واضح آرشیو وب فارسی:فیدوس: فکر می کنم اولین چیزی که باید با شما همشهریان آبادانی ام در میان بگذارم این است که بنده اصالتا آبادانی هستم ولی ساکن آبادان نیستم. درست سی و پنج سال پیش که جنگ شد مادرم طلاهایش رو فروخت و داد به من و گفت: نِنِه برو آمریکا، فکر نِکُنم تو بهبهان بِری تو کاری پیدا بشه!آرش قلعه گلاب.تِلاگر- فکر می کنم اولین چیزی که باید با شما همشهریان آبادانی ام در میان بگذارم این است که بنده اصالتا آبادانی هستم ولی ساکن آبادان نیستم. درست سی و پنج سال پیش که جنگ شد مادرم طلاهایش رو فروخت و داد به من و گفت: نِنِه برو آمریکا، فکر نِکُنم تو بهبهان بِری تو کاری پیدا بشه! زیاد سرتان را درد نمی آورم، به محض این که جنگ شد، من و خانواده ام برای فرار از دست خمپاره های عراقی، به روستای آباواجدادی ام " قلعه گلاب" در نزدیکی چاه های ماست بهبهان! پناه بردیم. راستش را بخواهید خیلی هم تلاش کردم که در یکی از همین چاه های ماست مشغول به کار شوم، ولی خُب تازه جنگ شده بود و بی کاری همه جا بی داد می کرد و در خود بهبهان هم چندان کاری برای خود بهبهانی ها در چاه های ماست پیدا نمی شد. حالا که شما همشهریان عزیز آبادانی ام قرار است یادداشت های تلگرامی ام را در فیدوس بخوانید، بد نیست بدانید دقیقا سی وپنج سال از آن روزی که بهبهان را به مقصد آمریکا ترک کردم می گذرد. در این سی وپنج سالی که ساکن شهرستان اورنج کانتی در لس آنجلس بوده ام، حتی یک لحظه هم آبادان را فراموش نکرده ام. ناگفته نماند که من در همان سال اول ورودم به آمریکا با دختری مکزیکی به نام " رولا " ازدواج کردم که حاصل این ازدواج پسری به نام " کاپاتا " است که حالا دیگر سی و چهار سالش می شود. اسم " کاپاتا " را هم به این خاطر انتخاب کردم که همسرم عاشق "زاپاتا " بود و من هم " کا " را به عشق همه ی بچه های آبادان با زاپاتا ترکیب کردم و اسم پسرم را گذاشتم کاپاتا. حالا که دارم این یادداشت را برای تان می نویسم کاپاتا رفته است مکزیک به دایی و مادربزرگش در منطقه ی " سِدا " در مکزیکوسیتی سری بزند. مارسلو دایی کاپاتا در مکزیکوسیتی برگ کوکا می فروشد! یک چیزی توی مایه های تنباکوی برازجانی خودمان در آبادان. من هم از همان وقتی آمدم آمریکا در اورنج کانتی برای خودم یک سوپرمارکت کوچک براه انداختم. اوایل که آمده بودم اورنج کانتی، گه گاه به صورت پاره وقت در هفته نامه ی " اورنج کانتی بازار" ستون نویسی می کردم که بعدتر این گاه گاه تبدیل به همکاری دایم با نشریات بیشتری در اورنج کانتی و لس آنجلس و کالیفرنیا شد. همسرم رولا نیز در سازمانی حمایتی در اورنج کانتی مددکار اجتماعی است. همین دوسه روز پیش بود که با مدیر سایت فیدوسِ آبادان در تلگرام آشنا شدم. وقتی فهمیدم که پسر همان خسرو معمار معروف از یکه بزن های محله ی احمدآباد ِدهه ی پنجاه در آبادان قدیم است، بسیار خوشحال شدم که با سایت فیدوس همکاری کنم و ایشان هم به من قول دادند که در یکی از تعاونی های مسکن مهر آبادان اسمم را بنویسند و پیش قسط یک واحد آپارتمانی را بپردازد. وقتی از ایشان بابت این بذل توجه مادی اش تشکر کردم، گفت که چندان جای نگرانی نیست و این پول را آقا محمدی مدیر مالی سایت و همسر سردبیر فیدوس تقبل کرده اند! به رولا و کاپاتا قول داده ام که آخر عمری دست شان را بگیرم و هر دوی شان را به هنگام بازنشستگی ام ببرم آبادان. ادامه دارد......
پنجشنبه ، ۳دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فیدوس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]