تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830395257




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان های شاهنامه به قلم محمدرضا یوسفی برای کـودکان


واضح آرشیو وب فارسی:همدان پیام: فرهنگی نمایشگاه کتاب کودک و نوجوان همدان در حالی برگزار می شود که حضور نویسندگان مطرح همدانی در این نمایشگاه اعتبار ویژه ای به آن بخشیده است. یکی از این نویسندگان برجسته محمدرضا یوسفی است.وی از قصه نویسان پرکار ادبیات کودکان در سال 1332 در همدان متولد شد. یوسفی اکنون از اتمام بازآفرینی جلد چهل وششم مجموعه «رمان های شاهنامه برای نوجوانان» و انتشار جلد سی و هشتم مجموعه «رمان های شاهنامه برای کودکان» خبر داده است. وی گفت:چند سالی است مشغول بازآفرینی رمان هایی از شاهنامه برای کودکان و نوجوانان هستم که در قالب دو مجموعه جداگانه منتشر می شود. مجموعه رمان های شاهنامه برای کودکان شامل 50 جلد است که همه آن را نوشته و به انتشارات خانه ادبیات تحویل داده ام. تا به حال نیز 38 جلد از آن منتشر شده است. یوسفی ادامه داد: در مورد رمان های شاهنامه برای نوجوانان نیز به تازگی جلد چهل و ششم آن را تمام کرده ام و برای چاپ به انتشارات خانه ادبیات تحویل داده ام. تا به حال 6 جلد از این مجموعه منتشر شده است. در این 6 جلد رمان ها در قالب سیر منظمی از کیومرث اغاز و به هوشنگ شاه می رسد. وی درباره این بازآفرینی ها توضیح داد: من رمان های این مجموعه را به ترتیبی که در شاهنامه آمده است، می نویسم و در جلد 46 به ساسانیان رسیده ام. البته خود پادشاهان به تنهایی حرفی برای گفتن در رمان ها ندارند و توجه من عمدتاً به سفیدخوانی های شاهنامه بوده که فردوسی به علت زیاد بودن شخصیت ها به آنها نپرداخته است. به گزارش خبرگزاری کتاب، نویسنده «راز خواب آستیاگ شاه» بیان کرد: در بازآفرینی داستان های شاهنامه دست نویسنده باز است و به راحتی می تواند با نگاه ادبیات معاصر به سفیدخوانی ها بپردازد. اصولاً بازآفرینی آثار کهن کار بسیار مشکل و پیچیده ای است، زیرا نویسنده مجبور است خیلی از عناصر اثر را به هم بریزد و یا عناصر پنهان موجود در متن را به قلم خود خلق کند. یوسفی همچنین از انتشار کتاب «اژدهای گل آفتابگردان» خبر داد و افزود: این کتاب به تازگی از سوی انتشارات افق برای کودکان منتشر شده است و در قالب داستانی فانتزی تخیلی ماجرای اژدهایی را بیان می کند که همه چیز را می بلعد و کارش خوردن است. زندگینامه محمدرضا یوسفی به قلم خود من «محمدرضا یوسفی» در مهر 1332 در همدان به دنیا آمدم و در همان شهر به تحصیل پرداختم. سال 1352 پس از گرفتن دیپلم ادبی به تهران آمدم و در دانشگاه تهران در رشته تاریخ مشغول به تحصیل شدم. همزمان به همکاری با گروه های نمایشِ دانشجویی پرداختم. نخستین کتابم در 1357 با نام «سال تحویل شد» منتشر شد. از سال 1365 به طور جدی به نویسندگی برای کودکان و نوجوانان پرداختم و تاکنون بیش از 200 کتاب که عمدتاً داستانی اند از من منتشر شده اند. من در زمینه نمایشنامه و فیلم نامه نویسی هم فعالیت هایی دارم، اما اگر بخواهم گریزی به زندگی کودکی و نوجوانی ام بزنم، باید بگویم کودکی من در میان یخ و برف، سختی ها و قصّه ها گذشت. تا آنجا که به یاد می آورم در آرزوی داشتن یک ماشین پلاستیکی و در شکل تکاملی آن رسیدن به یک دوچرخه سال ها و سال ها انتظار کشیدم و هرگز به آن نرسیدم. البته، بخشی از این روزگار را در رمانی نوشته ام که هنوز چاپ نشده است. ولی آنچه قابلِ توضیح و به یادماندنی است، سرشار از آه، یأس و امید بود. بچه پنجم خانواده بودم و پدر بسیار زحمتکش ما فرصت آن را نداشت که زمانی کوتاه در کنار ما باشد. از صبح تا پاسی از شب کار می کرد و همیشه او را خشمگین می دیدیم تا شاد. روزگار با او نامهربان بود، بر مدار آرزوهایش نمی چرخید و چه جایی مناسب تر از چاردیواری خانه که او در آن فریاد بکشد! حتی در نمازخواندن هم خشمگین بود. من با کودکیِ خویش احساس می کردم که آقا جان ـ به پدرم چنین می گفتیم ـ با خدا هم دعوا دارد! اگر در حق آقا جانِ خوبم، مرد کار و زحمت و تلاش ناحقّی نکرده باشم و او را شب بنامم، بی راه حرفی نزده ام؛ چون او برای من مانند شب پر از راز و رمز و پیچیدگی بود. هیچگاه نتوانستم به دنیای ذهن او نقبی بزنم. مرا در میان خواهران و برادران، بسیار دوست داشت اما برای کار و کار و کار. انگار فرصت سخن گفتن نداشت. به همین دلیل مانند شب نامشکوفف بیگانه و راز آلود بود و دو برابر او، مادرم «مامان» بود که دنیایی سیال، شفاف و پر از قصّه و مَثل و ترانه و عشق بود. من گنجشک ها را خیلی دوست دارم؛ شاید ریشه در همین دوران کودکی دارد که کنار مامان می خوابیدم و به صدای قُل قُل قلیان او گوش می دادم و مهربانی خورشید چهره اش از قصّه های بسیار برای من سخن می گفت و گنجشک ها جیک جیک می کردند یا وقتی که مامان به نماز می ایستاد. بچه های طایفه به او «خاله سوتی» می گفتند چون هنگام نماز خواندن و به وقت تلفظ بعضی واژه ها سوت می زد و من از همین صدای سوت لذت می بردم و با تسبیح گِلی او بازی می کردم. نوجوانی ام نیز در کار، زحمت و سختی گذشته است. شاگرد قصّاب بوده ام؛ زنجیرباف، شاگرد قهوه چی، چوپان، دوره گرد، شاگرد کفاش، شاگرد کتابفروش و دیگر شغل هایی که برای یک بچه پایین شهری ممکن است باشد، اغلب همه را انجام داده ام تا بتوانم درسی بخوانم. آن روزها همه آینده آدم ها به درس و درس خوانده گره خورده بود. فردا بدون یک مدرک، تاریک و پوچ بود. برای همین من انواع قماربازی ها را کرده ام. اگر فوتبال یاد گرفتم، برای شرط بندی آن بود؛ وگرنه خودش در آغاز جذابیتی برایم نداشت. البته، فقط دزدی و کارهای ناشایست دیگر را اصلاً انجام ندادم. چون حضور و روح مادرم همیشه مانند یک معلم و ناظر مهربان بالای سرم بود و در محیط پر از فساد، بزه و بدبختی زمانی که می زیستم، حضور مامان با آن اَخمِ مهربان و صدای آرامش همیشه در برابرم بود و از او کودکانه خجالت می کشیدم و به سمت کارهای ناشایست نمی رفتم. مامان از کودکی به ما آموخته بود که باید سخت جان و سخت کوش باشیم و خودش در این راستا استادی بود که حرف نمی زد و در عمل همه چیز را نشان می داد. گفتم، نوجوانی ام در خطی از کار، تلاش و سختی گذشت و در جایی گفته ام که فرصتِ آن را نداشتم یا زمانه مهلت نداد تا به آرزوها، فرداها و آینده بیندیشم. همین طوری، نه قارچ وار، که مانند یک شاخه گُلِ شمعدانی بر جان مامان بودیم و می روییدیم و او چه دریایی بود!»


سه شنبه ، ۲۴آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همدان پیام]
[مشاهده در: www.hamedanpayam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن