واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
استاد فرشچیان: قلب و روحم در ایران است
هر چه در وصف استاد فرشچیجان بنویسیم، باز هم کم است. هنرمندی محبوب که نشان داده شهرت و محبوبیت خریدنی نیست و امری است ذاتی در درون هر فرد. در یک روز سرد پاییزی در خانه اش حوالی میدان تجریش میهمان استاد بودیم و گپی کوتاه داشتیم.
هفته نامه تماشاگران امروز - علی گیلانی موحد: هر چه در وصف استاد فرشچیجان بنویسیم، باز هم کم است. هنرمندی محبوب که نشان داده شهرت و محبوبیت خریدنی نیست و امری است ذاتی در درون هر فرد. در یک روز سرد پاییزی در خانه اش حوالی میدان تجریش میهمان استاد بودیم و گپی کوتاه داشتیم.
اگر اجازه دهید، شروع گفت و گوی مان با خاطره بازی باشد. داستان تابلوی عصر عاشورا بسیار شنیدنی است...
- سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم من حالا کاری دارم. بعدا می روم. به اتاقم رفتم اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد. قلم برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست. بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه می کنم، می بینم اگر می خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می آمد. بدون هیچ تغییری. این تابلو یک چیزی دارد که خود من هم از آن گریه ام می گیرد. در این تابلو مایه اصلی تصویرگرایی، مرز تصویر دیده نمی شود. جایش خالی است. امام حسین (ع) که محور اصلی این تابلو است در اثر دیده نمی شوند.
در مورد محتوای تابلوی عصر عاشورا باید بگویم، شاید جذابیت این تابلو به علت غیبت شخصیت اصلی آن یعنی امام حسین (ع) است و این باعث می شود که انسان با دیدن این تابلو به دنبال شخصیت اصلی که این واقعه را شکل داده است بگردد. اشکی که بر چشم اسب حلقه زده و آن سرافکندگی او برای آوردن خبر ناگوار و کبوترانی که خود را به خون شهید آغشته کرده اند، به نوعی پیام آور فاجعه هستند. در عین حال وجود حضرت زینب (س) و آن چند نفر در وسط تابلو می توانند از عواملی باشند که باعث ایجاد جذابیت هر چه بیشتر در این تابلو می شوند. به لحاظ تکنیکی اگر این تابلو بیشتر از این شلوغ بود، احتمالا این غربت در این تابلو اینچنین نمایان نمی شد.
و شفای دست شما...
- پیش از خلق اثر ضامن آهو، مدتی دست راستم حالت فلج به خود گرفت و از کار افتاد؛ به گونه ای که نمی توانستم انگشتانم را حرکت بدهم. پزشکان حاذق و پرآوازه تشخیص دادند که به مرور زمان و به دلیل فشار زیاد، عصب های دستم به شدت آسیب دیده و به راحتی قابل ترمیم نیست. آنها تاکید کردند دیگر هرگز نباید قلم به دست بگیرم و نقاشی کنم.
دلم از اینکه دیگر توان خلق اثر و نقاشی را ندارم خیلی شکست تا اینکه به ذهنم رسیدی از امام رئوف و باب الحوائج حضرت رضا علیه السلام کمک بخواهم تا این بیماری علاج شود. همان لحظه نذر کردم که اگر دستم بهبود یافت، ماجرای شفاعت و ضمانت آهو را به تصویر بکشم. شب خواب دیدم تابلو را پیش رویم گذاشته ام و ابزار و قلم هم آمده است ولی دستم مشکل دارد. ناراحت بودم که دیگر هرگز نمی توانم نقاشی کنم.
در همان عالم خواب یک چهره مبارک و نورانی به من فرمان داد قلم را بردار و آنچه می خواهی ترسیم کن! عرض کردم که دستم مشکل پیدا کرده است و دیگر قادر نیستم، همان صدای آسمانی فرمود: «الان می توانی؛ شروع کن!» من از اینکه توانستم قدست به قلم ببرم هیجان زده بیدار شدم و دیدم اثری از بیماری و ناتوانی در دستم نیست و از همان لحظه، خلق تابلوی ضامن آهو را آغاز کردم. این تابلو هم مثل تابلوی عصر عاشورا که برای خلق آن بسیار دل دادم، تاثیر فوق العاده ای در بیننده می گذارد.
از افراد خانواده شما شخص دیگری را هم هستند که نقاشی و نگارگری کار کنند؟
- خیر، نداریم! البته من هم ناراحت نیستم چون فرزندان هنرمندان اگر عین هنر پدر یا مادرشان را انجام دهند، یا خیلی بالاتر یا خیلی پایین تر از آنها می شوند. البته خیلی کم پیش می آید که فرزند یک هنرمند از پدر یا مادرش جلو بزند چون مثلا وقتی پسر من از کودکی می بیند که بنده برای رلسیدن به این جایگاه چقدر رنج کشیده ام، از همان اول جا می زند و خیلی تلاش نمی کند و در نتیجه به جایی هم نمی رسد اما به لطف پروردگارم، فرزندان و خانواده موفقی دارم. پسرم پزشک موفقی در فلوریداست. دخترم روانشناس و تحلیلگر رفتار و مدیر یک مرکز کودکان عقب مانده ذهنی است. نوه هایم هم موفق و تحصیلکرده هستند و بنده بسیار به درگاه خداوند شاکرم.
ما در خبرها داشتیم که وقتی خانم عسل بدیعی فوت شدند، شما برای خانواده شان پیام تسلیت فرستادید؛ یا برای اصغر فرهادی به خاطر موفقیت فیلم جدایی «نادر از سیمین» و دریافت جایزه اسکار پیام تبریک فرستادید. آیا وقتی ایران نیستید، اخبار را دنبال می کنید؟
- من چرا ایران نیستم بابا جان؟ قلب و روح و فکرم همیشه در کشورم و خاک کشورم است. من همه اخبار ایران را دنبال می کنم و عاشق اخبار خوب و خوشی های مردم هستم، به خصوص وقتی جوانان را موفق می بینم خیلی خوشحال می شوم. برای آقای فرهادی واقعا خوشحال شدم. حقش بود اسکار دریافت کند.
تا به حال پیش آمده که یک موسسه تحقیقاتی یا آزمایشگاهی آثار شما را از نظر ماندگاری و حفظ شان برای آن که به دست آیندگان برسد مورد آزمایش قرار بدهند و تخمینی هم برای تان بزنند؟
- بله؛ سوال خیلی خوب و جالبی پرسیدید. همین امروز که شما تشریف آورده اید، صبح از آمریکا با بنده تماس گرفتند و حاصل مطالعه روی تابلوهایم را برایم گفتند که دستگاه توانسته تا حدود ششصد سال ماندگاری آثارم را تخمین بزند. البته گفتند ممکن است از این هم بیشتر شود اما به دلیل ناتوانی دستگاه از تشخیص، فعلا حدود ششصد سال آینده را حدس و گمان زده اند.
استاد، با توجه به اینکه مدتی است در خارج از کشور اقامت دارید، برداشت مردم جهان را از هنر ملی و اسلامی ما چگونه می بینید؟
- همانطور که صورت اشخاص در تمام دنیا با هم فرق می کند، سجایای اخلاقی و سلیقه های آنها نیز با یکدیگر متفاوت است. ممکن است یک ایرانی نسبت به هنر نقاشی خودمان بیگانه باشد اما یک فرد خارجی، این هنر را با آغوش باز بپذیرد. در کل باید به این نکته اشاره کنم که در تمام دنیا برای هنر اصیل ایرانی احترام خاصی قائلند و تحت تاثیر آن قرار می گیرند. به خصوص که هنر نقاشی ایرانی از محتوای عظیم عرفانی نشأت گرفته و بیننده را به اعماق احساس رهنمود می سازد. مردم ملل خارجی وقتی آثار خوب را ببینند و آنها را بشناسند، سخت تحت تاثیر قرار می گیرند.
به نظر من، مهم ایجاد رابطه بین اثر و بیننده است. اگر یک اثر هنری بتواند با تمامی بیننده ها، در هر کجای دنیا رابطه تنگاتنگ و نزدیک برقرار کند، هر علاقمندی، آن را به خوبی می پذیرد. ما زمانی می توانیم نقاشی خود را در همه جای دنیا اشاعه دهیم که تمام دنیا بتوانند رابطه نزدیک بین احساس و دید خودشان با اثر هنری ما برقرار سازند.
به عبارت دیگر، نقاشی ما نباید با بینندگان مختلف در دنیا، غریبه باشد. در آن صورت این هنر کشش و جذبه ای پیدا می کند که بینندگان بتوانند آن را به خوبی تماشا کنند و زمانی که مورد نقد و بررسی قرار گرفت، محتوای آن در دل و ذهن بیننده بر جای خواهد ماند. فکر می کنم در سبکی که من دنبال می کنم، این رابطه بتواند در حد خوبی بین اثر و بیننده به وجود بیاید. فرق نمی کند چه در ایران و چه در هر گوشه دیگری از دنیا. من تاکنون نتایج سودمندی در این خصوص به دست آورده ام. سبکی که من دنبال می کنم، در عین حال که اصالت نقاشی ایرانی را دارد، با مردم ملل دیگر نیز بیگانگی ندارد.
و به عنوان سوال آخر؛ دل مان نمی آید بپرسیم اما آیا استاد فرشچیان به مرگ هم فکر می کنند؟
- بله؛ چرا دل تان نمی آید بپرسید؟ خدا شاهد است که بسیار به این مسئله فکر می کنم و هیچ وقت یاد مرگ را فراموش نکرده و نمی کنم. حتی در آثارم هم به آن اشاره کرده ام. اصلا نباید یاد مرگ را فراموش کرد.
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]