واضح آرشیو وب فارسی:نواندیش بصیر: وقتی حادثه شکافتن بخیه کودک چهارساله را از فضای مجازی خواندم، اولش فکر کردم این هم نوعی شوخی است، اما متأسفانه این واقعیتی است بس تلخ.این را سحر نظام دوست بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون می گوید.به گزارش پایگاه خبری شهر تهران، این بازیگر جوان و خوش نقش، در رشته گرافیک تحصیل کرده است و بازیگری را از تئاتر آغاز کرد. بزرگترین آرزویش این است که همیشه زنده بماند. سحر نظام دوست می گوید می خواهم در بازیگری به درجه ای برسم که بسان خسرو شکیبایی و همه بزرگان عرصه هنر و سینما همیشه در میان افکار عمومی زنده باشم.با او به نوشیدن یک چای گرم در زمستانی سرد به گپ و گفت و گو نشسته ایم: چطور شد وارد حرفه بازیگری شدید؟! من از دوران دانشجویی تئاتر بازی می کردم و اولین بازی من هم داستان« آدم و حوا» بود که من نقش حوا را داشتم و بهترین بازی زندگی من بود. چون زندگی پیامبران را در 7 پرده به تصویر کشیدیم و این بسیار عالی بود.من از نقشم خیلی راضی بودم و بعد از آن وارد کار تصویر شدم ابتدا با دکتر اسرافیل شیرازی همکاری کردم. ایشان کارگردان فیلم های کوتاه هستند و من در فیلم « بگو که واقعیت ندارد» بازیگر ایشان بودم. از اونجا با آقای عبدالله باکیده آشنا شدم و اولین کار بلندم به نام «هویت »به کارگردانی ایشان بود.دیگه بعد از آن کارهای سینمایی و دو تا سریال داشتم به نام های « پنچ دری » و « فرار از زندان ». سینمای هم به نام « آلما »و یک کار دیگر که هم به نام « سلوا » که هم سینمایی هم سریال کوتاه که جدیدا هم اکران خصوصی داشته است. به نظرت فیلم آلما می تواند در جشنواره عرض اندام کند؟ نمی دانم! چون امسال ما کارهای خیلی قوی داریم و رقابت شدید است. باید دید چه می شود. خیلی وقت ها می بینیم بازیگرها و ورزشکارها موقعیت های خیلی بهتری را برای خودشون متصور می شوند. شما دوست داری کجا باشی؟ خوب همه دوست دارند تو هالیوود باشند. اتفاقا جدیدا برای همکاری با شبکه جم پیشنهاد داشتم منتهی من دوست ندارم به ترکیه بروم. هیچ وقت کار تو ایران را به کار در ترکیه ترجیح نمی دهم چون این قابل مقایسه نیست. درسته سریال های ما ضعیف شده ولی سینمای ایران را نمی توان با سینمای ترکیه مقایسه کرد. سینمای ایران به مراتب قوی تر از ترکیه است.ب علاوه من بازیگرم دوست دارم برای هم وطن هایم اینجا و در ایران بازی کنم. دلیل اینکه من بازیگری را انتخاب کردم این است که دوست دارم ثبت شوم و ماندگار باشم. همه ما یه روزی خواهیم مرد اما چه خوب است از خودمان تصویری زیبا در ذهن دیگران به یادگار داشته باشیم. شما نگاه کنید خسرو شکیبایی هنوز در باور مردم زنده است در واقع بازیگرهای ما هنوز زنده هستند و این دلیل بازیگر شدن من است. من دوست ندارم بمیرم دوست دارم همیشه زنده بمانم برای همین هم دوست دارم در ایران بمانم و در اینجا اسمم ماندگار بشود. حتما ماجرای بیمارستان خمینی شهر را شنیده اید؟! در رابطه با ماجرای بیمارستان خمینی شهر اصفهان صادقانه بگویم من وقتی این موضوع را در شبکه مجازی دیدم تصور کردم اینم یه نوع شوخی از نوع شبکه مجازی است اما وقتی دیدم این مسئله رسانه ای شد اولش به خودم تلقین کردم اصلا باور نکنم بنابر این سایت ها و خبرگزاری های معتبر را گشتم و مطمن شدم این متاسفانه نه یک شوخی بلکه ماجرای است که واقعیت دارد.شاید باور کردن این مسئله برایتان سخت باشد اما من تا 10 دقیقه نمی توانستم به چیزی فکر کنم. همینجوری گیج بودم به دیوار خیره شده بودم.مشکل اینجاست که هنرمندا و ما بازیگرا وقتی چنین چیزی را می شنویم همان را در ذهن خود شبیه سازی می کنیم بعد از دقایقی که به خود آمدم تصویر اون کودک 4 ساله در ذهنم زنده شد اینکه پزشکی دستور می دهد و پرستاری اقدام به شکافتن بخیه ها می کند.وقتی عمیق تر فکر می کنم به خودم می گویم که چگونه می شود زنی ( پرستار ) دست به چنین کاری بزند. خب دستور را پزشک داد و پرستار فقط اجرا کرد به نظر من کاری که اون پزشک کرد واقعا خیلی عجیب و غیر انسانی بود. اما پرستار هم می توانست به گونه دیگری رفتار کند نه اینکه بی هیچ مقاومتی بچه چهار ساله را جلوی خود بنشاند و یکی یکی بخیه ها را بشکافد.البته لازم می دانم اینجا به این موضوع خیلی مهم اشاره کنم که خوشبختانه همه پزشک ها به این شکل نیستند بهر حال در هر صنف و شغلی هر نوع مدل کجروی داریم. پزشکی که اینکار را کرده از میان هزاران پزشکی است که دارند شرافتمندانه کار پزشکی می کنند.پس این بی رحمانه است که بگوییم همه پزشک ها به این شکل هستند. در چنین مواقع ای چه کاری از دست هنرپیشه ها بر میاد؟ ببینید بازیگرها توانایی این را دارند که خیلی از پیام ها را برسانند. اگه توجه داشته باشید مردم خیلی بر روی بازیگرها و ورزشکارها حساس هستند و هنرمندان و ورزشکاران محبوب خود را دوست دارند.الان در جامعه ما هنرمندان و ورزشکارها محوریت دارند پس خیلی راحت برای ترویج فرهنگ درست می شود از این موقعیت استفاده کرد. بله من با شما موافقم در جاهای هنرمندها دست به کارهای بزرگی می زنند بطور مثال مهران مدیری با سریال طنز « در حاشیه» سعی در نشان دادن معضلات جامعه پزشکی داشت در حالیکه صدا وسیما باید کمی صبوری می کرد تا مردم ببینند و برخی پزشکان خودشان را اصلاح کنند نه اینکه گارد بگیرند و جلوی پخش فیلم را بگیرند. بله به نظر بنده این کاملا اشتباه بود که جلوی پخش این سریال را گرفتند.در واقع صدا و سیما می تواند خیلی راحت در رابطه با معظلات اجتماعی برنامه تهیه کند بطور مثال از طریق طنز می توانند خیلی راحت آگاهی های جامعه را بالا ببرد.طنز فقط برای خنداندن مردم نیست هر برنامه طنزی حاوی پیامی است. اما این را بپذیریم که در حال حاضر صدا و سیما خیلی محتاط رفتار می کند و دست به عصا راه می رود. ماجرای برنامه فیتیله ها هم مزید بر علت شده است. ببینید صدا و سیما یک رسانه ملی است و تمامی مردم ایران از قشرهای مختلف می توانند به این برنامه ها دسترسی داشته باشند این را هم قبول کنیم که تمامی این افراد شبیه هم نیستند. وقتی وارد ریز مسایل بشوید متوجه می شوید که چقدر فشارها روی صدا و سیما زیاد است.بگذارید یک مثال کوچک در رابطه با پوستر نمایش خانگی ها بزنم ، اگر دقت کنید تصاویر تمامی این پوسترها از صحنه هایی از فیلم هست ولی بارها شده بابت پوشش بازیگر شکایت شده است. خوب وقتی به همچین مساله کوچکی توجه می کنند ببینید چه مسایل بزرگتر دیگری است.به نظر من ما در صدا و سیما انواع و اقسام مخاطب را داریم به همین علت است که رسانه ملی ممیزی بیشتری نسبت به سینما یا رسانه های دیگر دارد.من هم در سینما کار کردم و هم تلویزیون باید پذیرفت که ممیزی تلویزیون خیلی بیشتر از بقیه رسانه هاست. خوب با اینهمه سخت گیری ها خروجی می شود این چیزی که الان می بینیم. در حالی که صدا و سیما می توانست دست هنرپیشه ها را باز بگذارد تا در قالب طنز به مسائل و مشکلات جامعه بپردازد و بتواند فرهنگ سازی کند تا از وقوع مسائلی همچون پزشک متخلف خمینی شهر جلوگیری کند. بله من هم با شما هم عقیده هستم. در سریال مهران مدیری خیلی از تخلفات پزشک ها به نمایش گذاشته شده بود و این می توانست خیلی تاثیرگذار باشد، خب هنرپیشه ها کسانی هستند که مردم دوستشون دارند در واقع هنر پیشه ها زبان گویای جامعه هستند و می تواند نقش مهمی برای فرهنگ سازی ایفا کننند. حرف آخر شما بویژه در رابطه با اتفاقی که در اصفهان افتاد چیه؟ اتفاقی که در خمینی شهر رخ داد به نظر من نوعی جنایت بود و من هنوز نمی توانم باور کنم که یک پزشک و بویژه یک پرستار زن حاضر به انجام چنین کاری بشود. به نظر من پرستار می توانست در جواب پزشک بگوید که مسائل مالی خارج از چارچوب وظایف من است و به همین بهانه از شکافتن بخیه بجه خوداری می کرد.بهرحال من از این فرصت استفاده می کنم و برای همه هم میهنانم از خداوند آرامش می خواهم.امیدوارم روزی همه به آرامش واقعی برسند.
چهارشنبه ، ۱۸آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نواندیش بصیر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]