواهد شد فکر می کردم و چرتکه می انداختم، امروز نه محدود بودم و نه دلزده از کل ترانه. می توانستم بی خیالِ آن چه در دور و برم در جریان است، سر در لاک خود فرو و جیب هایم را پر کنم. قبلا هم گفته ام که ترجیح می دهم جزو هیچ مثلث و مربع و ذوزنقه ای در تاریخ ترانه نباشم، اما شب که می خواهم بخوابم، با خودم بی حساب باشم و عذاب وجدان این را نداشته باشم که به جامعه و مخاطب خودم خیانت  کرده ام.


شنبه ، ۱۲دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روزنامه ستاره صبح]
[مشاهده در: www.setaresobh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن