واضح آرشیو وب فارسی:خوزنیوز: یکی از صفات پسندیده و فضایل اخلاقی مورد تاکید در آیات و روایات، صفت "حِلم" است. گرچه در احادیث متعددی معنای این فضیلت برجسته و ممتاز تبیین شده، به عنوان مثال در نقلی از امام حسن مجتبی علیه السلام آمده است که شخصی از ایشان درباره معنای حلم پرسید و حضرت در پاسخ فرمودند: «کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مِلْکُ النَّفْس» یعنی حلم، فروبردن خشم و تسلط بر خویشتن است. (1) با این حال به نظر می رسد یکی از آسان ترین روشهای پی بردن به معنای حقیقی یک لفظ، شناخت ضدّ آن است. جمله ای در زبان اهل علم شایع است که می گویند «تعرف الاشیاءسایت تبیان با این مقدمه به سیره امام حسن مجتبی (ع) در این مورد پرداخته و نوشته است: شیخ کلینی در نخستین باب از ابواب کتاب کافی، روایت مفصّلی را از امام صادق علیه السلام با عنوان "جنود عقل و جهل" نقل کرده است. (2) سماعة بن مهران، راوی این حدیث، می گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم، در حالی که جمعی از یاران و اصحاب آن حضرت، گِرد ایشان بودند، سخن از عقل و جهل به میان آمد. آن حضرت فرمود: «عقل و لشکر عقل و همچنین جهل و لشکر جهل را بشناسید تا هدایت شوید.» آن گاه امام علیه السلام بنا به درخواست راوی با ذکر مقدمه ای درباره چگونگی آفرینش عقل و جهل، لشکریان هر یک از آنها را بر شمرد. طبق این روایت، یکی از 75 لشکر عقل، "حلم" و ضدّ آن که یکی از لشکریان جهل شمرده شده، "سَفَه" است.(3) برای اینکه فهم دقیق تری از این فراز از روایت پیدا کنیم لازم است مقدمتا به یک مطلب اساسی اشاره کنیم. غضب بهشتی، غضب جهنمی قوّه غضبیّه یک حالت اعتدالی دارد که در آن از طرفی مرز بین حلم و سستی و تساهل و ظلم پذیری کاملا تفکیک شده است و از طرف دیگر، افسار خشم و غضب به دست عقل داده شده و تحت سیطره آن در آمده است و باید دانست که تنها راه رسیدن به این اعتدال آن است که این قوّه شریفه، تحت تصرف و تربیت عقل و شرع قرار گیرد. یکی از نعمتهای بزرگ الهی که در وجود آدمی به ودیعه گذاشته شده، قوه غضبیه است. این قوه همانند دیگر قوای انسانی ممکن است گاهی دچار افراط و زیاده روی شود و گاهی نیز مبتلا به تفریط و کندروی. در صورتی که این قوّه شریفه، در دام رخوت و خمودی و سستی گرفتار آید، باعث می شود انسان در جایی که باید اقدام کند، پا پس بکشد. مثلا در انجام امر به معروف و نهی از منکر سستی کند و در مقابل ظلم ستمکاران، سکوت کرده و لب فرو ببندد و جرأت عمل به وظیفه جهاد و جنگ در مقابل دشمنان خدا را نداشته باشد. حالت افراط و زیاده روی این قوّه شریفه، همان رذیله اخلاقی است که بیشتر مردم از آن رنج می برند که در روایت فوق از آن به "سفه" تعبیر شده است. سفه به معنای خفت عقل و سبک مغزی است؛ زیرا در زمان فوران قوّه غضبیّه، انسان به جهت خفت عقل، کور و کر و چونان حیوانی درّنده و آتشی پر لهیب می شود و چه بسا در همین حالت، اختیار را از کف بدهد و اقدام به هتک نوامیس محترمه و قتل نفوس مؤمنین کند. دو لشکر مردافکن در قبضه ولیّ خدا در سیره حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام شواهد متعددی وجود دارد که به روشنی حاکی از سیطره تام و تمام وجود نورانی ایشان بر این قوّه غضبیه است که شاید برجسته ترین آن، داستان معروف برخورد زننده مرد شامی با امام است.(4) ولی به نظر می رسد آن سوی دیگر شخصیت والای سبط رسول الله علیهماالسلام تا حدودی مورد غفلت قرار گرفته است. آنچه بیشتر برای ما از این امام همام نقل کرده اند، حلم و خویشتنداری بی نظیر ایشان بوده است در صورتی که آن حضرت در مواقعی که صحبت از دفاع از جریان حق و منکوب کردن تفکر باطل به میان می آمد، با صلابت و خشونت و بدون هیچ گونه تساهل و تسامحی رفتار می کرد. دفاع از حق و رسوایی باطل آنچه بیشتر برای ما از این امام همام نقل کرده اند، حلم و خویشتنداری بی نظیر ایشان بوده است در صورتی که آن حضرت در مواقعی که صحبت از دفاع از جریان حق و منکوب کردن تفکر باطل به میان می آمد، با صلابت و خشونت و بدون هیچ گونه تساهل و تسامحی رفتار می کرد نقل است پس از ماجرای صلح تحمیلی، روزی معاویه وارد کوفه شد. بعضی از این متملقین و چاپلوسان نزد معاویه آمدند و گفتند: "حسن بن علی نزد مردم برای خود جایگاهی دارد، برای اینکه او را در نگاه مردم کوچک و خوار کنی، به او امر کن که نزد تو بیاید و پایین منبرت برای مردم خطبه بخواند. ایراد خطبه در چنین شرایط تحقیرآمیزی، حتما او را به هم خواهد ریخت و از خواندن خطبه عاجز می کند و بدین گونه از چشم مردم خواهد افتاد." معاویه چنین کرد و حضرت حسن بن علی علیهماالسلام را فراخواند و با همان شرایط امر به ایراد خطبه برای مردم نمود. ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم شما هر جایی را که می خواهید جستجو کنید ولی جز من و برادرم کسی را نمی یابید که جدش رسول الله صلی الله علیه و آله باشد. ما تصمیم گرفتیم با این طغیانگر ٓ در حالیکه با دست مبارکشان به معاویه که در بالای منبر و در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود اشاره کردند ٓ صلح کنیم و خون و جان مسلمانان را (از اینکه بیهوده و بی ثمر ریخته شود) حفظ کنیم.» سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ»(5) در حالیکه به معاویه اشاره می نمود. معاویه گفت: منظورت از این آیه که تلاوت کردی چه بود؟! حضرت فرمود: «همان که خداوند اراده فرموده است.» سپس معاویه برخاست و خطبه ای سست و ضعیف و فاحش ایراد نمود و در آن به أمیر المؤمنین علی علیه السّلام دشنام داد! آنگاه امام حسن علیه السّلام خطاب به معاویه -که بالای منبر بود- فرمود: «ای پسر هند جگرخوار! آیا همچون تویی به أمیرالمؤمنین دشنام می دهد!؟ حال اینکه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده: «هر که علی را دشنام دهد مرا دشنام داده، و هر که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده، و هر که لب به سبّ خداوند گشاید او را تا ابد در جهنّم مقیم ساخته و برایش عذابی همیشگی خواهد بود.» سپس امام از منبر پایین آمد و رهسپار خانه اش شد، و دیگر تا آخر عمر در آن مسجد نماز نگزارد.(6) این تنها یک نمونه از برخوردهای حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام با معاویه و اطرافیان وی بود. ایشان در موارد متعددی خصوصا در مواقعی که سکوت، موجب تثبیت یک تفکر باطل در اذهان مردم می شد، بدون هیچ تساهل و تسامحی، حقایق را با صراحت و صلابت بیان می کردند.
چهارشنبه ، ۱۸آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خوزنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]