محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826334677
آرمانگرایی شیعی و نقش آن در تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی مطلوب - بخش اول عنصر ایرانیّت و پذیرش تشیّع
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آرمانگرایی شیعی و نقش آن در تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی مطلوب - بخش اول
عنصر ایرانیّت و پذیرش تشیّع
آرمانهای شیعه به لحاظ ذات پویا، پیشرونده و متصرف خود در هر تاریخی که جریان پیدا کنند در دل واقعیتها و با خلع و لبسی که نسبت به واقعیتها دارند، به نقطه کمال و تحقق کامل خود نزدیک میشوند.
چکیده آرمانها، همواره فاصله قابل توجهی با واقعیتهای زندگی بشر دارند. کمکردن این فاصله یکی از دغدغههای بزرگ متفکران و اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. تاریخ تشیّع در ایران، یکی از بهترین نمونهها برای بررسی این مسأله است. این پژوهش با هدف بررسی تاریخ ایران اسلامی ـ به ویژه پانصد سال اخیر؛ یعنی از ابتدای ظهور صفویه تا انقلاب اسلامی ـ از زاویه کیفیت تحقق آرمانها صورت گرفته است تا الگویی برای شناخت بهتر آینده و کشف منطق تحول تاریخ تشیّع در ایران باشد. تحلیل فوق با روش استفاده از یک مدل تمثیلی؛ یعنی مدل «خَلْع و لُبس» صورت میگیرد؛ یعنی زمانی که واقعیتها همچون لباسی که تنگشده یا به حال اندراس افتاده، از تن آرمانها خَلع میشوند و لباس متناسبتر بهکار گرفته میشود. آرمانهای شیعه به لحاظ ذات پویا، پیشرونده و متصرف خود در هر تاریخی که جریان پیدا کنند در دل واقعیتها و با خلع و لبسی که نسبت به واقعیتها دارند، به نقطه کمال و تحقق کامل خود نزدیک میشوند. در این تحقیق، بیان شده است که این آرمانها با عبور از تاریخ ایران شیعی، ایرانیان را موفق به تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی مطلوب خود؛ یعنی نظام «ولایت فقیه» ساختهاند. واژگان کلیدی آرمانهای شیعه، مدینه فاضله، خَلْع و لُبْس واقعیتها، تاریخ تشیّع، تاریخ معاصر ایران، هویت ایرانی، تکامل تاریخی مقدمه تاریخ تشیّع در ایران از جهات مختلف، نیازمند بررسی و پژوهش است. شیعه، آرمانهای بلندی پیش رو دارد که کمتر آیینی مشابه آن میتوان پیدا کرد. علاوه بر این میبینیم که این آرمانها به شکل ویژهای و به صورت برنامهای منظم و البته بلندمدت در حال تحقق هستند. بهنظر میرسد تحقق آرمانهای شیعه در تاریخ ایران معاصر، مطابق یک الگو و مدل خاص صورت گرفته که بررسی آن، هدف اصلی این پژوهش به شمار میرود. درباره تاریخ تشیّع و همچنین تحولات تاریخ معاصر ایران تا کنون تحقیقات زیادی انجام گرفته است، اما دربارة کیفیت ادغام تشیّع با تاریخ ایران معاصر و روندشناسی آن در قالب یک الگوی نظری، کمتر کاری صورت گرفته است. اینکه چگونه آرمانهای شیعی توانستهاند تا عمق تاریخ یک ملت، نفوذ کنند و از دل آن تاریخ؛ هم خود را محقق سازند و هم راه یک ملت را تعیین کنند و آنها را به یک نظام سیاسی ـ اجتماعی مطلوب برسانند، سؤال اصلی این تحقیق است که به صورت مصداقی در تاریخ معاصر ایران، مورد بررسی قرار گرفته است. پاسخ این سؤال نیز در قالب طرح یک الگو و مدل ارائه میشود که از آن به الگوی «خَلْع و لُبس»، تعبیر شده است. در این مدل، آرمانهای پیشرونده شیعه همچون تنی فرض شدهاند که با پوشیدن لباسهای متناسب تاریخی، سعی میکند علاوه بر اینکه خود را از گزند خطرات محفوظ بدارد، بقاء و ارتقاء خود را نیز رقم بزند و از آنجا که آرمانهای شیعه، پیشرونده و متکامل و در مقابل، لباسها نیز تنگ و کوتاهشونده هستند، پس از مدتی چارهای نیست که این لباس را از تن، خَلْع و لباسی جدیدتر و مناسبتر بپوشد. به همین شکل میبینیم که در طول تاریخ معاصر ایران، آرمانهای شیعی در قالبهای مختلف «سلطنت»، «مشروطه» و «جمهوری»، خود را محقق ساخته و به ظهور رسانده است. شناسایی اصل راهبر و افق پیشبرنده تاریخ معاصر ایران تاریخ، تنها بودن نیست؛ بلکه چگونگی «شدن» یک ملت را نیز نشان میدهد. هویت یک ملت، ریشه در بودن و شدن آن ملت دارد. به تعبیر شهید مطهری، تاریخ، سرگذشت «بودن» یک ملت است و نحوة «شدن» آن را مشخص میکند (مطهری، 1378، ج2، ص369). تحلیل درست این بودن و شدن به روشنی میتواند چشمانداز آینده ملتها را مشخص سازد و برای بهدستآوردن آن بایستی به الگوی نظری تاریخ آن ملت، دست یافت. تاریخ، بدون وجود یک طرح و الگوی نظری، مجموعهای از مواد و مصالح متفرق و بیشکل است. طرح و الگوی نظری در حکم صورتی است که به مواد تاریخ؛ یعنی شخصیتها، وقایع، عملکردها و جریانها شکل و معنا میدهد. البته به این معنا نیست که مواد تاریخ، بدون الگوی نظری هیچ معنایی از خود نداشته باشند؛ بلکه در اینجا با سطوحی از معانی سر و کار داریم. در مواد تاریخ، سطحی از معنا وجود دارد، اما همانگونه که تاریخ به یک سطح، محدود نمیشود، معنای آن نیز نباید به یک سطح، تقلیل یابد. البته باید توجه داشت که تاریخ هر جامعهای را لزوماً نمیتوان تحت یک الگوی نظری درآورد؛ چون برخی جوامع به تعبیری بیتاریخند. نه اینکه تاریخ بهمعنای وقایع و اتفاقات در این جوامع وجود ندارد؛ بلکه منظور، سطح دیگری از تاریخ است که شامل وقوع اتفاقات و وقایع، تحت یک الگوی نظری و طرح کلی است. روشن است که تحولات همة جوامع، تحت یک طرح و الگوی نظری خاص شکل نگرفته است و به همین دلیل به روال خاصی، سیر نمیکند. شناخت روند تاریخی یک ملت بهطور خاص به سطح تاریخمندی آن ملت برمیگردد. بهطور کلی میتوان سه سطح و لایه برای تاریخ در نظر گرفت: 1. لایة ظاهری وقایع و رخدادها؛ 2. لایة قانونمندی طبیعی؛ 3. لایة قانونمندی اعتباری. تاریخ در سطح اول، عبارت است از مجموعه وقایع و رخدادهایی که در زندگی همه بشر به وقوع میپیوندد و زندگی هیچ بشری بدون آنها قابل تصور نیست. در این سطح، وقایع و اتفاقات، بدون هیچگونه طرح کلی و قانونمندی خاصی در نظر گرفته شده است؛ خواه در واقع، دارای این طرح کلی و قانونمندی باشند یا نباشند. سطح دوم، لایه قانونمندی طبیعی تاریخ است که اولین لایه از لایههای باطنی تاریخ است. این لایه، شامل خصوصیات و ویژگیهای ذاتی فرد و جامعه بشری است. کاری که «ابن خلدون» در حوزه تاریخ صورت داد، ارائه تبیینی بر پایه اینگونه از قوانین طبیعی و مادی تاریخ بود. اما سطح سوم؛ یعنی لایة قانونمندی اعتباری و فلسفی به برخی از جوامع اختصاص دارد؛ جوامعی که از سطح طبیعی خارج شدهاند و به زندگی عقلی و به تعبیری اعتباری وارد شدهاند. این جوامع با سطح دیگری از تاریخ، درگیر میشوند که دیگر سطوح را تحت تأثیر خود قرار میدهد؛ جوامعی که میتوانند طرحی برای تاریخ، ارائه و آن را به قانون و نقشه راه ـ مکتوب و غیر مکتوب ـ تبدیل کنند. طراحان این سطح از تاریخ، متفکران قوم هستند؛ کسانی که به سطحی از تفکر دست یافتهاند که در عین حال که در زمان هستند، میتوانند فراتر از زمان بیندیشند؛ البته همه این متفکران در یک مرتبه نیستند و هر یک در این فراتررفتن، استعدادها و امکانات متفاوتی دارند. حال باید دید سطح تاریخمندی ایرانیان در چه مرحله و مرتبهای قرار دارد. سطح تاریخمندی ایرانیان تاریخ ایران به رغم برخی دیدگاهها، تنها در سطح ظاهری و حتی قانونمندی طبیعی باقی نمانده است؛ بلکه در قالب یک طرح اعتباری و مطابق با قانونمندی آن پیش رفته است. طرح مدینههای فاضله در واقع، پاگذاشتن به عرصه اعتباری تاریخ است. اینکه ملتی بر اساس معرفتی که از هستی و انسان و تاریخ پیدا کرده، دست به طراحی الگوی مطلوب و مدینه فاضله میزند، نشان میدهد که به سطحی فراتر از سطح ظاهری و طبیعی تاریخ، دست یافته است و معرفت تاریخی آنها عمق بیشتری یافته و افق دیدشان وسیعتر شده است. جوامع پیشرو با نظر به مدینه فاضلهای که برای خود ترسیم کردهاند، جهت خود را در تاریخ معین میکنند. وقتی اندیشمندان یک قوم، مدینه فاضلهای را برای خود ترسیم میکنند در واقع، مجموعهای از امکانات وجود و تاریخ را گزینش کرده و پیش روی خود گشودهاند. شاید اگر از زاویه دید انسان به تاریخ نگاه کنیم، هر امکانی در تاریخ وجود دارد؛ به عنوان نمونه، انسان میتواند «بودن» و «شدن» خود را در ارتباط با عالم بالا، معین کند و نیز میتواند بدون ارتباط با این عالم، حیات خود را رقم بزند. مدینة فاضلهای که اندیشمندان ایرانی؛ اعم از فیلسوف، متکلم، عارف و فقیه از بدو گرایش به اسلام برای خود ترسیم کردهاند، نوعی بودن و شدن را برای ایرانی، رقم میزند و به اقتضاء امکاناتی که پیش روی او گشوده شده، در تاریخ پیش میرود. مدینه فاضلة مذکور با اتصال به عالم قدس، ایجاد میشود و ذات و هستی خود را از این اتصال اخذ میکند. «فارابی»، معتقد بود رئیس مدینه، علت موجده و مبقیه مدینه فاضله است و رئیس مدینه به جهت اتصالی که با عالم قدس دارد، به مقام ریاست، دست مییابد. همچنان که بسیاری از محققان معتقدند الگوی سیاسی فارابی، الگویی شیعی و ولایی است؛ اگر چه به لحاظ ظاهری، شیعهبودن او و برخی دیگر از اندیشمندان منسوب به شیعه، ثابت نشده است. از همینجا میتوان با سطح دیگری از بحث ارتباط برقرار کرد که در صددیم در بحث طرح نظری تاریخ معاصر ایران، رابطه و نسبت میان تشیّع و تاریخ ایران را از سطح ظاهری به سطحی عمیقتر بکشانیم. نسبت تشیّع و تاریخ ایران وقتی سخن از تشیّع و نقش آن در تکوین تاریخ معاصر ایران به میان میآید، غالباً متوجه تشیّع به عنوان یک مذهب ظاهری میشویم؛ در حالی که بایستی میان دو سطح اجمال و تفصیل تشیّع، تفکیک کرد. منظور از سطح اجمال، همان است که در روح تفکر و اندیشههای شیعه، نهفته است و شالودة اساسی آن را تشکیل میدهد. البته این سطحبندی، مختص تفکر شیعی نیست؛ زیرا اقتضاء ذات تفکر این است که به حوزة ظاهری، محدود نمیشود؛ بهطور مثال، ممکن است مسلمانی به لحاظ ظاهری به احکام دین اسلام پایبند باشد، اما به لحاظ تفکر و اندیشه، نتوان او را در حوزه تفکر اسلامی جای داد. بر این اساس، حتی میتوان گفت ایرانی پیش از آنکه بهطور رسمی و ظاهری به مذهب تشیّع گرایش پیدا کند، در سطح اجمال به حوزه تفکر شیعی وارد شده بود. البته این گرایش در میان نخبگان و عوام، صورتهای متفاوتی داشته است. عمق این گرایش به تناسب سطح فکری و اجتماعی بیشتر میشود؛ بهطور مثال این گرایش در میان فلاسفهای مانند «فارابی» و «ابن سینا» به طرح نظریه امامت شیعی میانجامد و در میان سطوح پایینتر، زمینهساز گرایش به اهل بیت و امامان شیعه میشود؛ یعنی همان که برخی از محققان از آن به «سنی دوازده امامی» تعبیر کردهاند (جعفریان، 1380، ج2، ص725). البته باید توجه داشت که این اجمال و تفصیل در هر تلاقی فرهنگی صورت نمیگیرد؛ یعنی هر قومی ممکن است میان این دو امر تفکیک نکند و آیین عرضهشده را سربسته و به عنوان مجموعهای ترکیبیافته از اجزاء دریافت کند. اما ایرانیان به اقتضاء روح متفکرانهای که داشتند، این مجموعه را تفکیکیافته پذیرفتند. در واقع، ابتدا میان اصل و فرع آن تمایز قائل شدند و میتوان گفت از اصول، شروع کردند تا از فروع و بهنظر میرسد فارابی از نخستین کسانی است که این تفکیک را صورت داده است. البته این امر، بستگی به مجموعة عرضهشده نیز دارد. بر این اساس، فرهنگهایی سازنده و پویا هستند که از عمقی معرفتشناختی و هستیشناختی برخوردارند و همین خصوصیت، آنها را در شکلدادن به هویتهای فردی و جمعی توانا ساخته است. ادیان به لحاظ توجه به این سطح عمیق از معرفت بشری، نفوذ و سازندگی گستردهای را به دنبال دارند و در میان ادیان، «اسلام» در این زمینه از امتیاز خاصی برخوردار است. با این حال، همین فرهنگ غنی و سازنده ممکن است در انتقال از جامعهای به جامعه دیگر به صورت عمیق و زیربنایی منتقل نشود؛ به خصوص آنجا که این فرهنگ به صورت غیر عادی ـ مانند قهر و غلبه و یا نیاز از سر اضطرار ـ به جامعه مقصد، وارد شده باشد. فرهنگ قوم غالب به طور طبیعی ـ حداقل در کوتاهمدت ـ دارای تأثیرگذاری بالایی است، اما تداوم و زوال این حالت، بستگی به قوت و توان فرهنگی قوم مغلوب دارد. در این میان آنچه که میتوان از آن دفاع کرد، همین قوت و توان فرهنگی ایرانیان است که با وجود اینکه در طول تاریخ بلند خود، مورد هجوم اقوام و فرهنگهای مختلفی قرار گرفتهاند، توانستهاند دیگر بار، خود را بازیابند و از سطح، به عمق و از حالت انفعالی به حالت فعّال و پویا، حرکت کنند. تفکیکهایی که ایرانیان میان فرهنگ خود و فرهنگ مهاجم و از آن مهمتر تفکیک و پالایشهایی که درون فرهنگ مهاجم صورت میدادند، بیانگر همین توانایی و پویایی است. تلاش امثال فارابی و دیگران مبنی بر توجهدادن مسلمانان به لایههای عمیق و زیربنایی دین اسلام، در راستای انتقال صحیح این فرهنگ به جوامع دیگر بود. فارابی، برخورد و طرد برخی قشرهای دینی را با فلسفه، ناشی از عدم توجه به این عمق و محصورشدن نگاه آنها به لایههای سطحی دین اسلام میداند. فارابی، خود را در محل تلاقی فرهنگها حس میکرد؛ تلاقی فرهنگ اسلامی، فرهنگ یونانی و فرهنگ ایرانی. در نظر فارابی، انتقال فرهنگ یا دین ملت و قومی به قوم دیگر، صورتهای متفاوتی میتواند داشته باشد. ابتدا بسته به آن دین و ملت دارد که آیا مبنای فکری ـ فلسفیاش برهانی و جدلی است یا خطابی و اقناعی؟ که در این صورت، آثار و نتایج انتقال، متفاوت میشود. همچنین ممکن است دین و ملتی که بر مبنای فلسفه صحیح استوار شده است، بدون فلسفهاش انتقال یابد و مخاطبان آن دین ندانند که دین، تنها مثالها و یا تمثلهای فلسفهاش است و میان آنها تنافی وجود ندارد. انتقال فرهنگ و ملت، صورتهای دیگری نیز میتواند داشته باشد و آن اینکه آن دین و ملتی که انتقال یافته است، تابع فلسفه فاسد و نادرستی باشد که در این صورت اگر فلسفه صحیح به آن قوم منتقل شود، با دین آن قوم در تعارض قرار خواهد گرفت. همچنین ممکن است در میان یک قوم که دینی مستقر و متمکن دارند، جدل و سفسطه، راه یافته باشد. در این صورت، آن دین و فرهنگ در معرض خطر قرار میگیرد، پس حکّام آن ملت میبایست از نشر جدل و سفسطهای که به دین، زیان میرساند جلوگیری کنند. روشن است که فارابی در این تقسیمات، به جامعه اسلامی و نشر فلسفه در میان آن نظر دارد؛ اما بیانگر این نکته نیز هست که ایرانی در مقام تلاقی با فرهنگ اسلامی، بایستی راه، هستی و بودن جدید خود را از میان برخورد اصول پیدا کند، نه از اختلاط و ترکیب فروع و ظواهر. با بیان این مطالب تلاش میشود، این مسأله روشن شود که در صورتی که تشیّع را یکی از ارکان تاریخ معاصر ایران محسوب کنیم، نباید نسبت میان این تاریخ و تشیّع را سطحی، تحلیل کنیم. تشیّع ایرانیان لایههای عمیق فکری و فرهنگی دارد و کاوش در این لایهها گرههای ترکیب تاریخ و هویت ملی ایرانیان را آشکار میکند و از پیچیدگیهای آن میکاهد. عنصر ایرانیّت و پذیرش تشیّع باید دید یک ملت چطور به آیین جدید میپیوندد، چرا ایرانیان در سنجش تاریخی خود در نهایت، آیین تشیّع را انتخاب کردند، آیا این انتخاب صرفاً معلول یک اتفاق تاریخی است، یا اینکه ایرانیان از ابتدا نگاه عمیقی به دین اسلام داشتند و آن را به صورت یک بسته مختلط نمیدیدند و با تفکیک و تحلیلی که از ابتدا صورت داده بودند، این آیین را برگزیدند و خود صورتی منحصر به فرد از تشیّع ارائه کردند؟ در این نگرش عمیق، این امر را نباید نادیده گرفت که ایران به لحاظ برخی موقعیتها معرکة آراء و جهانبینیها بوده است و ایرانیان همانند یک تاجر زبده که در تشخیص کالای مرغوب از غیر مرغوب، مهارت دارد و اگر کالایی را انتخاب کرد میتوان به انتخاب او اعتماد کرد و با تأمل درباره آن قضاوت کرد، در سنجش فرهنگها مهارت یافتهاند و اگر چیزی را برگزیدند، نباید به عمق این گزینش بیتوجه بود. بنابراین، تلاش در جهت تفکیک میان سطح اجمال و تفصیل این نسبت؛ یعنی نسبت ایرانیت و تشیّع، به منظور راه پیداکردن به عمق این نسبت میباشد. چنانچه میدانیم یکی از نظریههای طرحشده دربارة نسبت میان تشیّع و ایرانیت، دیدگاهی است که معتقد است تشیّع، نوعی اسلام ایرانی شده است. برخی از شرقشناسان و برخی ملیگراهای ایرانی و عرب، تشیّع را ابداع ایرانیان در واکنش به مهاجمان عرب میدانند. طرفداران این رویکرد در صدد اثبات این مطلب هستند که ایرانیان برای حفظ آداب و سنن باستانی خویش، هوشمندانه اسلام را با روح ایرانی و آیین باستانی خود سازگار کردهاند. برخی ایرانشناسان معاصر؛ مانند خانم «نیکی کدی» و «دارمستتر» نیز به تبع شرقشناسان برای بسیاری از گرایشهای اجتماعی ـ سیاسی اخیر ایران، ریشههای باستانی میجویند. البته این دیدگاه از نظر ما قابل پذیرش نیست و نقدهای زیادی به آن شده است،(1) اما این دیدگاه از جهتی، بیانگر برخی واقعیتهاست. درست است که تشیّع، ساخته ایرانیان نیست، اما ایرانیان چنان به عمق آیین تشیّع، نفوذ کرده و اصول آن را شناسایی و در خانة تفکر خود جای دادهاند که در جریان اصلی تشیّع قرار گرفتهاند. میتوان گفت تحلیل تاریخ و تفکر شیعی بدون ارتباط با ایران اسلامی، ناقص و حتی مبهم است. ایران بهطور کلی در بسیاری از برخوردهای فرهنگی، رویکردی مشابه آنچه با آیین اسلام و تشیّع داشته، اتخاذ کرده است. البته این برخوردها بهطور طبیعی، موجب ورود برخی عناصر فرهنگی اقوام دیگر در فرهنگ ایرانی شده است، اما در هر صورت توانسته است استقلال خود را حفظ کرده و فرهنگهای دیگر را بومیسازی کند. این عملکرد را به سهولت میتوان در برخورد با فرهنگ یونانی و فلسفه یونان، فرهنگ مغولی و محصولات فکری و فرهنگی غرب، مشاهده کرد؛ هر چند ماهیت برخورد اخیر از موارد قبل، متفاوت است. همانگونه که اشاره شد، رمز این استقلال و توان فرهنگی به این برمیگردد که ایرانیها به لحاظ توان فکری میتوانستند بین ظاهر و باطن و اصل و فرعِ این فرهنگها تفکیک کنند و بعد از تجزیه و تحلیل، دست به انتخاب و تطبیق بزنند. به تعبیر یکی از پژوهشگران «ایرانزمین از آغاز، قلمرویی فرهنگی بود ... و تداوم ایران، فرهنگی است» (طباطبایی، 1380، ص153). مشکلی که در مواجهه با فرهنگ غرب و مدرنیته در دو سده اخیر وجود داشته این بوده که به دلایل مختلف نتوانسته است میان اصل و فرع و ظاهر و باطنِ این فرهنگ تفکیک کند و از جمله این دلایل، کیفیت ورود فرهنگ غربی است که با نوعی شیفتگی و از سر اضطرار همراه بوده و همچنین خود ماهیت غربی است که موجودیت خود را بر پوشاندن و عقبراندن دیگر تاریخها و فرهنگها بنا کرده است. به همین دلیل، تجزیه و تحلیل آن نیازمند زمان بیشتری است. به گفتة یکی از صاحبنظران «خالینبودن عرصههای ذهن ایرانی از اندیشه و کار، موجب شده است که به هیچ پدیدة تازهای به صورت چشمبسته و تسلیم بلاقید و شرط ننگرد ... . انسان ایرانی، بسیار سریع و چالاک به ارزیابی صدفه و اتفاق مینشیند، پدیدههای سره و مفید را از ناسره و مضر تشخیص میدهد، عناصر قابل جذب و مقبول را از زواید و احشاء، متمایز میکند و بر هر آنچه که باید زانپس خودی و ماندگار تلقی شود، مهر تأیید میزند» (شعبانی، 1385، ص81-80). تجزیه و تحلیل فرهنگی در عنصر ایرانی یکی از نتایج این روح تحلیلگر ایرانی، تفکیک میان هسته و پیرامون فرهنگهاست. روحیه تحلیلگر در مواجهه با فرهنگهای مهاجم، ابتدا میان اصل و فرع فرهنگها تفکیک میکند و تناسب اصل را با هسته و فرع را با پیرامون میسنجد؛ به خلاف روحیهای که این تفکیک را صورت نمیدهد و لذا در پذیرش و اجزاء فرهنگهای دیگر، میان اصل و فرع، خلط میکند یا از فروع، تلقی اصل میکند و چنان بسته عمل میکند که هیچ تعاملی میان فرهنگها برقرار نمیشود و یا اصول را تلقی فرع میکند و با تسامح در برابر آنها هسته هویت را دچار تزلزل و ضعف میسازد. به گفتة یکی از محققین معاصر «ما در مقاطع تاریخی مختلف، از گذشته تا امروز، «پیرامون» را بسیار از دست دادهایم، ولی کمتر گذاشتهایم که به «هسته و مغز» آسیب جدی وارد شود» (نجفی، 1384، ص20). بهطور مثال، ایران در هجوم مغول اگر چه عرصة پیرامونی را از دست داد، اما با حفظ هسته و تقویت آن توانست بر قوم غالب، پیروز شود و به تعبیر «ساندرز»: «اسلام ایرانی، فاتحان خود را به اسارت گرفت... بهاسلامدرآمدن بسیاری از اخلاف چنگیزخانی، نشانه این پیروزی است» (ساندرز، 1361، ص185-184). چنانکه میدانیم غالب کسانی که دربارة هویت ایرانی بحث کردهاند، یکی از خصوصیات آن را مدارا و تساهل و تسامح فرهنگی برشمردهاند، اما بهنظر میرسد مدارا و تساهل بیش از آنکه علت باشد خود، معلول علت دیگری است. مدارا و تساهلی که در روح ایرانی مورد لحاظ قرار گرفته است، محصول همان مهارتی است که ایرانیها در تفکیک هسته از پیرامون و اصل از فرع دارند. به همین دلیل چنین نیست که هر کس از روحیة تسامح و تساهل و مدارای بیشتری برخوردار باشد، بهتر میتواند در دنیای کنونی و تمدن جدید که به تعبیری عصر چند فرهنگ و یک تمدن است، نقش ایفاء کند؛ بلکه تنها کسانی میتوانند در تمدن جدید به شکل مستقل، نقشآفرینی کنند که بتوانند اصل راهبر این تمدن را تشخیص دهند و روح حاکم بر این عالم را بشناسند و نسبت خود را با آن تعیین کنند. ایرانیها نیز در برخورد با دین اسلام همینگونه عمل کردند. اسلام را چنان با تفکیک اصل و فرع، شناسایی کردند که توانستند سهم بسیار بالایی در تمدن اسلامی ایفا کنند تا جایی که به گفته اغلب مورخان و پژوهشگران، ایرانیها بودند که حوزه علوم؛ اعم از دینی و غیر دینی را بر عهده داشته و پیش میبردند. «ابن خلدون» در اینباره مینویسد: از شگفتیهایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام؛ خواه در علوم فرعی و چه در دانشهای عقلی، به جز در موارد نادری، غیر عربند و اگر کسانی از آنان هم یافت شوند که از حیث نژاد عربند، از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ و استادان، عجمی هستند، ... ایرانیان به علت تمدن راسخی که از آغاز تشکیل دولت فارسی داشتهاند، بر این امور (صنایع و پیشهها) استوار و توانا بودند؛ چنانکه صاحب صنعت سخن؛ «سیبویه» و پس از او «[ابوعلی] فارسی» و به دنبال آنان «زجاج» بود و همه آنان از لحاظ نژاد، ایرانی به شمار میرفتند ... همچنین بیشتر دانندگان حدیث که آنها را برای اسلام حفظ کرده بودند ایرانی بودند، یا از لحاظ زبان و مهد تربیت، ایرانی به شمار میرفتند و همه عالمان اصول فقه چنانکه میدانیم و هم کلیه علمای علم کلام و بیشتر مفسران، ایرانی بودند و به جز ایرانیان کسی به حفظ و تدوین علم، قیام نکرد (ابن خلدون، 1375، ص1151-1148). به تعبیر فارابی، ایرانیها توانستند دین اسلام را با فلسفهاش ـ منظور صرفاً فلسفه اصطلاحی نیست ـ اخذ کنند و بر اساس تعریف یکی از صاحبنظران که هویت را همآهنگی و یگانگی با عالم و همآهنگی با قانون اساسی آن تعریف میکند (مروار، 1384، ص36)، ایرانیها توانستند خود را با «عالم» اسلام و روح اسلامی هماهنگ کنند و از امکاناتی که این فضا برای آنها فراهم میکرد، بیشترین بهره را ببرند. گرایش آنها به تشیّع هم در همین راستا، قابل تبیین است؛ یعنی از آنجا که ـ به تفسیر شیعی ـ اصل راهبر عالم اسلامی، امامت و ولایت است، ایرانیها توانستند پس از یک دورة طولانی حضور زنده و پویا در عالم اسلامی، این اصل را شناسایی کنند و از آن پس، تاریخ خود را در سایة این اصول پیش ببرند. استاد مطهری در این خصوص مینویسد: حقیقت این است که علت تشیّع ایرانیان و علت مسلمانشدنشان یک چیز است؛ ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گمگشته خود را در اسلام یافت، مردم ایران که طبعاً مردمی باهوش بودند و به علاوه، سابقه فرهنگ و تمدن داشتند، بیش از هر ملت دیگر نسبت به اسلام، شیفتگی نشان دادند و به آن خدمت کردند. مردم ایران، بیش از هر ملت دیگر به روح و معنای اسلام توجه داشتند. به همین دلیل، توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت دیگر بیشتر بود و تشیّع در میان ایرانیان، نفوذ بیشتری یافت؛ یعنی ایرانیان روح اسلام و معنای اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند. فقط خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند (مطهری، 1368، ج14، ص136). پی نوشت: به عنوان نمونه ر.ک: مهدی ابوطالبی، « از مبارزه در مرکزیت غرب تا مبارزه با مرکزیت غرب»، مندرج در مجموعه مقالات آموزه 7: «شرقشناسی نوین و انقلاب اسلامی»، به کوشش گروه تاریخ و اندیشه معاصر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). منابع و مآخذ 1. ابن خلدون، مقدمه، ترجمة پروین گنابادی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ6، 1375. 2. ابوطالبی، مهدی، «از مبارزه در مرکزیت غرب تا مبارزه با مرکزیت غرب»، مندرج در مجموعه مقالات آموزه 7: «شرقشناسی نوین و انقلاب اسلامی»، به کوشش گروه تاریخ و اندیشه معاصر، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1384. 3. اعوانی، غلامرضا، میزگرد«روشنفکران ایرانی و هویت (2)»، در: فصلنامه مطالعات ملی، سال پنجم، ش4، 1383. 4. امام خمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ج19، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378. 5. جعفریان، رسول، تاریخ تشیّع در ایران، قم: انصاریان، چ3، 1380. 6. جوانبخت، مهرداد ، ایرانی از نگاه ایرانی، اصفهان: آموزه، 1379. 7. داوری اردکانی، رضا، «بحران هویت، باطن بحرانهای معاصر»، نامه فرهنگ، سال سوم، ش1، 1372. 8. ساندرز، ج.ج، تاریخ فتوحات مغول، ترجمة ابوالقاسم حالت، تهران: امیرکبیر، 1361. 9. شعبانی، رضا، ایرانیان و هویت ملی، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1385. 10. طباطبایی، سیدجواد، دیباچهای بر نظریة انحطاط ایران، تهران: نگاه معاصر، 1380. 11. مروار، محمد، «هویت ایرانی در اندیشة رضا داوری»، فصلنامه مطالعات ملی، ش4، 1383. 12. مطهری، مرتضی، «جامعه و تاریخ»، مندرج در: مجموعه آثار، ج2، تهران: انتشارات صدرا، چ8، 1378. 13. -----------، «خدمات متقابل اسلام و ایران»، مجموعه آثار، ج14، تهران: انتشارات صدرا، 1368. 14. نجفی، موسی، ساحت معنوی هویت ملی ایرانیان، قم: دفتر نشر معارف، 1384. ابوذر مظاهری: استادیار و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). فصلنامه حکومت اسلامی شماره 69. ادامه دارد...
http://fna.ir/C8JHKB
94/10/05 - 05:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]
صفحات پیشنهادی
مدیر امور تعاون اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان زنجان: تحقق هفت راهبرد ابلاغی در بخش تعاون از اولویت
مدیر امور تعاون اداره کل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان زنجان تحقق هفت راهبرد ابلاغی در بخش تعاون از اولویتهای اداره کل تعاون زنجان استمدیر امور تعاون اداره کل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان زنجان گفت تحقق هفت راهبرد ابلاغی در بخش تعاون از اولویتهای اداره کل تعاون زنجان استمسئول بسیج مجمع حقوقدانان سپاه روحالله استان مرکزی ظرفیت بسیج حقوقدانان در تحقق اهداف نظام اسلامی ایران نقش
مسئول بسیج مجمع حقوقدانان سپاه روحالله استان مرکزیظرفیت بسیج حقوقدانان در تحقق اهداف نظام اسلامی ایران نقشآفرین استمسئول بسیج مجمع حقوقدانان سپاه روحالله استان مرکزی گفت بسیج حقوقدانان ظرفیت بسیار ارزشمندی در راستای تحقق اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران و آرمانهای امام راحنقش کلیدی سازمان دانش آموزی تربیت سیاسی اجتماعی دانش آموزان است.
وزیر آوزش و پرورش کشور گفت نقش کلیدی سازمان دانش آموزی تربیت سیاسی اجتماعی دانش آموزان است دکتر فانی در جلسه مشترک معاونین پرورشی و روسای سازمان دانش آموزی کشور گفت نقش کلیدی سازمان دانش آموزی تربیت سیاسی اجتماعی دانش آموزان است ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۹ آذر ساعت 12 07 به گزارش خبرگزاریجایگاه سیاسی مردم در رویکرد اسلام و اندیشة سیاسی غرب بر معیار معرفت - بخش اول تحلیل معیار معرفت در اندیشة سیاس
جایگاه سیاسی مردم در رویکرد اسلام و اندیشة سیاسی غرب بر معیار معرفت - بخش اولتحلیل معیار معرفت در اندیشة سیاسی غرباز دیدگاه قرآن کریم که روح حاکم بر بینش اسلامی است حقیقت هرگز امری نسبی و تابع معیارهای متغیر و آمیختهای از افراط و تفریطها نیست بلکه واقعیتی ثابت و صراطی مستقیماصل «حاکمیت قانون» در نظام قضایی ایران - بخش اول حاکمیت قانون بر اساس قانون اساسی
اصل حاکمیت قانون در نظام قضایی ایران - بخش اولحاکمیت قانون بر اساس قانون اساسیحاکمیت قانون از جمله مفاهیم مهم حقوق عمومی است که ریشه تاریخی در اعصار گذشته دارد و در دهههای اخیر در محافل حقوقی سیاسی و حتی اجتماعی مورد اقبال بیشتری واقع شده است چکیده &nbحجت الاسلام شجونی: بشکند دست ملتی که دوباره به روحانی رای بدهد!/ من اصلاح طلبان را مرتد سیاسی می دانم / احتمال
حجت الاسلام جعفر شجونی با حضور در برنامه دید در شب که از تارنمای آپارات پخش می شود مهمان رضا رشید پور مجری این برنامه بود و به سوالات این مجری در مورد مسائل مختلف پاسخ داد که متن گفت و گو را در زیر می خوانیم سرویس سیاسی شفاف حجت الاسلام جعفر شجونی با حضور در برنامه دید در شب کهمعاون دانشگاه فرهنگیان خبر داد برگزاری همایش تربیت سیاسی و اجتماعی در دانشگاه فرهنگیان 13 استان/ اجرای مطلوب ه
معاون دانشگاه فرهنگیان خبر دادبرگزاری همایش تربیت سیاسی و اجتماعی در دانشگاه فرهنگیان 13 استان اجرای مطلوب همایش در زنجانمعاون پژوهش و فناوری دانشگاه فرهنگیان با اشاره به اینکه همایش تربیت سیاسی و اجتماعی در دانشگاه فرهنگیان در 13 استان کشور گفت استان زنجان در برگزاری این همایشبراساس بخشنامه بانک مرکزی دریافت کارمزد تراکنشهای خرید از بانکها/ اجرا از اول دیماه
براساس بخشنامه بانک مرکزیدریافت کارمزد تراکنشهای خرید از بانکها اجرا از اول دیماهبراساس بخشنامه بانک مرکزی طرح دریافت کارمزد از تراکنش کارتخوانها از اول دیماه اجرایی خواهد شد با این تفاوت که کارمزد۵۰ تا ۲۵۰ تومان در نظر گرفته شده از بانک پذیرنده اخذ میشود به گزارش خبرنگااولین جلسه کمیته علمی کارگروه اول کنفرانس ملی بازاندیشی و آینده نگری در نظام آموزش و یادگیری ایران با توجه به
اولین جلسه کمیته علمی کارگروه اول کنفرانس ملی بازاندیشی و آینده نگری در نظام آموزش و یادگیری ایران با توجه به تغییرات پرشتاب جهان معاصر با موضوع " فناوریهای جدید فضاهای جدید یادگیری برنامه درسی و نقش معلمان و استادان" با حضور استادان و صاحبنظران سازمان های مشارکتفعالان سیاسی برای جلب اعتماد مردم به نظام بکوشند
فرماندار رفسنجان از همه فعالان سیاسی احزاب و گروه های مردمی خواست به گونه ای رفتار کنند تا اعتماد مردم به نظام بیشتر و شادابی تحرک و شور سیاسی لازم برای برگزاری انتخابات ایجاد شود به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ببه نقل از خانه خشتی ملانوری فرماندار رفسنجان بعد از ظهر-
گوناگون
پربازدیدترینها