واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: *MohseN*8th September 2010, 06:10 PMگلشيفته فراهاني بدون شك يكي از با استعدادترين بازيگران زن امروز سينماي ايران است. گلشيفته در خانواده اي كه پدر و خواهر هر دو بازيگر سينما بودند، رشد كرد. خيلي زود در سن نوجواني با فيلم درخت گلابي داريوش مهرجويي وارد سينما شد و در نقش دختري شيطان و شرور با رفتاري پسرانه و رئيس مآبانه درخشيد. پس از آن بازيگري را به طور جدي ادامه داد و در نقش هاي متفاوتي ظاهر شد. وي با برخي از كارگردان هاي معاصر سينماي ايران از جمله داريوش مهرجويي، بهمن قبادي، رسول ملاقلي پور و مجيد مجيدي كار كرده است. بوتيك، اشك سرما، به نام پدر، ميم مثل مادر، و سنتوري نام برخي فيلم هايي است كه او در آنها بازي كرده. يك مشت دروغ به كارگرداني ريدلي اسكات آخرين فيلم گلشيفته فراهاني است كه وي در آن در نقش يك پرستار سوري به نام عايشه در كنار لئوناردو كاپريو بازي كرده است. گلشيفته به دنبال مشكلاتي كه بعد از بازي در اين فيلم از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برايش پيش آمد مجبور به ترك ايران شد و هم اكنون در پاريس اقامت دارد. اين گفتگو با گلشيفته فراهاني در روزهاي برگزاري جشنواره فيلم لوكارنو در سوئيس كه وي در آن به عنوان عضو هيئت داوران بخش مسابقه اصلي جشنواره شركت داشت، انجام شده است. از درخت گلابي تا يك مشت دروغ و اكنون داوري فستيوال لوكارنو چند سال فاصله است و در اين فاصله پيشرفت قابل توجهي به عنوان يك بازيگر زن ايراني در كارت ديده مي شود. خودت چطور اين موفقيت را در اين سن ارزيابي مي كني؟ من خيلي به موفقيت فكر نمي كنم. موفقيت به نظرم به خوشحالي بستگي دارد و من آدم نسبتا خوشحالي هستم. با توجه به تمام موانعي كه بر سر راهت بوده تا چه حد انتظارات و توقعي كه از سينما و بازيگري داشتي، برآورده شد؟ در اين مسير هميشه از وقتي كه اين كار يعني بازيگري برايم جدي شد (چون در درخت گلابي اين كار برايم جدي نبود)، برايم جنبه مقدس پيدا كرد و حاضر نبودم هيچ گونه خيانتي در اين قداست انجام بدهم. بنابراين مهم ترين كار هميشه برايم اين بود كه در كارهايي بازي كنم كه حرفي براي گفتن دارند و مي خواهند تغييري ايجاد كنند. يك چيزي را مي توانند تكان بدهند، چه در دل جامعه و چه در دنيا و به اين اعتقاد پايدار ماندم. به همين خاطر فيلم هايي كه در آنها بازي كردم، همه حرفي براي گفتن دارند و «همين طوري» فيلم بازي نكردم. به خاطر نفس سينما و نفس هنر كار نكردم ولي در آخر كمي دل شكسته شدم. چون معلوم بود كه من چه آدمي ام و چه كارهايي مي كنم اما رفتاري كه با من شد و بي اعتمادي اي كه از يك سري مسئولين ديدم كه در واقع پوست من را قلفتي كندند، باعث شد كه دلم چنان بشكند كه نتوان جمعش كرد. به عنوان يك بازيگر چه معيارهايي براي انتخاب نقش داري؟ وقتي بهت نقشي پيشنهاد مي شود چگونه با آن برخورد مي كني؟ اگر نقشي مخالف اعتقاداتم باشد، نمي توانم آن را قبول كنم. مثلا من نمي توانم نقش يك تروريست را بازي كنم چون نمي توانم بپذيرم كه هر كسي كه از خاورميانه مي آيد تروريست هست. بازيگرها دستشان در انتخاب نقش خيلي مواقع بسته است اما مي دانم كه حداقل آن چيزي كه بازي مي كنم نبايد 180 درجه با آنچه كه فكر مي كنم، فرق داشته باشد. يك بازيگر دوست دارد نقش هايي بازي كند كه ابزار زيادتري براي بازي داشته باشد اما نقش هايي كه ابزار كمتري دارند نقش هاي سخت تري است. مثلا نقش يك ديوانه را بازي كردن يا نقش يك تيپ را بازي كردن، راحت است اما راه رفتن درست يك كاراكتر يعني مثلا از اينجا رد شدن و به آنجا رفتن، شايد كار سخت تري باشد. نقش هايي كه بازي كردي تا چه حد برايت راضي كننده بوده؟ راضي كننده بوده. چون همه خودم را تويشان گذاشتم برايم راضي كننده بوده. چون هميشه فكر كردم كه شايد اين آخرين فيلم ام باشد و شايد فيلمي بعد از آن نباشد. چقدر در بازيگري محدود بودي؟ از چه نظر؟ با توجه به فضاي حاكم بر سينماي ايران از نظر مقررات سانسور و مميزي و از نظر محدوديت هايي كه در آن براي بازيگران زن وجود دارد. يعني چقدر در ايفاي نقش هايي كه بهت محول مي شده، آزاد بودي؟ تا چه حد از قابليت هايت استفاده كردي و تا چه حد به خاطر وجود اين مقررات و محدوديت ها نتوانستي از همه قابليت هايت استفاده كني. چقدر دست و پايت بسته بود؟ تا آنجا كه در ايران كار كردم، مي توانم بگويم كه اصلا محدوديتي در نقش هايم نداشتم. تا آنجا كه توانستم نقش هاي متفاوتي بازي كردم. اما من مميزي را چيز عظيم تري مي بينم. سانسور براي من چيزي است كه در ذهن آدم ها وجود دارد و آن اين است كه كه خلق نمي كنند. مثلا شخصيت هاي خاص زن را ديگر خلق نمي كنند. اين قدر مميزي در ذهن اين آدم ها ريشه دوانده و اين قدر عميق شده كه نمي توانند خلق كنند. يعني آن كاراكتر زني كه من بتوانم به عمق وجودشان بروم ديگر خلق نمي شود يا خيلي كم خلق مي شود. جايي هم گفتي كه زن هاي سينماي ايران منفعل اند. آيا واقعا اين گونه است؟ اين حرف من نيست. ولي از شما نقل شده. در يكي از مصاحبه هايت بوده. گلشيفته فراهاني در كنار ديگر داوران جشنواره لوكارنو اين طوري نبوده. من احتمالا گفتم بستر خيلي بزرگي براي پرداختن به شخصيت زن در سينماي ايران وجود ندارد. چون من نقش هايي كه بازي كردم هيچ كدام منفعل نبوده. من هيچوقت نقش يك زن منفعل را بازي نكردم بلكه هميشه نقش زني را بازي كردم كه دارد تصميم مي گيرد و در زندگي اش عملي را انجام مي دهد. بنابراين اين نمي تواند حرف من باشد. دوست داشتي چه نقشي را در سينما بازي كني كه تا كنون بهت پيشنهاد نشده؟ هيچ وقت فكر نكردم چه نقشي را دوست دارم بازي كنم. من هر نقشي را كه بازي كردم دوست داشتم. هنوز هم نقش ها مي آيند و من دوستشان دارم. چيزي كه الان دوست دارم، نوشتن است. نه اينكه خودم كارگرداني كنم بلكه بتونم دغدغه هاي ذهني خودم را منعكس كنم. وسوسه كارگرداني هم داري؟ فكر كنم وسوسه خلق را دارم. چقدر اين وسوسه در تو قوي هست؟ در من خيلي قوي تر شده. قبلا كارگرداني خيلي قوي بود الان بيشتر خلق يك داستان است كه دغدغه من شده. شايد دلم نخواهد كارگرداني اش كنم اما دلم مي خواهد دربيايد. چون ما بازيگرها نمي توانيم دغدغه هاي خودمان را بازي كنيم. هميشه بايد دغدغه هاي كارگردان ها و نويسنده هاي ديگر را بازي كنيم. آيا تا كنون بهت پيشنهاد كارگرداني هم شده؟ نه پيشنهادي نشده اما من مي دانم كه الان وقتش هست كه اين كار را بكنم. گلشيفته فراهاني و بهرام رادان در نشست بررسي فيلم سنتوري ولي شايعاتي وجود دارد كه به شما پيشنهاد كارگرداني فيلم در ايران شده و حتي برخي سايت هاي سينمايي نوشتند كه شما براي اين منظور به ايران برگشتيد. شايعات زياد است. نبايد به آنها توجه كرد. به هر حال لابد زمينه اي بوده كه اين شايعات بر مبناي آن ساخته شده. اصلا. در مورد شايعاتي كه درباره من بوده، هيچ زمينه قبلي وجود ندارد. اين شايعات از كجا مي آيند؟ فكر مي كنم ناشي از بي خبري اي است كه در مورد من وجود دارد. به نظرم كار آدم هايي است كه تصورات و تخيلات قوي اي دارند. اين شايعات از وقتي كه ايران را ترك كردم در مورد من وجود داشته و هيچ حقيقتي ندارند. من هم مي خوانم و مي خندم. هيچ جوابي بهشان نمي دهم. آيا تصميم داري كه روزي دوباره به ايران برگردي و در آنجا كار كني؟ فكر كنم اين خواسته هر ايراني هست كه هر زماني كه دلش مي خواهد به ايران برگردد اما بايد پيامدهاي اين بازگشت و اتفاق هايي كه بعد از آن مي تواند برايش بيفتد، را بپذيرد. آيا پيشنهاد مشخصي از طرف كارگردان هاي ايراني براي بازي در فيلم ها داشتي؟ بله اما الان در شرايطي ام كه تنها پيشنهاد بازي كافي نيست. من به پيشنهاد هاي بزرگ تري براي امنيت شغلي و امنيت سفر كردن احتياج دارم. يعني براي بازگشت تضمين مي خواهي؟ در ايران تضميني وجود ندارد. حالا فرض كن اگر دولت تعهد بده كه گل شيفته فراهاني مي تواند راحت به ايران برگردد و بازي اش را بكند و باز اگر خواست بتواند دوباره به خارج از ايران سفر كند. در آن صورت چي؟ چنين چيزي وجود ندارد. حالا اگر تضمين بدهند قبول مي كني؟ حالا بدهند تا ببينم حالم آن روز چطوري است. الان نمي دانم. راجع به آينده نمي شود با قاطعيت حرف زد. اول بايد پيشنهاد بشود تا من بتوانم در موردش فكر كنم. تو اولين بازيگر زن سينماي ايران بودي كه در يك فيلم هاليوودي بازي كردي. قبل از تو ما بازيگران زن ديگري هم داشتيم كه در فيلم هاي آمريكايي بازي كرده بودند اما آنها از داخل ايران و سيستم توليد فيلم ايران نيامده نبودند. تا چه حد از اين تجربه راضي هستي؟ حتما. شانس كاركردن با ريدلي اسكات و بازيگران درجه يك شانس فوق العاده اي بود، نه فقط براي من بلكه براي همه مردم ايران. من فقط يك وسيله بودم و مردم ايران و اسم ايران پشت سرم بود. من هيچي نبودم. بازي در هاليوود آيا روياي تو بود؟ ابدا. من خيلي رويا ندارم. من تصوير دارم. هميشه به تصويرهايي كه در ذهن دارم مي رسم. بنابراين لازم نيست رويا داشته باشم. اين تصوير هميشه در ذهنم بود كه من بالاخره كار خواهم كرد ولي اينكه چه جوري و كي و كجا نمي دانستم. ستاره شدن تا چه حد برايت مهم است؟ ستاره يعني چي؟ به هر حال ما در سيستم هاليوود، ستاره ها را داريم. چيزي كه در سينماي ايران نداريم و هميشه با آن مبارزه مي شد و مي شود. تبديل شدن به يك ستاره هاليوودي تا چه حد تصوير ذهني تو بود؟ نمي دانم. من چون اين را تجربه نكردم، نمي فهمم. مثل اينكه بگويي آدم فضايي. من نمي دانم چيه. به هر حال سينماگري و مي داني كه سيستم ستاره سازي چگونه كار مي كند و هاليوود چطور ستاره مي سازد. خب بله ولي نمي دانم چه بگويم. الان در فستيوال فيلم لوكارنو هستيم و تو اينجا عضو هيئت داوراني. از اينكه در مقام داوري يك جشنواره مهم بين المللي قرار گرفتي و حالا به عنوان يك بازيگر مي خواهي درباره كار ديگران قضاوت كني، چه احساسي داري؟ بيشتر از همه چيز احساس مسئوليت مي كنم. البته اين دومين بار است كه دارم داوري مي كنم و چه حيف كه هيچ فيلم ايراني در فستيوال امسال لوكارنو نيست. شما از مسئولين جشنواره پرسيديد كه چرا هيچ فيلم ايراني نيست؟ بله اما مثل اينكه فيلمي نبوده. نمي دانم كه فيلمي فرستاده شده و انتخاب نشده و يا اصلا فرستاده نشده. اما من مطمئن ام كه تعداد زيادي فيلم براي اين فستيوال فرستاده شده اما آنها هيچ فيلمي را انتخاب نكردند. پس شايد انتخاب نشده. الان كه در خارج از كشوري، فضاي خارج از كشور تا حد زيادي سياسي است و از هنرمندان انتظار دارند كه مثل يك فعال سياسي درگير باشد. چطور با اين مسئله كنار مي آيي؟ فكر كنم اگر مي خواستم سياسي شوم مي رفتم درس سياست مي خواندم و در وزارت خارجه كار مي كردم. ما هنرمنديم و هنرمند ممكن است در مقطعي سياسي شود اما خيلي كم اند هنرمنداني كه از سياست خوششان بيايد. چون سياست خيلي دوست داشتني نيست و همه جا يك جور است. من هم تا جايي كه بتوانم از سياست فرار مي كنم. وقتي ناگزير شوي كه درگير سياست باشي چي؟ وقتي ناگزير مي شوم، حتما آن كاري را كه ناگزيرم انجام مي دهم اما آن كار قطعا كاري هنري است كه ناگزير شكل سياسي پيدا مي كند. من سياستمدار نيستم كه مستقيما و با كله وارد كار سياست بشوم. من كار هنري مي كنم و آن كار ممكن است در مقطعي سياسي بشود. ولي كار من هنر است. من چه كار دارم به سياست. سياست مال سياستمداران است. الان خيلي از سينماگران و هنرمندان ايراني كه از كشور خارج شدند مثل آقاي مخلمباف، ديگر كار سينمايي نمي كنند و ناگزير درگير فعاليت سياسي شده اند. در مورد آنها چه فكر مي كني؟ به نظر من هر كسي بايد آن طوري كه باور دارد كار خودش را بكند. من هنرمندم و كار خودم را مي كنم. من نخواستم كار سياسي بكنم. سياست به من چه. فكر مي كني در اين شرايط حساس سياسي، انتظار مردم ايران از شما به عنوان يك هنرمند چيست؟ نمي دانم. واقعا نمي دانم. من يك جوانم و با جوان ها هستم و معلوم است كه كجايم و در كدام طرفم. اما هر كاري كه از من خواسته مي شود بايد در توان من باشد. نمي شود از من بخواهند ساختمان بسازم. زورم نمي رسد آجر بيندازم بالا. من هنرمندم و در چهارچوب هنري خيلي كارها مي توانم بكنم اما اگر خارج از چهارچوب هنر باشد، نه، من نيستم. دلت براي سينماي ايران تنگ شده؟ دلم براي اينكه به زبان فارسي براي مردم ايران فيلم بازي كنم تنگ شده است. پرويز جاهد - منتقد فيلم سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 292]