محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827741137
انفالیسم
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: kambiz198421st April 2011, 10:22 AMانفالیسم(1) «انفال»،مجموعه عمليات كشتار فيزيكي مردم كردستان به صورت دسته جمعي، شيميايي باران، ويراني بخشهاي وسيعي از سرزمين كردستان وجابجايي قومي با هدف نابودي ساختارهاي قومي-ملي، طراحي واجراي سياستهاي تعريب، تخريب روستاها، مكانهاي تاريخي و آثار باستاني با هدف نابودي فرهنگ ملي، نابودي زيربناهاي اقتصادي با اجراي سياست زمين سوخته، بازداشت جمعي كردها و انتقال آنها به اردوگاه كار اجباري و.. . بود كه در يك دورهي زماني فعال يكصد روزه از سال 1988، توسط رژيم وقت حاكم بر عراق انجام شد و به كشتار 182000 انسان بي گناه و آواره گي بيش از نيم ميليون شهروند كرد از سامان خويش انجاميد. بي گمان، تحليل اين رويداد بدون توجه به بستره هاي تاريخي پديدآورندهي كشورعراق وبررسي بنيادهاي رواني ظهور انديشه راديکاليسم عربی، ساخت رژيم بعث و بنيان هاي و مشروعيت بخش به"كشتارجمعي"درقالب"خشونت سازمان يافته دولتي"، نارسا خواهد بود. ابتدا به بررسي خشونت، ترور، تروريسم، تروريسم دولتي، تروريسم مقدس، بعثيسم، تروريسم دولتي عراق، تروريسم مقدس عراق، شناسنامهي انفال، انفاليسم، ريشه هاي رواني انفاليسم و در نهايت، تعريف آن به عنوان مدلي تركيبي از تروريسم دولتي و تروريسم مقدس، همچنين، دورنماي تكرار پذير آن به عنوان نتيجهي عملي "توتاليتاريانيسم" مي پردازم. خشونت خشونت هر شكلي از انگيزش خود است كه انديشه ها و تمايلات اوليه ديگري را ناديده ميگيرد. واژگان كليدي اين تعريف، «انگيزش»، «خود»و«ديگري» هستند كه ناگزير از ارائهي تعريف و تعيين چارچوبي براي آنها هستيم: «انگيزه» عاملي است كه فرد يا گروه يا جامعه اي را به عمل وامي دارد. آن، در مورد هر سبب و علت رواني به كار ميرود كه يك عمل ارادي را به وجود ميآورد و به ايجاد آن ميگرايد يا در مورد هر حالت ذهني به كار ميرود كه عناصر رواني آن بر عناصر انفعالي غلبه داشته باشد. «انگيزش» رابطه فعل با علل انگيزاننده است، از اين رو پيش از فعل صورت ميگيرد و ميتوان آن را تحريك و تشويق ناميد. «خود»جوهر حقيقي ثابتي است كه اعراض تشكيل دهنده خود آگاهي واقعي بر آن حمل ميشوند. «ديگري» نقطهي ماقبل خود است. خشونت را ميتوان به دو صورت تقسيم بندي نمود: 1-خشونت عام و خشونت خاص 2-خشونت مشروع و نامشروع خشونت عام: در مقابل استدلال تفاهم و توافق قرار ميگيرد و مبنايي براي توجيه ضرورت «قانون» و «قانون گذاري» است. خشونت خاص: كاربرد آشكار و محسوس زور براي به انقياد درآوردن ارادهي ديگران است. ويژگيهاي خشونت خاص عبارتند از: 1-اصرارورزيدن كارگزاران بر اعمال زور 2-محدوديت يانفي ارادهي ديگري 3-ابا نداشتن «خود»از اعمال خشونت عليه ديگري 4-آموختن به «ديگري» ازطريق مجازات وتنبيه بااين هدف كه ازحوزه هاي اثباتي وهنجاري تعريف شدهي «خود»عدول نكند. خشونت در تقسيم بندي ديگر خود به خشونت مشروع و خشونت نامشروع تقسيم ميشود. خشونت مشروع در مورد كساني اعمال ميشود كه: 1-روال سازمان اجتماعي را بر هم ميزنند. 2-هنجارها و ارزش هاي متعارف را به چالش خوانده كج رفتاري ميكنند. ويژه گي خشونت مشروع، حذف افراد از گسترهي زندگي اجتماعي نيست، بلكه كاربرد آن بهينه سازي و مداوا است. در خشونت نامشروع، «خود»، غيريت «ديگري» را نميپذيرد و تلاش ميكند به هر قيمت ممكن آن را در جهان انساني خويش وارد يا ادغام كند. راههاي خشونت نامشروع عبارتند از: 1-همسان سازي:انديشه، رفتار و عمل ديگري را با تحميل ارادهجزيي از وجود خود ساختن. 2-بديل سازي:ديگري را قابل تبديل به خود ساختن. 3-حذف:انكار كليت وجود ديگري يا نفي وجود مستقل ديگري توسط «خود»به صرف «ديگري» بودن. مهمترين ابزارهاي همسان سازي و بديل سازي عبارتند از: 1-محدوديت آفريني: صرف بودن ديگري همانگونه كه بايد باشد نه همانگونه كه هست. 2-ارزش آموزي: ارادهي «ديگري» تحت كنترل «خود» در ميآيد. در ادامه «ديگري» به ظاهر آزاد عمل ميكند، اما از آنجا كه ارادهي «ديگري» پيشاپيش توسط «خود» محدود شده است، مهر «ديگري» را بر پيشاني دارد. در همسان سازي و بديل سازي، «غيريت» ديگري نفي ميشود، اما در حذف، «وجود» ديگري توسط «خود» نفي ميشود. چرايي خشونت خشونت هيچگاه از بين نميرود چون انسان محصول انديشه، شناخت و كنش است. انسان به دليل آنكه داراي ويژه گي هاي زير است: 1-ذهن او مانعي در برابر خود بر نميتابد. 2-اراده اش براي فراتر رفتن از سرحدات خود غيرقابل نفي است. 3-«ديگري» در مقابل «خود» وجود خواهد داشت. از يكسو و از سوي ديگر «خود» به خاطر ويژه گي هاي: 1-هوشياري 2-كنكجاوي 3-استقلال 4-خواستها و اميال خود انگيخته 5-فعال بودن 6-ارتباط متقابل با جهان پيرامون 7-شوق زيستن 8-تلاش براي قلمروآفريني 9-ناهمگن بودن براي برگذشتن از «ديگري» تلاش ميكند و به همين خاطر است كه «انديشه» هيچگاه منكر وجود خشونت نيست، بلكه براي تعديل و به سامان نمودن آن، به تعريف صورتهايي از خشونت چون«خشونت مشروع» يا «خشونت عام» مبادرت ميورزد. هنگامي كه از «نفي وجود ديگري» يا «انكار كليت ديگري» سخن به ميان ميآوريم، واژهي «مرگ» به عنوان نتيجهي نهايي اين شيوهي انديشيدن، كاملاً برجسته ميشود. «مرگ» در تعريف مستقل خود، نابودي حيات چيزي است كه ميتواند زنده باشد اما در تعريفي كه مرگ را بعنوان تابعي از متغير خشونت ميشناساند، اوج و نهايت كاربرد خشونت «خود» عليه ديگري است. اما آيا مرگ پايان كار است؟ جداي از ديدگاه الهيون كه مرگ را آغازي بر يك پايان ميدانند و خردگرايان كه وجوب پديدهي مرگ را سبب تداوم حيات معرفي ميكنند، از ديدگاه «خشونت»، «مرگ ناكارآمدي «خود» در غلبه بر «ديگري» است». با اين ديدگاه ميتوان مرگ را از دو جنبهي «سلبي» و «ايجابي» مورد بررسي قرار داد: مرگ از ديدگاه سلبي: اگر چه هر كس ميتواند به وسيلهي مرگ، تماميت وجود ديگري را به بازي بگيرد، اما مرگ پايان استقلال و آزادگي انسان نيست. مرگ اگر چه شكستي را بر «ديگري» تحميل كرده اما بدان دليل كه نماد مقاومت خود را از ميان برده **** براي «خود» به بار نياورده است. مرگ از نگاه ايجابي : چون «ديگري» نفي ناشدني است، ماندگاري اوامري بديهي است. با مرگ، «ديگري» از بين ميرود، اما «ديگريتش» محو نميشود، چون به موضوع شناخت تبديل ميگردد. در اين ديدگاه، هنگامي كه «خود» به «ارادهي معطوف به قدرت» (كنش اراده براي غلبه بر ديگري) تبديل ميشود، «ديگري» به «ارادهي معطوف به مقاومت» متحول ميگردد، به همين خاطر مرگ «ديگري» توسط «خود» تاكيدي است بر ديگري فتح ناشدني و غلبه ناپذير او، زيرا اگر چه تن وجان «ديگري» مورد تعرض قرار گرفته است، اما استقلال، خواست و ارادهي آزاد او تحت انقياد درنيامده است، بنابراين شناسهي «وجود» ديگري، تنها «ديگريت»اوست. ترور، تروريسم، تروريسم دولتي فرهنگ «و بستر» ترور را «استيلاي ترسي مهيب» تعريف كرده است. تروريسم عبارت است از: «اقدامات قهر آميز جمعي يا فردي با تكيه بر استراتژي خشونت رعب آور كه مقصود آن محقق نمودن يك هدف معطوف به قدرت است». تروريسم دولتي عبارت است از: «شيوه هاي ارعاب توسط حكومت و استفاده از خشونت سازمان يافتهي دولتي». اگر «مكتب ترور»راشامل «تروريسم دولتي»، «تروريسم مقدس»، «تروريسم جنايت»، «تروريسم ناشي از آسيب هاي رواني»، «تروريسم سياسي»و«تروريسم انديشه»بدانيم، تروريسم دولتي به دليل حجم قربانيان، تنوع سياستهاي اجرايي و گسترده گي مخاطبان ترور، داراي سنگين ترين بهاست و «تروريسم مقدس»در مرحله دوم قرار دارد. آنچه تروريسم دولتي را از ديگر انواع تروريسم متمايز ميسازد، كاربرد خشونت به صورت غير متمايز عليه شهروندان غير نظامي است. بنابراين مهمترين ويژه گي هاي تروريسم دولتي عبارتند از: 1-توسل به خشونت غير متمايز و رعب آور. 2-اقدام عليه شهروندان يا اهداف غير نظامي. 3-تروريسم دولتي جهت دستيابي به يك هدف سياسي. 4-ابزار توجيه قانوني. 5-ايجاد اجزای اتمي شده با كشتارهاي بي حد و حصر. 6-حاكم كردن رعب در جامعه. درترويسم دولتي، قانون وسيلهي توجيه اقدامات صاحبان قدرت در يك نظام و طرح، تصويب و تغيير قوانين در خدمت سياستهاي تروريستي دولت است. در نظام هاي سياسي «تروريسم محور»، قانون هرگز محدود كننده نيست، بلكه همواره نقشي توجيه گردارد. در تروريسم دولتي، قانون، پشتوانهي مرگ و مامور ناظر بر حسن اجراي «تروريسم» است. بهزاد خوشحالی kambiz198421st April 2011, 10:37 AMانفالیسم(2) تروريسم مقدس «تروريسم مقدس»، اقدام قهر آميز جمعي يا فردي در چارچوب يك نظام القايي مبتني بر جزم هاي بنيادين معين(ايدئولوژيك) است. تروريسم مقدس را ميتوانتقديس اقدام «خود» عليه «ديگري» به عنوان يك ارزش اخلاقي و اصل مقدس و به ناحق، حق دادن به خود در حذف ديگري با ابزاري نمودن فرضهايي موهوم از «بايد انگاري» هاي ايدئولوژيك انگاشت. در بسياري از موارد، اين فرض هاي موهوم، مفاهيمي دروغين و كاذب است كه : 1-با واقعيتها سازگاري ندارد. 2-مبتني بر مفروضات پوچ و بي پايه است. 3-كاربردي جز تامين مهمات سياسي – تقديسي براي حذف «ديگري» ندارد. 4-داراي فضاي حياتي محدودي است. 5-«شبه حقايق»مبتني بر اسطوره هاي كهن را به عنوان حقايق مسلم تئوريزه و توزيع ميكند. 6-عمدتاً واكنشي و به قصد انتقامجويي ساخته و پرداخته شده است. 7-ارزش اخلاقي و علمي بدان ها بخشيده ميشود. 8-قربانيان ترور را فريب خورده، نادان و خائن ميخواند. 9-چارچوبي حقوقي – متافيزيكي براي توجيه حذف «ديگري» ارائه ميكند. 10-واجد تناقض و چالش هاي دروني است. 11-فاقد پيچيدگي عقلايي و دقايق تاريخي در بسترهي تئوريك است. 12-نفرت، عداوت و كينهي غير منطقي و آشتي ناپذير براي هواداران خود به وجود ميآورد. 13-باتعريف اسطوره هاي موهوم وطرح تئوري توطئه وبرهان هاي ظاهر الصلاح، مستمسكي جهت حذف «ديگري» براي «خود» ميآفريند. 14-هواداران خود را با غريزي كردن، بي اعتنا به عقل و اخلاق، به سوي استفادهي گسترده از خشونت بي پروا عليه ديگري فرا ميخواند. تروريسم مقدس، با «تقديس ايدئولوژيك»، لجام هاي اخلاقي را گسسته و آموزه هاي كذايي «خود» را به عنوان ارزش هاي اخلاقي و حتي مقدس ميستايد تا «رفتارهاي ياغيانه» را به زيور «قدسيت» بيارايد. بدينترتيب، مشاهده ميشود كه تروريسم مقدس، پيش از آن كه سياسي باشد، فرهنگي است و با بزرگ نمايي هيبت و شرارت «ديگري»، التهاب هواداران «خود» را براي «واكنش» عليه «ديگري» بر ميانگيزاند. تروريسم مقدس در واپسين مرحله، به دليل آموزه هاي غير عقلايي و عوارض ناشي از انحطاط و تباهي اخلاقي در ارزش بخشي اخلاقي و علمي به مفاهيم غير اخلاقي و فاقد بنيان هاي علمي در حوزهي تئوريك و خشونت فزاينده ناشي از تنگ شدن دايرهي ايدئولوژيك در عمل، داده هاي مورد نياز را براي نابودي به وسيلهي «خود» ميآفريند و با افتادن در دام تفاسير عالماً تحريف شده و يا ديدگاههاي به ظاهر عقلايي، در ورطهي مرگبار افراطي گري فروميافتد. تروريسم مقدس، واپسين مرحلهي انحطاط يك ايدئولوژي است. بعثيسم بنيادي ترين شعار رژيم بعث از ابتداي تاسيس، شعار «امه عربيه واحده ذات رساله خالده» بوده است. اين شعار كه از اركان تاسيس حزب بعث است، چكيدهي ناسيوناليسم مهاجم عربي است كه از يكسو «نژاد پرستي عربي» را تشريع و از سوي ديگر، تنها اعراب را شايستهي صيانت از پيام مقدس اسلام معرفي و ديگر ملت هاي مسلمان را از متن به حاشيه ميراند. حزب بعث عراق با نگرش به تاريخ عرب از زاويه اي تنگ، ملتهاي غير عرب، آيين اسلام و مذاهب را با همان ديدگاهي مينگرد كه «عرب برتري» از دوران هاي متقدم، غير عرب را «عجم» ميناميد. به گمان بعث، هر ملتي كه در برابر اسلام مقاومت ورزيده - حتي اگر بعدها به زور شمشير ايمان آورده- و يا مدنيت، تاريخ، فرهنگ و انديشهي خود را حفظ كرده باشد، «شعوبي» است. اين واژه، منفورترين اصطلاحي است كه «حزب بعث»، در مورد ملل مسلماني كه در برابر امواج شوونيسم عربي مقاومت نموده و از وجوه دوگانهي عربيت- اسلاميت، تنها «اسلاميت» آن را برگزيده اند، به كار برده است. «شعوبيت» از ديدگاه حزب بعث عبارت است از: «نهضت ملتهاي غير عرب مسلماني كه رقابت مدني، روشنفكري و آييني گروه مشخصي از طبقات اجتماعي نيست، بلكه تلاش براي فروپاشي فرهنگ عربي و موضع گيري نژاد گرايانهي اين اقوام عليه هويت عربي است. از نگاه «بعث»، اگرچه شعوبي ها در نقاطگوناگون «سرزمين عربي» سكونت و فعاليت دارند، اما بيگمان در عراق فعال تر بودهاند، چرا كه ايران، مهمترين پايگاه «شعوبي گري» ازصدراسلام تا كنون بوده است. از زمان ظهور اسلام تا كنون، همهي اديان و باورهاي نوظهور در ميان ملل كرد، فارس، آذري و ديگر ملتهاي مسلمان غير عرب با الفاظي چون «مجوسيت» و «زنديقيت» تكفير شده اند. به گمان اعراب، ملل غير عرب زبان عجم هستند و اين واژه، ناظر به «دوآليسمي » است كه با انكار« شناسهي مشترك نژادي» و «خروج غير عرب -حتي مسلمان- از دايرهي انسانيت»، بسترهي اخراج غير عرب از حوزهي انساني و نهايتاً توجيه هر گونه اقدامي عليه او را فراهم ميآورد. حزب بعث و عرب ايدئولوگها و تئوريسين هاي «معهد الدراسات القوميه و الاشتراكيه» در تعريف «عرب» ميگويند: «عرب كسي است كه عرب زبان بوده در سرزمين عربها زندگي كرده و يا بخواهد در آن زندگي كند. اين تعريف، زمينهي مناسبي براي ذوب اقليت هاي ملي كوچك در اعراب خلق ميكند، اما در مورد ملتهايي كه به لحاظ گسترهي جمعيتي و جغرافيايي، بخش وسيعي از سرزمين عربي را اشغال نموده اند، ناگزير بايد برخي ويژه گي هارا پذيرفت اما نبايد مانند فارس ها و هندي ها، ايشان را از ملت عرب متمايز نمود، چون اين ملتها همانند كردها كه به سرنوشت ملت عرب بسته شده اند، در طول تاريخ، طفيلي ملت عرب نبوده اند. كردها از آغاز تاريخ در «اراضي عربي» زندگي كرده و هزاران سال، بخشي از «دولت عربي» بوده اند. سرزمين هاي كرد نشين از دورانهاي كهن، بخش لايتجزاي ملت عرب بوده اند و در نتيجه هر حركت «جدايي طلبي» به عنوان «ناقض هويت» سرزمين عربي، غير قابل قبول و غير قابل تحمل خواهد بود». حزب بعث و سرزمين ملي عربي در مادهي هفتم از برنامهي حزب بعث عراق كه در كنگرهي تاسيس اين حزب به تصويب رسيد، راجع به «سرزمين ملي اعراب» آمده است: «سرزمين عرب، ميان رشته كوههاي توروس، سلسله جبال پيشتكوه و خليج عربي، زنجيره ارتفاعات حبشه، صحراي بزرگ، اقيانوس اطلس و درياي مديترانه گسترده است». كتاب «الصراع العراقي الفارسي- 1983»، بر اساس «تئوري سنتي بسترهي تاريخي»، از اين شهرها در مناطق كردنشين بعنوان بخشي ازعراق و اراضي عربي نام برده است: اشنويه، لاجان، بانه، مريوان، اورامان، ايلام، نوسود، دره تنگ، درنه، گيلانغرب، كرند، سرپل ذهاب، قصر شيرين، سومار، مهران و طيب. در شمال كردستان نيز «دياربكر» مركز حريم تحت سلطهي تركيه و دهها شهر و شهرك كردنشين ديگر از مرزهاي بين المللي تركيه – عراق تا اين شهر به عنوان بخشي از سرزمين عربي تعريف شده اند. بعثيسم و استراتژي امنيت عربي بر خلاف «استراتژي امنيت ملي» كه تاثير فاكتورهاي خارجي وداخلي را در امنيت يك كشور مورد بررسي قرار ميدهد، «استراتژي امنيت عربي»، تهديد عوامل داخلي و خارجي را درسلسله مراتباولويت قرار ميدهد. استراتژي امنيت عربي با محوريت بخشي به عامل «تهديدداخلي»، راهبرد«يكسان سازي نژادي»سرزمين هاي عربي با اولويت ذوب مليت كردها در عراق -بعنوانبزرگ ترين اقليت ساكن در بال شرقي سرزمين عربي در زمينهي داخلي- و رفع تهديد ايران، اسرائيل و آمريكا در زمينه خارجي را معرفي ميكند. در استراتژي داخلي «امنيت عربي عراق»، كردستان بزرگترين تهديد داخلي بوده و اقليتهاي فارس، شيعهي عراق، فيلي ها به عنوان كرد شيعه، حزب شيوعي عراق، حزب بعث وابسته به سوريه و باقي ماندهي سيستم عشايري و فئودالي در رده هاي بعدي قرار دارند. «استراتژي امنيت عربي عراق»، در مورد بزرگترين تهديد داخلي يعني كردستان، سازماندهي و اجراي سياست هاي «تبعيث»، «تعريب» و «تهجير» براي ذوب مليت كردي با هدف نهايي پاكسازي نژادي سرزمين هاي عربي بود: 1-نخستين اقدام رژيم بعث در چارچوب «استراتژي امنيت عربي»، «منطقه حكم ذاتي« بود. حكومت عراق از مجموع 85797 كيلومتر مربع مساحت كل مناطق كردنشين تحت سلطهي خود، تنها 35035 كيلومتر مربع را تحت عنوان «مناطق كردنشين» به رسميت شناخت و مناطق « نفت خيز كردستان» را در چارچوب مرزهاي سرزميني اراضي عربي قرار داد. 2دومين اقدام رژيم عراق، عدم اعطاي اوراق هويت به مخالفان كرد، تغيير نام شهرها و شهركهابه اسامي عربي، آموزش اجباري زبان عربي و ممنوعيت زبان كردي در گسترهي تصميم سازي هاي سياسي- فرهنگي بود. 3 سرانجام سومين اقدام رژيم عراق كه اين كشور را مورد اتهام «تروريسم دولتي» قرار ميدهد، اتخاذ سياست «نظامي گري هدفمند» با هدف سركوب مليت كردها در عراق و سياست تعريب بود. بعثيسم و تهديد كرد نويسنده كتاب «الصراع العراقي الفارسي» در بخشي از كتاب خود با اشاره به تهديد «اقليت كرد» در اراضي به اصطلاح عربي ميگويد: «ايناقليت، خطرناك ترين گروه ساكن در اراضي عربي هستند، چون نژاد، تهديدي دائمي عليه «محتواي پيوند عربي» و اتحاد سياسي است چرا كه كردها در تلاش براي جدا شدن از «هويت مشترك عربي» و «استقلال ملي»، بخشي از سرزمين عربي را نشانه رفته اند. «دكتر محمود مصباح» يكي از انديشمندان عرب نيز ميگويد: « در سرزمين عرب، اقليتهاي قومي نيز ساكنند. در بخشهاييازاين سرزمين كه كردها و زنگها در آن سكونت دارند، «امپرياليزم»، «صهيونيسم»و «ملي گرايان» تلاش ميكنند با تشكيل هويتي مستقل، بخشهايي از سرزمين عربي را تجزيه كنندتا از آن به عنوان اهرم فشاري قوي عليه عراق استفاده كنند. در اين ميان، اقليت كرد در عراق از آغاز دهه 40 براي اين مقصود برگزيده شد و تمامي دكترين هاي سياسي عليه اعراب، بر تلاش براي تجزيه عراق باهدف شكستن بال شرقي سرزمين ملي اعراب و دستيابي به آبهاي خليج عربي تمركز يافت. رهبران نهضت جدايي طلب كردها ميان اتحاد شوروي، چكسلواكي آلمانو آمريكا رفت و آمد ميكنند تا آرمان جدائي طلبي خود را محقق سازند». بعثيسم و تعريب «صلاح الدين شامي» در كتاب «دراساه في الجعفرافيه السياسيه» با اشاره به واژه تعريب ميگويد: «تعريب از ديدگاه ما به معناي تزريق خون و نژاد ملت عرب به ديگر ملتها با هدف بوجود آوردن پيوند خوني است. آن به معناي گسترش زبان و فرهنگ و تمدن عربي است. تعريب به معناي ايجاد احساس مشترك عربي است كه ما را به سوي قواره اي كامل ميراند. تعريب به معناي بزرگترين تلاش براي به وجود آوردن نژاد يكسان در سرزمين عربي و تثبيت آن است. ميتواند ادعا نمود فقدان يك سياست مشخص و جدي براي محو اقليتها به گونه اي كه سرزمينهاي عربي را از بيگانگان تسويه كند. عامل اصلي تداوم سكونت اقليتها و بقاي زبان، فرهنگ و سيماي ملي آنها بوده است. همين موضوع نيز عامل بوجود آمدن تهديدات سياسي گوناگون عليه ملت عرب در تاريخ آن بوده است. به عنوان مثال، سرزمين فارس كه قريب يكهزار سال زير نفوذ سياسي و مذهبي اعراب قرار داشت، به دليل عدم اجراي «سياست ذوب» در آن، «به محض رهايي»، «سيماي ملي» خود را بازيافت». تروريسم دولتي عراق تروريسم دولتي، نام تازه براي تاواني كهن است و بي ترديد، ملت كرد بر اثر خشونت تحميلي ناشي از اين نوع تروريسم، متحمل هزينه هاي جبران ناپذير گشته است. جملهي معروف «امپرياليسم 38 سال بر عراق حكومت كرد، اما در اين مدت به اندازهي 38 ساعت از روزهاي 31 مارس و اول آوريل 1988 انسان نكشت ادعايي بيجانيست. شايد بتوان با گذري به تاريخ عراق پيش از ظهور بعثيسم، از چگونگي شكل گيري تروريسم دولتي در عراق، تداوم آن در دوران هاي گوناگون و به اوج رسيدن آن پس از تاسيس حزب بعث لايه برداري نمود. بهزاد خوشحالی kambiz198421st April 2011, 11:13 AMانفاليسم(3) عراقي كردن مسالهي كرد در عراق كشور عراق بسته بندي سياسي شيعي- سني و كردي است كه پس از فروپاشي امپراتوري عثماني در سال 1918، از ويرانه هاي آخرين امپراتوري خاورميانه سربر آورد. مهمترين عاملي كه انگلستان فاتح را به تاسيس اين بسته بندي سياسي به عنوان يك كشور مستقل تشويق مي كرد، منابع سرشار نفت كركوك، موصل، خانقين بود كه اين سرزمين را در زمرهي بزرگترين اراضي نفت خيز جهان قرار ميداد. از همان آغاز تاسيس دولت عراق و الحاق اجباري كردستان به اين بسته بندي، چند شيوهي مختلف براي «عراقي كردن مسالهي كرد» نمود پيدا ميكند: 1-عراقي كردن انگليسي : كه بازيگران عمدهي آن بريتانيا و ملك فيصل بودند. اين دوره از تاريخ با انعقاد «پيمان لوزان» در سال 1923 آغاز و باورود عراق به «جامعهي ملل» در سال 1932 وارد مرحله نويني شد. همزمان، در اين دوران نهضت ملي كرد در عراق روبه توسعه گذارد. مهمترين ويژه گي اين دوران «تعديل عراقي كردن انگليسي» با گردن نهادن به هويت كردها در كنار اعراب به عنوان يكي از اقوام تشكيل دهندهي عراق بود. 2- عراقي كردن بورژوازي ملي: كه بازيگران آن، عناصر راست گرا و پان عربيست ها بودند. از سال 1936 به اين سو، پان عربيسم، ايدهي «نازيسم» را براي وصول به مقاصد برگزيد كه «رشيد عالي» و «هيتلريسم» او مثال برجستهي اين مدعاست. اگر چه نازيسم، فرصت كافي براي القاء انديشه هاي خود در روح فاشيسم عربي نيافت، اما امواج آن به عراق رسيد و در كوچ اجباري كردهاي «خانقين» توسط نيروهاي نژاد پرست عراق تجلي يافت. 3-عراقي كردن چپومترقي:كه سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]
-
گوناگون
پربازدیدترینها