تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815419700




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکایت ضرب المثل؛ «الهی که آقام آب بخواهد!»/ اندر احوال تنبلی میدانید چیست؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیلکوه: سرویس فرهنگی نیلکوه: حکایت ضرب المثل «الهی که آقام آب بخواهد!» را می دانید؟ اگر نه، این مطلب را تا انتها بخوانید ...به گزارش نیلکوه؛ امروز درباره مثلی حرف می زنیم که حکایت جالبی دارد و شاید بلای جان خیلی هامان باشد. حکایتی که نقل آن به اختصار از کتاب ضرب المثل مصطفی رحماندوست است که با نگارشی کودکانه، پندهای شیرین فارسی را برای بچه های ایران روایت و حکایت می کند. ضرب المثل «الهی که آقام آب بخواهد!» کنایه از آدم تنبلی است که حتی برای رفع تشنگی خودش هم تلاشی نمی کند و منتظره تا دری به تخته ای بخورد و او هم به نوایی برسه. آنقدر در این تنبلی زیاده روی می کند که حتی حاضره ضرر گاهی وقت ها به جانش هم برسد. اما ببینیم این مثل از کجا شکل گرفت؟ ***************** آورده اند که.... روزگار گذشته روزگار ارباب و نوکری بود. اربابانی که ثروتمندان جامعه بودند و برای رفع اموراتشان نوکری استخدام می کردند و از این راه او را هم به یک نوایی می رساندند. این میان نوکری بود که احوالی تعریف کردنی داشت. طبیعی است که در آن زمان هرکسی سعی داشت نوکری را انتخاب کند که کارها را به بهترین شکل انجام دهد و خراب کاری نکند. از قضای روزگار مرد ثروتمندی نوکری داشت که در عین هوش زیاد اما تنبل بود و حوصله انجام کاری را نداشت. آنقدر باهوش بود که به دنبال هر امر ارباب بهانه هایی می تراشید تا از زیر کار دربرود. بهانه هایی که ارباب را قانع کند که این کار انجام نشود بهتر است. شاید از همین روست که در مثلی دیگر می گویند: «آدم تنبل عقل چهار وزیر را دارد!» باید آنقدر حاضرجواب و عاقل باشد تا بتواند کاری را به او محول شده انجام ندهد، آن هم طوری که دیگران قانع شوند! خلاصه که این زرنگی نوکر قصه ما دوامی نداشت و ارباب خیلی زود فهمید که او تنبلی می کند، از همین رو از آن به بعد با تشر و قهر و تهدید به اخراج او را وادار به انجام دستوراتش می کرد. تا اینکه یک روز در گرمای هوا هر دو به مزرعه رفتند و به کشت و کار سری زدند. ارباب از روی خستگی زیر درختی رفت وخوابش برد. نوکر هم خسته بود و البته بسیار تشنه. هرچه کرد نتوانست بخوابد. دو سه باری نیم خیز شد تا به سمت کوزه آب برود اما تنبلی پای رفتنش را سست کرد. همین طور که دراز کشیده بود، گفت: «کاش ارباب نخوابیده بود، کاش قدری آب طلب میکرد، الهی که آقام تشنه اش بشود» و از این حرف ها. ارباب هم که هنوز کمی هوشیار بود صدایش را شنید و در دل به او خندید. بعد با صدای بلند و خشنی گفت: «چرا خوابیدی؟ بلندشو و کاسه ای آب برای من بیاور». نوکر که این را شنید، مثل برق از جا بلند شد. خود را به کوزه رساند و پیاله ای از این مایه حیات نوشید و جانی دوباره یافت. از آن پس به کسی که از تنبلی زیاد، حتی حاضر نباشد برای سود و منفعت خود کاری را انجام دهد، با کنایه می گویند: «الهی که آقام آب بخواهد». گزارش: مریم محمدی


جمعه ، ۲۷آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیلکوه]
[مشاهده در: www.nilkooh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن