تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز كليد همه خوبی هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827741137




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انفالیسم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: kambiz198421st April 2011, 10:22 AMانفالیسم(1) «انفال»،مجموعه عمليات كشتار فيزيكي مردم كردستان به صورت دسته جمعي، شيميايي باران، ويراني بخشهاي وسيعي از سرزمين كردستان وجابجايي قومي با هدف نابودي ساختارهاي قومي-ملي، طراحي واجراي سياستهاي تعريب، تخريب روستاها، مكانهاي تاريخي و آثار باستاني با هدف نابودي فرهنگ ملي، نابودي زيربناهاي اقتصادي با اجراي سياست زمين سوخته، بازداشت جمعي كردها و انتقال آنها به اردوگاه كار اجباري و.. . بود كه در يك دوره‏ي زماني فعال يكصد روزه از سال 1988، توسط رژيم وقت حاكم بر عراق انجام شد و به كشتار 182000 انسان بي گناه و آواره گي بيش از نيم ميليون شهروند كرد از سامان خويش انجاميد. بي گمان، تحليل اين رويداد بدون توجه به بستره هاي تاريخي پديدآورنده‏ي كشورعراق وبررسي بنيادهاي رواني ظهور انديشه راديکاليسم عربی، ساخت رژيم بعث و بنيان هاي و مشروعيت بخش به"كشتارجمعي"درقالب"خشونت سازمان يافته دولتي"، نارسا خواهد بود. ابتدا به بررسي خشونت، ترور، تروريسم، تروريسم دولتي، تروريسم مقدس، بعثيسم، تروريسم دولتي عراق، تروريسم مقدس عراق، شناسنامه‏ي انفال، انفاليسم، ريشه هاي رواني انفاليسم و در نهايت، تعريف آن به عنوان مدلي تركيبي از تروريسم دولتي و تروريسم مقدس، همچنين، دورنماي تكرار پذير آن به عنوان نتيجه‏ي عملي "توتاليتاريانيسم" مي پردازم. خشونت خشونت هر شكلي از انگيزش خود است كه انديشه ها و تمايلات اوليه ديگري را ناديده مي‏گيرد. واژگان كليدي اين تعريف، «انگيزش»، «خود»و«ديگري» هستند كه ناگزير از ارائه‏ي تعريف و تعيين چارچوبي براي آنها هستيم: «انگيزه» عاملي است كه فرد يا گروه يا جامعه اي را به عمل وامي دارد. آن، در مورد هر سبب و علت رواني به كار مي‏رود كه يك عمل ارادي را به وجود مي‏آورد و به ايجاد آن مي‏گرايد يا در مورد هر حالت ذهني به كار مي‏رود كه عناصر رواني آن بر عناصر انفعالي غلبه داشته باشد. «انگيزش» رابطه فعل با علل انگيزاننده است، از اين رو پيش از فعل صورت مي‏گيرد و مي‏توان آن را تحريك و تشويق ناميد. «خود»جوهر حقيقي ثابتي است كه اعراض تشكيل دهنده خود آگاهي واقعي بر آن حمل مي‏شوند. «ديگري» نقطه‏ي ماقبل خود است. خشونت را مي‏توان به دو صورت تقسيم بندي نمود: 1-خشونت عام و خشونت خاص 2-خشونت مشروع و نامشروع خشونت عام: در مقابل استدلال تفاهم و توافق قرار مي‏گيرد و مبنايي براي توجيه ضرورت «قانون» و «قانون گذاري» است. خشونت خاص: كاربرد آشكار و محسوس زور براي به انقياد درآوردن اراده‏ي ديگران است. ويژگيهاي خشونت خاص عبارتند از: 1-اصرارورزيدن كارگزاران بر اعمال زور 2-محدوديت يانفي اراده‏ي ديگري 3-ابا نداشتن «خود»از اعمال خشونت عليه ديگري 4-آموختن به «ديگري» ازطريق مجازات وتنبيه بااين هدف كه ازحوزه هاي اثباتي وهنجاري تعريف شده‏ي «خود»عدول نكند. خشونت در تقسيم بندي ديگر خود به خشونت مشروع و خشونت نامشروع تقسيم مي‏شود. خشونت مشروع در مورد كساني اعمال مي‏شود كه: 1-روال سازمان اجتماعي را بر هم مي‏زنند. 2-هنجارها و ارزش هاي متعارف را به چالش خوانده كج رفتاري مي‏كنند. ويژه گي خشونت مشروع، حذف افراد از گستره‏ي زندگي اجتماعي نيست، بلكه كاربرد آن بهينه سازي و مداوا است. در خشونت نامشروع، «خود»، غيريت «ديگري» را نمي‏پذيرد و تلاش مي‏كند به هر قيمت ممكن آن را در جهان انساني خويش وارد يا ادغام كند. راههاي خشونت نامشروع عبارتند از: 1-همسان سازي:انديشه، رفتار و عمل ديگري را با تحميل ارادهجزيي از وجود خود ساختن. 2-بديل سازي:ديگري را قابل تبديل به خود ساختن. 3-حذف:انكار كليت وجود ديگري يا نفي وجود مستقل ديگري توسط «خود»به صرف «ديگري» بودن. مهمترين ابزارهاي همسان سازي و بديل سازي عبارتند از: 1-محدوديت آفريني: صرف بودن ديگري همانگونه كه بايد باشد نه همانگونه كه هست. 2-ارزش آموزي: اراده‏ي «ديگري» تحت كنترل «خود» در مي‏آيد. در ادامه «ديگري» به ظاهر آزاد عمل مي‏كند، اما از آنجا كه اراده‏ي «ديگري» پيشاپيش توسط «خود» محدود شده است، مهر «ديگري» را بر پيشاني دارد. در همسان سازي و بديل سازي، «غيريت» ديگري نفي مي‏شود، اما در حذف، «وجود» ديگري توسط «خود» نفي مي‏شود. چرايي خشونت خشونت هيچگاه از بين نمي‏رود چون انسان محصول انديشه، شناخت و كنش است. انسان به دليل آنكه داراي ويژه گي هاي زير است: 1-ذهن او مانعي در برابر خود بر نمي‏تابد. 2-اراده اش براي فراتر رفتن از سرحدات خود غيرقابل نفي است. 3-«ديگري» در مقابل «خود» وجود خواهد داشت. از يكسو و از سوي ديگر «خود» به خاطر ويژه گي هاي: 1-هوشياري 2-كنكجاوي 3-استقلال 4-خواستها و اميال خود انگيخته 5-فعال بودن 6-ارتباط متقابل با جهان پيرامون 7-شوق زيستن 8-تلاش براي قلمروآفريني 9-ناهمگن بودن براي برگذشتن از «ديگري» تلاش مي‏كند و به همين خاطر است كه «انديشه» هيچگاه منكر وجود خشونت نيست، بلكه براي تعديل و به سامان نمودن آن، به تعريف صورتهايي از خشونت چون‌«خشونت مشروع» يا «خشونت عام» مبادرت مي‏ورزد. هنگامي كه از «نفي وجود ديگري» يا «انكار كليت ديگري» سخن به ميان مي‏آوريم، واژه‏ي «مرگ» به عنوان نتيجه‏ي نهايي اين شيوه‏ي انديشيدن، كاملاً برجسته مي‏شود. «مرگ» در تعريف مستقل خود، نابودي حيات چيزي است كه مي‏تواند زنده باشد اما در تعريفي كه مرگ را بعنوان تابعي از متغير خشونت مي‏شناساند، اوج و نهايت كاربرد خشونت «خود» عليه ديگري است. اما آيا مرگ پايان كار است؟ جداي از ديدگاه الهيون كه مرگ را آغازي بر يك پايان مي‏دانند و خردگرايان كه وجوب پديده‏ي مرگ را سبب تداوم حيات معرفي مي‏كنند، از ديدگاه «خشونت»، «مرگ ناكارآمدي «خود» در غلبه بر «ديگري» است». با اين ديدگاه مي‏توان مرگ را از دو جنبه‏ي «سلبي» و «ايجابي» مورد بررسي قرار داد: مرگ از ديدگاه سلبي: اگر چه هر كس مي‏تواند به وسيله‏ي مرگ، تماميت وجود ديگري را به بازي بگيرد، اما مرگ پايان استقلال و آزادگي انسان نيست. مرگ اگر چه شكستي را بر «ديگري» تحميل كرده اما بدان دليل كه نماد مقاومت خود را از ميان برده **** براي «خود» به بار نياورده است. مرگ از نگاه ايجابي : چون «ديگري» نفي ناشدني است، ماندگاري اوامري بديهي است. با مرگ، «ديگري» از بين مي‏رود، اما «ديگريتش» محو نمي‏شود، چون به موضوع شناخت تبديل مي‏گردد. در اين ديدگاه، هنگامي كه «خود» به «اراده‏ي معطوف به قدرت» (كنش اراده براي غلبه بر ديگري) تبديل مي‏شود، «ديگري» به «اراده‏ي معطوف به مقاومت» متحول مي‏گردد، به همين خاطر مرگ «ديگري» توسط «خود» تاكيدي است بر ديگري فتح ناشدني و غلبه ناپذير او، زيرا اگر چه تن وجان «ديگري» مورد تعرض قرار گرفته است، اما استقلال، خواست و اراده‏ي آزاد او تحت انقياد درنيامده است، بنابراين شناسه‏ي «وجود» ديگري، تنها «ديگريت»اوست. ترور، تروريسم، تروريسم دولتي فرهنگ «و بستر» ترور را «استيلاي ترسي مهيب» تعريف كرده است. تروريسم عبارت است از: «اقدامات قهر آميز جمعي يا فردي با تكيه بر استراتژي خشونت رعب آور كه مقصود آن محقق نمودن يك هدف معطوف به قدرت است». تروريسم دولتي عبارت است از: «شيوه هاي ارعاب توسط حكومت و استفاده از خشونت سازمان يافته‏ي دولتي». اگر «مكتب ترور»راشامل «تروريسم دولتي»، «تروريسم مقدس»، «تروريسم جنايت»، «تروريسم ناشي از آسيب هاي رواني»، «تروريسم سياسي»و«تروريسم انديشه»بدانيم، تروريسم دولتي به دليل حجم قربانيان، تنوع سياستهاي اجرايي و گسترده گي مخاطبان ترور، داراي سنگين ترين بهاست و «تروريسم مقدس»در مرحله دوم قرار دارد. آنچه تروريسم دولتي را از ديگر انواع تروريسم متمايز مي‏سازد، كاربرد خشونت به صورت غير متمايز عليه شهروندان غير نظامي است. بنابراين مهمترين ويژه گي هاي تروريسم دولتي عبارتند از: 1-توسل به خشونت غير متمايز و رعب آور. 2-اقدام عليه شهروندان يا اهداف غير نظامي. 3-تروريسم دولتي جهت دستيابي به يك هدف سياسي. 4-ابزار توجيه قانوني. 5-ايجاد اجزای اتمي شده با كشتارهاي بي حد و حصر. 6-حاكم كردن رعب در جامعه. درترويسم دولتي، قانون وسيله‏ي توجيه اقدامات صاحبان قدرت در يك نظام و طرح، تصويب و تغيير قوانين در خدمت سياستهاي تروريستي دولت است. در نظام هاي سياسي «تروريسم محور»، قانون هرگز محدود كننده نيست، بلكه همواره نقشي توجيه گردارد. در تروريسم دولتي، قانون، پشتوانه‏ي مرگ و مامور ناظر بر حسن اجراي «تروريسم» است. بهزاد خوشحالی kambiz198421st April 2011, 10:37 AMانفالیسم(2) تروريسم مقدس «تروريسم مقدس»، اقدام قهر آميز جمعي يا فردي در چارچوب يك نظام القايي مبتني بر جزم هاي بنيادين معين(ايدئولوژيك) است. تروريسم مقدس را مي‏توانتقديس اقدام «خود» عليه «ديگري» به عنوان يك ارزش اخلاقي و اصل مقدس و به ناحق، حق دادن به خود در حذف ديگري با ابزاري نمودن فرضهايي موهوم از «بايد انگاري» هاي ايدئولوژيك انگاشت. در بسياري از موارد، اين فرض هاي موهوم، مفاهيمي دروغين و كاذب است كه : 1-با واقعيتها سازگاري ندارد. 2-مبتني بر مفروضات پوچ و بي پايه است. 3-كاربردي جز تامين مهمات سياسي – تقديسي براي حذف «ديگري» ندارد. 4-داراي فضاي حياتي محدودي است. 5-«شبه حقايق»مبتني بر اسطوره هاي كهن را به عنوان حقايق مسلم تئوريزه و توزيع مي‏كند. 6-عمدتاً واكنشي و به قصد انتقامجويي ساخته و پرداخته شده است. 7-ارزش اخلاقي و علمي بدان ها بخشيده مي‏شود. 8-قربانيان ترور را فريب خورده، نادان و خائن مي‏خواند. 9-چارچوبي حقوقي – متافيزيكي براي توجيه حذف «ديگري» ارائه مي‏كند. 10-واجد تناقض و چالش هاي دروني است. 11-فاقد پيچيدگي عقلايي و دقايق تاريخي در بستره‏ي تئوريك است. 12-نفرت، عداوت و كينه‏ي غير منطقي و آشتي ناپذير براي هواداران خود به وجود مي‏آورد. 13-باتعريف اسطوره هاي موهوم وطرح تئوري توطئه وبرهان هاي ظاهر الصلاح، مستمسكي جهت حذف «ديگري» براي «خود» مي‏آفريند. 14-هواداران خود را با غريزي كردن، بي اعتنا به عقل و اخلاق، به سوي استفاده‏ي گسترده از خشونت بي پروا عليه ديگري فرا مي‏خواند. تروريسم مقدس، با «تقديس ايدئولوژيك»، لجام هاي اخلاقي را گسسته و آموزه هاي كذايي «خود» را به عنوان ارزش هاي اخلاقي و حتي مقدس مي‏ستايد تا «رفتارهاي ياغيانه» را به زيور «قدسيت» بيارايد. بدينترتيب، مشاهده مي‏شود كه تروريسم مقدس، پيش از آن كه سياسي باشد، فرهنگي است و با بزرگ نمايي هيبت و شرارت «ديگري»، التهاب هواداران «خود» را براي «واكنش» عليه «ديگري» بر مي‏انگيزاند. تروريسم مقدس در واپسين مرحله، به دليل آموزه هاي غير عقلايي و عوارض ناشي از انحطاط و تباهي اخلاقي در ارزش بخشي اخلاقي و علمي به مفاهيم غير اخلاقي و فاقد بنيان هاي علمي در حوزه‏ي تئوريك و خشونت فزاينده ناشي از تنگ شدن دايره‏ي ايدئولوژيك در عمل، داده هاي مورد نياز را براي نابودي به وسيله‏ي «خود» مي‏آفريند و با افتادن در دام تفاسير عالماً تحريف شده و يا ديدگاههاي به ظاهر عقلايي، در ورطه‏ي مرگبار افراطي گري فرومي‏افتد. تروريسم مقدس، واپسين مرحله‏ي انحطاط يك ايدئولوژي است. بعثيسم بنيادي ترين شعار رژيم بعث از ابتداي تاسيس، شعار «امه عربيه واحده ذات رساله خالده» بوده است. اين شعار كه از اركان تاسيس حزب بعث است، چكيده‏ي ناسيوناليسم مهاجم عربي است كه از يكسو «نژاد پرستي عربي» را تشريع و از سوي ديگر، تنها اعراب را شايسته‏ي صيانت از پيام مقدس اسلام معرفي و ديگر ملت هاي مسلمان را از متن به حاشيه مي‏راند. حزب بعث عراق با نگرش به تاريخ عرب از زاويه اي تنگ، ملتهاي غير عرب، آيين اسلام و مذاهب را با همان ديدگاهي مي‏نگرد كه «عرب برتري» از دوران هاي متقدم، غير عرب را «عجم» مي‏ناميد. به گمان بعث، هر ملتي كه در برابر اسلام مقاومت ورزيده - حتي اگر بعدها به زور شمشير ايمان آورده- و يا مدنيت، تاريخ، فرهنگ و انديشه‏ي خود را حفظ كرده باشد، «شعوبي» است. اين واژه، منفورترين اصطلاحي است كه «حزب بعث»، در مورد ملل مسلماني كه در برابر امواج شوونيسم عربي مقاومت نموده و از وجوه دوگانه‏ي عربيت- اسلاميت، تنها «اسلاميت» آن را برگزيده اند، به كار برده است. «شعوبيت» از ديدگاه حزب بعث عبارت است از: «نهضت ملتهاي غير عرب مسلماني كه رقابت مدني، روشنفكري و آييني گروه مشخصي از طبقات اجتماعي نيست، بلكه تلاش براي فروپاشي فرهنگ عربي و موضع گيري نژاد گرايانه‏ي اين اقوام عليه هويت عربي است. از نگاه «بعث»، اگرچه شعوبي ها در نقاطگوناگون «سرزمين عربي» سكونت و فعاليت دارند، اما بيگمان در عراق فعال تر بودهاند، چرا كه ايران، مهمترين پايگاه «شعوبي گري» ازصدراسلام تا كنون بوده است. از زمان ظهور اسلام تا كنون، همه‏ي اديان و باورهاي نوظهور در ميان ملل كرد، فارس، آذري و ديگر ملتهاي مسلمان غير عرب با الفاظي چون «مجوسيت» و «زنديقيت» تكفير شده اند. به گمان اعراب، ملل غير عرب زبان عجم هستند و اين واژه، ناظر به «دوآليسمي » است كه با انكار« شناسه‏ي مشترك نژادي» و «خروج غير عرب -حتي مسلمان- از دايره‏ي انسانيت»، بستره‏ي اخراج غير عرب از حوزه‏ي انساني و نهايتاً‌ توجيه هر گونه اقدامي عليه او را فراهم مي‏آورد. حزب بعث و عرب ايدئولوگها و تئوريسين هاي «معهد الدراسات القوميه و الاشتراكيه» در تعريف «عرب» مي‏گويند: «عرب كسي است كه عرب زبان بوده در سرزمين عربها زندگي كرده و يا بخواهد در آن زندگي كند. اين تعريف، زمينه‏ي مناسبي براي ذوب اقليت هاي ملي كوچك در اعراب خلق مي‏كند، اما در مورد ملتهايي كه به لحاظ گستره‏ي جمعيتي و جغرافيايي، بخش وسيعي از سرزمين عربي را اشغال نموده اند، ناگزير بايد برخي ويژه گي هارا پذيرفت اما نبايد مانند فارس ها و هندي ها، ايشان را از ملت عرب متمايز نمود، چون اين ملتها همانند كردها كه به سرنوشت ملت عرب بسته شده اند، در طول تاريخ، طفيلي ملت عرب نبوده اند. كردها از آغاز تاريخ در «اراضي عربي» زندگي كرده و هزاران سال، بخشي از «دولت عربي» بوده اند. سرزمين هاي كرد نشين از دورانهاي كهن، بخش لايتجزاي ملت عرب بوده اند و در نتيجه هر حركت «جدايي طلبي» به عنوان «ناقض هويت» سرزمين عربي، غير قابل قبول و غير قابل تحمل خواهد بود». حزب بعث و سرزمين ملي عربي در ماده‏ي هفتم از برنامه‏ي حزب بعث عراق كه در كنگره‏ي تاسيس اين حزب به تصويب رسيد، راجع به «سرزمين ملي اعراب» آمده است: «سرزمين عرب، ميان رشته كوههاي توروس، سلسله جبال پيشتكوه و خليج عربي، زنجيره ارتفاعات حبشه، صحراي بزرگ، اقيانوس اطلس و درياي مديترانه گسترده است». كتاب «الصراع العراقي الفارسي- 1983»، بر اساس «تئوري سنتي بستره‏ي تاريخي»، از اين شهرها در مناطق كردنشين بعنوان بخشي ازعراق و اراضي عربي نام برده است: اشنويه، لاجان، بانه، مريوان، اورامان، ايلام، نوسود، دره تنگ، درنه، گيلانغرب، كرند، سرپل ذهاب، قصر شيرين، سومار، مهران و طيب. در شمال كردستان نيز «دياربكر» مركز حريم تحت سلطه‏ي تركيه و دهها شهر و شهرك كردنشين ديگر از مرزهاي بين المللي تركيه – عراق تا اين شهر به عنوان بخشي از سرزمين عربي تعريف شده اند. بعثيسم و استراتژي امنيت عربي بر خلاف «استراتژي امنيت ملي» كه تاثير فاكتورهاي خارجي وداخلي را در امنيت يك كشور مورد بررسي قرار مي‏دهد، «استراتژي امنيت عربي»، تهديد عوامل داخلي و خارجي را درسلسله مراتباولويت قرار مي‏دهد. استراتژي امنيت عربي با محوريت بخشي به عامل «تهديدداخلي»، راهبرد«يكسان سازي نژادي»سرزمين هاي عربي با اولويت ذوب مليت كردها در عراق -بعنوانبزرگ ترين اقليت ساكن در بال شرقي سرزمين عربي در زمينه‏ي داخلي- و رفع تهديد ايران، اسرائيل و آمريكا در زمينه خارجي را معرفي مي‏كند. در استراتژي داخلي «امنيت عربي عراق»، كردستان بزرگترين تهديد داخلي بوده و اقليتهاي فارس، شيعه‏ي عراق، فيلي ها به عنوان كرد شيعه، حزب شيوعي عراق، حزب بعث وابسته به سوريه و باقي مانده‏ي سيستم عشايري و فئودالي در رده هاي بعدي قرار دارند. «استراتژي امنيت عربي عراق»، در مورد بزرگترين تهديد داخلي يعني كردستان، سازماندهي و اجراي سياست هاي «تبعيث»، «تعريب» و «تهجير» براي ذوب مليت كردي با هدف نهايي پاكسازي نژادي سرزمين هاي عربي بود: 1-نخستين اقدام رژيم بعث در چارچوب «استراتژي امنيت عربي»، «منطقه حكم ذاتي« بود. حكومت عراق از مجموع 85797 كيلومتر مربع مساحت كل مناطق كردنشين تحت سلطه‏ي خود، تنها 35035 كيلومتر مربع را تحت عنوان «مناطق كردنشين» به رسميت شناخت و مناطق « نفت خيز كردستان» را در چارچوب مرزهاي سرزميني اراضي عربي قرار داد. 2دومين اقدام رژيم عراق، عدم اعطاي اوراق هويت به مخالفان كرد، تغيير نام شهرها و شهركهابه اسامي عربي، آموزش اجباري زبان عربي و ممنوعيت زبان كردي در گستره‏ي تصميم سازي هاي سياسي- فرهنگي بود. 3 سرانجام سومين اقدام رژيم عراق كه اين كشور را مورد اتهام «تروريسم دولتي» قرار مي‏دهد، اتخاذ سياست «نظامي گري هدفمند» با هدف سركوب مليت كردها در عراق و سياست تعريب بود. بعثيسم و تهديد كرد نويسنده كتاب «الصراع العراقي الفارسي» در بخشي از كتاب خود با اشاره به تهديد «اقليت كرد» در اراضي به اصطلاح عربي مي‏گويد: «ايناقليت، خطرناك ترين گروه ساكن در اراضي عربي هستند، چون نژاد، تهديدي دائمي عليه «محتواي پيوند عربي» و اتحاد سياسي است چرا كه كردها در تلاش براي جدا شدن از «هويت مشترك عربي» و «استقلال ملي»، بخشي از سرزمين عربي را نشانه رفته اند. «دكتر محمود مصباح» يكي از انديشمندان عرب نيز مي‏گويد: « در سرزمين عرب، اقليتهاي قومي نيز ساكنند. در بخشهاييازاين سرزمين كه كردها و زنگها در آن سكونت دارند، «امپرياليزم»، «صهيونيسم»و «ملي گرايان» تلاش مي‏كنند با تشكيل هويتي مستقل، بخشهايي از سرزمين عربي را تجزيه كنندتا از آن به عنوان اهرم فشاري قوي عليه عراق استفاده كنند. در اين ميان، اقليت كرد در عراق از آغاز دهه 40 براي اين مقصود برگزيده شد و تمامي دكترين هاي سياسي عليه اعراب، بر تلاش براي تجزيه عراق باهدف شكستن بال شرقي سرزمين ملي اعراب و دستيابي به آبهاي خليج عربي تمركز يافت. رهبران نهضت جدايي طلب كردها ميان اتحاد شوروي، چكسلواكي آلمانو آمريكا رفت و آمد مي‏كنند تا آرمان جدائي طلبي خود را محقق سازند». بعثيسم و تعريب «صلاح الدين شامي» در كتاب «دراساه في الجعفرافيه السياسيه» با اشاره به واژه تعريب مي‏گويد: «تعريب از ديدگاه ما به معناي تزريق خون و نژاد ملت عرب به ديگر ملتها با هدف بوجود آوردن پيوند خوني است. آن به معناي گسترش زبان و فرهنگ و تمدن عربي است. تعريب به معناي ايجاد احساس مشترك عربي است كه ما را به سوي قواره اي كامل مي‏راند. تعريب به معناي بزرگترين تلاش براي به وجود آوردن نژاد يكسان در سرزمين عربي و تثبيت آن است. مي‏تواند ادعا نمود فقدان يك سياست مشخص و جدي براي محو اقليتها به گونه اي كه سرزمينهاي عربي را از بيگانگان تسويه كند. عامل اصلي تداوم سكونت اقليتها و بقاي زبان، فرهنگ و سيماي ملي آنها بوده است. همين موضوع نيز عامل بوجود آمدن تهديدات سياسي گوناگون عليه ملت عرب در تاريخ آن بوده است. به عنوان مثال، سرزمين فارس كه قريب يكهزار سال زير نفوذ سياسي و مذهبي اعراب قرار داشت، به دليل عدم اجراي «سياست ذوب» در آن، «به محض رهايي»، «سيماي ملي» خود را بازيافت». تروريسم دولتي عراق تروريسم دولتي، نام تازه براي تاواني كهن است و بي ترديد، ملت كرد بر اثر خشونت تحميلي ناشي از اين نوع تروريسم، متحمل هزينه هاي جبران ناپذير گشته است. جمله‏ي معروف «امپرياليسم 38 سال بر عراق حكومت كرد، اما در اين مدت به اندازه‏ي 38 ساعت از روزهاي 31 مارس و اول آوريل 1988 انسان نكشت ادعايي بيجانيست. شايد بتوان با گذري به تاريخ عراق پيش از ظهور بعثيسم، از چگونگي شكل گيري تروريسم دولتي در عراق، تداوم آن در دوران هاي گوناگون و به اوج رسيدن آن پس از تاسيس حزب بعث لايه برداري نمود. بهزاد خوشحالی kambiz198421st April 2011, 11:13 AMانفاليسم(3) عراقي كردن مساله‏ي كرد در عراق كشور عراق بسته بندي سياسي شيعي- سني و كردي است كه پس از فروپاشي امپراتوري عثماني در سال 1918، از ويرانه هاي آخرين امپراتوري خاورميانه سربر آورد. مهمترين عاملي كه انگلستان فاتح را به تاسيس اين بسته بندي سياسي به عنوان يك كشور مستقل تشويق مي كرد، منابع سرشار نفت كركوك، موصل، خانقين بود كه اين سرزمين را در زمره‏ي بزرگترين اراضي نفت خيز جهان قرار مي‏داد. از همان آغاز تاسيس دولت عراق و الحاق اجباري كردستان به اين بسته بندي، چند شيوه‏ي مختلف براي «عراقي كردن مساله‏ي كرد» نمود پيدا مي‏كند: 1-عراقي كردن انگليسي : كه بازيگران عمده‏ي آن بريتانيا و ملك فيصل بودند. اين دوره از تاريخ با انعقاد «پيمان لوزان» در سال 1923 آغاز و باورود عراق به «جامعه‏ي ملل» در سال 1932 وارد مرحله نويني شد. همزمان، در اين دوران نهضت ملي كرد در عراق روبه توسعه گذارد. مهمترين ويژه گي اين دوران «تعديل عراقي كردن انگليسي» با گردن نهادن به هويت كردها در كنار اعراب به عنوان يكي از اقوام تشكيل دهنده‏ي عراق بود. 2- عراقي كردن بورژوازي ملي: كه بازيگران آن، عناصر راست گرا و پان عربيست ها بودند. از سال 1936 به اين سو، پان عربيسم، ايده‏ي «نازيسم» را براي وصول به مقاصد برگزيد كه «رشيد عالي» و «هيتلريسم» او مثال برجسته‏ي اين مدعاست. اگر چه نازيسم، فرصت كافي براي القاء انديشه هاي خود در روح فاشيسم عربي نيافت، اما امواج آن به عراق رسيد و در كوچ اجباري كردهاي «خانقين» توسط نيروهاي نژاد پرست عراق تجلي يافت. 3-عراقي كردن چپومترقي:كه سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن