واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
پرسپولیس خانه من است و دوست دارم به آن برگردم؛
حرف های مرد پرسپولیسی که لب و دهانش را دوخت؛ دنبال چلوکباب باشگاه نبودم
پیشکسوت باشگاه پرسپولیس گفت: «هجده سال است که کسی صدایم را نمیشنود آرزو دارم فساد فوتبال و پدرخواندهها از بین برود.»
به گزارش سرویس ورزشی جام نیـوز، منوچهر شفقتیان بازیکن سابق پرسپولیس و تیمملی فوتبال کشورمان که در سال 1366 به عنوان بهترین دفاع چپ ایران شناخته شد، یازده مقام قهرمانی در کارنامه دارد که شش تای آنها سهم پرسپولیس است. شفقتیان که به قول خودش حدود هجده سال است میرود و میآید، هنوز نتوانسته حتی به پیراهنی که در باشگاه پرسپولیس و تیمملی داشته، برسد. هفت روز پیش آستانه صبر شفقتیان به پایان رسید و همانجا بود که منوچهرخان تصمیم گرفت تا با نخ و سوزن خیاطی، لب و دهانش را بدوزد. هر چند که امروز منوچهرخان به سختی صحبت میکند اما گوشهای او به خوبی میشنوند و چشمهایش بهتر از همیشه میبینند. بدون شک اگر اتفاق قابلتوجهی روی دهد، آنوقت میتوان بخیههای لب و دهان عمومنوچهر را کشید. اظهارات خواندنی شفقتیان را در ادامه بخوانید: * میدانیم که صحبت کردن برای شما آسان نیست اما حتما مردم میخواهند بدانند که دلیل این کار شما چیست. - من دوست نداشتم در مورد این موضوع صحبت کنم اما حضور شما در منزل من باعث شد تا حسابی غافلگیر شوم. یک باند کثیف مافیا که از پدرخواندهها و نوچههایشان تشکیل شده، سالهای سال میکوشند تا پیشکسوتها را به داخل انباری بیندازند. من هیچوقت چیز زیادی نخواستم. در چند نوبتی که توانستم با آقایان مسئول صحبت کنم، فقط از آنها خواستم تا حداقل تهمانده سفرههایشان را به پیشکسوتها و آنهایی که مشکل دارند، بدهند. من خیلی جاها رفتم و با خیلیها صحبت کردم. من آدم بیشخصیتی نیستم و هیچوقت دوست نداشتم چنین کاری انجام دهم اما بعضیها شخصیت مرا ترور کردند. من یازده نامه برای وزیر نامه نوشتم و بارها به دفتر ایشان رفتم. آنقدر به باشگاه پرسپولیس رفتم که دیگر مرا به پارکینگ میفرستاند و آخرش هم میگفتند که آقای طاهری از آن در باشگاه را ترک کرده. در باشگاه پرسپولیس که باشگاه من محسوب میشود، هیچکس ما را تحویل نمیگرفت و حتی یک چای تلخ هم جلوی ما نگذاشتند. * شما در مورد چلوکباب فوتبال صحبت میکنید... فکر میکنید این سهمی که از آن میگویید به چه کسانی باید برسد؟ - خدا کند که چلوکباب فوتبال را امثال علی داییها و علی پروینها بخورند نه پدرخواندهها. همه جا میگویند پیشکسوتها و آنهایی که زحمت کشیدهاند، وارثان باشگاهشان هستند ولی ما را حتی به باشگاه پرسپولیس هم راه نمیدهند و هیچ جایگاهی نداریم. میگویند در آلمان برای علی دایی صندلی گذاشتهاند تا هر وقت به استادیوم رفت بتواند بازیهای تیم سابقش را ببیبند اما در استادیوم آزادی وقتی عابدزاده پایش را دراز میکند، یقه او را میگیرند و کار به کتککاری میکشد. هیچکس نمیگوید که استخوانهای پای عابدزاده در همین استادیوم و برای تیمملی این مملکت خرد شده است. یقیه عابدزادهای را میگیرند که هجده جای استخوان پایش خرد شده و سالها تمام این استادیوم را نیمخیز کرده است. * خواسته شما چیست؟ - من خواسته زیادی ندارم... من فقط دوست دارم به خانهام برگردم. پرسپولیس خانه من است و فکر میکنم آنقدر برای این تیم زحمت کشیدهام که سهم کوچکی در آن داشته باشم. در روزهایی که من در پارکینگ باشگاه پرسپولیس مینشستم و سه، چهار ساعت معطل میشدم تا آقایان را ببینم، باکسهای چلوکباب و جوجهکباب را بالا میبردند و یک تکه نان دست ما نمیدادند. جالب اینکه بعد از تمام این معطلیها میگفتند طاهری از آن یکی در باشگاه را ترک کرده است. من دنبال چلوکباب باشگاه پرسپولیس نبودم اما حداقل این انتظار را داشتم تا یک احترامی به من بگذارند. * در صحبتهایی که با مسئولان وزارت و یا باشگاه پرسپولیس داشتید، بزرگترین خواستهتان چه بود؟ شک نکنید که خیلیها دلیل این کار شما را داشتن خواستههای عجیب و غریب میدانند. - من هیچ خواسته عجیب و غریبی نداشتم. من پانزده، شانزده سال به طور مستمر برای فوتبال ایران زحمت کشیدم. از تیمملی نوجوانان گرفته تا تیمملی بزرگسالان بازی کردم. در باشگاههای پاس، راهآهن و پرسپولیس توپ زدم. من فقط دوست داشتم کار کنم. کار من فوتبال است و دلم میخواست خدمتی به جوانهای مملکت خودم کرده باشم. دوست ندارم اسم ببرم اما همین الان هفتاد درصد کسانی که در فوتبال هستند و سمت دارند، شاید ده درصد سوابق مرا هم نداشته باشند. میدانم حالا که این اتفاقها افتاده، راجع به من حرف و حدیثهای زیادی درست میشود اما آنهایی که منوچهر شفقتیان را میشناسند، میدانند که من حتی یک بار هم پایم به کمیته انضباطی باز نشده و با اینکه مدافع بودهام، کارت زرد نگرفتم و بیاخلاقی نکردم. شما هیچ فوروارد و یا بازیکنی که همدوره من بوده را نمیتوانید پیدا کنید که از من بیاخلاقی دیده باشد و یا حرف نامربوط شنیده باشد. در چهار رده سنی برای تیمملی بازی کردهام و این را به هر کسی بگویید، حتما میگوید که من یک استعداد و پتانسیلی داشتم. همیشه فکر میکردم وقتی فوتبالم تمام شود، با این پشتوانه میتوانم یک کار خوب فوتبالی را انجام دهم و به جوانهای مملکتم خدمت کنم اما وقتی چنین اتفاقی نمیافتد و هیچکس صدای آدم را نمیشنود، مجبور میشوی تا همه چیز را درون خودت بریزی... همه چیز را به خانه ببری و یکدفعه با سوزن و نخ دهانت را بدوزی تا دیگر کسی صدایت را نشنود! تا دیگر نگویند شفقتیان قُر میزند و صدایی از دهانش خارج میشود. من هیچوقت از کسی کمک مالی نخواستم و همیشه خواستهام که مرا بازی بگیرند. من هیچوقت نگفتم که میخواهم کمک برانکو یا کیروش شوم اما حتی اگر همین را هم بگویم، از خیلیها قویتر و بهتر هستم. * با توجه به اینکه میگویید شما بهتر از آنها هستید، پس چرا هیچوقت از منوچهر شفقتیان استفاده نشد؟ - به دلیل اینکه تصمیمگیریهای فوتبالی دست مافیا است. همان گروه مافیایی هستند که برای بقیه تصمیم میگیرند. * این مافیا که میگویید چه کسانی هستند؟ - من نمیتوانم از آنها اسم ببرم... نمیتوانم بگویم آنها چه کسانی هستند. فقط میتوانم بگویم که جابهجایی و نقل و انتقالات مربی و بازیکنان دست اینهاست. به همین راحتی تیم و بازیکن میچینند و یک مربی بالای سرشان میگذارند. شما مصاحبه دکتر دادگان را هم که ببینید همین حرفها را زد و همین اعتقاد را داشت. کسانی روی کار هستند که اینکاره نیستند و تخصصشان فوتبال نیست. شاید باورتان نشود؛ یک فوتبالیست خیلی خوب مملکت ما که در استقلال هم بازی میکرد، این روزها به عنوان آژانس و پیک کار میکند. دلم نمیخواهد اسمش را بیاورم چون شاید راضی نباشد. اما چطور میشود در مملکتی که هزار و پانصد تیم فوتبال وجود دارد، بازیکن سابق استقلال مسافرکشی کند و این بلا سر من بیاید. * اگر اعتراض امروز شما با همان رفتارهای قبلی که دیده بودید روبهرو شود، آنوقت چهکار میکنید؟ شاید باز هم کسی جواب شما را ندهد. - هفت روز است که نه آب خوردهام و نه غذا. فقط یک سرم به من وصل کردهاند که آن هم با اصرار پسرم بود. اگر تا الان دوام آوردهام فقط به خاطر بیست سال ورزش بود. بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ در حال حاضر دچار خونریزی شدهام و تا وقتی که کلیههایم از کار بیفتد هم همین راه را میروم. حتی اگر خبر بدهند که منوچهر در بیمارستان مرد هم همین مسیر را میروم. از کاری که کردهام کوتاه نمیآیم چون اگر چیزی غیر از این انجام بدهم میگویند منوچهر اشتباه میکرد و بالاخره کوتاه آمد. به عنوان بازیکن ملی میتوانم این مملکت را ترک کنم و بروم اما توی انقلاب و بمباران این مملکت ماندم تا زیر پرچم کشورم باشم. بحث من بحث فساد فوتبال است؛ فسادی که بوی گندش همه جا را برداشته است. آنقدر میجنگم تا این فساد ریشهکن شود. * واقعا توقع دارید در عرض این چند روز، فسادی که بوی گندش همه جا را برداشته، ریشهکن شود؟ - من کار خودم را میکنم... اعتراض میکنم تا بالاخره حرفم ثابت شود. شاید اولین نفری باشم که لبم را دوختهام اما آخرین نفری نیستم که این اعتراض را انجام میدهد. بلایی سر فوتبال آوردهاند که حتی مردم هم دیگر به استادیوم نمیروند. زمانی که ما بازی میکردیم، برای بازیهای معمولی پنجاه، شصت هزار نفر به استادیوم میآمدند ولی چند روز پیش برای بازی صبا – ملوان دویست نفر به استادیوم رفتند. این یعنی اینکه حتی تماشاچی هم میفهمد چه خبر است و به استادیوم نمیرود. البته اینها آنقدر پررو، بیحیا و بیحرمت هستند که حتی اگر من بمیرم هم حرفی نمیزنند. فقط این را میدانم که بچههای رسانهای و روزنامههایی مثل شما اینها را مینویسند و به گوش مردم میرسانند. به هر حال هر کسی با فسادی که وجود دارد، به نحوی مبارزه میکند. من هم یکی از همان مبارزها. حضرت امام (ره) در مصاحبهشان گفتند که مملکت را دست نامحرمان و نااهلان نسپارید. اما الان ورزش ما اینطوری شده و دلم نمیخواهد این اتفاق برای فوتبال بیفتد. * ماجرای نخ و سوزن خیاطی که به جیبتان کوک زدید چیست؟ - این یک یادگاری است... این همان نخ و سوزنی است که به وسیله آن لب و دهانم را هشت بار سوراخ کردم و دوختم... مهم نیست... دلم نمیخواست حرف بزنم ولی به احترام شما، مجید نائینی و عارف لرستانی بود که صحبت کردم. هجده سال است که میروم و میآیم؛ به وزارت ورزش، باشگاه پرسپولیس، کمیته المپیک و حتی باشگاه استقلال رفتهام و هر بار به در بسته خوردهام. بارها حرف زدهام، خواهش کردم و حتی روزی بوده که التماس کردهام اما هر بار مرا سنگ روی یخ کردند و سنگقلاب شدم. من این مسیر را میروم و تا آخر پای حرفم میایستم. روزنامه گل 109
۰۶/۱۰/۱۳۹۴ - ۱۱:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]