تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831297111




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطرات شب یلدا...


واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه آفتاب یزد: خاطرات شب یلدا... یادم می آید که هر سال آقا قدرت و خانمش اعظم خانم به خاطر اینکه پیش همه فامیل به دست و دلبازی و مهربانی زبانزد می باشند، همه فامیل مخصوصا باجناق ها هر سال قرار می گذاشتند شب یلدا خانه آقا قدرت و خانمش اعظم خانم جمع بشوند. هر سال شب چله فامیل ها خانه آقا قدرت و اعظم خانم جمع می شدند، برای اینکه خانه آقا قدرت 120 متر آپارتمان بود ؛ 70 متر هال داشت و دو تا خواب بزرگ و آشپزخانه اوپن و سرویس بهداشتی مجزا ، ایرانی و فرنگی . هر یک از باجناق ها وسایل های خورد و خوراک شب یلدا را تهیه می کردند. نوبت به تک تک شان که می رسید ، قبل از هر چیز زنگ تلفن خانه آقا قدرت به صدا درمی آمد و آقا قدرت هم با خوشرویی و متانت با هر یک از باجناق ها صحبت می کرد و بعد از تعارف و تمجید و احوالپرسی می رسیدند به سر اصل مطلب یعنی ، تهیه و تدارک مواد اولیه شب یلدا که هر یک اساسی را تهیه می کردند و دسته جمعی به خانه آقا قدرت و اعظم خانم می رفتند. باجناق بزرگتر آقا رحمان و عالیه خانم ، شیرینی و شربت تهیه می کردند و خانواده آنها دو پسر داشتند. باجناق دومی آقا طاهر و خانمش پوران خانم که تدارک میوه و آجیل با آنها بود یک دختر و دو تا پسر داشتند که جمعشان می شد پنج نفر . باجناق سومی که خود آقا قدرت و خانمش اعظم خانم و سه تا دختر و یک پسر ته تغاری که جمعا می شد شش نفر که تدارک شام به عهده آنها بود. باجناق چهارمی آقا مجید و احترام خانم که مسئول تدارک تنقلات (چیپس و پفک و شکلات و ساندیس بودند) و یک دختر داشتند که جمعشان می شد سه نفر . و بالاخره باجناق آخری ، آقا منصور و منیژه خانم که تازه عروس و داماد بودند و از خرید وسایل و تنقلات معاف بودند. اون شب ، شب یلدا ؛ شب خاطره انگیزی می شد و همه باجناق ها دور هم جمع می شدند و از خاطرات و کارهاشون برای هم تعریف می کردند. آقا طاهر اون شب از خاطرات شب عروسی اش برای حضار صحبت می کرد که پوران خانم با عجله پرید تو حرف آقا طاهر و گفت: من یه عمر با خوشی ها و ناخوشی های شوهرم ساختم ، اونم فقط به خاطر ادب و کمالات آقا طاهر ، مادیات برایم در زندگی هیچ وقت ملاک نبود توی زندگی فقط صداقت و درستکاری و خوشرویی آقا طاهر برایم مهم بود. آقا رحمان یک مرد متواضع و با آبرویی بود.شغل اش راننده شرکت واحد اتوبوسرانی ، منطقه آذربایجان به سمت پارک شهر خیابان خیام بود و پایانه اش خیابان شهید فیاض بخش بود. خاطره های خوب و خوش و گاهی هم تلخ از دوران رانندگی با اتوبوس در ذهنش به یادگار نگه داشته بود. اون شب برای فامیل تعریف کرد» اول که استخدام شدم اتوبوس ها دو طبقه بودند و مسافرها هر وقت سوار اتوبوس می شدند دوست داشتند بالای اتوبوس دو طبقه سوار بشوند و نفسی تازه می کند و ادامه می دهد ، یک روز یه پیرمردی سوار اتوبوس شد و موقع سوار شدن به من گفت: آقای راننده لطف کن من را ایستگاه حسن آباد پیاده کن – گفتم چشم. در بین راه برای اینکه پیرمرد خوابش نبرد طبقه بالای اتوبوس برای مردم آواز می خواند، طوری که صدایش به طبقه پایین هم می رسید و طبقه پایینی ها هم شور و حال پیدا کرده بودند و دست می زدند. پیرمرد وقتی به ایستگاه رسید از اتوبوس پیاده شد و رفت و اون خاطره اولین خاطره من از رانندگی با اتوبوس بود. آقا مجید یک مرد جاافتاده و با تحصیلات و کمالات بود. مهندس الکترونیک بود و یک مغازه الکترونیکی داشت، و خانمش احترام هم تحصیلکرده و با سواد بود و دستی بر شعر و شاعری هم داشت و خیلی از شعرهای شاعران را حفظ بود. آقا مجید از دوران کارش برای همه فامیل و باجناق ها تعریف می کند که: یک روز یک آقایی آمد در مغازه ام و گفت: آقا سیم کشی خانه ام سوخته ، لطف کنید تشریف بیاورید نگاهی بیندازید .آقا مجید ادامه می دهد که با آن آقا رفتم خانه شان و دیدم همه جا تاریک است ، نزدیک به سه روز بود توی تاریکی زندگی می کردند ، مانده بودم چکار بکنم. من هم ناچار شدم تمام سیم های خانه را روی کار بکشم و خانه شان مثل دیوار بندبازها شده بود پر از سیم و اما آقا قدرت که یک رستوران بزرگ داشت و زندگی اش پر بود از خاطرات شیرین و شور زندگی و همیشه گذشت و شکیبایی ، چرا که خودش می گوید افتخار من این است که هر شب جمعه به پرورشگاه کودکان یتیم و بی بضاعت غذای مجانی می دهد و فقط به خاطر رضای خدا و به خاطر حمایت از کودکان بی سرپرست. و باجناق آخری ، آقا منصور و منیژه خانم که آخرین باجناق خانواده بود از خرید رفتن خودش و خانمش برای فامیل و بقیه باجناق ها تعریف کردند. بعد از خرید وسایل از بازار تهران آمدیم به سمت ایستگاه اتوبوس که سوار اتوبوس شویم دیدیم : دو نفر زن وشوهر سوار اتوبوس شدند . موقع سوار شدن زن آن مرد با راننده حال و احوالپرسی گرمی کرد. مسافران سوال کردند که راننده چه نسبتی با خانم ، آن آقا دارد. شوهر آن زن جواب داد: برادر زن راننده ، دایی زن بنده می باشند. حدس بزنید راننده چه نسبتی با زن بنده دارد. اون شب با صحبت های آقا منصور و منیژه خانم ، تمام باجناق ها به فکر فرو رفتند. اون شب، شب یلدا ، تا ساعت 12 شب همه با خاطراتشان سر همه فامیل را گرم کرده بودند. ولی آن صحبت باجناق آخری همه فامیل و باجناق ها را برده بود در عالم فکر و خیال و آن شب یلدا ، شب پر خاطره و هیجان انگیزی برای باجناق ها بود که یادش در ذهنشان همیشه زنده است.


شنبه ، ۵دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روزنامه آفتاب یزد]
[مشاهده در: www.aftabeyazd.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن