واضح آرشیو وب فارسی:پویش: 23 آذر 94 ساعت 11:04 صبح د لم می خواهد بعد از اتمام پروند ه هسته ای ایران و رفع تحریم ها، از اعضای گروه 1+5 د عوت کنم که برای سیاحت و بازد ید از کشورمان به ایران بیایند تا به چشم خود شان ببینند ملت ایران تا چه اند ازه صلح طلب و مخالف تنش هستند . د اشتم به همین چیزها فکر می کرد م که به خاطر قرص استامینوفنی که خورد ه بود م خوابم برد . خواب د ید م که اعضای 1+5 به ایران آمد ه اند . با هم د ر خیابان قد م می زد یم و برنامه تهران گرد ی را برگزار می کرد یم. از پاستور که بیرون آمد یم، جلوی د ر د و نفر یقه هم را گرفته بود ند و تا می خورد همد یگر را کتک می زد ند و فحش های رکیک به هم می د اد ند . یکی می گفت: «من مسیرمه، هر روز د ارم میام 2000 تومن.» آن یکی می گفت: «حرف نزن! رانند ه منم یا تو؟ پول ند اری چرا سوار می شی؟!» کلی خجالت کشید م. لاوروف پرسید : «Что они делают?» گفتم: «وات؟» مترجم گفت: «می پرسه اینا د ارن چی کار می کنن؟» گفتم: «بگو هیچی. د ارن سر کرایه با هم تعارف می کنن. رانند ه می گه قابل ند اره، مسافر می گه اختیار د ارید .» لاوروف پرسید : «اینا که گلاویز شد ن؟» گفتم: «ئه! فارسی بلد ی؟» گفت: «نه فقط همین یه د ونه رو یاد گرفتم.» گفتم: «خب یکی د یگه هم گفتی که.» گفت: «منو نپیچون حسن آقا! جواب سوالم رو بد ه.» گفتم: «گلاویز نشد ن. مسافر می خواد به زور پول رو بذاره توی جیب رانند ه، رانند ه مقاومت می کنه.» جلوتر که رفتیم، د ید یم حسین آقای مرعشی د ستش را گذاشته روی شکمش و د و تا پا هم قرض کرد ه و فرار می کند و عد ه ای با شعار «مرگ بر...» با چماق د نبال او هستند . جان کری پرسید : «وات د هِل آر د ِی د ویینگ؟» گفتم: «اوی اوی! د رست صحبت کنا! هِل خود تی!» پرسید : «وات؟» گفتم: «کیلو وات. هیچی مشغول استقبال پرشور از آقای مرعشی هستن.» جان کری پرسید : «بات د ِی آر استِوینگ هیم!» از جواد پرسید م: «استیو چیه؟ چی میگه؟» جواد یواشکی گفت: «میگه ولی اینا که د ارن با چماق طرف رو می زنن.» گفتم: «بهشون بگو نمی شه وسط راه اسب ها رو عوض کنیم.» جواد پرسید : «چه ربطی د اره؟» گفتم: «خب اون د فعه مگه همینو نگفتی روش رو کم کرد ی؟!» گفت: «بابا جوابش رو بد ید . ول کنید این حرف ها رو.» گفتم: «بگو این یه آیین قد یمیه. ایرانی ها رقص خاص با چماق د ارن. وقتی یکیو خیلی د وست د ارن رقص چماق انجام مید ن.» جلوتر که رفتیم د ید یم حسن فتحی و پریناز ایزد یار وسط انبوهی از جمعیت د ر حال کتک خورد ن هستند . وزیر خارجه چین گفت: « ؟» پرسید م: «اینم لابد میگه اینجا چرا د عوا می کنن آره؟» گفت: «نه! می پرسه د ستشویی کجاست!» د اشتم جوابش را می د اد م که وزیر خارجه آلمان گفت: «Wat zijn zij aan het doen?» پرسید م: «چی شد ه؟ ایشونم یک د اره؟ می خواد بره د ستشویی؟» مترجم گفت: «نه! می پرسه اونا چرا د ارن د عوا می کنن؟» ماند ه بود م چطور باید توضیح بد هم که این جماعت به خاطر اینکه د ر یک سریال یکی از شخصیت های لوس و منفی سریال، د ر مورد شهر آنها د ر سال 1332 حرفی زد ه، د ارند اعتراض می کنند و کارگرد ان و بازیگر آن نقش را به باد کتک گرفته اند ! گفتم: «بگو اینا یه رسم قد یمی د ارن به اسم جشن پتو. د ارن بازی می کنن!» وزیر خارجه چین پرسید : « » (پس پتو کجاست؟) گفتم: «شما برو به د ستشوییت برس.» لاوروف زد روی شانه ام و آرام د ر گوشم گفت: «د اد اش صلح طلبی شما رو فهمید یم.» گفتم: «یس! وی آر ریلی ریلی پیس فول!» وقایع نگار 23 آذر 94: 1- کم تحملی، خشونت و پرخاشگری د ر جامعه به شد ت از مرز بحران عبور کرد ه است. روزنامه قانون/ در سرویس طنز سایت پویش، هر روز جدید ترین مطالب طنز و کاریکاتور را ببینید.
جمعه ، ۲۷آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پویش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]