واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اين سخنان را رايس، وزير امور خارجه آمريكا، در ارتباط با سفر اخير بوش به خاورميانه در حالي بر زبان آورده كه اغلب سياستمداران و تحليل گران، سياست هاي رئيس جمهور آمريكا در دوره كنوني را مهمترين عامل بي ثباتي منطقه خاورميانه و خصوصاً افغانستان و عراق معرفي كرده اند.بوش هنگام حمله به عراق و سقوط دولت صدام گفته بود كه كشورهاي غيردمكراتيك منطقه يكي پس از ديگري بايد سقوط كنند. امروز همه مي دانند كه حيات حكومت صدام بسته به حمايت آمريكا بود. آمريكا براي آنكه مهره سوخته خود را از صفحه معادلات سياسي و منطقه اي خاورميانه حذف كند، اساساً نيازي به لشكركشي و تحمل هزينه هاي نظامي سنگين جنگ با عراق كه تاكنون 429 ميليارد دلار صرف آن شده است، نداشت. كافي بود تيول حمايت خود را از سر حاكم ظالم بغداد بردارد تا پيكره اي كه صداي خرد شدن استخوان هايش به راحتي شنيده مي شد، فروريزد.اما، آمريكا با تمسك به دلايلي كه خيلي زود به بهانه هايي واهي تبديل شدند، از هزاران كيلومتر دورتر و از آن سوي دنيا لشكر نظامي خود را با سلاح هايي كه حالا نوبت آزمايش آنها در ميادين واقعي جنگ بود، روانه عراق كرد؛ آن هم نه به خاطر سقوط دولت بغداد، بلكه براي ايجاد پايگاه و جاي پاي محكم در منطقه و در همسايگي با ايران كه آن را دشمن واقعي و شماره يك خود مي داند و هم چنين امكان دسترسي به آب هاي خليج فارس و بسط نفوذ سياسي و نظامي خود در كشورهاي حاشيه آن و البته اعطاي «آسودگي خيال» به رژيم صهيونيستي، چرا كه آمريكا، متحد و حامي اصلي رژيم غاصب فلسطين با انديشه به ثمر نشاندن طرح «خاورميانه جديد» در دل منطقه و كنار كشورهاي ايران و سوريه لانه كرده بود.يكي از دلايل عمده حمله آمريكا به عراق بنابر اعتراف مقامات ارشد اين كشور، دسترسي به منابع عظيم نفت و انرژي بود. «جان ابي زيد» فرمانده نظامي سابق آمريكا در منطقه چند ماه پيش در دانشگاه استنفورد اعلام كرد؛ نمي توان منكر شد كه جنگ عراق به منظور نفت نبوده است. ما با كشورهاي عربي همچون منابع سوخت معامله كرديم. «آلن گرينسپن» رئيس سابق شوراي عالي خزانه داري آمريكا نيز در كتاب «دوران تلاطم»، خود كه آن را در روزهاي پاياني سال 2007 منتشر كرد، مي نويسد؛ «من از اين مسئله غمگينم كه جنگ با عراق براي نفت بوده است. اين را همگان مي دانند.»بهرتقدير و بنابه دلايلي كه در پيش آمد، صدام سقوط كرد، اما موقعيت داخلي عراق همچنان ناخوشايند باقي مانده و با گذشت 5 سال از اشغال اين كشور، اوضاع هنوز مصيبت بار است. گزارش هاي صليب سرخ جهاني و ديگر سازمان هاي بشردوستانه، وضع اين كشور را از لحاظ آب آشاميدني، كمبود دارو و مراكز بهداشتي، نبود برق و مشتقات نفتي، كاهش سطح آموزش، وجود يك ميليون زن بيوه و ميليون ها كودك و يتيم و... فاجعه آميز توصيف كرده اند. اينها همه گوشه هايي تلخ از ارمغان دموكراسي آمريكايي است. مركز مطالعات راهبردي عراق در گزارشي اعلام كرده كه اوضاع اين كشور در زمان حال تقريباً مشابه اوضاع عراق در يك قرن گذشته يعني بعد از جنگ جهاني اول است! جالب است بدانيد با همه اين تفاسير، بوش اصرار مي كند كه حمله به عراق موفقيت آميز بوده است!از سوي ديگر، مذاكرات صلح خاورميانه نيز نتيجه اي در برنداشته است. آمريكا با برگزاري اجلاس آناپوليس قصد داشت كه حركتي تازه را در روند صلح خاورميانه ايجاد كند اما نتيجه آن نه تنها باعث بي ثباتي بيشتر منطقه و بويژه عراق، بلكه موجب افزايش ارزش سياسي ايران در منطقه نيز شد و اين، براي آمريكا قابل تحمل نبود.يكي از اهداف حمله نظامي آمريكا به عراق به ظاهر كاهش فشارهايي بود كه در اثر حادثه 11 سپتامبر بر واشنگتن وارد شده بود. پس از حمله نظامي به عراق نه تنها اين فشارها كم نشد، بلكه با افزايش قدرت سياسي ايران، اين فشار بيشتر هم شد و در عين حال درخواست براي افزايش توليد نفت نيز عملاً جاي اعمال فشار براي اجراي دمكراسي مورد نظر بوش را گرفت.بوش در سفر اخير خود به خاورميانه به عربستان نيز سفر كرد، كشوري كه بن لادن و تفكر گروه تروريستي القاعده به ظاهر زاييده آنجاست. همان بن لادن و القاعده اي كه آمريكا حادثه خود ساخته 11 سپتامبر را به آنان چسباند و به بهانه مبارزه و نهضت جهاني عليه تروريسم، دست به لشكركشي به منطقه خاورميانه زد و با حمله نظامي مستقيم به افغانستان و عراق، مردم مظلوم و ستمديده آنان را به خاك و خون كشيد و غرق در فقر و عقب ماندگي كرد.تصويري كه آمريكا از تهران در منطقه، خصوصاً بين كشورهاي حوزه خليج فارس، القاء كرده آن است كه ايران غالباً در منطقه مزاحم و مشكل آفرين بوده و قصد دارد در مقابل عربستان صف آرايي كند. قراردادهاي بزرگ و سنگين تسليحاتي و نظامي كه بين اين كشورها و آمريكا طي ماه هاي اخير منعقد شده و هم چنين قرارداد همكاري اتمي آمريكا و عربستان سعودي كه در جريان ديدار آخر بوش با ملك عبدالله صورت گرفت، حكايت از آن دارد كه كشورهاي عربي حوزه خليج فارس فريب آمريكا را خورده و در دام قراردادهايي كه ميلياردها دلار به جيب كمپاني هاي آمريكايي سازنده تسليحات جنگي و ادوات نظامي مي ريزد، گرفتار آمده اند.اين، در حالي است كه ملك عبدالله، پادشاه عربستان، سال گذشته در ديدار محمود احمدي نژاد، رئيس جمهوري اسلامي ايران از آن كشور گفت كه هرگز به هيچ نيروي خارجي اجازه نخواهد داد تا برنامه هاي آينده منطقه را طراحي كند؛ اما حالا تن به قراردادي داده كه مستقيماً منافع كشورهاي منطقه، خصوصاً ايران را تهديد مي كند؛ قراردادي كه ظرفيت ايجاد يك مناقشه بزرگ را در منطقه خليج فارس داراست. چرايي اين امر يك دليل ساده دارد؛نانسي پلوسي، رئيس مجلس نمايندگان آمريكا، كه به مناسبت روز نكبت و سالگرد اشغال سرزمين هاي فلسطين توسط رژيم غاصب اسرائيل به تل آويو سفر كرده بود، در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي رژيم صهيونيستي با متهم كردن ايران به تلاش براي دستيابي به سلاح اتمي مي گويد: واشنگتن بايد حجت را با همه كشورهاي جهان تمام كند. اگر مي خواهند دوست آمريكا باقي بمانند، راهي جز تلاش بيشتر براي ممانعت ايران از دستيابي به سلاح هسته اي ندارند. آمريكا بايد به كشورهاي جهان از جمله روسيه، چين و كشورهاي مسلمان آسيايي اعلام كند كه يكي از ستون هاي سياست خارجي اين كشور متوقف ساختن تكثير سلاح هاي كشتار جمعي در جهان و از سوي هر كشوري است. رئيس مجلس نمايندگان آمريكا در حالي اين چنين لاف مي زند كه در كشوري كه زرادخانه هاي هسته اي آن يكسره مشغول فعاليت مي باشند و طبق اعلام مقامات اين كشور بيش از 200 كلاهك هسته اي در اختيار دارد، به سر مي برد. وي در سخناني مضحك مدعي شد كه «اسرائيل، سلاح هاي كشتار جمعي را نه فقط براي دفاع از منافع امنيتي خود، بلكه براي دفاع از منافع امنيتي ساير نقاط جهان مي خواهد.»!!در چنين تقسيم بندي، خيلي دور از ذهن نيست كه رژيم عربستان سعودي، پشت سر آمريكا قرار بگيرد. اما نبايد از ياد برد كه طرح امپراتوري آمريكا در خاورميانه با جبهه مخالفي نيز روبروست كه ايران هسته اصلي آن را شكل مي دهد. ايران مي داند كه پرونده مسالمت آميز هسته اي، هدف حقيقي تلاش آمريكا عليه اين كشور نيست، بلكه تصميم هاي سياسي ايران و مبارزه حق طلبانه اي كه عليه منافع آمريكا دارد، اصل است و حتي اگر اين پرونده را تسليم كند -كه هرگز چنين نخواهد كرد- پرونده ديگري گشوده خواهد شد تا ايران را وادار به كرنش مقابل آمريكا و منافع اين كشور در جهان، خصوصاً منطقه خاورميانه كند.در همين حال و عليرغم تلاش بي وقفه آمريكا و متحدانش عليه ايران و برنامه هاي اتمي كشورمان، انگيزه هاي رو به افزايش هسته اي و اجماع و اتحادي كه بر سر اين مسئله در كشور بين مردم و مسئولان وجود دارد، همگي نشانگر محدوديت هاي قدرت آمريكا و شكست برنامه هاي آن است. در حالي كه بوش يكي پس از ديگري اقدام به تهديد مي كند و وزراي امور خارجه غربي در نشست هاي خصوصي و علني مختلفي با موضوع هسته اي ايران شركت مي كنند، ايران همچنان به گسترش توانايي هاي هسته اي خود ادامه مي دهد.محتواي بسته هاي مشوق نيز كه هرازگاهي از سوي غرب ارائه مي شود، تبادل قراردادهاي تجاري با حقوق هسته اي است. در فضاي سياسي امروز كشور، نه تحريم هاي غربي و نه مشوق هاي آن نمي توانند ما را از حقوق مسلم هسته اي خود محروم نمايند. مقام معظم رهبري ضمن آنكه هرگونه مصالحه با غرب در اين زمينه را رد مي كنند، مي فرمايند: «ما با قدرت به مسير خود ادامه خواهيم داد و به ظالمان اجازه نخواهيم داد حقوق ما را پايمال كنند.»بوش فقط 6 ماه ديگر رئيس جمهور آمريكا خواهد بود. نبايد از ياد ببريم كه اين زمان، براي آنكه وي مرتكب حماقت هاي جديدتري شود، كافي است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]