واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: عروج در خرداد/ خاطرات ياران نزديك امام (ره)
تهران-خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا): سلام بر او روزي كه چشم به جهان گشود، سلام بر او روزي كه چشم از جهان فروبست و سلام بر او روزي كه به امر خدا دوباره برخواهد خاست.
ياران نزديك امام خميني (ره) از روزهاي پاياني عمر مبارك ايشان خاطرات بسياري نقل مي كنند. لحن غم زده گفتار و سيماي گرفته و اندوهگين ياوران امام هنگام واگويي خاطرات واپسين روزهاي زندگي امام نشان مي دهد كه سنگيني غم جانكاه فراق پيشوا و مقتداي ملت هنوز بر دل اين بزرگواران - كه بيش از همه با امام مانوس بودند- سنگيني مي كند و آن را از ياد نبرده اند هم چنان كه ملت نيز هرگز آن را فراموش نخواهد كرد.
سلام بر" روح خدا"، سلام بر او روزي كه به امر خدا دوباره برخواهد خاست.
آيت الله" اكبر هاشمي رفسنجاني" رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و يكي از ياران نزديك و صميمي امام (ره) در مورد لحظات پاياني عمر پر بركت ايشان چنين مي گويد:
"من در جلسه شوراي بازنگري قانون اساسي بودم كه از بيت امام تلفني من و سران سه قوه را خواستند، در واقع به آخرين لحظات عمر امام نزديك شده بوديم. كنار تخت ايستاده بوديم كه ايشان فقط يك لحظه چشم گشودند و نگاهي به آسمان كردند. از آن لحظه به بعد، پزشكان با باتري قلب و تنفس مصنوعي دست به كار شدند و گفتند ممكن است اين حالت 24 تا 48 ساعت ادامه پيدا كند. بايستي براي اداره جامعه فكري مي كرديم.
دور شدن از تخت ايشان براي ما مشكل بود، ما چاره اي نداشتيم. براي حل و بررسي مسائل، در يكي از اتاق هاي بيمارستان جمع شديم. به عنوان اولين كار، اعضاي مجلس خبرگان را احضار كرديم. در همين زمان، شيون و فرياد از داخل و اطراف بيمارستان بلند شد و معلوم شد كه همه چيز تمام شده است. حال آن كه برنامه ما هنوز ناقص بود.
مشكل اين بود كه اگر همان شب خبر را اعلام مي كرديم، ممكن بود عواقب ناگواري داشته باشد. براي برنامه ريزي و تشكيل مجلس خبرگان به يكي دو روز وقت احتياج داشتيم. خاموش كردن آن شيون آسان نبود. هر چه از برادران و خواهران خواستم كه آرام بگيرند، نتيجه اي نداشت. خدمت خانم هاي بيت امام رفتم كه گوشه اي به صداي بلند گريه مي كردند. مسئله را گفتم و اولين كساني كه خاموش شدند، آنان بودند. گفتم: "امام امت راضي نيستند كه به محض نبود ايشان، جامعه اي كه ساخته اند دچار مشكل شود. مصلحت اقتضا مي كند كه امشب را سكوت كنيم." عظمت فوق العاده اي را در آن خانواده احساس كردم. آن هم كساني كه بيشتر از همه متاثر بودند و حق داشتند كه با همه وجود فرياد بزنند. وقتي آنان آرام گرفتند، بقيه هم آرام شدند.
ابتدا تصميم گرفتيم روز بعد هم خبر را اعلام نكنيم تا خبرگان بيايند و رهبري را انتخاب كنيم. اما
دوستان گفتند كه مردم حق زيادي دارند و بيش از چند ساعت نمي توان اين مسئله را از آنان مخفي نگاه داشت تا صبح روز بعد، بركساني كه آن جا بودند. ساعات بسيار سختي گذشت. اين حالت صبر، سخت ترين ساعات زندگي من و ديگران بود. "
حجت الاسلام "علي اكبر ناطق نوري" نيز به شرح خاطره اي از مراسم با شكوه تدفين حضرت امام(ره) مي پردازد و مي گويد:" سعادتي رفيق من بود كه برايم باعث يك دنيا خاطره و شرافت است و آن عبارت است از اين كه هم به هنگام ورود امام به ايران در 12 بهمن توانستم در بهشت زهرا در خدمتشان باشم و هم روز دفن ايشان در بهشت زهرا در كنار بدن مطهرشان قرار بگيرم. هر دوي اين ها، اتفاقي بود و بنايي براي اين برنامه نبود. يعني بنا نبود چه در روز استقبال و چه در روز تدفين من آن جا باشم."
ناطق نوري درباره برگرداندن پيكر مطهر امام از بهشت زهرا به منزل ايشان مي گويد:" اين ويژگي در تاريخ منحصر به امام خميني است كه شخصيتي با اين شكوه تشييع شود و تا كنار قبر هم برود ولي مجددا به خانه اش بازگردد و اهل بيتش يك بار ديگر ايشان را زيارت كنند. واقعا اين حادثه از استثنائات تاريخ است."
وي همچنين به نقل خاطره اي درباره پاره شدن كفن امام به علت ازدحام و استقبال فراوان جمعيت مي پردازد و مي گويد:" براي كفن جديد امام، حضرت آيت الله خامنه اي، برد يماني متبركي را كه متعلق به خودشان بود سريعا به جماران فرستادند و امام مجددا كفن شدند و ساعت چهار بعد از ظهر با يك تابوت فلزي دردار، بارديگر پيكر مطهرشان به بهشت زهرا منتقل شد."
حجت الاسلام "مهدي كروبي" در باره خاطرات آن روزها مي گويد: آخرين روزها دو ملاقات با امام داشتيم . يكي ملاقاتي بود كه با جناب حجت الاسلام موسوي خوئيني ها به خدمتشان رفته بودم و در باره يك سري مسايل كشوري صحبت كرديم. ملاقات بعدي روز عيد فطر بود كه با خانواده شهدا ملاقات داشتند . ملاقات عمومي امام همان بود و بعد از آن ديگر ملاقات نداشتند. روايتي هست كه وقتي مرگ مومنان و بندگان خاص خدا نزديك مي شود از آن با خبر مي شوند.
روزي كه امام مي خواستند به بيمارستان بروند ، چون سني از ايشان گذشته بود و بيمار نيز بودند، عصاي خود را برداشتند و به كمك آن برخواستند و از تك تك افراد بيت خداحافظي كردند. حضرت امام به اهل بيت گفتند: من ديگر بر نمي گردم."
برخي ديگر از ياران و نزديكان امام به ذكر خاطراتي از ديگر ايام حيات امام مي پردازند و درس هاي اموزنده اي كه نه در گفتار بلكه در عمل از ايشان آموختند.
مهندس "مير حسين موسوي" نخست وزير وقت در دوران حيات امام (ره) نيز به بيان خاطره اي از ايشان مي پردازد و مي گويد:" دليل بيان اين خاطره،اين است كه بدانيم حضرت امام از اول چگونه خطي را كه محكم به آن اعتقاد داشتند، گرفتند و تا آخر رفتند. موقعي كه از طرف روزنامه خدمتشان رسيده بوديم، مختصري توضيح داديم و بعداز شنيدن سخنان ايشان، گفتيم كه : "ما خيلي تنهاييم. حمله زياد است." اول انقلاب بود و كمي جو غليظ بود. نيروهاي ضد انقلاب زياد بودند و گروه هاي عجيب و غريب صدها نشريه در مي آوردند و دايم در معرض اتهام بوديم. گفتيم كه ما در فشاريم. امام فرمودند:در آينده اين انقلاب، كسي رستگار خواهد شد و پيش خواهد رفت كه با مردم باشد، اگر كنار بيفتد، قطعا از بين خواهد رفت. شما برويد با مردم باشيد خط آنها را دنبال كنيد."
آيت الله "سيد عبد الكريم موسوي اردبيلي" در يكي از خاطراتش از امام راحل مي گوند:" ايشان بارها به ما فرمودند مواظب باشيد بر خلاف نظرات مردم و خواسته هاي مردم عمل نكنيد. حرف خودتان را به زور به مردم تحميل نكنيد. خواسته خودتان را تحميل نكنيد. به نظر بياوريد روزي را كه مردم برگردند و حرف شما را گوش ندهند . افكار عمومي را در نظر بگيريد."
حجت الاسلام "عباسعلي عميد زنجاني" نيز دباره زهد و پرهيزكاري حضرت امام رضوان الله مي گوند:" خاطرات بسيار جالبي از زهد حضرت امام به ياد دارم. امام به حدا اقل خوراك و استراحت اكتفا مي كردند .سال هاي 45-44 كه اختناق نظام به اوج خود رسيده بود، تعدادي از مبارزان در زندان ها تحت شكنجه بودند و اخباري كه به امام مي رسيد خيلي ناراحت كننده بود. علاوه بر اين اندوه، نامه هاي مغرضانه هاي هم به امام نوشته مي شد كه: شما رفتيد نجف راحت شديد اما تعداد زيادي گرفتارند. كه اين نامه ها احتمالا از طريق ساواك و ايادي آن نوشته و فرستاده مي شد . در هر حال امام دوران سختي را مي گذراند. در اين ايام به علت گرماي زياد عراق دوستان مي خواستند براي خانه امام در نجف كولر تهيه كنند ولي ايشان موافقت نمي كردند. بعضي از دوستان مي گفتند:: آقا ! كولر كه چيزي نيست.اين را فقراي نجف هم دارند. كولر در نجف با گرماي 48 درجه اي مثل لباس مي ماند. ولي ايشان به هيچ وجه موافقت نكردند . دوستان هم چنين به ايشان اصرار مي كردند كه به خاطر گرماي زياد نجف در تابستان ،ايشان به جاهاي معتدل سفر كنند اما امام در پاسخ اين اصرار ها ، مي فرمودند: اين صحيح نيست كه من اين جا خوش بگذرانم و مسلمانان در زندان ها و در زير شكنجه باشند."
اين گزارش برگرفته و تلخيص از كتاب " پا به پاي آفتاب" گفته ها و ناگفته ها از زندگي امام خميني، جلد پنجم و ششم،گردآوري و تدوين امير رضا ستوده است.
پژوهم-1732-9026 - 1446
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]