تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812755779




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

محمدعلی فردین ورژن ۲۰۱۵+عکس


واضح آرشیو وب فارسی:فرهیختگان آنلاین: خانواده فردین در اولین گفت و گوی اختصاصی خود از رازهای شباهت محمدعلی فردین با پدربزرگش می گویند. شباهت های میان محمدعلی فردین و نوه اش که همنام اوست، فراتر از تشابه نام و نسب خانوادگی است. محمدعلی با پدربزرگش مو نمی زند. جنس نگاه، فرم خنده، استایل ظاهری و بسیاری از ویژگی های اخلاقی و رفتاری او به پدربزرگش شبیه است؛ شباهتی که در نگاه اول هر بیننده ای را به فکر فرو می برد و خاطراتی سیاه و سفید و البته نوستال‍‍ژیک از دهه های40 و 50 برایش زنده می شود. این تشابه برای ما که تصمیم داشتیم پرونده ای درباره تشابه ژنتیکی و تاثیر کدهای ژنتیکی بر انتقال خصوصیات ظاهری و رفتاری در نسل های یک خانواده داشته باشیم، بسیار جذاب بود. این موضوع بهانه ای شد تا سراغ خانواده فردین برویم و با محمدعلی، پدرش سیاوش فردین و مادرش نارملا عین الدین گفت وگو کنیم تا در خلال این گپ وگفت صمیمانه بیشتر در جریان شباهت ها و تفاوت های میان محمدعلی و پدربزرگش قرار بگیریم. محمدعلی فردین، ورژن2015 این روزها 14ساله است. او دوست دارد مثل پدربزرگش بازیگر شود اما گوشه چشمی به کارگردانی سینما هم دارد و بعید نیست در سال های نه چندان دور این رشته را در دانشگاه دنبال کند. خانواده فردین در یک نشست دوستانه در منزل شان میزبان ما بودند و بی پرده و صادقانه به پرسش های سیب سبز پاسخ گفتند. با ما همراه باشید و در ادامه این گفت وگو، دیدگاه های دکتر سید محمد پور حسینی متخصص ژنتیک و دکتر حسین آقاملایی متخصص بیوتکنولوژی پزشکی را درباره شباهت های ژنتیکی و فاکتورهای وراثتی از دست ندهید. محمدعلی! این روزها چه می کنی و فکر می کنی چقدر شبیه پدر بزرگت هستی؟ محمدعلی: این روزها درس می خوانم. کلاس نهم هستم و سال دیگر باید انتخاب رشته کنم، البته به شرطی که دوباره نظام درسی را عوض نکنند. درباره اینکه چقدر شبیه پدربزرگم هستم باید بگویم شباهت هایی هست اما بیشتر از گفته های دیگران می گویم به نظر خیلی از مردم به فردین شبیه هستم و این برایم جذاب و خوشایند است. مثل پدربزرگم دوست دارم در عرصه سینما فعالیت کنم و صاحبنام شوم. دوست دارم کارگردانی سینما را در دانشگاه ادامه دهم. بازیگری را خیلی دوست دارم از طرفی کارگردانی هم بسیار هیجان انگیز است و می دانم که در این رشته کار کردن باعث می شود چندوجهی به مسائل نگاه کنم و دانشم بیشتر شود. از فیلم های سینمایی کدام ژانر برایت جذاب است؟ محمدعلی: کمدی های اجتماعی را دوست دارم اما در مجموع فیلم زیاد می بینم. آرشیوی از جدیدترین و بزرگ ترین فیلم های روز دنیا دارم. به سوژه فیلم ها خیلی اهمیت می دهم. هرگز پیش نیامده به دلیل علاقه به یک بازیگر یک فیلم را دنبال کنم، اگرچه به بازی ها دقت می کنم مثلا سوژه فیلمی مثل نهنگ عنبر خیلی برایم جالب بود و سه بار در سینما تماشا کردم. کلکسیونی از فیلم های روز دنیا دارم و هر فیلمی که جدید بیاید، می بینم. انیمیشن های روز را خیلی دنبال می کنم و اصولا کارهای فانتزی را دوست دارم. علاقه ام به سینما را از پدربزرگم به ارث برد ه ام. سلیقه ات چقدر به پدربزرگت نزدیک است؟ محمدعلی: نقل قولی از پدربزرگم شنیده ام که می گفت اگر قرار بود امروز در سینما حضور داشته باشم قطعا با مختصات امروز سینما آن را تجربه می کردم نه با شرایطی که آن روزها در دهه های40 و 50 لحاظ می شد. استانداردهای روز سینما برایم جذاب است، اما بعضی وقت ها به این فکر می کنم که اگر نخواهم در حوزه سینما فعالیت کنم شاید سراغ طراحی اتومبیل بروم. به ماشین ها علاقه زیادی دارم و درباره آنها مطالعه می کنم. این علاقه را از پدرم به ارث برد ه ام. او هم به صنعت خودرو علاقه مند است. ورزش هم یکی از علاقه مندی هایم است مخصوصا فوتبال. محمدعلی فردین به صورت حرفه ای در عرصه کشتی فعال بود و جزو مدال آوران بود؟ فکر نکردی شاید بتوانی در این حوزه دنباله رو او باشی؟ محمدعلی: ورزش را کلا دوست دارم. پدربزرگ در دوره نوجوانی و جوانی حرفه ای کشتی می گرفت و یکی از دوستان نزدیک غلامرضا تختی بود. زمان زیادی را به این کار اختصاص می داد. درمورد کشتی باوجود اینکه از این ورزش خوشم می آید اما هیچ وقت سراغش نرفتم تا ببینم استعدادی برایش دارم یا نه. در حال حاضر ورزش خاصی را به صورت تخصصی دنبال نمی کنم اما چند روز در هفته بدنسازی می کنم و چند ساعتی برای شنا کردن خالی می کنم. همان طور که گفتم فوتبال هم برایم جذاب است اما بیشتر از اینکه فوتبال بازی کنم اخبار آن را در رسانه ها دنبال می کنم. از مرام و روحیه جوانمردی کشتی گیرها چه؟ چیزی به ارث برد ه ای؟ محمدعلی: مرام ورزشی و روحیه جوانمردی در اکثر افرادی که سراغ کشتی می روند، هست و در شخصیت پدربزرگم هم بود. چیزی شبیه این را در خودم می بینم. نه اینکه بخواهم از پدربزرگ تقلید کنم چنین خصوصیات اخلاقی را دوست دارم و دوست دارم این وی‍ژگی ها را داشته باشم. هر کسی دوست دارد که اخلاق خوب داشته باشد، مردم دار و اهل معرفت باشد. من این ویژگی ها را دارم، در وجودم هست و به من منتقل شده. سعی می کنم آن را حفظ و تقویت کنم. پس برای همین روحیه بود که به کمپین اهدای عضو پیوستی؟ فردین بازی درآوردی؟ محمدعلی: مرام و معرفت داشتن را دوست دارم اما آگاهانه برای عضویت در کمپین اهدای عضو تصمیم گرفتم. شخصا این کمپین را نمی شناختم و درباره اش چیزی نشنیده بودم. چند وقت پیش پرستو صالحی با من تماس گرفت که چنین کمپینی هست و آیا دوست دارم در آن شرکت کنم یا نه؟ خانم صالحی سفیر این کمپین است که با نام 8=1 شناخته می شود و تلاش می کند تا اهمیت اهدای عضو بعد از مرگ مغزی را به مردم معرفی کند. وقتی موضوع را با من مطرح کردند در سفر بودم. اول ایده ای نداشتم اما وقتی کمی در این باره فکر کردم، دیدم که دوست دارم این کار را انجام دهم. به دعوت خانم صالحی پاسخ دادم و در کمپین شرکت کردم. البته هنوز به طور رسمی نامم در آن کمپین ثبت نشده چون در سفر بودم و طی یک تماس تلفنی این اقدام صورت گرفت. برای اعلام این موضوع عکسی گرفتم و در صفحه اینستاگرامم اعلام کردم که به کمپین 8=1 می پیوندم و به خانم صالحی گفتم به زودی برای ثبت مراحل رسمی و گرفتن کارت اهدای عضو اقدام می کنم. درباره این تصمیم محمدعلی چه واکنشی داشتید؟ نارملا: نکته ای که درباره کمپین اهدای عضو خیلی برایم جالب است این است که وقتی این پیشنهاد را به محمدعلی دادند او اصلا درباره این موضوع با من و پدرش مشورت نکرد و دعوت خانم صالحی را با تصمیم شخصی اش قبول کرد. راستش این خیلی برایم جالب بود چون او برای هر تصمیمی که می گیرد نظر ما را هم می پرسد، اما در این زمینه کاملا ما را غافلگیر کرد. وقتی محمدعلی به ما گفت که این تصمیم را گرفته من و پدرش کمی شوکه شدیم. وقتی به موضوع فکر کردم به این نتیجه رسیدم که اگر بنا بود من در این زمینه برای محمدعلی تصمیم بگیرم باید خیلی راجع به آن فکر می کردم. اولش خیلی برایم سخت بود. این کار خیلی کار بزرگ و باشکوهی است ولی واقعا تصمیم گرفتن در این زمینه آن هم درباره فرزند کار دشواری است. قطعا یک مادر کلام مرا کاملا درک می کند. راجع به خودم خیلی راحت می توانستم این تصمیم را بگیرم اما درمورد بچه هایم کمی سخت بود که محمدعلی این کار را برایم راحت کرد. بعد دیدم محمدعلی خیلی با درایت و مصمم این تصمیم را گرفته پس ما به نظرش احترام گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که همه اعضای خانواده در این کمپین شرکت کنیم و کارت اهدای عضو بگیریم. ما به محمدعلی اعتماد کردیم برای این تصمیم قشنگ و خودمان هم برنامه داریم در این کمپین شرکت کنیم. آقای فردین! به عنوان پدر محمدعلی، چقدر او را شبیه پدرتان محمدعلی فردین می بینید؟ سیاوش: اگر بخواهیم درباره ویژگی های ارثی صحبت کنیم چیزهای زیادی هست که به پسرم محمدعلی رسیده. من به عنوان پسر فردین این شباهت ها را راحت تر درک می کنم، اما نکته جالب این است که در مراوداتم با دیگران می شنوم که می گویند که شیوه خندیدن محمدعلی، چال صورتش، فرم گوش هایش و برخی رفتارهایش چقدر به پدرم شبیه است. صرف نظر از تشابه ظاهری بعضی خصوصیات اخلاقی و رفتاری اش نیز شبیه پدرم است و مرا یاد او می اندازد و این تشابه خیلی وقت ها مرا متعجب می کند. مثلا محمدعلی خیلی مبادی آداب است. در روابط دوستانه اش خیلی ملاحظه می کند و خیلی رعایت مردم را می کند باوجود آنکه هنوز نوجوان است به این مسائل دقت می کند. این وی‍ژگی هایش شبیه پدرم است. برای همین نام پدربزرگش محمدعلی را برایش انتخاب کردید؟ سیاوش: پدرم ابتدای سال79 فوت شدند و محمدعلی حدودا 11ماه بعد در اسفند ماه79 به دنیا آمد. ایده ای که 40سال با من همراه بود با فوت پدرم قوت گرفت. دوست داشتم اگر روزی صاحب پسر شدم نامش را محمدعلی بگذارم و از آنجا که تولد محمدعلی بعد از فوت پدرم بود در تصمیم ام مصمم تر شدم و نام پدرم را روی پسرم گذاشتم. نوه غلامرضا تختی که روزگاری با محمدعلی فردین همپای هم برای کشور کشتی می گرفتند نیز نام پدربزرگش را دارد. این اتفاقی بوده یا ژنی است که در خانواده کشتی گیرها وجود دارد؟ سیاوش: پدرم از زمانی که کشتی می گرفت با پهلوان تختی رابطه دوستانه و صمیمی داشت و تاحدودی خلق وخوی اخلاقی شان از جوانمردی و مرام هایی که غالبا در کشتی گیران دیده می شود، خیلی شبیه هم بود. خاطرات زیادی از رفت وآمدهای خانوادگی که با آنها داشتیم و روابط دوستانه ای که بین خانواده ما و خانواده تختی وجود داشت، دارم. شبی که غلامرضا تختی به رحمت خدا رفت ما جایی مهمان بودیم و فردای آن روز مطلع شدیم. خبر فوت او خیلی روی پدر و مادرم اثر گذاشت. او با پدر و مادرم خیلی صحبت می کرد و آنها همگی سنگ صبور هم بودند. اما بعد از فوت تختی ارتباط ما با خانواده ایشان خیلی کم شد و این روزها هم کلا از آنها بی خبرم و از شما می شنوم که بابک پسر تختی اسم پسرش را غلامرضا گذاشته است. اصلا خبر نداشتم و چه خوب که نام غلامرضا تختی را زنده نگه داشته است. شباهت هایی که درباره آن صحبت کردیم چقدر بر مسیر زندگی محمدعلی تاثیرگذار است؟ نارملا: واقعیت این است که هم من و هم پدر محمدعلی دوست داریم او خودش مسیر زندگی ا ش را انتخاب کند. درباره این شباهت ها که پدر محمدعلی توضیح داد باید بگویم ما هرگز به این شفافی و مستقیم درباره شباهت های محمدعلی به پدربزرگش در خانه صحبت نمی کنیم. ممکن است او از دیگران این موضوع را بشنود یا از طریق شبکه های اجتماعی با دوستانش یا مردم این دیالوگ را داشته باشد اما ما خیلی به این موضوع جدی فکر نکردیم. ما نمی خواهیم دنیای کودکی و نوجوانی محمدعلی تحت تاثیر این موضوع قرار بگیرد. این نشانه ها و تشابه ظاهری و رفتاری را احساس کردیم اما جلوی خودش همیشه خویشتنداری کردیم تا اینکه این مصاحبه باعث شد کمی صریح تر در این باره صحبت کنیم. در حقیقت ما می خواهیم محمدعلی خودش راه خودش را پیدا کند. اگرچه این شباهت ها برای ما هم جذابیت هایی دارد اما مدیریت کردن آن واقعا مشکل است. این شباهت ها آیا باعث شده که از عالم سینما پیشنهادهایی سراغ محمدعلی بیاید؟ محمدعلی: چند مورد پیشنهاد داشتم که در فیلم های سینمایی یا سریال بازی کنم. سه، چهار تایی می شد ولی پدر و مادر خیلی موافق نبودند که این کار را دنبال کنم. خانواده ام معتقد بودند که برای پرداختن به فعالیت های اینچنینی کمی زود است، بنابراین من هم به توصیه آنها گوش کرده و پیشنهادها را رد کردم. آقای فردین! مخالفت شما با این پیشنهادها چقدر تحت تاثیر نگاهی است که مادرتان داشت. ممکن است تحت تاثیر نگاه مادر این تصمیم را گرفته باشید؟ یا حتی ژنی از پدربزرگ تان به ارث برده باشید، چون پدربزرگ تان در دوران نوجوانی مخالف کشتی گرفتن پسرش محمدعلی فردین بود. سیاوش: شاید مخالفت واژه دقیقی نباشد. قطعا اگر سناریوی خوبی در زمان مناسبی به محمدعلی پیشنهاد شود، آن را دنبال می کند. واقعیت این است که فقط پیشنهادهایی که به محمدعلی مطرح شده برای ما جذاب نبود و تصمیم گرفتیم در یک گفت وگوی خانوادگی برایش تصمیم بگیریم. به هر حال قلب مان برای آینده فرزندان مان می تپد. این ویژگی را شاید از مادر به ارث بردم. انگار که در خانواده ما موروثی باشد. مادر من هم به هیچ عنوان اجازه نمی داد که من فعالیت هنری داشته باشم. یکی از فیلم هایی که پدرم قرار بود بسازد نقشی داشت که پدرم آن را برای من نوشته بود. یک روز که پدرم داشت داستان فیلم و کاراکتر را برای من توضیح می داد مادرم صدای ما را شنید و خیلی جدی از پدرم خواست که درباره سینما و ورود به این عرصه نه با من و نه با هیچ یک از برادر، خواهرهایم صحبت نکند و مشوق شان نباشد. مادرم معتقد بود که یک بازیگر برای خانواده کافی است، چون مادرم به عنوان همسر یک هنرمند و بازیگر خیلی سختی کشیده بود، به خاطر دوری هایی که پدرم از خانه داشت و شایعاتی که همیشه حول و حوش زندگی هنرمندان است. از طرفی پدربزرگم هم زمانی با کشتی گیری پدرم در دوران نوجوانی مخالفت می کرد چون معتقد بود پدرم باید تمرکزش را روی درس بگذارد. نمی دانم واقعا این یک دغدغه است که همه پدرومادرها با آن درگیرند یا تحت تاثیر وراثت اما هم من و هم همسرم معتقدیم که محمدعلی در شرایط فعلی بهتر است تمرکزش را روی درس و ورزش بگذارد و در کنار آن به فعالیت های هنری که علاقه دارد نیز بپردازد. دلایل شما چه بود؟ نارملا: می خواهم نکته ای را به صحبت های سیاوش اضافه کنم درباره موضوع سختی هایی که مادرش به خاطر حرفه محمدعلی فردین کشیده. به نظرم این بسیار طبیعی است زن و شوهری که همدیگر را خیلی دوست دارند قطعا تحمل دوری هایی که کار سبب سازش می شد برای شان دشوار بود. نکته ای که در تمام این سال ها دیدم و شنیدم این بود که مادر سیاوش همیشه تلاش می کردند برای وعده های غذایی همه اعضای خانواده را جمع کنند و در کنار هم غذا بخورند. مادر سیاوش شب های عید که می شد مخصوصا زمان هایی که پدر سیاوش در ایتالیا یا هند مشغول بازی در فیلم بودند، سبزی پلو و ماهی و بستنی اکبرمشتی را با هواپیما برای ایشان می بردند تا مراسم عید را برگزار کنند. مادر سیاوش به خاطر عشقی که به همسرش داشت از این دوری ها خیلی اذیت می شد اما محمدعلی فردین به عنوان همسر و پدر تمام وظایفش را دنبال کرده و سعی می کرد رسیدگی کاملی به بچه ها داشته باشد. چیزی که ما هم در زندگی 24ساله مان به آن وفادار بودیم و از آنها یاد گرفتیم. پس در کنار وراثت حساسیت هایی بوده که از طریق خانواده به نسل بعدی منتقل شده؟ نارملا: قطعا. ما هم سعی می کنیم متناسب با آنچه در خانواده های مان دیدیم در خانواده خودمان مثل زنجیر به هم وصل باشیم. حتما دو وعده غذایی در طول روز همه با هم در کنار هم باشیم. ما خیلی از مسائل خانوادگی و گاهی مسائل اقتصادی را با بچه ها مطرح می کنیم و از آنها می خواهیم درباره این مسائل نظر بدهند و ایده های شان را مطرح کنند. من چندین بار به دخترهایم گفتم که حالا که شرایطش موجود است و می توانید در کشورهای دیگر ادامه تحصیل بدهید از این فرصت استفاده کنید اما آنها حاضر نبودند ما را ترک کنند در شرایطی که همه دوستان شان رفتند. حنا و لی لی گفتند ما می خواهیم لذت کنار خانواده بودن را ببریم و کنار پدر و مادر باشیم تا اینکه تحصیلات عالیه در کشورهای دیگر داشته باشیم. این همان درسی است که مکتب عشق به ما داد و ما آن را تجربه کردیم در خانواده و خودمان هم آن را تجربه می کنیم و بچه ها هم این درک را دارند. آقای فردین! از دیگر ویژگی های مرحوم فردین کدامیک در محمدعلی بروز پیدا کرده؟ سیاوش: پدرم نقاش خوبی بود، خط خوب و البته صدای خوبی هم داشت. یادم است برای برنامه سال نو در لحظه تحویل سال در رادیو زنده خواند و واقعا خوب هم خواند. صدای محمدعلی هم خوب است. چیزهایی از پدربزرگش به ارث برده، البته صدای مادرش هم خوب است. محمدعلی به موسیقی علاقه دارد و آن را دنبال می کند. اما درباره خطش باید بگویم خطش خوب است اما آن خوش خطی که مدنظر من است در مقایسه با پدرم را چندان در او سراغ ندارم (می خندد). آن جوانی که به نام نوه فردین ویدئویش در فضای مجازی منتشر شد که بود؟ از بستگان تان بود؟ سیاوش: نه یکی از هواداران پدرم بود. مدتی بود که جوانی سر مزار پدرم می رفت و می خواند و خودش را نوه فردین معرفی می کرد. مدت ها از این جریان گذشت و راستش برای ما خیلی موضوع مهمی به نظر نیامد. تصور کردیم که او به پدر علاقه مند است و می خواهد به این ترتیب علاقه اش را نشان دهد. اما مدتی نگذشت که فیلم خواندنش در اینترنت و فضای مجازی پخش شد و حتی شبکه های ماهواره ای هم او را به عنوان نوه فردین معرفی کردند. کار به اینجا که کشید ما فورا اعتراض و اطلاع رسانی کردیم که او یکی از هواداران پدرم است و وابستگی خانوادگی با او ندارد. شباهت های پدرتان را شما به محمدعلی منتقل کردید،خود شما چه شباهت هایی به پدر دارید؟ سیاوش: به لحاظ ظاهری شباهتی که محمدعلی به پدرم دارد، قابل مقایسه نیست. در زمینه فعالیت های هنری می دانم که استعدادی در این زمینه داشته و علاقه زیادی هم داشتم اما مدتی به خاطر مادرم و دلمغشولی هایش از این فضا دور ماندم و بعد از آن در دورانی شرایط فرهنگی و اجتماعی به شکلی نبود که پدرم فعالیت سینمایی داشته باشد پیشنهادهایی داشتم اما نپذیرفتم. باوجود آنکه پدرم مشوق من بود که در آن کارها بازی کنم اما چون نمی خواستم در زمانی که او در عرصه سینما فعالیتی ندارد من وارد عرصه شوم، به همین دلیل اصلا به حوزه سینما ورود نکردم تا اینکه محمدعلی به دنیا آمد و همه حواس ما معطوف به او شد. در طول این سال ها شباهت میان او و پدرم خیلی برایم خاطره آفرینی می کند و امیدوارم او بتواند در این عرصه موفق و امانتدار خوبی برای پدرم باشد. چه لحظاتی هست که فکر می کنید می خواهید شبیه پدر عمل کنید اما نمی شود؟ سیاوش: پدرم خلق و خویی خاص داشت. وقتی کشتی را انتخاب کرد به خاطر همین روحیه بود، فضای این ورزش هم روحیه جوانمردی را تقویت می کند. بعد از آن هم تقریبا همه کاراکترهایی که پدرم در فیلم ها بازی می کرد غالبا افراد بامرام، جوانمرد و لوطی مسلک با روحیه پهلوانی بودند. این روحیات آنچنان در پدرم وجود داشت که غالب کاراکترهایی که بازی کردند برای شخص ایشان و براساس خلق وخوی ایشان نوشته شد. بعضی وقت ها سر مزار پدرم افرادی هستند که خاطراتی از او دارند. بارها شده خانواده هایی آنجا بودند که پدرم به آنها کمک کرده بود و ما از آن بی خبر بودیم و در جریانش نبودیم تا خود مردم آن را برای ما بازگو کردند. مردم ایران افراد بلندنظر و بخشنده ای هستند و فکر می کنم ژن جوانمردی کم و زیاد در مردم ایران وجود دارد. شخصا خودم هم تلاش می کنم مثل پدرم در حد توانم فعالیت های خیر داشته باشم اما با خودم که صادقانه فکر می کنم، می بینم نگاهم با پدرم خیلی متفاوت است. پدرم چیزی که می بخشید برایش مهم نبود چیست و چقدر ارزش دارد به آخر ماجرا فکر می کرد که آیا گره کار آن فرد را باز می کند یا نه. مهم برایش این بود که گره ای گشوده شود و دقت نمی کرد که الان خودم دارم یا ندارم. این از من بر نمی آید. واقعیت این است که من در حد خودم در برنامه های اینچنینی مشارکت می کنم اما واقعیت این است که گاهی من به بچه های خودم فکر می کنم اما پدرم در زمانی که تصمیم می گرفت در امر خیری شرکت کند به آینده ما فکر نمی کرد و دل نگران نمی شد که حالا آینده بچه ام چه می شود پس به خاطر آینده بچه هایم به کسی کمک نکنم. او کاملا بی دریغ کمک می کرد و به این موضوعات فکر نمی کرد. این ویژگی را من ندارم و البته همین خصوصیات و ویژگی ها هست که افراد را از یکدیگر متمایز می کند. محمدعلی فردین در زمان انقلاب اسلامی و بعد از آن، جنگ تحمیلی در ایران زندگی کرد و حاضر به ترک وطن نشد و اصرار داشت که در ایران بماند. شما و خانواده تان هم باوجود آنکه امکان زندگی در خارج از کشور را داشتید زندگی در ایران را انتخاب کردید. این وی‍ژگی را ناشی از انتخاب پدر می دانید یا دلایل دیگری برایش دارید؟ سیاوش: به جرات می توانم بگویم عشق به ایران در خانواده ما موروثی است. اما نمی توان از کنار آموزش هایی که ناآگاهانه از پدر و مادرم می گرفتیم، گذشت. ما شاهد زندگی، تصمیم ها و انتخاب های آنها بودیم. وقتی کوچک بودیم برادر بزرگ ترم سعید را برای تحصیل به انگلیس فرستادند. در آن زمان برادرم خیلی کم سن بود. انگلیس هم که واقعا جزیزه ای ابری و کسل کننده ا ست. برای بچه ای که از یک خانواده شلوغ و شاد رفته به چنین سرزمینی آن هم در مدرسه ای نیمه نظامی، زندگی در چنین شرایطی خیلی سخت بود. سعید تا 18سالگی آنجا بود و همیشه در نامه ها و تلفن هایش می گفت که دلتنگی زیادی دارد و دوست دارد به کشور برگردد. اما همه می گفتند که اول کار است و درست می شود اما این دوری و غربت روی او خیلی تاثیر گذاشت تا حدی که تا همین اواخر هم تحت تاثیر این دوری از خانواده و وطن خیلی به لحاظ روحی افسرده شد. پدرم هم دوست نداشت زیاد از ایران دور بماند. بعد از هر سفر یا پروژه کاری سریع به کشور برمی گشت، همین باعث شد که پدرم این رویه را تغییر دهد و ما را بعد از دیپلم برای ادامه تحصیل به خارج بفرستد. من و خانواده ام حدود 15سال در آمریکا زندگی کردیم. خاطرم هست همان اوایل انقلاب پدر و مادرم چند ماهی آمدند پیش ما آمریکا اما بعد از باز شدن فرودگاه و برقراری نظم دوباره برگشتند و در ایران زندگی کردند. بعد از انقلاب هم جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. پدرم در آن زمان هم خواست کنار مردم بماند. او علاقه ای نداشت خارج از کشور زندگی کند و دوست نداشت ما هم برای مدت طولانی آنجا باشیم. نتیجه زندگی شان هم نشان داد که تصمیم درستی گرفته بودند در مقایسه با دیگر افرادی که در خارج از کشور ماندگار شدند. او دوست نداشت در زمان جنگ، مردمش را تنها بگذارد. اصلا دوست نداشت این طور تصور شود که او در شادی ها کنار مردم بوده و حالا که جنگی شده و مردم در سختی هستند او مردم را تنها می گذارد. او می توانست در هر شرایطی چه ایران چه خارج کشور کنار خانواده اش و در جمع آنها باشد. اما مسئله مهم برایش حضور در کنار مردم بود. *مجله سیب سبز


جمعه ، ۲۰آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهیختگان آنلاین]
[مشاهده در: www.fdn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن