واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/ شب نشان نیما
هنوز آدمهای خوب زندهاند
علاوه بر یادگیری فعالیتهای پیدرپی و پرانرژی نیما در زندگیاش و شناخت هر چه بیشتر او، از طبیعت و ذات خوب نیماییها بهره میبرم و چه خوب که هنوز آدمهای خوب زندهاند.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان نوشهر، شب نشان نیما شبی پرخاطره است و برای آنها که چند سال در این همایش شرکت کردهاند، همراه با نشانهای خوبی از احیای فرهنگ و هنر است. پارسال همین موقع بود که دعوتنامهای برای شرکت در مراسم بزرگداشت نیما یوشیج در نوشهر به دستم رسید، وقتی قدم در سالن گذاشتم آنقدر فضا پر از انرژی مثبت بود و بسیار جذاب و پر از لحظههای خوب و پربار بود که پرافتخارترین آن، دریافت هدیه و تندیس نیما در روز بزرگداشت نیما آنهم از دستان مسعود کیمیایی بود. این تصویر همیشه در ذهنم ماند که میثم زندی گوشهای از سالن را برای خود در نظر گرفته بود و این مراسم را به تماشا ایستاد، خیلی بیادعا. همدلی و لبخند همیشگی و از ته دل خانواده زندی باعث ایجاد جریان مثبت بین خانواده نیمایی در سالن بود که روزبهروز بر خانواده نیما اضافه میشود، کما اینکه خود من از سال قبل به این خانواده نزدیک و نزدیکتر شدم، بهویژه وقتی تندیس نیما را در اتاقم روی میز کارم میبینم هر لحظه احساس میکنم برای شناخت نیما کم گذاشتم. برای نخستینبار یوش را روزی لابهلای سخنان پدرم شنیدم، یادم میآید کلمه جالبی برایم بود، پدرم آنقدر با ذوق از یوش و نیما حرف میزد که همان موقع دوست داشتم روزی یوش و یوشیج را بشناسم، هویت و ریشه و حتی خصوصیات ذاتی هر فردی بیتاثیر از محیط و طبیعت محل زندگی او نیست. علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج در سال 1276 خورشیدی در روستای یوش مازندران بهدنیا آمد، پدرش که ابراهیم خان نوری نام داشت، از راه کشاورزی و گلهداری روزگار میگذرانید، دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، از آنجا به تهران آمد تا در دبیرستان سنلوئی که متعلق به موسسه کاتولیکهای رم بود، به تحصیل خود ادامه دهد. در اینجا بود که علاقه وی به سرودن شعر در اثر یکی از معلمان وی که (نظام وفا) نام داشت، بیشتر و بیشتر شد و به سرودن شعر روی آورد، او زبان فرانسه (زبان بینالمللی آن دوران) را بهخوبی فراگرفت و با ادبیات اروپا آشنا شد، محمدرضا عشقی در روزنامه قرن بیستم خویش بخشی از شعر افسانه نیما را منتشر کرد. نیما یوشیج توانست در سال 1317 جزو گروه کارکنان مجله موسیقی، مجله ماهانه وزارت فرهنگ درآید، وی در این مجله یک سلسله مقالات درباره نظریات فیلسوفان در زمینه هنر و همچنین تاثیر ادبیات اروپا را بر برخی از ممالک شرقی (آسیا) به چاپ رسانید و مورد بررسی قرار داد. او در سال 1328در روابط عمومی و اداره تبلیغات وزارت فرهنگ مشغول به کار شد، نیما در نخستین آثار خود از اوزان عروضی پیروی میکند، اما کمکم با مشاهده آثار ادبیات اروپا، در آثار بعدی خود شعرش را از چهارچوب وزن و قافیه آزاد میسازد و راهی نو و سبکی تازه در شعر میآفریند، که به «سبک نیمایی» مشهور است. این شاعر بزرگ در سال 1338 در منطقه تجریش تهران، دار فانی را وداع گفت، برخی از آثار او عبارتاند از: شعر من، ماخلولا، ناقوس، شهر صبح شهر شب، آهو و پرندهها، قلمانداز، نامههای نیما به همسرش و کندوهای شبانه. در سال 1364 مجموعهای کامل از آثار نیما منتشر شد، او در نتیجه آشنایی با زبان فرانسه با ادبیات اروپا آشنا و سبب به وجود آمدن سبکی نو در شعر پارسی شد، همچنین تحول عظیمی را در شعر فارسی ایجاد کرد. این گوشهای از بیوگرافی نیماست که با این پاراگرافها نمیشود نیما را شناخت، غیر از یادگیری فعالیتهای پیدرپی و پرانرژی نیما در زندگیش و شناخت هر چه بیشتر او، از طبیعت و ذات خوب نیماییها بهره میبرم و چه خوب که هنوز آدمهای خوب زندهاند. حرفهای مشترک نیماییها: (از زبان محمد عظیمی در سال 1385) «بسیاری از ابعاد شخصیتی و آثار نیما هنوز ناشناخته مانده است و هنوز نیمای نمایشنامهنویس، داستاننویس، تاریخ ادبیاتنویس، سبکشناسی نویس و ادبیات ولایتینویس و نقاد ناشناخته مانده است، باید گفت که متاسفانه کسی نمانده است جز تعدادی انگشتشمار، اینها را نسل جدید یا آگاه نیستند یا نمیشناسند و یا از نسل نیما بریدهاند. شاید در این میانه خودمان هم مقصر باشیم، هر چند که شکافهای اجتماعی هم به این معضل دامن زده است، ولی اینها نمیتواند بار مسئولیت نسل قبل را کم کند، ما خودمان کنار نشستیم، البته من کسی نیستم که مدعی باشم، مراد آنهایی که در محور شعر و هنر معاصر بودند، عقب نشستند و گوشه گرفتند و ارتباطی ایجاد نکردند، با این همه فکر میکنم که هنوز هم دیر نشده است.» -------------------------------- یادداشت از مهوانه آقاجانی --------------------------------
94/10/11 - 18:09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]