واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: به مناسبتی درمحضر مبارک رهبر انقلاب بودیم که ایشان بعد از نماز تفقدی فرمودند و وقتی جلو رفتم فرمودند مراقب باشید که ارکان انقلاب لطمه نخورند. مخصوصا در مورد آیت ا... هاشمی رفسنجانی با لحنی فرمودند که علاوه بر ملاحظات کلان، دلبستگی عاطفی نیز در آن کاملا مشهود بود. کسی که به نام مستعار علیه هاشمی می نوشت، من بودم؛ خدا مرا ببخشد! امروز در مقابل تهدیدهای همه جانبه و خطرهای گسترده ای که بیش از هر زمان تجربه نوپای حاکمیت ولایت فقیه را احاطه کرده اند، حفظ این حرمت ها بیش از هر زمان دیگر ضرورت حیاتی دارد. سال ها پیش و زمانی که در یک روزنامه به شکل منظم فعالیت داشتم، در کنار مطالبی که با نام حقیقی می نوشتم، مطالبی هم با نام مستعار منتشر می کردم. بخشی از آن نوشته ها در قالب ستون طنز ثابت و روزانه ای بود که مورد استقبال نسبی هم واقع می شد و بسیاری از بزرگان و مسئولان نیز آن را تعقیب می کردند. در مقطعی که روزنامه همشهری انتشار روزانه خاطرات آیت ا... هاشمی رفسنجانی را (پیش از چاپ کتاب ها) شروع کرد، این احساس برای ما پیش آمد که هدف سیاسی غیرقابل قبولی در پشت پرده انتشار این خاطرات وجود دارد و در محتوا و مضمون آن خاطرات – جدا از عدم تناسب با فضای فرهنگی مخاطب عام – به شکل غیرمستقیم و شاید ناخواسته، تعریض هایی به اساس انقلاب و ولایت فقیه هست. با این تصور و تحلیل، من به شکل روزانه شروع به نظیره نویسی برای این خاطرات روزانه کردم. و شاید آن نوشته ها از نخستین مطالبی بود که با آن تلخی و تندی نسبت به ایشان منتشر می شد و گرچه نام صریح و مستقیمی در مطالب نبود، ولی همه می دانستند که داستان چیست. این نوشته ها چنان اثرگذار بود که روزنامه همشهری انتشار آن خاطرات را متوقف ساخت . در همین حال و همان روزهای آغاز انتشار این ستون، به مناسبتی هنگام نماز مغرب و عشا در محضر مبارک رهبر انقلاب بودیم که ایشان بعد از نماز اظهار لطف و تفقدی فرمودند و وقتی جلو رفتم چند کلمه گفتند و بعد از مقدمه چینی دقیقی تأکید کردند که نقد و بیان آزادانه مسائل خصوصا در قالب طنز خوب است، اما مراقب باشید که ارکان انقلاب لطمه نخورد و آن وقت از آقای هاشمی رفسنجانی (و بزرگوار دیگری که همان روزها از ایشان هم نوشته بودم) نام بردند و گفتند: این ها ارکان انقلاب هستند و باید ملاحظه کنید. مخصوصا در مورد آیت ا... هاشمی رفسنجانی با لحن و تعابیری اظهارنظر فرمودند که علاوه بر ملاحظات کلان سیاسی و اجتماعی، دلبستگی عاطفی نیز در آن کاملا مشهود بود. همان شب تصمیم گرفتم که انتشار آن ستون را متوقف کنم و با خود گفتم، وقتی ولی فقیه و رهبرم این گونه با ظرافت به من هشدار می دهند، من باید حرمت این لطف را نگاه دارم و اگرچه ایشان صراحتا توقف مرا در نوشتن نخواسته اند و تنها به دقت کردن و مراعات تذکر داده اند، لیکن ادب اقتضا می کند که من خود فاصله ای را رعایت کنم. این رهنمود اساسی مقام ولایت در بقیه مطالب و نوشته ها به نوعی ملاک و میزان بود و هست که حرمت ارکان انقلاب را نگاه دارید. امروز که پشت سر را نگاه می کنیم، می بینیم آن چه آن روزها آرمانگرایی نوجوانانه ما را برمی آشفت، در بسیاری از اوقات تأثیر ناآشکار برخی از حاشیه ایشان بوده است که ایشان به خوبی در فاصله گرفتن از آن حاشیه ها و اظهار موضع صریح و دقیق شخص خود کاملا توفیق نداشته اند. نه امروز که به حکم تجربه و گذر عمر و از سنگینی بار خطاها سر به زیر دارم، بلکه حتى آن روزهای نوجوانی هیچ گاه - به لطف خدا - از موضع تکبر و خودبینی به انتقاد از ارکان انقلاب نپرداخته بودم. لیکن امروز از درد و رنج و فکر و خیال پرسش های بی پاسخ جمهوری مبارک اسلامی در عرصه های فرهنگی و اجتماعی بیش از گذشته قدر و قیمت این ارکان انقلاب را درمی یابم و می بینم که مقام رهبری با چه حساسیت و دقتی به حفظ این پایه های بنیان انقلاب و نظام اسلامی تأکید داشته اند. ین روزها که توجه و اهتمام حضرت آیت ا... هاشمی رفسنجانی برای حفظ این جایگاه مشهود است به نوعی احساس ضرورت کردم تا ضمن ادای شهادت و گواهی نسبت به تأکید و حساسیت مقام معظم رهبری، از کوتاهی های جوانانه امثال خود نیز یاد کنم. هنگامی که از بیرون و با فاصله ای بیشتر به مسائل بنگریم، حساسیت این موضوع بیشتر روشن می شود. مسلمانان علاقه مند به انقلاب و شیعیان وفادار به جمهوری اسلامی که از دور مسائل را تعقیب می کنند، هرگز از تفاصیل و جزییات مشکلات مطلع نیستند و به هیچ عنوان نمی توانند برخی حرمت شکنی ها و بعضی برخوردها را هضم کنند. از دید ناظر بیرونی، هم چنان هاشمی رفسنجانی از نخستین یاران امام و نزدیک ترین برادران رهبری است و باقی مانده بهشتی ها و مطهری ها و رجایی هاست و بدون شک چنین خواهد ماند. هم ایمان و ریشه های تاریخی تعلق انقلاب و هاشمی رفسنجانی عمیق تر از آن است که بدین سادگی دچار تفکیک شود و هم علاقه مندان به انقلاب و نظام اسلامی آن قدر هوشیار و بصیر هستند که اختلاف نظرها و تفاوت سلیقه ها را - هراندازه هم که بزرگ به نظر برسد – پیش روی بیگانگان جار نزنند. در این میدان کارزار سخت، این نظام نوپا آن قدر کار برزمین مانده و مشکل نوبه نو دارد که فرصت و مجالی برای دورشدن حتى یک سرباز ساده نیست چه رسد به یک فرمانده بزرگ. در این جهت، باور و فرهنگ ما دو مبنای اساسی را با هم یادآور می شود: نخست آن که اشخاص هرچه هم بزرگ باشند با حضور در این ترکیب اعتقادی، معنا دار می شوند و لذا خداوند تیغ قربان برمی دارد و برگلوی نام عزیزترین آفریده خود می گذارد و در حق سرورکائنات حکم «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل» را نازل می کند تا پیروانش خود حکمت «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم» را فهم کنند. و دوم آن که «لا یستوی منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل...» و حفظ حرمت ها و مراعات تاریخ ها و سابقه ها اصلی از مبادی ایمان است که اگر رعایت نشود، سنگ فردا بر سنگ امروزمان استوار نخواهد شد و هیچ هیاهوی انقلابی گری و غوغای ارزش گرایی توجیه کننده بی اخلاقی ها و بی ادبی ها و بی حرمتی ها نخواهد بود. روند خطرناک بی ادبی و پرده دری و حرمت شکنی با هر توجیه و تفسیری که باشد، به مرور سنت های سیئه ای را بنا خواهد نهاد که اولا به مصداق « کان علیه وزر من عمل بها إلى یوم القیامه» دامان بانیان و مسببان آن ها را خواهد گرفت و ثانیا هیچ کس از تبعات منفی آن ها در امان نخواهد ماند. انقلاب اسلامی ایران برای عرضه کردن اسلام ناب محمدی در دنیای امروز شکل گرفته است و مبانی عقلانی و منطقی و اساس فکری و معنوی دارد و به ارزش های انسانی و کرامت های اخلاقی دعوت می کند. این درخت مقدس که با خون صدها هزار شهید آبیاری شده است، باید در سایه سار آرامش و امنیت خود صدها میلیون مسافر خسته را پناه دهد و کام آنان را از ثمرات مکارم اخلاق مکتب اهل بیت شیرین کند. با بی ادبی و بی حرمتی نمی توان به ترویج و حفظ ارزش ها پرداخت و این شیوه ناپسند اگر منع نشود و رواج یابد، خشک و تر را با هم خواهد سوزاند و در هم ریختن قواعد و بنیان های اخلاقی، بزرگ و کوچک و راست و چپ و اصول گرا و غیر اصول گرا نمی شناسد و اگر بدین ترتیب پیش رویم و کسی جلودار نادانی ها نشود، این سیل همه را با هم خواهد بُرد. تجربه های انقلاب ما در همین عمر اندک 30 ساله بسیار است و بزرگترهای مان باید همیشه ما را از این تجربه ها یادآور شوند. چشمان منتظر و دل های امیدوار در چهارسوی جهان چنان به این نقطه از خاک و تاریخ دوخته و بسته اند که مجال تهاون و تعارف نیست. در برخی نشریات درباره هویت نویسنده آن ستون طنز گمانه زنی هایی شد و یک کتاب نیز درباره اسماء مستعار نویسندگان معاصر بدین موضوع پرداخت، اما تا امروز من شخصا بدان تصریح نکرده ام، ولیکن اکنون به نظر می رسد می توان از آن سخن گفت. متأسفانه برخی از آن مطالب به دلیل فضای خاص جامعه و ادبیات طنز آن نوشته ها بعدا بسیار موجب تأسف من شد. مخصوصا وقتی حضرت آیت ا... جوادی آملی در درس خارج فقه خود به نوعی متعرض این موضوعات شدند و از ایشان طلب شرح دقیق تر کردم، این پشیمانی بسیار شدت گرفت. امیدوارم خداوند این لغزش های جاهلانه را نیز عفو کند.
جمعه ، ۱۱دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هدانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]