واضح آرشیو وب فارسی:فاش نیوز: حمیدرضا اسداللهی 30 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات عرب در دانشگاه تهران بود؛ او همچنین از فعالان و نخبگان حوزه بین الملل بود که ارتباط مؤثر و مستمری با نیروهای جهادی دیگر کشورها داشت. با خبر شهادت این شهید والامقام، مراسمی در کشورهای عراق و یمن و پاکستان برای بزرگداشت وی برگزار شده است. او که فعالیت های فرهنگی مختلفی در کشورهای مسلمان منطقه داشت، از بانیان کنگره لقاءالحسین (ع) بود. در مراسم وداع با پیکر مطهر این شهید مدافع حرم، دوستان عرب زبان او از کشورهای عراق و لبنان نیز حضور داشتند. از این شهید والامقام دو فرزند پسر 4 ساله و دو ماهه به یادگار مانده است. «احسان صدری» یکی از دوستان و هم محله ای های شهید حمید رضا اسداللهی است. او که سعی می کند بغض هایش را لابلای جملاتش پنهان کند، گاه گاهی می گوید که به خاطر توصیه خود شهید سعی می کنم گریه نکنم. صدری گفتنی های بسیاری از فعالیت های فرهنگی شهید در سطح بین المللی و تلاش فراوانی که او شبانه روز برای تقویت جبهه جهانی اسلام و دفاع از حریم انقلاب و ولایت انجام می داد، دارد. احسان صدری از نحوه آشنایی و دوستی خود با شهید اسداللهی چنین می گوید: من تقریبا از بچگی با حمید رفاقت داشتم. در بچگی رفاقتمان کمرنگ تر بود اما بعد از ازدواج این دوستی پررنگ تر شد. مسیر زندگی من را از طریق معارفی که به من آموخت، تغییر داد. چیزهایی که در زندگی که باید بااهمیت باشد را برایم پررنگ کرد و چیزهایی که باید بی اهمیت باشد را به من یادآوری می کرد. یک چیزی باید بالاتر از برادر برایم نام ببرید تا به ایشان نسبت بدهم. الحمدلله من دو برادر دارم که خیلی خوب هستند ولی حمیدرضا بالاتر از برادرانم بود. دید خود را از مسجد ، شهر و کشور خود توسعه داده بود به مرزهای بین المللی/پدر و مادر شهید مغنیه با شنیدن خبر شهادت حمید منقلب شدند او ادامه می دهد: حمید برای شهادت بارش را از خیلی وقت پیش بسته بود. دید خود را از مسجد خود، شهر خود و کشور خود توسعه داده بود به مرزهای بین المللی. در عراق، پاکستان، لبنان، یمن، نیجریه و... فعالیت های مختلف داشت. واقعا ما نمی دانیم این روزها چگونه جوابگوی افرادی باشیم که از خارج از کشور برای عرض ارادت به این شهید به ایران سفر می کنند. وقتی خبر شهادتش را به پدر و مادر شهید عماد مغنیه دادند، آن هاهم منقلب شده بودند. طبق توصیه ای که قبل از شهادت به من داشت من تمام سعیم را می کنم که امروز بعد از شهادتش گریه نکنم. در شوخی هایی که با هم داشتیم می گفت: «شما بعد از مرگ من فقط بخندید من اگر شهید شوم الحمدلله جای خوبی می روم.» واقعا هم اگر گاهی اوقات گریه می کنم برای خودم است که گریه می کنم. از مدارس شیعه پاکستان تا موسسات فرهنگی عراقی/دغدغه اش رواج طرح «شجره طیبه صالحین» بسیج کشور به کشورهای دیگر بود صدری با اشاره به نوع فعالیت های فرهنگی شهید اسداللهی در کشورهای منطقه می گوید: در کشورهای مختلف فعالیت های مختلفی هم داشت. در بحث مدارس شیعه در پاکستان، فعالیت داشت. در لبنان فعالیت فرهنگی در حزب الله داشت. در عراق در موسسات فرهنگی مختلف فعالیت داشت. در طرح «شجره طیبه صالحین» بسیج کشور که در مرکز مطالعات راهبردی و تربیت اسلامی برنامه ریزی شد و در واقع مرکز مطالعات مغز متفکر این طرح بود، نقش داشت. حمید آقا در کانون بین الملل این مرکز فعالیت داشت که کلا دغدغه اش این بود که این این شجره طیبه صالحین که در کشور ما شکل گرفته را هم بتواند در کشورهای دیگر رواج دهد. از جمله در کشورهای لبنان و عراق. با فعالیت حمید آقا الحمدلله در کشور عراق واقعا معجزات زیادی دیدیم. افرادی آنجا تشنه این اطلاعات هستند که بدانند چگونه باید بسیج را تشکیل دهند. وضع مالی خوبی نداشت اما از مهمانان خارجی اش به بهترین نحو پذیرایی می کرد او ادامه می دهد:حمید شبانه روز کار می کرد. واقعا روزی می شد که در داخل خانه اش مهمانانی از سوریه، پاکستان و عراق داشت. وضع مالی خیلی خوبی هم نداشت. هرطور که شده بود به بهترین نحو این مهمانان را پذیرایی می کرد. گاهی زنگ می زد به من و می گفت: «احسان بیا اینجا مهمان از خارج از کشور آمده. بیا کمک.» خانه هایمان را زنانه و مردانه می کردیم. خانم ها را می فرستاد خانه ما و آقایان در خانه او می ماندیم. با این مهمانان می رفتیم بیرون و در رفت و آمدها بحث شجره طیبه صالحین را برایشان توضیح می دادیم و فعالیت های مختلفی با هم داشتیم. بیشتر مواقع که خانواده عماد مغنیه و اطرافیان حاج عماد به مشهد می آمدند، حمید قرارها را می گذاشت و کارهایی که باید با هم انجام می دادند را هماهنگ می کرد. فکر کنم دو سال پیش بود که در تهران یادواره ای برای حاج عماد گرفتند و مادر و پدر حاج عماد را از لبنان به تهران آورده و پذیرایی کرد. من واقعا عاجزم از گفتن بخش کوچکی از فعالیت های حمید آقا یکسال در به در ماجرای سوریه بود/می گفت:حرم فقط برای ما نیست، ما مدافعان حریم انقلاب اسلامی هستیم دوست و همراه شهید اسداللهی از ماجرای سوریه رفتن او و شرکت در عملیات های مستشاری می گوید و ادامه می دهد: یکسال در به در ماجرای سوریه بود. خیلی دوست داشت که به سوریه برود. تمام فکر و ذکرش آنجا بود. شهید هادی ذوالفقاری که در سامرا به شهادت رسید از بچه های پایگاه بسیج ما بود، وقتی شهید شد به دلیل اینکه من کمی طراحی بلدم، حمید به من گفت: «یک طراحی برای شهید بزن.» من طراحی کردم و نوشتم "مدافعان حرم". به من گفت: «همچین چیزی را خط بزن. حرم فقط برای ما نیست. ما باید درباره حریم انقلاب اسلامی حرف بزنیم.» و همیشه این شعار را می داد و می گفت: «مدافعان حریم انقلاب اسلامی» وقتی توضیح می داد و مثال می زد می گفت: «مثلا الان در یمن که حرمی نداریم و حضرت زینبی(س) در آنجا نیست یا الان در نیجریه، اگر اتفاقی برای بچه شیعه ها بیفتد، نباید دفاعی بکنیم؟ پس ما مدافعین حریم انقلاب اسلامی هستیم.» طرز فکرش خیلی بالا و دیدش خیلی وسیع بود. می گفت نباید به این راحتی ها شهید شویم چون کار زیاد داریم/می گفت در سوریه همه تشنه انقلاب هستند صدری معتقد است شهید اسداللهی برای شهید شدن به سوریه نرفت. او می گوید: حمید می گفت خون شهید خیلی تاثیر گذار است. از یک طرف می گفت نباید به این راحتی ها شهید شویم چون کار زیاد داریم و از طرفی هم می گفت شهیدشدن هم تاثیرگذاری زیادی دارد. وقتی از سوریه به من زنگ زده بود، با شوخی به او گفتم: «حمید کی شهید می شوی؟ ما کی حلوایت را بخوریم؟» گفت: «احسان اینجا واقعا کار زیاد است. اینجا همه تشنه انقلاب هستند.» همین الان هم در محل، ما می بینیم که در رفتارهای بچه ها تاثیر شگفتی ایجاد شده. شوری در پایگاه افتاده. حتی بچه هایی که کمتر در بسیج فعالیت می کردند حالا به یک شوری افتاده اند تا کاری بر روی زمین مانده را انجام دهند و این همان تاثیرگذاری شهادت حمید است. پیکر بی جان شهید درون تابوت با چنان آرامشی قرار گرفته است که گویی به خوابی شیرین فرو رفته است.دوست دیرینه او از این ارامش و نحوه شهادت شهید حمیدرضا اسداللهی می گوید: در مورد نحوه شهادتش شنیده ها حکایت از تیرخوردن دارد. فقط یک نقطه کوچک زیر گلویش دیده می شود که می گویند تیر خورده و همان تیر هم او را به شهادت رسانده است. الحمدلله یک شباهتی هم که به اربابش امام حسین(ع) بعد از شهادت داشت این بود که سه روز و سه شب بدنش بعد از شهادت روی زمین افتاده بود. منطقه ای که پیکر حمیدرضا در آن بود، دست داعش افتاده بود که الحمدلله عملیات کردند و توانستند منطقه را آزاد کنند و شهدا را برگردانند. منبع: تسنیم
شنبه ، ۱۲دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فاش نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]