محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827952276
همه چيز در مورد تروا
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: pareparvaz519th November 2008, 06:01 PMكيانند مردم تروا؟ در يك پاپيروسمصري چنين سخن رفته است كه در جنگ كادش (1287)، برخي از داردانيان جزومتحدان قوم ختي بودند. احتمال ميرود كه اينان نياكان همان دارد انيانيباشند كه در اصطلاح هومر با مردم تروا يكي هستند. گويا اين داردانيان اصلاًاز بالكان برخاستند و، پس از آنكه در قرن شانزدهم به همراهي خويشاوندانخود، يعني مردم فروگيا، از داردانل گذشتند، در درهي پست سكاماندروس ساكنشدند. اما هرودوت از مردم تروا به نام تئوكريان ياد ميكند. استرابونمينويسد كه قوم تئو كريان گروهي از كرتيان بودند كه گويا پس از سقوط كنوسوس در تروآده (بنا بر روايات يوناني، كلمهي «تروا» مشتق است از نامتروس، پدر ايلوس، پدر لائومدن، و پدر پرياموس. نامهاي متعدد اين شهر - تروآسو ايليوس و ايليون و ايليوم - همه از نامهاي اين خانواده گرفته شده است. معمولاً يك گروه سياسي يا اجتماعي نام يكقهرمانافسانهاي را به خود نسب ميدهد. مثلاً داردانيان معتقدبودند - ياوانمود ميكردند - كه از نسلداردانوس، پسر زئوس هستند، و قوم دوري خود را از سلالهي دوروس، و يونياييهاخود را از نسل يون ميدانستند.) سكونتگرفتند. پوشيده نماند كه ترو آده هم مانند كرت داراي كوه مقدسي است بهنام ايدا، و اين نام در منظومهي ايلياد آمده، و هومر مانند تنيسن ازچشمههاي فراوان آن كوه دم ميزده است. به قرار معلوم، ناحيهي تروا دردورههاي گوناگون زير نفوذ سياسي و نژادي ختيان قرار داشته است. حفاريهايتروا حاكي از تمدني است كه از جهتي مينوسي است، از جهتي آسيايي، و ازجهتي دانوبي. هومر مردم تروا را چنان توصيف ميكند كه گويي به زبانيونانيان سخن ميگويند و خدايان آنان را ميپرستند. اما، در خيال يونانيانبعدي، تروا شهري آسيايي است و محاصرهي معروف تروا نخستين فاجعهي معلومياست كه بر اثر رقابت مداوم ميان ساميان و آرياييان يا شرقيان و غربيانپديد آمده است. دشت تروا از لحاظ حاصلخيزي وضعي متوسط دارد، ولي در جانب خاوري آنفلزات گرانبها به دست ميآيد. با اين وصف، علت توانگري تروا و همچنين علتهجوم يونانيان را نميتوان در پرمايگي خاك تروا جست. ظاهراً علت اصلي هماناموقعيت جغرافيايي ترواست. تروا نزديك تنگهي داردانل و در همسايگيسرزمينهاي غني درياي سياه قرار دارد. تنگهي داردانل، در سراسر تاريخ،رزمگاه امپراطوريها بوده است، و حادثهي گاليپولي (بندري در تركيه كه درجنگ جهاني اول صحنهي نبرد دولت عثماني و دول اروپايي بود.) صورت جديدحادثهي ترواست. تروا، به بركت وضع جغرافيايي خود، از كشتيهايي كهميخواستند از داردانل بگذرند، باج ميگرفت. اما چون چسبيده به دريا نبود، ازحملات دريايي مصون ميماند. شايد اين عامل بود - و نه چهرهي زيبايي هلن (همسر منلائوس كه، به قول هومر، با پاريس، پسر شاه تروا، به آن سرزمينگريخت و باعث جنگ يونان و تروا شد.) - كه صدها كشتي يوناني را به ترواحملهور كرد. نظر محتملتر اين است كه بازرگانان، بر اثر بادها و جريانهايدريايي كه در تنگهي مجاور تروا رو به جنوب وزان بود، بارهاي خود را در ترواخالي ميكردند و از آنجا به سرزمينهاي ديگر ميبردند. شايد تمول تروا محصولخراجي است كه از بازرگانان ميگرفت. در هر حال، چنان كه از بقاياي تروابرميآيد، بازرگاني تروا به سرعت راه كمال پيمود. از نواحي سفلاي اژه، مسو روغن زيتون و شراب و ظرفهاي سفالي، و از دانوب و تراكيا ظرفهاي سفالي وعنبر و اسب و شمشير، و از چين دور افتاده اشياي شگرفي مانند پشم به ترواوارد ميشد. در مقابل، تروا الوار و نقره و طلا و خروحشي صادر ميكرد. شهرنشينان تروا، كه در «رام كردن اسب دست داشتند» و در پشت باروهاي خودمغرورانه به سر ميبردند، بر نواحي اطراف خويش تسلط ميورزيدند و ازبازرگانان زميني و دريايي باج ميگرفتند. pareparvaz5124th February 2011, 09:44 PMهومر ، در داستان " ایلیاد " که مجموعه 24 قسمتی از اشعار حماسی است ، چنین افسانه سرایی می کند : " هکوب ، همسر پریام ، شاه تروا در انتظار فرزندی بود . پیش از انکه کودک متولد شود ، پیشگویان خبر دادند که او سرنوشت شومی خواهد داشت و سبب نابودی و ویرانی کشور تروا خواهد شد . هکوب ، نام فرزند خود را که پسر بود، پاریس گذاشت اما پریام دستور داد که پاریس را دور از چشم مادر بربایند وبر کوه " آیدا " بگذارند تا طعمه حیوانات وحشی شود . ولی این کودک رها شدهرا چوپانان یافتند و بزرگش کردند . ، پاریس در هوای مطبوع و جانبخش کوهستان آیدا رشد کرد و در ورزشهای گوناگون استاد شد ، چندان که آوازه نیرمندی و برازندگی او در همه جا پیچید و به گوش پدر و مادرش رسید ، پریام، فرزند را به حضور طلبید و چون او را جوانی نیرومند و باهوش یافت ، براییک ماموریت مهم به دربار منلاس ، فرمانروای " اسپارت " فرستاد . پاریس در دربار منلاس ، " هلن " را دید که در زیبایی بی همتا بود . هلن وپاریس از دربار منلاس گریختند و به تروا رفتند . این ماجرا بر منلاس گرانامد و شکایت به نزد برادر خود ، " آگاممنون " سلطان قدرتمند " مسینا " برد . آگاممنون ، نیز نتوانست چنین توهینی را به خود و برادرش بپذیرد . پس دستور داد تا سرداران و فرماندهان سراسر یونان با لشکریان خود جمع شوند وبه قصد انتقام ، راه تروا را در پیش گیرند . بزودی سپاهی عظیم از یونانیان انتقامجو سوار بر کشتیهای جنگی به حرکت درامد ، از دریای اژه گذشت و قدم به ساحل تروا ، در مدخل تنگه " داردانل " نهاد . از ان سو جنگجویان تروا به فرماندهی " هکتور " برادر بزرگتر پاریس، دروازه بزرگ قلعه تسخیر ناپذیر را بستند و برای دفاع آماده شدند . در جنگ تروا ، یونانیان با سردارانی همچون " آشیل ، اولیس ، نستور وپاتروکل " قصد نابودی تروا و انتقامگیری را داشتند که ... بر خلاف انتظارانها ، در نخستین روزهای جنگ ، پاتروکل سردار یونانیان بدست هکتور کشتهشد . به خونخواهی پاتروکل ، آشیل قدم به میدان نهاد و هکتور را به مبارزهتن به تن طلبید . هکتور از قلعه بیرون آمد ، اما خبر نداشت که آشیل رویینتن است و هیچ اسلحه ای به او کارگر نیست . مادر آشیل چون هنگام تولدفرزندش از پیشگویان شنیده بود که این کودک در جنگ تروا کشته خواهد شد ،فرزند خود را به سوی رود " ستو " برد و در آبهای جادویی رود شستشو دادتا هیچ اسلحه ای به او کارگر نشود . اما ، آب به پاشنه آشیل که در میان دوانگشت مادر بود نرسید و بدینسان تنها از همانجا می شد به آشیل اسیب رساند . جنگ هکتور و آشیل از وقایع هیجان انگیز " حماسه ایلیاد " است . این نبردتن به تن و طولانی ، سرانجام به پیروزی آشیل و کشته شدن هکتور انجامید ،آشیل به انتقام پاتروکل ، پاهای هکتور را با طناب به ارابه خود بست و درحالی که اهالی تروا شیون کنان از بالای دیوار قلعه به صحنه دلخراش مینگریستند ، پیکر بی جان هکتور را به هر سو می کشید . کاهن معبد تروا ، راز آشیل را برای پریام و پاریس فاش کرد و گفت که او رافقط با هدف قرار دادن پاشنه پایش می توان کشت . روز بعد پاریس به خونخواهیبرادر به میدان رفت و آشیل را به مبارزه طلبید . آشیل ، مطمئن به میدانرفت و پیکار آغاز شد ، پاریس جنگ و خونریزی را به قدری ادامه داد کهسرانجام فرصتی یافت و نیزه را با تمام قدرت به پاشنه آشیل کوبید و ... بدین ترتیب ان سردار بزرگ را کشت . این جنگ سالها طول کشید . برج و باروی بسیار محکم تروا اجازه نمی دادسربازان یونانی بتواند فکر پیروزی را در سر بپروانند . کسی که نمی دانستکه عاقبت این جنگ چه میشود و چگونه پایان می پذیرد . سربازان ، خسته وسرداران نا امید شده بودند . در این مدت ، اولیس نقشه ای زیرکانه در سر می پروراند . او که فرمانروایایتاکا بود و از رهبران جنگ تروا به شمار می رفت در خردمندی شهرت داشت . هومر در منظومه ادیسه ، داستانسرگردانی اوديسيوس اولیس را در بازگشت از جنگ تروا ، با بیانی شور انگیز و گیراآورده است . نقشه اولیس این بود که با حیله ای زیرکانه ، گروهی ازجنگجویان یونانی را به درون قلعه تروا بفرستند تا آنها دروازه را بر رویسپاهیان یونانی بگشایند . پس ، هزاران سرباز یونان دست بکار شدند و درحالی که مدافعان تروا از بالای دیوار به کار آنها می نگریستند ، رفته رفتهپیکر یک اسب چوبی بسیار بزرگ در برابر نگاه مبهوت آنها شکل گرفت . این کار که پایان یافت ، جنبش در میان لشکریان یونانی افتاد . آنها چناننشان می دادند که دیگر از این جنگ بی حاصل خسته شده اند و آهنگ بازگشت بهوطن خود دارند . سربازان یونانی ، گروه گروه راه ساحل را در پیش گرفتند و پس از سوار شدنبر کشتی ، در افق دریا ناپدید شدند . سرور و شادی اهالی تروا از این واقعه، پایان نداشت . بزودی دشتی خالی در برابر انها بود و اسبی چوبین که یونانیان به یادگارگذاشته بودند . اهالی تروا دروازه شهر را گشودند و شادی کنان ، انچه را کهاز لشکریان یونانی به جای مانده بود ، به غنیمت برداشتند ، از جمل اسبچوبین را به غنیمت برداشتند و ان را با طناب به داخل کشیدند ، غافل از انکه سی جنگجوی یونانی به فرماندهی اولیس در داخل اسب پنهان شده اند ، ان رابه شهر بردند تا تقدیم خدایان کنند . شب هنگام ، زمانی که اهالی تروا خسته از جشن و پایکوبی به خوابی خوش رفتهبودند ، جنگجویان یونانی به چابکی از داخل اسب چوبی پایین امدند و دروازهبسیار محکم شهر را بر روی دیگر جنگجویان یونانی که در دل تاریکی شببازگشته بودند ، گشودند . شهر تروا بدست یونانیان افتاد و پس از تاراج به اتش کشیده شد . بدینسان همانگونه که پیشگویان خبر داده بودند ، پاریس موجب نابودی وطن شد ... وقرنها ، همه گمان می کردند که جنگ تروا افسانه ای بیش نبوده که هومر ، اینحماسه سرای بزرگ یونانی ، ان را به یاری اندیشه توانای خود ساخته و نظم دراورده است . pareparvaz511st March 2011, 01:28 PMتروا نام محوطهاي باستاني با قدمت بيش از 4 هزار سال در ناحيه آسياي صغير واقع در تركيه امروزي است كه در حماسه جاودان هومر، ايلياد، از آن يادشده است. اين محوطه باستاني به خاطر ارزش تاريخي و فرهنگي خود، از سال 1998 درفهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است. محوطه باستاني تروا، در دهه 1870 ودر پي حفاريهاي هاينريش شليمان، باستانشناس آلماني در اين ناحيه كشف شد. حفاريهاي بعدي نشان داد كه در اين محوطه، در طول تاريخ شهرهاي مختلفي ساخته شده است كه يكي از نخستين آنها كه با نام تروا 7a شناخته ميشود، به عنوان همان ترواي مورد اشاره هومر شناخته ميشود. تروا در شمال غربي تركيه و در نزديكي شهرامروزي كاناخال واقع است، و سهلالوصولترين نقطه در ميان آسيا و اروپا را اشغالكرده است. در عهد باستان، اين محوطه ناظر بر وروديِ داردانل يا هِلسپونت بود، تنگه باريكي كه درياي اژه را به درياي مرمره، استانبول، و درياي سياه متصل ميكرد. هرچند شواهد جغرافيايي و تاريخي زيادي در دست است كه نشان ميدهد محوطه باستاني تروا در تركيه همان ترواي مورد اشاره هومر است، اما اين بدان معنا نيست كه تمام آن چه درحماسه ايلياد درباره تروا آمده است، واقعيت تاريخي دارد. در واقع اثر هومر، تركيبي از افسانه و واقعيت است. موقعيت جغرافيايي و استراتژيك تروا باعث شد كه در طول تاريخش همواره هدف حملات رقباي خود باشد. در واقع از هزاره سوم پيش از ميلاد تا سال 1915 كه نبرد گاليپولي در آن سوي تنگه اتفاق افتاد، جنگهاي بسياري در اين منطقه درگرفت. در آن زمان هر قدرتي حكومت تروا و گاليپولي را در دست داشت ميتوانست ترافيك دريايي ميان دو درياي اژه و سياه را كنترل كند. به بيان ديگر، هدف از اين جنگها پول و قدرت بود، نه مطابق آن چه در افسانه هومر آمده است، زني به نام هلن. در حال حاضر محوطه باستاني تروا تشكيل شده است از تپهاي به ابعاد تقريبي 200در 150 متر با ده آبادي يا شهرك كه يكي بر روي ديگري ساخته شده و بيانگر يك دوره تقريباً 4500 ساله زندگي در اين منطقهاند. اولين آبادي در حدود سال 3 هزار پيش ازميلاد ساخته شده و آخرين آبادي به حدود 1400 پس از ميلاد يعني اواخر دوره بيزانس بازميگردد. در طول اين سالها تپهاي كه تروا بر آن واقع است حدود 10 متر ازدشتهاي اطراف بالاتر قرار گرفت. در زماني كه اولين آبادي در اين ناحيه ساخته شد،آب داردانل تا بخش شمالي تپه جريان داشت، اما خط ساحل به تدريج عقب رانده شد تا آنجا كه در اواخر عصر مفرغ اين تنگه دستكم يك مايل از تروا فاصله داشت. ناحيه شمالي تپه به باتلاق تبديل شد و كشتيها مجبور بودند در نزديكي شهر امروزي بِسيكتپدر درياي اژه لنگر بيندازند. pareparvaz517th March 2011, 12:15 PMهاینریش شلیمان پرده از راز تروا برمیدارد در صبح روزعید کریسمس سال 1829 میلادی ، در دهکده ای در کشور آلمان " هاینریش شلیمان (Heinrich Schliemann) هشت ساله ، از پدر خود هدیه ای دریافت کرد . اینهدیه ، یک کتاب داستان بود ، قصه ای از افسانه های یونان باستان که داراینقاشی های بسیار زیبایی بود . داستانهای شگفت انگیز این کتاب ، هاینریش رابر بال خیال به گذشته های بسیار دور می برد ، به دنیای پرماجرایی که " هومر " شاعر و اسطوره پرداز نابینای یونان باستان در قالب قصه ای شیرینسراییده بود . این قصه درباره شهر " تروا " و جنگی بود که در پای دروازهمحکم و دیوارهای بلندش در گرفت . هاينريش شليمان از همان کودکي براين باور بود که داستاني چنين زيبا نمي تواند سراسر غير واقعي و ساخته وپرداخته يک نفر باشد . پدر او که تنها معلم مدرسه دهکده بود ، وقتي شگفتيفرزند خود را نسبت به افسانه ايلياد ديد ، با لبخند مهر آميزي گفت : " اينافسانه را با آنکه بسيار دلنشين و گيراست ، نبايد جدي گرفت . " هاينريش همانطور که بزرگتر مي شد ،آرزو مي کرد که روزي برسد تا او بتواند به مکاني که شهر ترواي باستانيقرار دارد ، برود و در ساحلي قدم بگذارد که روزگاري سرداران يوناني و تروادر ان نبرد کردند . او که در آرزو ديدن سرزمينهاي دور بود ، در جواني ، باسري پرشور و روحيه اي اميدوار ، از روستاي خود بيرون آمد و ملوان کشتي شد . دست سرنوشت حوادث بسياري براي او رقم زد . طي چند سال دريانوردي ، کشتيهاينريش گرفتار طوفانهاي سختي شد و دوبار در هم شکست . اما هر دو بار ، او به شکلي معجزه آسا از مرگ نجات يافت . يک بار نيز از زلزله هولناک شهرسانفرانسيسکو جان سالم به در برد . او بعدها به عربستان رفت تا مکه راديده و آئين مسلمانان را از نزديک تماشا کند . هاينريشدر همه حال از مطالعه و تحقيق باز نمي ماند . رفته رفته چندين زبان ، ازجمله يوناني را فرا گرفت . در سن 46 سالگي موفق شد براي نخستين بار بهسرزمين آرزوهاي خود ، يعني يونان قدم بگذارد ، به سرزميني که افسانهايلياد آغاز شد و دامنه آن به ساحل تروا کيده شد . هاينريش هميشه از خود مي پرسيد که ساحل تروا کجاست ؟ باکمي مطالعه و انگاه پرس و جو از سالخوردگان محل ، دريافت که تروا مرکزناحيه " تروآس " در منطقه " داردانوس " بوده که تنگه " داردانل " نيز ازهمين نام گرفته شده است . بنابراين ، دريافت که پاسخ پرسشهايش را بايد دران سوي درياي اژه و در خاک ترکيه ، يعني در ساحل داردانل بيابد. بهفاصله ده کيلو متر از مدخل تنگه داردانل ، دهکده اي کوچک اما بسيار قديميبه نام بونارباشي قرار دارد . ، ايا اين دهکده همان تروا نيست ؟ هاينريشافسانه ايلياد را به خاطر آورد . به گفته هومر در اين افسانه ، قلعه تروادر وسط يک دشت بزرگ بنا شده و فاصله آ ن از دريا چنان بود که يک جنگجوييوناني مي توانست در يک روز ، چند بار ميان لشکر گاه و کشتيهاي لنگرانداخته در ساحل رفت و آمد کند . هاينريش محاسبه کرد که اگر بورناربايهمان ترواي باستان باشد ، يونانيان بايد روزي 50 کيلومتر ميان لشکرگاه وساحل رفت و آمد کرده باشند و چنين کاري به سادگي ممکن نبود . بنابراين ،تروا بايد در جايي باشد نزديکتر از بورنارباشي به دريا . باکمي تحقيق ، هاينريش متوجه شد در ان حوالي تپه اي هست که اهالي ان محل انرا " حصارليق " مي نامند . فاصله حصار ليق از دريا حدود دو ساعت پياده رويبود و ديوارهاي مخروبه و تخته سنگهاي بزرگ و کوچک ان منطقه ، از وجود يکمکان تاريخي حکايت مي کرد . هاينريشبر ان شد که دست از تجارت و بازرگاني و مسافرت به اين سو و انسوي جهانبردارد و همه ثروت و تجربه خود را صرف کاوش و حفاري در ان منطقه کند . پس، گروهي کارگر به استخدام هاينريش در آمدند و عمليات خاک برداري آغاز شد . اين واقعه در سال 1870 ميلادي اتفاق افتاد . دوسال از حفاري گذشت . در اين مدت با انکه برخي ابزار فلزي ، ظروف سفالي وسنگي کشف شد ، اما هيچ نشانه و دليلي که ثابت کند ، تپه حصارليق همانترواي باستانيست ، بدست نيامد . در اين زمان ، هاينريش به 50 سالگي رسيدهبود هاينريش چون دلبستگي شديدي به يونان و تمدن باستاني ان داشت ، همسرخود را از يونان برگزيده بود ، که او نيز زني بود شيفته تمدنهاي باستاني وکاوش در فرهنگ گذشتگان . زوج جستجوگر ، با اميدواري بسيار به حفاري در تپه حصارليق ادامه مي دادند . هاينريش اطمينان داشت که هر چه هست ، در زير انبوه خاک و سنگي است که ازقرنها قبل در ان منطقه روي هم انباشته شده بود . اوعمليات خاکبرداري را به کمک همسر خود ، در منطقه اي وسيع ادامه داد وهدايت کرد . در ان ايام ، هنوز شيوه خاکبرداري از مکانهاي تاريخي به شکلامروز و به صورت علمي و اصولي نبود و ابزارهاي خاص خود را نداشت . علاوهبر اين ، هاينريش نيز در اين ضمينه تازه کار و ناآشنا بود و فقط از افسانهايلياد و اشعار هومر الهام مي گرفت . کارگرانبا وسايل ابتدايي و ناقص خود ، خاکهاي برداشته شده و کلنگ خورده را درکيسه مي کردند و بر گاريهايي که با شتر يا گاو کشيده مي شدند ، به محليدور تر مي بردند . چشم هاينريش پيوسته به دنبال ديوار سنگي عظيمي بود کهاز برج و باروي شهر تروا حکايت کند . اما هيچ نشانه اي نبود . نه ستوني ،نه سنگي ، نه دروازه شکسته اي و نه شمشير و سپري ، هر چه بود ، خاک بود وخاشاک و چيزي کم ارزش و بي نشان . باسپري شدن يکسال ديگر از عمليات خاکبرداري ، لايه اي ضخيم از خاک و سنگ درمنطقه اي وسيع از تپه حصارليق برداشته شد . از روي انواع ابزارها و لوازمکشف شده ، به تدريج به اين نتيجه رسيدند که طي قرنها و هزاره ها ، چندينبار در اين منطقه ويراني و اتش سوزي رخ داده است و هربار نسلهاي بعديدوباره بر ان شهري تازه ساخت اند . هاينريشمصمم بود به کمک کارگران خود ، انقدر خاک و سنگ از روي تپه حصارليق برداردکه سرانجام به شهر آرزوهاي خود ، يعني " تروا " برسد . شبها که همه جا راسکوت و آرامش فرا مي گرفت ،او مانند اشباح در ويرانه ها قدم مي زد وافسانه ايلياد را زمزمه مي کرد و از خود مي پرسيد : " کجاست ان شکوه وعظمتي که هومر از شهر طلايي تروا بازگو کرده بود ؟ چرا هيچ نشاني ازديوارهاي عظيم قلعه تروا نيست ؟پنج ماه ديگر سپري شد ، باز هم کاوش ها بهنتيجه قابل توجهي نرسيد . هاينريش در يادداشهاي روزانه خود نوشت : " منحتي اگر به چيزي دست نيابم ، باز هم خوشحالم . زيرا که عمر و ثرت خود راوقف زنده نگه داشتن روياهاي کودکيم کرده ام . پس، تا وقتي که زنده ام ، نااميد نخواهم شد و به کار خود ادامه خواهم داد . pareparvaz5114th March 2011, 12:05 PMکسانی که تروا را احیا کردند هاینریش شلمان (1890 _ 1822): این مرد آلمانی ازبچگی عاشق ایلیاد بود و در بزرگسالی هم به دنبال افسانه شخصی خودش رفت وبا کشف تروای واقعی و آثار آتشسوزی در آن و تَ خ م ي ن زمان جنگ تروا، نشانداد که هومر چه جغرافیدان و تاریخ نویس دقیقی است. پایان جنگ تروا 11ژوئن 1184 قبل از میلاد بود. هومر (درگذشت احتمالا ً 850 ق م): مردی که جهان رادر تاریکی میدید، 2 منظومه بزرگ سرود که هنوز هم برترین آثار ادبیات غرببه حساب میآیند. البته بر خلاف تصور عموم، «ایلیاد» داستان کل جنگ تروا نیست و تنها بخشی از وقایع 9 سال جنگ (از قهر آشیل تا بازگشت او و قتل هکتور) را روایت میکند. pareparvaz5123rd March 2011, 05:03 PMقهرمانان جنگ تروا آپولو محافظ شهر تروا بود. آپولو که همیشه هوادار زئوس نبود، در دسیسهای به سرکردگی هرا شرکت کرد و با پوزيدئون، زئوس را به زنجیر کشید، تنها برای آن که ببیند تتيس و بریارئوس Briareus او را آزاد میکنند. زئوس نیز برای تلافی، او و پوزئیدون را مأمور ساختن دیوارهای تروا کرد. آتنا او در جنگ تروا از طرافداران یونانیانبود و چون خدایان در جنگ درگیر میشوند، آتنا آرس را با سنگی به خاک میافکند و چونآفرودیته به یاری سربازی میشتابد و در نجات او میکوشد، آتنا ضربتی بر سینه اووارد میکند و بر زمینش میزند. آخيلس - آشیل قویترین و زیباترینپهلوان جنگ تروا که خشم و خودخواهیاش سبب هلاکتش میشود. برخلاف اودیسهکه همواره قهر میکند و یونانیها را تنها میگذارد. وقتی که به جنگبرمیگردد، هکتور را میکشد تا این که پاریس به تنها نقطه بدنش که رویینتن نیست، ضربه میزند. آشیل پسر پلیوس بود که در حمله هرکول به تروا، اورا همراهی کرد. در یونان هنوز هم این ضربالمثل رایج است: «اودیسه باشیم، نه آشیل». کل داستان «ایلیاد» داستان خشم آشیل است (به يوناني Αχιλλεύς)، بزرگترین پهلوان یونانیان در جنگ تروا. (آخيلئوس آشيل )آشیل (به يونانيΑχιλλεύς ) ریخت فرانسوی نام آخیلِس قهرمان اسطور سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1104]
-
گوناگون
پربازدیدترینها