واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: «جان باختن حین انجام وظیفه» یعنی ماجرایی که برای سربازان زیادی رخ داده و برایمان آشناست. داستانی که در برخی مشاغل دیگر هم تکرار می شود اما کمتر درباره آن می شنویم؛ برای آتش نشانانی که خطر می کنند تا از خطر برهانند، برای خلبانانی که تمام تلاششان را به کار می گیرند تا نقص فنی هواپیما را جبران کنند و برای امثال سیدمحمد رضایی.نامی که در عنوان مطلب آمده را شنیده اید؟ امیدواریم که این نام به گوشتان آشنا باشد اما اگر آن را نشنده اید، بد نیست سطرهای زیر را بخوانید و به این سوال بیاندیشید که کجای کارمان اشکال دارد؟ به گزارش «تابناک»، «جان باختن حین انجام وظیفه» یعنی ماجرایی که برای سربازان زیادی رخ داده و برایمان آشناست. داستانی که در برخی مشاغل دیگر هم تکرار می شود اما کمتر درباره آن می شنویم؛ برای کارگرانی که در خطوط انتقال نیرو یا در عمق معادن جان می بازند، برای آتش نشانانی که خطر می کنند تا از خطر برهانند، برای خلبانانی که تمام تلاششان را به کار می گیرند تا نقص فنی هواپیما را جبران کنند و برای آنهایی که نام و حرفه شان به گونه ای با فداکاری گره خورده که یادمان می رود مراقبشان باشیم. درباره حرفه پرستاری صحبت می کنیم. حرفه ای که مادران همه مان، شاغلان بی مواجبِ آن هستند و چه بسا بزرگی جایگاه آن در ذهنمان از همین جا نشات گرفته است. آنقدر که نمی شود از پرستاری یاد کنیم و یاد مادرانمان نیافتیم و نقش فداکارانه ایشان در کسوت پرستار یادمان نیاید. البته این نگاه تنها بخشی از اتفاقی است که در پیشه «پرستاری» رخ می دهد که پرستاری در دنیای امروز به شغلی تخصصی تبدیل شده که در آن جز فداکاری، مولفه های فراوان دیگری هم نقش ایفا می کنند. از جمله آشنایی کامل اهالی این حرفه با مسائل بهداشتی که تضمین کننده سلامتی ایشان به حساب می آید و البته رعایت آن نیازمند فراهم بودن پیش فرض هایی ست. با این توضیحات زمان آن رسیده که ماجرایی را بازخوانی کنیم که در روزهای اخیر رخ داده و تلخی پایانش را نمی شود ندید؛ جان باختن پرستار نیشابوری بر اثر بیماری مرگبار این روزها، یعنی آنفلوانزا. داستانی که اگر بدانیم با ابتلای پرستار به این بیماری حین احیای یک بیمار مبتلا آنفلوانزا آغاز شده، به شدت تراژیک و غم انگیز به نظر می رسد و « سید محمد رضایی ثانی» را به نامی فرامش نشدنی تبدیل می کند. آن گونه که محمد میرزابیگی، معاون پرستاری وزیر بهداشت درباره جان باختن سیدمحمد می گوید، این پرستار نیشابوری در بیمارستان 22 بهمن این شهر در حین عملیات احیا برای بیمار مبتلا به آنفلوانزای H1N1، خود درگیر این بیماری می شود و در همان بیمارستان محل خدمتش، تحت درمان قرار می گیرد، اما درمان وی موثر واقع نمی شود. معاون وزیر می افزاید: ساعت 14:30 روز شنبه این بیمار جهت ادامه درمان به بیمارستان قائم مشهد منتقل می شود و پس از انجام سایر اقدامات درمانی در این بیمارستان متاسفانه در ساعت شش بعد از ظهر فوت می کند و پیکرش به نیشابور منتقل می شود. پس از این رویداد که موجب تاثر بسیاری می شود، وزیر بهداشت پیام تسلیت صادر می کند و سازمان نظام پرستاری هم تصمیم به اعزام تیم ویژه به نیشابور جهت بررسی ماجرا می گیرد و همزمان پرستاران تصمیم می گیرند با الصاق روبان مشکی به روپوش هایشان، یاد همکارشان را گرامی بدارند اما کسی از خود نمی پرسد که آیا این وضع طبیعی است یا خیر؟ گویی برایمان عادی است که شاهد فداکاری یک پرستار باشیم؛ آنقدر که فداکاری بزرگ سید محمد در احیای بیمار مبتلا به آنفلوانزای مرگبار هم برایمان عادی جلوه می کند وگرنه کیست که نداند اگر قرار به ابتلای پرستار به بیماری های مختلف باشد، کسی به حضور در این پیشه رغبت نشان نخواهد داد. با این رویکرد، پی خواهیم برد که فوت پرستار نیشابوری نمی تواند اتفاقی عادی باشد اما آیا به قدر فداکاری صورت گرفته به این ماجرا پرداختیم؟ اینجاست که می بایست به پرسش ابتدای متن بازگردیم و از خودمان بپرسیم براستی چرا درباره داستان فداکاری سید محمد رضایی ثانی اینقدر کم شنیدیم و دانستیم؟!
چهارشنبه ، ۹دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هدانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]