واضح آرشیو وب فارسی:شوشان: با خود کمپوت و گل نیاورده ایم. اما نشریه «کاکو» که در طنز و کاریکاتور است و دومین شماره اش امروز منتشر شده را به دکتر می دهیم تا قدری در ساعات بستری از فضای جدی و زمخت اطراف بلکه بیرون بیاید و برای تمدد روحیه وارد فضایی فان شود حداقل در این چند مدتی و سپنج روزی که در بیمارستان رازی ست بلکه لبخندی بر لب این پزشک خدوم بنشیند که در طی مدت کاری چه بسا بارها با انتقادات رسانه ما نیز مواجه شده است.شوشان-امید حلالی: امروز غروب پس از وصول خبر بستری شدن «دکتر اسماعیل ایدنی» رییس دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز به برادر خوب مهندس مجتبی اورکی زحمت دادیم و به عیادت دکتر ایدنی رفتیم. در وهله نخست فکر کردیم که قرار است به بیمارستان مهر یا آریا یا حتا اروند برویم که بیمارستان های خصوصی شهر هستند اما عازم «بیمارستان رازی» شدیم که بیمارستانی ست با تخصص های عفونی و البته قدیمی و منتظر اعتبارات برای بازسازی. بیمارستانی که در افکار عمومی شاید چندان بیمارستان برجسته ای به حساب نیاید لیکن مورد مراجعه رییس دانشگاه علوم پزشکی در هنگام عفونی شدن کلیه اش قرار گرفته است که برای اهل فکرت حاوی پیامی در اعتماد کردن به بیمارستان هایی مانند رازی با سابقه ممتد خدمت اند. هنگامی که بر بالین دکتر ایدنی رفتیم جمعی معدود از همکاران دانشگاه حضور داشتند و برای عیادت آمده بودند. دکتر تب داشت و این نکته را می شد از بانداژهایی که برای پایین آوردن تب بر روی پاها و پیشانی اش گذاشته بوند تشخیص داد. تبی ناشی از عفونت کلیه سمت چپ حتم. دکتر پس از حال و احوال گفت که اولین خاطره ای را که به یاد می آورد از 4 سالگی خود است که از شهرستان به بیمارستان امام [جندی شاپور سابق] آوردندش برای تصفیه خون ناشی از بیماری فوبیسم [حساسیت به مواد غذایی مانند باقلا]. وی می گفت که اگر ده سال قبل تر به دنیا آمده بودم چه بسا که در همان 4 سالگی می مردم چرا که 10 سال قبل از آن حوالی سال های 48 و 49 علم پزشکی جوابی برای بیماری های این چنینی نداشت و من حیات خود را مدیون پیشرفت علم پزشکی می دانم چرا که باز هم در 19 سالگی اعتقاد برخی پزشکان این بود که کلیه سمت راست سنگ سازم را باید از بدن جدا کنند و دور بیاندازند اما پزشک حاذق دیگری در تهران بی آن که کلیه را جدا کند و به واسطه جراحی کلیه را برای بدن نگه داشت. دکتر ایدنی را از دوره مطب ایشان می شناسم. از موقعی که برای بیماری های گاه به گاه ریه و برونشیت و سینوزیت بیمارش بودم. ایشان پزشکی حاذق است که فوق تخصص آسم و آلرژی و ریه دارد که گرفتاری حاد این روزهای مردم خوزستان است. احتمالاً درآمد خوبی را که از مطب داشته است واگذاشته و مسئولیت دانشگاه علوم پزشکی اهواز را عهده دار شده است. با توقع های فراوان و البته به حقی که از این نهاد و بیمارستان های تحت پوشش هست. در دوره تنگنای اقتصادی جامعه و دولت و حجم انبوه پروژه های نیمه تمام دولت قبل. مطمئنم که بر ایشان سخت گران می آید همزمان در چند دغدغه بزرگ فعالیت کردن. دانشگاهی را اداره کردن که با نزدیکی فصل انتخابات محل رفت و آمد گاه پر زد و خورد و حاشیه ساز و دردسر آفرین چهره های سیاسی و جناحی ست که تشکل های دانشجویی را با حزب اشتباهی گرفته اند، مقابله با موج بیماری آنفولانزا که موج سرما و تلاقی با حادثه بزرگ پیاده روی میلیونی اربعین که در آن از ملل و نحل مختلف افرادی به عراق آمده اند و بیماری های مختلفی علی الخصوص آنفولانزا را به هم انتقال داده اند و به کشور و مناطق مرزی مانند خوزستان آورده اند و رفع این تهدید و آمادگی برای مقابله بر عهده بیمارستان ها و پزشکان مانده که هم چنان درگیر موضوع هستند، حوادثی مانند درگیری مراجعان بیمار با پزشک غیر بومی در بیمارستان سوسنگرد بدون قضاوت درباره آنکه کدام طرف ماجرا مقصر است و جمع کردن این موضوع که بسیاری از پزشکان مناطق محروم و مظلوم خوزستان خاصه پزشکان دارای تخصص، غیر بومی هستند و با این دست حوادث ممکن است سنگر خدمت در این مناطق را که از امکانات درخوری برخوردار نیستند را ترک گویند و این فشار در نگه داشت این دست پزشکان به دانشگاه وارد می آید و توجیه و اقناع آنان در ماندن که مناطق نابرخوردار به شدت به حضور آنان نیازمندند تا برای چاره هر بیماری شهروندان عازم مرکز استان یا مرکز کشور و شهرهای بالا و با امکانات نشوند، توقعاتی که بیماران و خانواده ها از بیمارستان ها دارند که بهترین و ارزان ترین و با کیفیت ترین طیف خدمات به گاه بیماری به آنان داده شود و این فشارها و توقعات در خشکسالی اعتبارات به دانشگاه و مدیران آن وارد می آید و ... در آخر تب لعنتی و درد کلیه که از بدترین دردهای احتمالی است که یک انسان در طول عمر ممکن است تجربه کند. مانده ام که دکتر ایدنی این همه درد و دغدغه را چطور در خود جمع می کند؟ چطور درآمد شخصی و تخصصی که مورد نیاز بیشتر افراد جامعه امروز خوزستانی به یمن آلودگی بیش از حد محیطی است را کنار می گذارد تا در مسئولیت دانشگاه خدمت کند در نهادی که انواع مطالبات و توقعات از آن می رود که بسیاری اش با توان فعلی و امکانات و اعتبارات همخوانی ندارد. با خود کمپوت و گل نیاورده ایم. اما نشریه «کاکو» که در طنز و کاریکاتور است و دومین شماره اش امروز منتشر شده را به دکتر می دهیم تا قدری در ساعات بستری از فضای جدی و زمخت اطراف بلکه بیرون بیاید و برای تمدد روحیه وارد فضایی فان شود حداقل در این چند مدتی و سپنج روزی که در بیمارستان رازی ست بلکه لبخندی بر لب این پزشک خدوم بنشیند که در طی مدت کاری چه بسا بارها با انتقادات رسانه ما نیز مواجه شده است. همسر ایشان خانم دکتر شریفی که به بیمارستان می آیند قدری دکتر ایدنی را تر و خشک می کنند. دکتر می خواهد حرف بزند و پشتی تخت را بالا می آورند تا راحت تر باشد. برای وی آرزوی شفای عاجل می نماییم. بیشتر نباید بمانیم چرا که عیادت باید کوتاه باشد تا مخل استراحت بیمار نباشد. خداحافظی می کنیم و از راهروها می گذریم. غالب کادر و مراجعان بر دهان ماسک زده اند. محوطه سرد است و تهدید آنفولانزا باقی. دعا می کنیم که دکتر ایدنی زودتر از تخت به عافیت برخیزد و همچنان از رهگذار فوق تخصصی که برای این احتماع سرمایه است به خدمت بپردازد و دانشگاه علوم پزشکی آن قدر به همت ایشان و سایر کادر اداری و آموزشی و علمی توانمند شود که پسوند «جندی شاپور» یکی از برجسته ترین نام ها در نهادهای پزشکی دنیا برازنده این دانشگاه شود.
سه شنبه ، ۱دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شوشان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]