تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خودتان را بر خوش اخلاقى تمرين و رياضت دهيد، زيرا كه بنده مسلمان با خوش اخلاقى خود به در...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804614904




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رازهای پدرانه رامین راستاد و پسرش


واضح آرشیو وب فارسی:اتاق نیوز: رامین راستاد از آن پدرهایی است که سعی کرده آموخته هایش از نوع رابطه با فرزند را در تربیت پسرش دنبال کند؛ هرچند می توان گفت او در این مسیر همچنین سعی کرده به دنیای فرزندش نیز نزدیک شود.به گزارش اتاق خبر، دنیای پدر و پسری می تواند یکی از تجربه های خاص برای هر مردی باشد. عموم مردها سعی می کنند در رابطه با فرزندان خود به دو شکل رفتار کنند؛ آنها یا پدری شبیه پدر خودشان برای فرزندشان می شوند یا سعی می کنند شبیه پدرشان رفتار نکنند و خود را با زندگی امروزی تطبیق دهند.  رامین راستاد از آن پدرهایی است که سعی کرده آموخته هایش از نوع رابطه با فرزند را در تربیت پسرش دنبال کند؛ هرچند می توان گفت او در این مسیر همچنین سعی کرده به دنیای فرزندش نیز نزدیک شود. او و ارشک بدون در نظر گرفتن فاصله سنی از نظر علایق و سلایق بسیار شبیه هم هستند. به نظر می آید در بده بستان های پدر و پسری شان به خوبی روی هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر گرفته اند؛ هر دو در موسیقی و ورزش یک خط را دنبال می کنند و آنقدر رفیق هستند که مرز سنی بین شان نمی تواند مانعی برای ارتباط گرفتن و درک متقابل شان شود.  رامین راستاد روش خاصی را در تربیت ارشک در پیش گرفته و ارشک هم مانند پدرش استعداد خوبی در یادگیری دارد و بعید نیست چند سال بعد ستاره ای در موسیقی رپ به نام ارشک راستاد همه را غافلگیر کند.  روزهای خوب برای من این روزها مشغول بازی در سریال «نفس گرم» هستم که کارگردانی آن برعهده محمدمهدی عسگرپور و تهیه کنندگی آن برعهده محمود رضوی است. این سریال برای پخش در ایام محرم آماده می شود. در کنارش نمایشی را آماده اجرا داریم که برای شهرستان رشت خواهد بود و در انتظار نتیجه بازبینی کار هستیم. اخیرا هم بازی در سریال «معمای شاه» را به پایان رسانده ام. همچنین در جشنواره فیلم یاس به خاطر بازی در فیلم «هدیه» موفق شدم یاس زرین بهترین بازیگر مکمل مرد را دریافت کنم.  پتانسیل های دیدنی نفس گرم  «نفس گرم» یک ملودرام اجتماعی است که قصه بسیار خوبی دارد. وقتی آقای عسگرپور از من دعوت به کار کردند تنها یک طرح 5،4 صفحه ای آماده بود ولی همان هم مرا جذب کرد. شاید این دیالوگ آشنایی از زبان بازیگرها باشد که فلان متن را خواندم و بسیار عالی بود و. . . اما واقعا در مورد این سریال با قاطعیت می گویم متن خوبی با موضوعی تازه دارد. درواقع به نظرم این وظیفه هنرمندان است که آنقدر متن خوب ارائه بدهند که در جنگ نرم بین شبکه های خودی و ماهواره ای بتوانیم مخاطبان را جذب کنیم چون به عقیده من تماشای عموم سریال های ماهواره ای قطعا به ضرر خانواده های ایرانی است اما به نظرم سریال «نفس گرم» پتانسیل این را دارد.  تاثیر روانی سریال های خوب واقعیت این است که رزومه من نشان می دهد سریال بد بازی نکرده ام. اعتراف می کنم به علل و تحت شرایطی مثلا احتیاج به پول رفته ام تله فیلم بد بازی کرده ام اما در سریال ها این اتفاق نیفتاده است. این عهدی است که از همان اول با خودم بستم. به نظرم تاثیر روانی سریال روی مخاطب بسیار زیاد است. اگر سریال خوب باشد، بیننده آن را هر شب دنبال می کند حتی ساعات خود را با ساعت برنامه تنظیم می کند تا آن را ببیند. همیشه روی انتخاب سریال وسواس داشته ام. با آقای عسگرپور قبلا سریال «جراحت» را داشتم که کار خوبی بود.  ایشان کارشان را بسیار خوب بلد هستند اما مهم ترین علت همکاری من با او آرامشی است که این مرد سر صحنه دارد؛ آرامشی که باعث می شود بازیگر از بودن سر صحنه کارهایش لذت ببرد؛ حتی در بدترین حالت. مثلا اگر کسی کاری را به هر علتی لنگ گذاشته باشد، او را عصبانی نمی بینید یا تنش ایجاد نمی کند. سر کارهایی دیده ام کارگردان به خاطر موضوعات پیش پاافتاده داد و بیداد می کند اما من در هیچ شرایطی عصبانیت آقای عسگرپور را ندیده ام. شاید تک تک با آدم ها در خلوت صحبت کند اما هرگز در جمع صحبتی نکرده اند.  این باعث می شود که حال من سر کار خوب باشد؛ ضمن آنکه رزومه کاری ایشان خوب است و البته قصه کار هم عالی بود. خب، برای آنکه کاری را قبول کنم مگر باید چند فاکتور وجود داشته باشد؟ تهیه کننده کار هم فوق العاده است. شما الان با هر بازیگری صحبت کنید، می گوید دست کم به لحاظ مالی شرایط پروژه ها خوب نیست اما من در همکاری هایم با آقای رضوی هیچ کاستی ای در زمینه مالی ندیده ام. مجموع کار چیزی بود که نمی توانستم آن را نپذیرم.  تاثیرگذار در داستان نقشم در سریال «نفس گرم» را خیلی دوست دارم چون یکی از تاثیرگذارترین آدم های این مجموعه است. یک شخصیت منفی شناسنامه دار که گره اصلی داستان را او ایجاد می کند. شاید اگر کسی این را بخواند با خود بگوید رامین راستاد چقدر از خود متشکر است و برای خودش دسته گل می فرستد اما راستش من در این سال ها باوجود آنکه نقش های منفی زیادی بازی کرده ام ندیده ام کسی در خیابان مرا ببیند و بگوید: «اه. . . این آدمه!» با اینکه گاهی مثل نقش سریال «مثل هیچکس» حتی روان آدم ها را به هم می ریختم؛ طوری که خودم به عنوان بیننده کار از دست آن کاراکتر حرص می خوردم اما نزد مخاطب، بازیگر منفی منفوری نبودم.  همه ابعاد یک انسان ما آدم ها نه صددرصد خوب و نه صددرصد بد هستیم. متاسفانه یا خوشبختانه و از شانس من در کارهای تلویزیونی مان آدم بدها واقعی تر از آدم خوب های داستان هستند. ما آدم اینقدر خوب خیلی کم داریم؛ کسی که مثلا در کارمندان اداری نمونه است، رئیس نمونه است، برای همسرش شوهر نمونه است یا برای بچه هایش پدر نمونه است. مگر می شود؟ همه خوبی ها به این شکل در وجود آدم ها جمع نمی شود. همه ما در خلوت های خود یواشکی هایی داریم حتی خوب ترین ما هم جاهایی خطا می کند چون همه ما آدمیم.  من اگر آدم منفی ماجرایی را بازی کردم از چند جهت به آن پرداخته ام؛ مثلا ممکن است به خاطر مشکل مالی با برادر زنش بد باشد اما در قبال فرزند یا همسرش دیگر این مشکل را ندارد که با آنها هم بد باشد. من می توانم خطایی بکنم ولی در عین حال عاشق زن و فرزندم باشم. وقتی این ابعاد خوب بودن را هم نشان می دهم، تماشاگر مرا دوست خواهد داشت. شاید تماشاگر جایی در داستان بگوید عجب آدمی! چرا این کار را کرد؟ اما چون دوستم دارد حرص می خورد و به عبارتی از من متنفر نیست. این نتیجه یک تعامل است. نویسنده های ما ابعاد بیشتری به یک شخصیت می دهند، بازیگر آن را یکنواخت بازی نمی کند و کارگردان هم به شما میدان می دهد.  به خاطر فرزندانم هرگز در رابطه با فرزندانم باید بگویم بسیار مهم است که چه نقشی را بازی می کنم. بگذارید یک مثال بزنم، آقای عباس رافعی که از دوستانم هستند یک بار تماس گرفتند و شخصا برای کار «آزادراه» مرا دعوت به کار کردند. نقش را به شکل یک خطی پشت تلفن برایم تعریف کرد که این شخصیت عاشق دختری است و جایی اسید به صورت او می پاشد و. . . صحبت مان که تمام شد و گوشی را که قطع کردم با خودم فکر کردم این اسیدپاشی را ارشک یا دخترم می بینند؛ حتی به شکل تصویر فیلم و با علم اینکه دروغ است و این اصلا درست نیست.  من هرگز نقش منفی به آن شکل بازی نکرده ام که قاتل یا آدمکش باشد. به همین خاطر به آقای رافعی زنگ زدم و عذرخواهی کردم و گفتم به این علت بازی نمی کنم. او برایم تعریف کرد اصلا ماجرا به شکل دیگری در داستان رخ می دهد و آن شکلی که من فکر می کنم نیست. قطعا برایم مهم است بچه هایم چه تصویری از نقش هایم خواهند داشت. اگر هم وزن من طلا بریزند، هرگز نقش یک کودک آزار را بازی نخواهم کرد. درست است که ارشک بزرگ شده و درکش از فیلم بالا رفته اما به نظرم یکسری تصاویر ربطی به سن و سال ندارد. شما وقتی می بینید داعش یک نفر را می کشد، در هر سنی که باشید و آن صحنه را ببینید، قطعا منزجر می شوید.  پدر مثال زدنی من من پدری مثال زدنی داشتم برای همین تعریفم از پدر فرق می کند؛ مثلا در دبیرستان وقتی دوستم می گفت دیروز با پدرم حرفم شده متعجب می شدم! مگر می شود آدم با پدرش حرفش بشود یا با او قهر کند!!؟ من بعضی چیزها را نمی فهمم؛ مثلا نمی فهمم کتک خوردن از پدر یعنی چه؟ در تمام عمرم فقط یک کشیده از پدرم خوردم که سر درسم بود. درواقع او پدر خوبی بود وگرنه من شرارت ها و شیطنت های خودم را داشتم. همیشه از رابطه خودم و پدرم لذت برده ام. در سینما بازبینی به نام جهانگیر میرشکاری را شناختم که سه فرزند داشت و می دیدم چگونه مثل پروانه دور او می چرخیدند. یک بار به او گفتم چه کار کرده ای که بچه هایت اینقدر دوستت دارند و گفت فقط به آنها عشق داده ام.  تربیتی به رنگ عشق شما به اندازه ای که عاشق می شوید، عشق می گیرید. ارشک خیلی کوچک بود که او را به جای نامش با عشق خطاب کردم و او هم به جای بابا به من گفت عشق. ما همدیگر را عشق صدا می زنیم و تبدیل به کد شد. گاهی در سوپرمارکت ارشک می گوید عشق! و همه متعجب برمی گردند و می بینند که منظورش من بوده ام. من تمام تلاشم را کرده ام که با او رفیق باشم.  نخواستم بگویم هی پسر من پدرت هستم و حتما باید آنچه که من می گویم بشود و. . . من خیلی رفاقتی با بچه هایم جلو آمده ام. این را هم بگویم که این مساله به تنهایی امکان پذیر نبوده و مادر ارشک نقش مهمی در تربیت او داشته است؛ یعنی هیچ پدری به تنهایی نمی تواند؛ همچنان که ارشک به خاطر شغل من بیشتر از مادرش الگو گرفته است چون من آنقدر که باید حضور نداشتم که بخواهم او را به شکلی تربیت کنم اما سعی کرده ام در آن بخشی که بین من و ارشک است، آنقدر صمیمیت، رفاقت و صداقت باشد که چیزی را از هم پنهان نکنیم.  راستگویی و درسخوانی بچه ها همیشه گفته ام ارشک هرچیزی که یاد گرفته از مادرش یاد گرفته است. او از کوچکی ارتباط خوبی با مردم داشت و به سرعت با همه جور می شد. بعضی بچه ها در جمع خودشان را مخفی می کنند یا مدام به پدر و مادرشان می چسبند اما ارشک هیچ وقت اینطور نبود. او همیشه بین دوستان من می چرخید. در پنج سالگی دوستش سیامک صرافت بود. به نوعی با آدم بزرگ ها بزرگ شد؛ نه اینکه زود بزرگ شده باشد اما تربیت و ادبش مانند آدم بزرگ ها بود.  به نظرم یکی از مهم ترین ویژگی ها در بچه ها راستگویی است. من دیده ام ارشک اگر کار بدی یا اشتباهی انجام داده آمده و خودش به من موضوع را گفته است؛ البته به رفتار و واکنش پدر و مادرها هم بستگی دارد. من یا مادر ارشک این را درک کرده ایم که ارشک نمی خواسته آن کار را انجام بدهد و فقط اتفاقی است که افتاده. مهم است شما طوری رفتار کنید که بچه ها بدون ترس به شما اعتماد کنند. با ادب، راستگو و درسخوان بودن یک بچه برای من مهم است و به نظرم همه بچه ها باید آن را داشته باشند. من از ارشک راضی هستم.  امضا، عکس و حق همه ما من عادت ندارم و دوست هم ندارم به مخاطبی که سمتم می آید نه بگویم. راستش خودم طرفدار سینما و هنرمندان بودم که بعدها بازیگر شدم؛ یعنی هر دو حالت عکس و امضا گرفتن و عکس و امضا دادن را تجربه کرده ام. وقتی برای نخستین بار مرحوم شکیبایی را دیدم هنوز در حال تحصیل بازیگری بودم و کاری انجام نداده بودم. یادم هست که دستانم از هیجان می لرزید.  اینجا یک ماجرای جالبی اتفاق می افتد؛ شما آنقدر آقای شکیبایی را دیده اید و برای شما آشناست که فکر می کنید شما هم باید برای او همین حس را داشته باشید و او هم اگر شما را ببیند، حتما شما را می شناسد در حالی که او یک بازیگر است و طبیعی است برای مردم آشنا باشد. از همین جاست که سوءتفاهم ها شروع می شود و می گویند مثلا فلانی چقدر خودش را می گیرد درحالی که او خودش را نگرفته و اصلا همینطوری است اما تو فکر می کنی او همانقدر باید تو را بشناسد و اندازه تو، تو را تحویل بگیرد. اگر قرار باشد من در طول روز با همه مردم همانطور که آنها رفتار می کنند، رفتار کنم به نظر می آید آدم نرمالی نیستم.  راستش این مساله وقتی تنها هستم برایم اهمیتی ندارد اما با خانواده که هستم تا حدی آزاردهنده می شود. یادم نمی رود، یک بار با ارشک جلوی یک عابر بانک ایستاده بودیم که پول بگیرم. چند نفر آمدند و متوجه من شدند. من رو به ارشک ایستاده بودم و پشتم به آنها بود. یکی از آنها به ارشک گفت: «این همان بازیگره است؟» ارشک هم جواب داد: «نه!» باور کنید از ته دلم می گویم که این لطف مردم است اما واقعا همیشه نمی شود با روی باز و خوش رفتار کرد.  مدرسه و جلسه اولیا و مربیان همه چیز مدرسه و درس ارشک با من است. به نوعی تقسیم کار کرده ایم. درس دخترم با مادرش است و درس ارشک با من؛ با هم درس خوانده ایم، به او دیکته گفته ام، درس پرسیده ام و. . . خودم او را ثبت نام می کنم و به مدرسه می برم و می آورم. با معلم ها، مدیر و ناظم او رفیق هستم. همه جلسات اولیا و مربیان را می روم. همیشه هم مسوولان مدرسه او با کار من کنار آمده اند. هرقدر ارشک در زمینه درس به من احتیاج داشته باشد، کنارش هستم و دریغ نمی کنم. واقعا برایم مهم است که او درس بخواند.  رابطه تحصیلات و شخصیت معتقدم در جامعه امروز ما به جز تحصیل درست و خوب، تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. کاری به احتمالات، شانس، پشتوانه خانوادگی و. . . ندارم. امروز چیزی به اندازه درس خواندن کمک کننده نیست و به فرد شخصیت نمی دهد. فوتبالیست های بسیاری داشتیم که بیرون از ایران هم بازی کرده اند اما علی دایی چیز دیگری است چون مهندس علی دایی است، چون در دانشگاه صنعتی شریف درس خوانده است. این موضوع حتی در درصد موفقیتش در خارج از ایران هم موثر بود. شک ندارم که این میزان موفقیت فقط برای فوتبال خوبش نیست. او فردی باهوش است و این هوش از سواد او می آید. دوست دارم ارشک درس بخواند و آرتیست شود اما سمت بازیگری نیاید.  اسم دختر و پسرم اسم ارشک را مادرش انتخاب کرد. دوست داشتم اسمش را ببرک بگذارم. ببرک کارمل یکی از قهرمانان افغان است. آنقدر به این اسم علاقه دارم که حتی جاهایی که نام کاربری بخواهد ببرک می گذارم. اما مادرش ارشک را دوست داشت و من دیدم هم اسم خوبی است و هم اینکه حق مادرش است که نام او را انتخاب کند. اسم دخترم هم صدف است. او وارد 24 سالگی می شود. رابطه ام با او هم خیلی خوب است اما طبیعی است که با مادرش راحت تر باشد. 14 یا 15 سالش بود که یکی دو کار بازی کرد، خوب هم ظاهر شد اما خودش دیگر نخواست ادامه بدهد. حتی در فیلمی که خودم ساختم او را به عوامل پیشنهاد دادم که اگر تایید کردند بیاید بازی کند اما خودش بعد از تست گریم نپذیرفت.  حقیقتی تلخ در زندگی ارشک به اندازه خودش آزاد است. اصلا امروزه زمانی نیست که شما به جای فرزند خود تصمیم بگیرید. شما تصمیم می گیرید اما واقعیت این است که این یک نمایش است. حقیقت تلخی است که باید پذیرفت. بچه ها تصمیم خودشان را می گیرند. اما مهم است آنقدر خوراک خوب به فرزندان خود بدهید که تصمیم احمقانه ای نگیرند. من اگر متریال خوب داشته باشم کار دستی خوبی می سازم. ضمن آنکه باید به بچه ها اعتماد و از آنها حمایت کرد.  وقت گذاشتن پدر برای پسر ما پدرها گاه حس می کنیم چون کار می کنیم و پدر هستیم حق داریم عصبانی شویم ولی حق نداریم هیچ وقت به فرزندان مان بگوییم وقت ندارم. بهتر است نیم ساعت زودتر از کار بیاییم و آن را صرف فرزندان مان کنیم. من و ارشک یک روز در میان با هم هستیم و با هم تفریح می کنیم. وقتم را برای او می گذارم که فردا ارشک حق نداشته باشد به من بگوید برایم چه کار کرده ای؟ علاقه همیشگی به شعر من ادبیات خوانده ام. همیشه شعر و کتاب را دوست داشتم البته شعر را بیشتر از نثر دوست داشتم و هنوز هم بیشترین مطالعه من در زمینه شعر است. هنوز هم مطالعه دارم اما کم می خوانم. راستش به کارهای مینی مال علاقه دارم. یک بخش مثبت شبکه های اجتماعی پیدا شدن همین سبک های هنری مینی مال است. هر روز با دیدن یا خواندن چیزی در این شبکه ها شگفت زده می شوید. خوب است که به مقوله شبکه های اجتماعی درست نگاه کنیم چون در این حالت پیشرفت هم به دنبال خود دارد و خوب است که همه چیز را در جوک و مسخره بازی نبینیم. گاهی در مساله ای گندش را درمی آوریم. در حادثه منا چندصد نفر جان خود را از دست می دهند اما ما آن را تبدیل به یک شوخی می کنیم.  موسیقی فقط رپ هیچ وقت نخواستم ارشک بازیگر شود چون کسی که بازیگر می شود نمی تواند زندگی کند. این اصلا شعار نیست. یک جورهایی از این می ترسم که فرزندانم سمت بازیگری بروند. آنها باید راحت زندگی کنند. اصلا معنی ندارد به قدری مشهور شوید که حتی نتوانید هر کار عادی و روزمره ای را که دیگران انجام می دهند، را یا نتوانید یا حق نداشته باشید انجام دهید. تا هر کاری می کنید می گویند آقا شما هنرمند هستید و از شما بعید است. البته دوست دارم که سراغ موسیقی برود اما نه اینکه خواننده خالتور شود. دلم می خواهد رپر شود. من خودم فقط موسیقی رپ گوش می کنم. جدیدا و به اندازه کم مازیار فلاحی، فریدون آسرایی و محمد علیزاده هم گوش می کنم. موسیقی همیشه همراه من است اگر پیاده هم باشم باز هدفون در گوشم است.  آینده موسیقی ما به نظرم شخصیت آدم ها را از دو چیز می توان فهمید؛ اول موزیکی که در ماشین شان گوش می دهند و بعد هم کنترل تلویزیون شان که چه شبکه هایی را نگاه می کنند. از اینها می شود سطح نگاه و فرهنگ آنها را فهمید. اگر من جلوی ارشک موسیقی خوب گوش کنم مگر می شود او برود خالتور گوش کند. او دیگر موسیقی بد را نمی فهمد. از یکی از دوستان خواننده ام پرسیدم چرا فکر کردی باید خواننده شوی؟ او گفت من چاره ای جز موزیسین شدن نداشتم چون از وقتی یادم می آید مادرم از رادیو موسیقی گوش می کرد و من با موسیقی بزرگ شده ام.  هیچ وقت جلوی ارشک موسیقی های سخیف آن ورآبی را گوش نکردم. حالا هم ساعت ها با هم موسیقی گوش می دهیم و درباره اش صحبت می کنیم. حتی دو کار را او پلی بک کرد و من از او فیلم گرفتم. آرش سزاوار وقتی آنها را دید متعجب شد و گفت بگذار این کار را دنبال کند. من و کل خانواده تا جایی که می توانیم ارشک را حمایت می کنیم. وقتی وارد اجتماع شود خودش تصمیم می گیرد که چه کار کند؛ اما دوست دارم که خواننده شود. من سمت خوانندگی نرفتم اما چون رپ را خیلی دوست دارم حتما یک تک آهنگ رپ خواهم خواند.  اهمیت پول در خوشبختی مدتی فوتبال حرفه ای بازی کردم اما بازیگری آنقدر برایم جاذبه داشت که رفتم سمت آن. الان هم در تیم هنرمندان به شکل جدی فوتبال را دنبال می کنم. هیچ وقت به این فکر نکردم که اگر فوتبالیست می شدم شرایط مالی بهتری داشتم. راستش باید اول گفت اصلا شرایط خوب مالی چه هست؟ به نظرم خوب است حداقل هایی را برای زندگی راحت داشته باشید.  این حداقل ها امنیت تو و خانواده ات را تامین می کند؛ مثلا ماشین و خانه و اگر هم شد ویلا. البته بیشتر داشتنش هم جذاب است اما عملی نیست؛ مثلا خوب است که به جای کمری یک پورش سوار شوید اما کمری هم جذاب است. وقتی زیادتر داشته باشید دردسر بیشتری هم دارید. چرا حاشیه فوتبال زیاد است؟ چون پول در آن زیاد است و چرا پینگ پونگ حاشیه ندارد؟ چون پول در آن کم است تا به حال خبری درباره حاشیه ورزش باستانی شنیده اید؟ در فوتبال پول هست به همین خاطر حاشیه، رانت، باند و. . . هم وجود دارد. پول فقط تا جایی و حدی خوب است. چرا من باید خیلی تلاش کنم پول جمع کنم که برسد به فرزندم؟ من باید عرضه داشته باشم به فرزندم به جای ماهی دادن، ماهیگیری یاد بدهم. باید خودش تلاش کند. پدرم از آن پدرهایی نبود که برایم نقش بخرد اما به لحاظ فرهنگی هرچه خواستم برایم کرد. من اول دبستان دوربین فیلمبرداری جایزه گرفتم.  تمام کودکی من با آپارات فیلمبرداری شده است. پدر نگاتیوها را می فرستاد آلمان، چاپ می شد و آنها می فرستادند ایران. من خیلی خوب عکاسی می کنم ولی با همین گوشی عکسی گرفته ام که عکاس درجه یک بین المللی به من گفت جزء 10 تا از بهترین سلفی های دنیاست که دیده ام. حالا اگر پدرم به جای اینها به من پول می داد، شاید هرگز به سمت هنر نمی آمدم. من هم سعی می کنم به ارشک خوراک خوب بدهم. روزی 8 ، 9 ساعت در سینما سخت ترین کار دنیا را انجام می دهم. حالا به خاطر پول بروم آخر شب گوشه فست فودفروشی بنشینم که به خاطر اسمم چند تا همبرگر بیشتر بفروشم؟ خدا را شکر از درآمد بازیگری ام راضی هستم.  الگوبرداری از اطرافیان همیشه برای بازی کردن شخصیت های مختلف آدم ها را از جامعه الگوبرداری می کنم. یک بار سر کاری یکی از افراد پشت صحنه کاری کرد و چیزی گفت که به مدیر تولیدمان گفتم یک روز عین آن را بازی خواهم کرد. این حرف را به دو، سه نفر از جمله یکی از افرادی که می شناسم و کلاهبردار است، گفتم. به او گفتم یک روز تو را بازی می کنم؛ آنقدر شبیه خودت که زنگ بزنی و اعتراف کنی آن آدم تویی. شما هر جنس آدمی را بخواهید در اطراف همه ما هست و اصلا نیاز به تحقیق میدانی وسیع و وحشتناک نیست؛ حتی در اقوام همه ما دزد، معتاد، مهندس، دکتر و. . . وجود دارد. مهم این است آن آدم را کامل ببینید؛ مثلا در کنار کلاهبرداری هایش، ابعاد انسانی و عاطفی اش را هم ببینید.  بی نیاز برای اثبات خوبی من یک بازیگرم. لازم نیست خودم را به دیگران اثبات کنم. کسی که مرا نمی شناسد اصلا مهم نیست چه فکری درباره من می کند. کسی که مرا می شناسد خب دیگر می داند چه جور آدمی هستم. اگر کسی به اشتباه مرا قضاوت کند، دارد گناه مرا می شوید. نیازی نیست من بروم خودم را به همه اثبات کنم که آدم خوبی هستم و فقط نقش آدم بدها را بازی می کنم. از طرفی من دارم با خانواده ام، دوستانم و همکارانم زندگی می کنم. آنها باید بدانند که من آدم درستی هستم. من تلاشی نمی کنم که چیزی را از ذهن مخاطب پاک کنم. من نه مثل کاظم در سریال «مثل هیچکس» هستم و نه شبیه خسرو در سریال «زیر تیغ» یا هوشی در سریال «جراحت». . . من هیچ کدام از آنها نیستم و زندگی شان را تجربه نکرده ام.  کوتاه با ارشک راستاد پدرم را با پدر دوستانم مقایسه نمی کنم شخص مهم زندگی من پدرم بسیار مهربان و خوب است. هیچ وقت پدرم را با پدر دوستانم مقایسه نکرده ام و راستش اگر پدرم بازیگر نبود باز همین قدر دوستش داشتم و برایم شخص مهمی بود. به هر حال او پدرم است. از اینکه او یک بازیگر است خوشحالم. اما دوست داشتم که بیشتر کنارمان بود.  مهربانی و خوش اخلاقی سعی کرده ام چیزهای خوبی را که به من یاد می دهد یاد بگیرم. از رفتار پدرم مهربانی، خوش اخلاقی، شاد بودن و خوش قولی را یاد گرفته ام.  صحبت های خواهر و برادر رابطه ام با خواهرم خیلی خوب است و طی روز زیاد با هم صحبت می کنیم؛ مثلا درباره بازی کلش آف کلنز با هم حرف می زنیم و از او راهنمایی می گیرم. درباره پدر و مادرم هم با هم صحبت می کنیم.  پسر رامین راستاد بودن در مدرسه هنگام حضور و غیاب وقتی نام فامیلم را صدا می کنند، همیشه می پرسند با رامین راستاد نسبت داری و من می گویم بله پدرم است. این بد نیست اما گاهی زیادی مرا دوره می کنند. دوست ندارم دوستانم که این موضوع را می دانند بی آنکه بخواهم به بقیه بگویند. اینکه گاهی بیرون می رویم و پدرم باید با دیگران عکس بیندازد و امضا بدهد گاهی اذیتم می کند چون وقتی را که قرار است با هم بگذرانیم هدر می رود.  موسیقی های پدر و پسر با پدرم زیاد موسیقی گوش می کنیم و گاهی کارهایی را هم به او پیشنهاد می دهم؛ مثلا به کارهای حمیدصفت گوش می دهیم و پدرم وقتی کار جدیدش را درباره شهدا شنید خیلی خوشش آمد. خودم دوست دارم بعدها خواننده شوم و حتی دوست دارم با پدرم کار مشترک بخوانم. منبع: مجله زندگی ایده آل


جمعه ، ۱۱دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اتاق نیوز]
[مشاهده در: www.otaghnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن