تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803956544




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با زنی که رسانه ها او را سلمان رشدی افغانستان خواندند/ حمایت مالی از مدارس دخترانه کابل در زمان طالبان


واضح آرشیو وب فارسی:مهرخانه: هنگامی که من در پاکستان بودم یک بیمارستان را در سال 1987 میلادی برای مهاجرین زن در کویته ایجاد کردم ولی احساس می کردم که در این کمپ ها نیاز به آموزش و پرورش داشتند، زیرا کودکانی که در کمپ ها بودند هیچگونه دسترسی به درس و آموزش نداشتند.سیما سمر می گوید: فردای روزی که برنده انتخابات شد، افرادی که بر علیه اش تبلیغ می کردند، نوشته بودند: «سیما سمر؛ سلمان رشدی افغانستان» و چون رادیو و تلویزیون در اختیار آنها بود تمام روز علیه وی برنامه داشتند. به نقل از فارس، «سیما سمر» رئیس کمیسیون حقوق بشر افغانستان ، با اشاره به روزهایی که تجهیزات بیمارستان «بهسود» را از «غزنی» افغانستان شبانه انتقال می داد و مدارس دخترانه کابل را در زمان طالبان حمایت مالی می کرد، گفت: برای انعقاد قرارداد با سفیر آمریکا مقیم کابل در وزارت زنان در حالی که حتی یک صندلی هم نداشتم کار می کردم. وی با بیان اینکه جایزه صلح «نوبل به «اوباما» اقدامی سیاسی بوده، از نوبل انتقاد کرد و افزود: همه دنیا می دانند که اوباما هنگام دریافت جایزه تنها یک ماه رئیس جمهور آمریکا شده بود ضمن اینکه او فقط هواپیمای جنگی برای بمباران مردم می فرستد که صلح آور نیست. سمر با بیان اینکه یگانه راه حل برای افغانستان، رفع تبعیض و اعاده برابری و دموکراسی در افغانستان است اظهار داشت: هیچ کشوری به رفاه و ترقی دست نمی یابد مگر اینکه در آن ارزش های حقوق بشری تأمین شده باشد. وی تاکید کرد: از هر قوم و طائفه ای که باشیم، با یکدیگر برابریم، لذا هیچ کس نسبت به دیگری برتری ندارد. رئیس کمیسیون حقوق بشر افغانستان با بیان اینکه زمانی که وزارت زنان را در دولت کرزی راه اندازی کردیم وضع دولت از لحاظ مالی بسیار خراب بود تصریح کرد: در آن زمان حتی یک «صندلی» برای نشستن سفیر آمریکا در وزارتخانه نداشتیم تا با او قرارداد امضا کنیم. سمر با بیان اینکه بعضی نامزدهای ریاست جمهوری به دلیل شهرت خود را کاندیدا می کنند، گفت: ریاست جمهوری در کشوری چون افغانستان مسئولیت بسیار بزرگی به حساب می آید. وی افزود: برنامه های کمیسیون حقوق بشر مطابق قانون حمایت و دفاع از حقوق بشر است و مهم ترین تلاش ما حاکمیت قانون است، زیرا اگر قانون در افغانستان حاکم شود بخش عمده ای از مشکلات کشور را از بین می رود. رئیس کمیسیون حقوق بشر افغانستان گفت: ما باید از خشونت پرهیز کنیم، یگانه ارزش و اصولی که ما را از بدبختی ها نجات می دهد، احترام به ارزش های حقوق بشر و ارزش های انسانی است. سیما سمر در مورد چگونگی زندگی، فعالیت های حقوق بشری و فراز و فرودهای زندگی خود با خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس گفت وگو داشت. متن کامل مصاحبه بدین شرح است: انگیزه بشر دوستانه و حمایت از حقوق بشر برای شما از کجا آغاز شد؟ در زمان جوانی احساس می کردم که تبعیضات و تخطی های حقوق بشری به ویژه در بخش جنسیت، قومیت و مذهب در افغانستان وجود دارد. همین موارد سبب شد تا من در سن نوجوانی و کلاس هفتم برای مبارزه با این موارد در مدرسه و خانواده فعالیت هایم را آغاز کنم و اقداماتی را برای رفع تبعیض انجام دادم، که بعداً این مبارزه در وجودم نهفته شد.  اولین چیزی که سبب شد شما آن را تبعیض بپندارید، چه بود؟ من در ولایت «هلمند» درس خوانده ام ولی زادگاهم فرمانداری «جاغوری» ولایت «غزنی» است، 7 ساله بودم که برای درس خواندن به ولایت هلمند رفتیم، چون تا آن زمان تنها به زبان خود آشنا بودم و فقط قوم خود را دیده بودم، با وارد شدن به مدرسه دیدم چه تبعیضاتی برای اقوام «هزاره» و «شیعه» وجود دارد. من در جاغوری نزد «ملا» خواندن فارسی، ضرب و تقسیم، جمع و تفریق را فرا گرفتم و قرآن شریف را نیز می توانستم بخوانم، به همین منظور پدرم مرا نزد «مدیر مدرسه» برد و به وی گفت: از دخترم امتحان کلاس اول را بگیر، سپس او را به کلاس دوم بفرست.. دلیل این که از «جاغوری» به «هلمند» رفتید، چه بود، در حالی که سایر مردم از آنجا به کابل، هرات و مزار شریف می رفتند؟  اول اینکه مردم هزاره در هلمند زیاد هستند و پدرم نیز در ولایت هلمند مأمور دولت بود، به همین دلیل ما به هلمند رفتیم. شما از رشته پزشکی فارغ التحصیل شده اید، چه شد که حمایت از حقوق بشر در راس اقدامات خود قرار دادید؟ طبابت به ارزش های حقوق بشری بسیار نزدیک است زیرا در طبابت با کسانی سروکار دارید که در بدترین حالت قرار دارند. هر دردی که انسان داشته باشد، درد است، چه درد دندان چه هر درد دیگری. زمانیکه به یک انسان کمک می کردم بسیار لذت بخش بود، به همین دلیل طب خواندم، رشته دانشگاهی طب جزو رشته های پول آور به حساب می آمد. من به مدت بیشتر از 20 سال در عرصه طبابت کار کردم. در یکی از مصاحبه های تلویزیونی خود گفته بودید، شب نامه پخش می کردید، فعالیت های سیاسی شما از کجا آغاز شد و تا کجا ادامه یافت؟  فعالیت های من از کلاس 7 مدرسه آغاز شد. تلاش زیادی کردم تا راهی برای جلوگیری از تبعیضات انجام دهم. زمانی که در دانشگاه کابل دانشجو بودم، کودتا شد و در راه مبارزه در این راه افراد زیادی از خانواده ام جان خود را از دست دادند. برایم جالب بود یکی از هم کلاسی هایم را ماه گذشته بعد از 33 سال در «آلمان» دیدم که به من گفت: یادت است روزی که امتحان «داخله» داشتیم، صبح زمانی که هر دوی ما از خانه خارج شدیم تا به دانشگاه برویم، سربازان روس و تانک های آنان در خیابان هایی که نزدیکی خانه ما در چهارراه «دهبوری» در غرب کابل، گشت و گذار می کردند، را دیدیم. چه چیزی به شما انگیزه می داد تا در زمان جنگ، دست به فعالیت های حقوق بشری بزنید؟  من فکر می کنم که یگانه راه حل برای افغانستان، رفع تبعیض و اعاده برابری و دموکراسی در کشور است و هیچ کشوری به رفاه و ترقی دست نمی یابد مگر اینکه در آن ارزش های حقوق بشری تأمین باشد. از هر قوم و طائفه ای که باشیم با یکدیگر برابر هستیم. هیچ کس نسبت به دیگری برتری ندارد. اولین سفر شما به عنوان مهاجر به کدام کشور بود و چطور انجام شد؟  ما شب از جاغوری سفر کردیم و از راه هایی که روس ها آن را غیرقانونی می دانستند سفر را آغاز کردیم. چراغ «جیپ» را خاموش گذاشته بودیم، زیرا اگر چراغ روشن می بود و هواپیمای روسی ما را می دید، حتما به خودروی ما حمله می کرد. مکانی که به نام « تنگی چادر» مشهور است، دره ای بسیار سخت و صعب العبور است که این مسیر را با خودروی کهنه «جیپ» طی کردیم و تا رسیدن به پاکستان تقریباً 2 شبانه روز در راه بودیم.  زمان ورود به پاکستان، کدام شهر آن را برای زندگی برگزیدید و از چه زمانی دست به فعالیت های حقوق بشری زدید؟ در کشور پاکستان در شهر «کویته» زندگی می کردم و حدود یک سال بعد از اقامتم در آنجا، فعالیت های خود را آغاز کردم و در یک بیمارستان که مربوط به مهاجرین افغانستان بود به عنوان دکتر کار کردم و هفته ای دو روز هم در یکی از کمپ های مهاجرین فعالیت می کردم. در جریان کار وضعیت مردم را مشاهده می کردم که تا چه اندازه خراب و نابسامان بود و در کنار آن فعالیت های حقوق بشری را نیز انجام می دادم. زمانی که شما در پاکستان بوده اید، گفته می شود که تعدادی از مدرسه های پنهانی را در افغانستان احداث و حمایت مالی کرده بودید، آن هم در شرائطی که طالبان در کشور حضور داشت، در این مورد توضیحاتی بدهید. هنگامی که من در پاکستان بودم یک بیمارستان را در سال 1987 میلادی برای مهاجرین زن در کویته ایجاد کردم ولی احساس می کردم که در این کمپ ها نیاز به آموزش و پرورش داشتند، زیرا کودکانی که در کمپ ها بودند هیچگونه دسترسی به درس و آموزش نداشتند. به همین دلیل مدرسه ای را احداث کرده و بیمارستانی را نیز در سال 1988 در جاغوری بنیان گذاری کردم که تمام مواد ساختمانی آن را از پاکستان به جاغوری آوردم. اکنون هم این بیمارستان یکی از بهترین بیمارستان ها در جاغوری است و حتی بیمارستان هایی که وزارت بهداشت احداث کرده نیز با بیمارستان من برابری نمی کند. با وجودیکه تعدادی از وسائل آن کهنه شده اما تلاش می کنم تا آن را دوباره احیا کرده و شرایط حضور بیمار ان ولایت های همجوار و فرمانداری های ولایت غزنی نیز به این بیمارستان فراهم شود. در سال 1990 احداث مدارس را در افغانستان آغاز کردم که آغاز آن نیز از جاغوری بود. در سال های حکومت مجاهدین در افغانستان، شروع به ساختن درمانگاه در ولایت کابل کردم و بیمارستان بهسود که قسمتی از تعمیر آن در زمان دولت «داود خان» انجام شده بود را شروع کردیم. زمانی که تعمیر آن تکمیل شد، طالبان دست به محاصره هزاره جات زد.، تمام وسائل این بیمارستان را نیز شبانه از هزاره جات حمل و سپس از غزنی به بهسود انتقال دادیم. با مشکلات زیادی توانستیم وسائل مورد نیاز بیمارستان بهسود را تکمیل کنیم که البته بعدها تعدادی از آنها مفقود شد. پس از آن بود که ساخت بیمارستان «یکاولنگ» را آغاز کردم. در ولایت کابل 3 مدرسه خانگی در منطقه « قلعه شهاده» مورد حمایت مالی من قرار گرفت زیرا ساختمان های این مدرسه اجاره بود که بعداً آنان را توسعه و در سال 2003 به دولت تقدیم کردیم. مدرسه های زیاد دیگری هم ساختم که در شهر های «یکاولنگ»، «شهرستان» و همچنین در«بهسود» مدرسه های «استقلال» و ده ها مدرسه دیگر است، اما تعمیر آنها بسیار ابتدایی بود زیرا بودجه کافی برای احداث آن را نداشتم. از کارهایی که کرده ام خوشحال هستم، سال گذشته یکی از شاگردانی که از مدرسه استقلال فرمانداری بهسود فارغ التحصیل شده بود و اکنون در «ژاپن» دیپلمات است را دیدم و به من گفت: زمانی که شاگرد بودم برای ما یک فرش پلاستیکی آوردند و گفتند «سیما سمر» کمک کرده است، تصور نمی کردم که سیما سمر افغانستانی باشد، فکر می کردم خارجی است، چون غیر از خارجی ها فرد دیگری کمک نمی کند. زمانی که در پاکستان بودید، مهم ترین فعالیت های حقوق بشری شما چه بود و هنگامی که از حامیان خارجی خواستار کمک می شدید، واکنش آنان در مقابل شما چگونه بود؟ گرفتن کمک از دیگران برای یک زن و برای قوم دیگر، کار آسانی نبود، به خصوص که زن ها در آن زمان خیلی مطرح نبود، حتی عکس العمل دفاتر ملل متحد در مقابل زنان هم متفاوت با مردان بود. آنان می گفتند آیا زنی در افغانستان وجود دارد؟ یا اینکه مگر زنان در افغانستان کار می کند؟ مخصوصاً کار های من که در بخش پزشکی و تعلیم و تربیت بود باعث شده بود که مسئولان سازمان ملل متحد و سازمان های بین المللی واکنش نشان دهند. آنها به من می گفتند: این کار شما فوری نیست و ما فقط به کار های فوری در افغانستان کمک می کنیم، کار های که تو می کنی توسعه ای است و برای این کارها ما پول نداریم. کار هایی که من می کردم جالب بود که برای مثال مدرسه ای را که در پاکستان برای مهاجرین ساخته بودم و 500 شاگرد در آن تحصیل می کردند را سالانه با هزار دلار اداره می کردم و به پیش می بردم. پس از سقوط طالبان و روی کار آمدن دولت مجاهدین و ورود شما به افغانستان، چه مشکلاتی را به عنوان معاون رئیس دولت و وزیر امور زنان متحمل شدید، در حالیکه مردسالاری در جامعه حکم فرما بود؟ هنگامی که من در پاکستان بودم از حقوق زنان دفاع می کردم. زمانیکه اعلام کردند که به عنوان معاون رئیس دولت تعیین شده ام خودم در افغانستان و آلمان نبودم و برای یک جایزه حقوق بشری به کانادا رفته بودم، اما نامم در فهرست تیم «روم» بود و زمانی که اعلام شد معاون رئیس دولت شده ام، برایم مشکل بود، اما متوجه شدم منی که آنقدر مبارزه کرده ام تا زنان در دولت حضور داشته باشد، اگر قبول نکنم می گویند که زنان نمی توانند کاری انجام دهند به همین دلیل قبول کردم و آمدم. در 2 ماه اول وزارت زنان هیچ کس به من دفتر رفت و آمد نمی کرد زیرا این وزارت خانه اصلاً دفتری نداشت. مکانی که اکنون در آن وزارت امور زنان است متعلق به وزارت کار و امور اجتماعی بود، اما پس از تلاش های فراوان توانستم وزارت کار را در کنار وزارت «پلان» ایجاد کنم. امکانات ما در آن زمان خیلی کم بود، زمانی که می خواستم 8 مارس را در این محل برگزار کنیم، سفارت آمریکا 9 هزار دلار به ما داد تا «سینما زینب» را که پر از خاک و خاشاک بود، پاک کنیم. در آن زمان به حدی وضع ما و وزارت زنان خراب بود که حتی یک «صندلی» برای نشستن سفیر آمریکا در وزارتخانه نداشتیم تا با او قرارداد امضا کنیم. بعد از 4 ماه که از وزارت زنان خارج شدم تمام وسائل و ضروریات وزارت تکمیل شده بود و تمام همکارانم میز و صندلی داشتند و اتاق ها نیز مفروش بود. دولت پول نداشت و رئیس جمهور به امارات سفر کرده بود، زمانی که برگشت مقدار زیادی کمک مالی از آنها دریافت کرده بود و 20 هزار دلار به وزارت زنان کمک کرد ولی من به کرزی گفتم که این مقدار کفاف ما را نمی دهد. به قول خود شما، وزارت و معاونت برای شما دیری نپایید، چه شد که شما نخواستید در انتخابات نخست ریاست جمهوری به عنوان معاون رئیس جمهور نامزد شوید یا پس از آن چرا مسئولیت یک وزارتخانه بر عهده نگرفتید؟ عدالت در کشور ما اجرا نمی شود، در برگزاری «لویه جرگه اضطراری» در کنار وزارت زنان، حامد کرزی مسئولیت تشکیل کمیسیون مستقل حقوق بشر را نیز به عهده من سپرد و در تاریخ 6 ژوئن اسناد را برای امضا برای رئیس جمهور بردم چون دهم ژوئن تاریخ برگزاری کمیسیون بود و 6 ژوئن باید کمیسیون مستقل حقوق بشر اعلام می شد. زمانی که رئیس جمهور اسناد را امضا کرد و کمیسیون اعلام رسمی شد، تعداد زیادی از رسانه ها با من مصاحبه کردند و من از عدالت سخن گفتم و اعلام کردم «هر کسی باید در برابر کاری که کرده پاسخگو باشد و کسی که از پاسخگویی می ترسد به این معنی است که وی کار اشتباهی را انجام داده است». روزنامه ها سخنانم را با اندکی تحریف نوشتند و این امر سبب شد تا تعداد زیادی ناراحت شدند. روزی که می خواستیم «لویه جرگه» را افتتاح کنیم روزنامه ها از قول من نوشتند که سیما سمر گفته است: «من به شریعت اعتقادی ندارم» در حالی که من گفته بودم «به شریعت طالبان اعتقادی ندارم». برخی مخالفان من تعداد زیادی از این روزنامه و اظهارات منتسب به من مرا به نمایندگان لویه جرگه داده بودند، تا من نتوانم رای لویه جرگه را بدست آورم. زمانی که برای افتتاح لویه جرگه رفتیم مردم اخبار را دیده اما عکس العمل خاصی نشان نداده بودند. برای اینکه بدانم مردم سنتی افغانستان، مرا چه قدر می خواهند، نامزد معاونت لویه جرگه شدم و در میان 28 نامزد که فرماندهان بزرگی بودند، بیشترین رأی را توانستم بدست آورم. 200 زن نیز در لویی جرگه بودند که چند نفر از آنان نیز نامزد بودند 5 نفر نیز از بین 200 هزاره و شیعه نامزد بودند که من 410 رأی که بالاترین رای بود را از آن خود کردم و برایم جالب بود که بیشترین رأی دهندگانم از قوم «پشتون» بودند. یکی از مو سفیدان پشتون که از قوم «زدران» بود، هنگام صرف غذا دستم را گرفت و گفت: «شما سیما سمر هستید؟» من گفتم بله، گفت: «بیا تا تو را به مردم نشان دهم، ما به تو رأی می دهیم» گفتم: «در کاغذ عکس من نیست» گفت: «ما بی سواد هستیم، تو نام خود را بنویس». زمانی که کارم را آغاز کردم، 10 نفر پشت بلندگو قرار گرفته و فریاد می زدند «سیما سمر کافر است»، اما من هیچ عکس العملی نشان ندادم، در 8 روزی که لویه جرگه جریان داشت هر روز 3 یا 4 نفر در پشت بلندگو قرار می گرفتند و بر ضد من شعار می دادند. فردای روزی که من برنده انتخابات شدم، همین افرادی که بر علیه من تبلیغ می کردند، نوشته بودند: «سیما سمر؛ سلمان رشدی افغانستان» و چون رادیو و تلویزیون در اختیار آنها بود تمام روز علیه من برنامه داشتند. چه چیزی سبب شد که مسئولیت ریاست کمیسیون حقوق بشر را به عهده بگیرید؟ بعد از وزارت زنان من مسئولیت داشتم تا کار های کمیسیون را همراه با دفتر سازمان ملل متحد پیش برده و برای ایجاد آن کار کنم. یکی از روز ها می خواستم در کابینه حرف بزنم اما کرزی اجازه سخنرانی نداد. چند روز بعد رئیس جمهور مرا خواست و به من گفت: «کمیسیون حقوق بشر را قبول کن ولی بعد از آن دوباره وزیر شو» اما من گفتم که دیگر وزارت را قبول نخواهم کرد.  با وجود پایگاه مستحکم شما در جامعه، چه سبب شده است که شما نامزد ریاست جمهوری نشوید؟  با وجودی که در انتخابات افغانستان یک فهرست 50 نفری از نامزدهای ریاست جمهوری تشکیل می شود، اما مسئولیت مدیریت افغانستان کار بسیار بزرگی است. بعضی نامزدها به دلیل شهرت خود را نامزد می کنند، اما ریاست جمهوری در کشوری چون افغانستان مسئولیت بسیار بزرگی به حساب می آید. از طرف دیگر کاندید ریاست جمهوری شدن نیاز به هزینه های هنگفت است که از عهده ام خارج است زیرا من تمام دارایی خود را صرف احداث مدرسه و بیمارستان کرده و برای کاندیدا شدن پولی در بساط نداشتم. دارایی شما هم اکنون چه مقدار است؟ نمی دانم! خانه دارم، زمین دارم که البته این زمین متعلق به پسرم است و خانه بزرگی در کابل دارم که در اوایل نظام به قیمت 800 هزار افغانی خریداری کرده ام. در زمان ورود شما به افغانستان، وضعیت حقوق بشر با توجه به کشور های خارجی چند درصد رعایت می شد و هم اکنون چند درصد رعایت می شود؟  در روز های اول نظام به هیچ وجه رعایت نمی شد زیرا اوضاع بسیار خراب بود، اما با گذشت زمان وضعیت حقوق بشر در افغانستان بهبود خوبی پیدا کرده است. برای مثال دسترسی به آموزش و پرورش بسیار خوب شده زیرا حداقل 8 میلیون دختر و پسر در حال حاضر به مدرسه و دانشگاه می روند ولی از کیفیت درسی این مدرسه ها و دانشگاه ها راضی نیستم.  دسترسی به بهداشت بهبود یافته در حالی که زمان ورودم به افغانستان 9 درصد مردم به خدمات بهداشتی دسترسی داشتند، اما هم اکنون حداقل 58 درصد مردم به خدمات بهداشتی دسترسی دارند و البته میزان شکنجه ها در زندان ها نیز کاهش یافته است.  در 15 سال گذشته، چند مورد خشونت بزرگ در کمیسیون به ثبت رسیده و جایگاهی که برای زنان و کودکان تا سال 2015 تصور می کردید، محقق شد؟  حداقل سالانه 12 الی 15 درصد خشونت های جدی صورت می گیرد. البته خشونت ها به انواع مختلف انجام شده و به همین دلیل خشونت ها درجه بندی دارند.  برخی مردم شکایت دارند که کمیسیون حقوق بشر با شکایت زنان از شوهران خود، به صورت فوری مشورت طلاق می دهد، موضوع از چه قرار است؟ طلاق را کمیسیون صادر می کند نه دادگاه اما ما هیچگاه تلاش نمی کنیم تا مناسبات خانوادگی به هم بخورد، البته این موضوع به این معنی نیست که خانمی که نخواهد با همسرش زندگی کند، به اجبار آن را مجبور به زندگی کنیم، زیرا این قضیه حتماً به ریش سفیدان و خانواده ارتباط مستقیمی دارد.  با روی کار آمدن دولت وحدت ملی، وضعیت حقوق بشری به کدام سمت در حرکت است، آیا نقض حقوق بشر کاهش یافته است؟  بعد از ایجاد دولت وحدت ملی و خروج نظامیان خارجی از کشور وضعیت امنیتی خراب شد البته به همان تناسب تخطی های حقوق بشری نیز بالا رفته که برای مثال می توانیم به افزایش گروگان گیری اشاره کنیم.  بیشترین ضربه به پیکر حقوق بشر و کرامت انسانی را چه چیزی می زند، ناامنی یا فقر اقتصادی؟ هر 2 مورد، زیرا فقر اقتصادی سبب ناامنی و ناامنی هم فقر اقتصادی به بار می آورد، این 2 مورد با هم وابسته اند، زیرا اگر مردم کار داشته و امیدی به آینده داشته باشند، خودکشی نمی کنند و برای رسیدن به آذوقه نیز اسلحه به دست نمی گیرند. برنامه های شما برای تأمین حقوق بشر در افغانستان چیست؛ چه زمانی کرامت انسانی در افغانستان همانند سایر کشور ها رعایت خواهد شد؟  این گفته شما زمانی برآورده می شود که شهروندان کشور اعتقاد راسخی پیدا کنند که جنگ شیوه صحیح مبارزه نیست، یعنی در جنگ هیچ کسی برنده نمی شود و هر کسی که در جنگ ادعای برنده بودن را داشته باشد حتما اشتباه کرده است. در زمان ما و با تلاش های افغانستانی ها، روس ها بیرون رانده شدند ولی خسارت زیادی به کشور وارد شد زیرا افغانستان 70 سال از توسعه عقب ماند. برنامه های ما مطابق قانون حمایت و دفاع از حقوق بشر است و مهم ترین تلاش ما حاکمیت قانون است، زیرا اگر قانون در افغانستان حاکم شود بخش عمده ای از مشکلات کشور را از بین می رود.  با زندگی پر فراز و فرود که داشته اید، شیرین ترین خاطرات شما از زندگی چیست؟ هر زمانی که شرایط یک بیماری وخیم بود تلاش می کردم تا از مرگ نجاتش دهم، اینها خاطرات شیرین زندگیم است. اکنون که به هر جایی می روم دختران و پسران جوان نزدم می آیند و می گویند که ما به دست تو به دنیا آمده ایم و این موضوع برایم خوشحال کننده است. تلخ ترین خاطرات شما چیست؟ زمانی که شوهرم در زندان «پلچرخی» در حبس بود و من روزها را پشت در زندان سپری می کردم تلخ ترین خاطره زندگیم است. من در آن موقع دانشجو بودم و روزهای جمعه پشت در «پلچرخی» تا شب منتظر می ماندم اما هیچ خبری نمی شد و از طرف دیگر وضعیت اقتصادیم نیز خوب نبود چون دانشجو بودم لحظاتی بسیار دردآوری بود.  لحظات به یاد ماندنی شما که هیچگاه فراموش نخواهید کرد، کدام لحظات بود؟ یکی از لحظاتی که هیچ گاه فراموشم نمی شود، لویه جرگه اضطراری بود که با من تماس گرفتند که تو بالاترین رأی را کسب کرده ای و من متعجب شدم که یعنی چه؟ این لحظه هیچ وقت یادم نمی رود.  در زندگی چند جایزه ملی و بین المللی گرفته اید و کدام را بیشتر دوست دارید؟ شاید بیشتر از 25 جایزه گرفته باشم و شیرین ترین جایزه برایم اولین جایزه ای است که در «فیلیپین» به نام رهبری اجتماعی گرفته بودم است. در سال 1994 به فلیپین رفتم؛ انها در هر سال تنها به 5 نفر جایزه می دهند، هر شرکت کننده ای که آنجا بود با کارمندان سفارت خانه های خود در مراسم حضور داشتند، اما من تنها کسی بودم که هیچ کسی همراهم نبود و زمانی که من در آنجا حرف می زدم اکثریت شرکت کنندگان نمی دانستند که افغانستان کجا این جهان واقع است. زمانی که از این مجلس خارج شدم در بین شرکت کنندگان یک افغانستانی با خانم خود که در بانک آسیایی کار می کرد، جلو آمد و خود را معرفی کرد و من به گریه افتادم، زیرا خیلی احساس تنهایی می کردم، آنان مرا یک شب مهمان کردند، این جایزه ای بود که خیلی دوستش دارم. روزی 2 خانم برای بررسی کارهایم آمدند و گفتند: «ما آمده ایم تا بعضی از خانم ها را برای کنفرانس «پکن» پیدا کنیم» اما نگفته بودند که ما برای بررسی کارهای تو آمده ایم، من آن زمان در بیمارستان کار می کردم و آنان آمدند و نظرات مرا در مورد کنفرانس «پکن» پرسیدند و خانه ام نیز آمدند و نشسته بودند آن هم در زمانی که من یک سفر به اروپا داشتم چون هوا سرد بود و من لباس هایم را شسته بودم، اما خشک نشده بود. آنها نشسته بودند و من توسط «اتو» لباسهایم را خشک می کردم و هم با آنان صحبت می کردم، در آن زمان که دولت مجاهدین بود هیچ کسی حق نداشت در این کنفرانس به عنوان افغانستانی شرکت کند، در همان حال از فیلیپین با من تماس گرفتند که تو برنده جایزه شده ای؛ گفتم که من نمی دانستم که من هم کاندید هستم و بعداً یکی از همان زنانی که برای بررسی آمده بودند گفت ما برای بررسی کار تو آمده بودیم.  در سال 2009 شما نامزد جایزه صلح «نوبل» بودید، اما آن جایزه به رقیب شما «اوباما» داده شد؛ آیا عادلانه بود که وی این جایزه را کسب کند؟  تمام کار هایی را که کرده بودند مطابق با معیار های جایزه صلح نوبل نبود، زیرا اوباما زمانی نامزد شده بود که کمتر از یک ماه ریاست جمهور آمریکا شده بود. در مورد جایزه نوبل بحث های فراوانی وجود دارد چرا که به ابزار سیاسی تبدیل شده و شاید یکی از دلایل دادن جایزه به اوباما این بود که وی را تشویق به برقراری صلح کنند ولی این گونه عمل نکرد نوبل سیاسی عمل کرد و به اوباما جایزه داد در حالی که وی هواپیمای جنگی به کشورهای دیگر می فرستد و سرزمین های مختلف را بمباران می کند و تعداد زیادی از مردم جهان را می کشد. اینها موضوعاتی است که همه دنیا آنرا می دانند. با کار های که تاکنون برای انسان ها و بشر انجام داده اید، آیا نزد وجدان خود راضی هستید یا فکر می کنید کاش از این بیشتر انجام می دادید؟ بله راضی هستم. با توجه به اینکه شرائط بسیار سختی داشتم نزد وجدان خود راضی هستم چون تا حد توانم کار کرده ام. سخن آخر و پیام شما؟ پیام من برای نسل جوان این است که ما باید از خشونت پرهیز کنیم، یگانه ارزش و اصولی که ما را از بدبختی ها نجات می دهد، احترام به ارزش های حقوق بشر و ارزش های انسانی است. انتهای پیام/ 930610


چهارشنبه ، ۹دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهرخانه]
[مشاهده در: www.mehrkhane.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن