واضح آرشیو وب فارسی:9 صبح: سبک زندگی > بهبود سبک زندگی - گفته می شود ایرانی ها ۶ برابر میانگین جهانی نان می خورند. ما، نمک را هم به نسبت میانگین در دنیا ۲ برابر مصرف می کنیم. نوشابه را بیش از چهار برابر میانگین می خوریم. در مکالمه تلفنی هم ید طولایی داریم. روزی ۴۰ دقیقه با تلفن حرف می زنیم و ۴ برابر میانگین جهانی به بیماری های مفصل در ناحیه گردن مبتلا هستیم.به گزارش 9صبح به نقل از روزنامه ایران، کمی از این میوه و کمی از آن یکی، شده 5- 4 کیلو. می خواستم یکی - دو کیلو میوه بخرم که نماند. نان بسته بندی می خرم. نانی که هفته پیش خریده بودم، بیات شده. از در خانه که وارد می شوم اول برق راه پله ها را روشن می کنم. شهناز سلطانی: بعد شوفاژ را زیاد می کنم که مبادا سرما بخوریم. شیر آب را باز می کنم قبل از اینکه دست و صورتم را صابون بزنم. کتری چای ساز را پر از آب می کنم، شاید استفاده شود! بسته گوشت را از فریزر بیرون می آورم تا چیزی برای شام آماده کنم. برای اینکه زود تر یخ آن باز شود داخل ماکروویو می گذارم. به نظرم بسته گوشت داخل کیسه فریزر زیاد می آید، اول با خودم فکر می کنم نصفش را برگردانم به فریزر اما بعد دوباره با خودم به نتیجه می رسم که غذا بیشتر بپزم بالاخره روزهای بعد که خورده می شود و... . این ساده ترین قصه مصرف خیلی از ماست. قصه ای که سر دراز دارد. قصه ای که رد پایش را همه جا می شود، پیدا کرد. در خانه، محل کار، میهمانی، عروسی و عزاداری و... . بالا یا پایین میانگین ها گفته می شود ایرانی ها ۶ برابر میانگین جهانی نان می خورند. ما، نمک را هم به نسبت میانگین در دنیا ۲ برابر مصرف می کنیم. نوشابه را بیش از چهار برابر میانگین می خوریم. در مکالمه تلفنی هم ید طولایی داریم. روزی ۴۰ دقیقه با تلفن حرف می زنیم و ۴ برابر میانگین جهانی به بیماری های مفصل در ناحیه گردن مبتلا هستیم. ولی شیر را یک سوم اروپایی ها مصرف می کنیم و همین طور تخم مرغ را. مردم دنیا به طور میانگین روزی یک تخم مرغ می خورند، ولی ما هر سه روز یک بار یک تخم مرغ می خوریم. از این دست آمار و ارقام کم نیست. اما همین قدر کفایت می کند که ما بدانیم اصلاً میانه خوبی با «مصرف» نداریم و خارج از چارچوب منطقی مصرف قدم برمی داریم. آنجا که باید کم مصرف کنیم، زیاد مصرف می کنیم و برعکس. متأسفانه دامنه مصرف بی رویه اغلب ما گسترده است.خیلی از ما، تلویزیون را روشن می کنیم و ساعت ها که چه عرض کنم، تا وقتی ما بیداریم آن هم بیدار است حتی اگر یک مشتری هم روبه رویش ننشیند. وقتی می خوابد که ما بخوابیم. اغلب، به خودمان زحمت نمی دهیم در زمستان یک لباس اضافه بپوشیم. چاره فرار از سرما را در این می بینیم که درجه شوفاژ را تا حد ممکن زیاد کنیم. برخی از ما، اگر هوای داخل خانه مان زیادی گرم شود، شوفاژ را که کم نمی کنیم، پنجره را باز می کنیم. ماشین تازه از کارواش آمده و باران خورده را یک دستمال نمی کشیم، دو-سه سطل آب مصرف می کنیم تا وقتی که دوباره یک راست ببریمش کارواش و باز هم غر زنان دست به جیب و انعام شویم. کافی است میهمان داشته باشیم، آن هم میهمانی که کمی رودربایستی با او داریم. سفره رنگینی پهن می کنیم که بیا و ببین، حتی شده هزینه این سفره را به زحمت تأمین کنیم و خودمان را به آب و آتش بزنیم. هزینه های عروسی و عزا هم که گفتن ندارد. دخل و خرج = ناهماهنگ قیافه کارمند ها را سر برج و موقع گرفتن فیش حقوق تجسم کنید. یکی ناراحت است، یکی عصبانی، یکی سگرمه هایش در هم رفته و می نالد. من به آنها حق می دهم. چرا؟ چون که دخلشان با خرجشان نا هماهنگ است. (حساب تورم و هزینه های بالای زندگی در کلانشهر ها و مسائل و مشکلات خاص زندگی شهری جای خود دارد و بحث اش در این مجال نیست) اگر کلاه خودمان را قاضی کنیم و یک دو دو تا چهارتای منطقی بنویسیم، آن وقت می فهمیم که خودمان را گرفتار چه مصیبت بزرگی کرده ایم و به نظر می رسد که راه فرار هم نداریم. نه، اتفاقاً برعکس. به قول این ضرب المثل پر کاربرد: «جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است.» هر کس خواسته و نا خواسته، مرتکب مصرف بی رویه می شود. یکی به دنبال جلب توجه دیگران است، یکی دیگر راه خانواده را در پیش گرفته یا تقلید را سرلوحه کارش قرار داده است و... فرقی نمی کند دلیل این نوع مصرف چه باشد. مهم این است که ما از سطح خُرد اقتصادی در خانواده تا سطوح بالا در یک چرخه ناسالم به سر می بریم و در واقع با این کار بخشی از سرمایه مان را به باد می دهیم. این سرمایه گاهی پول ماست، گاهی جسم و روان سالم ما، گاهی وقت ما و گاهی هم چیزهای با ارزشی که اصلاً به آن فکر نکرده ایم. همراهی با موج خیلی از ما معمولاً با موج ها خوب همراهی می کنیم. موج مصرف هم یکی از همین موج هاست. راهی را می رویم که بقیه می روند. چیزهایی را می خریم که دیگران می خرند. نگاهی به اسباب و اثاثیه خانه های دوست و فامیل که با آنان مراوده داریم، بیندازید. شبیه هم شده ایم تا از قافله خرید و زرق و برق و تجملات عقب نمانیم. آیا واقعاً ضرورتی داشته که ما مثل هم شده ایم؟ حتی اگر پول خرید چیزهای مشابه را داشته باشیم، راه بهتری برای استفاده از آن پول نداریم؟ اگر بخواهیم دنبال علت مصرف گرایی بگردیم، حتماً دلایل زیادی روبه روی ما قد علم می کند. از نوع تربیت در خانواده گرفته تا تبلیغ و تأثیرگذاری رسانه ها تا.... اما از همه اینها که بگذریم، از نقطه ای نمی شود گذشت، همان نقطه ای که می توانیم محکم در مقابل «مصرف گرایی» بایستیم. این شعار نیست که تغییر از همین لحظه و از ما شروع می شود. قضیه نه پیچیده است و نه سخت و حل ناشدنی. باور کنیم که همه سرمایه ها – این موهبت های الهی – که در اختیار ماست کم نیست چه سرمایه های مادی و چه غیر مادی. چرا باید آنها را بی فکر و بیهوده تلف کنیم. باید شاکرش باشیم و شکرانه آن هم حتماً درست و بجا مصرف کردن است. لازم نیست مدام چشم و گوشمان تیز باشد که ما اگر این گونه رفتار کنیم دیگران چه واکنشی از خود بروز می دهند. بخش زیادی از زیاد مصرف کردن خیلی از ما به خاطر این است که نظر دیگران ملاک است، نه آنچه ما فکر می کنیم. می دانیم که از راه دیگری هم می شود رفت. راهی بهتر و کم هزینه تر و کم زحمت تر. راهی جدا از راهی که خیلی ها می روند. اگر با خودمان قرار بگذاریم که از این راه درست پیش برویم، دیگران... شاید آنان هم به جای تقلید و ترس از حرف مردم، به راه های مناسب تر و بهینه تر فکر کنند. «مصرف» از «اندازه» تا اسراف کمی تأمل کنید. لحظه ای فکر کنید. داریم به کجا می رویم. در دنیای ماشین زده امروز صبح تا شب کار می کنیم و بخشی از جسم و روح و روان مان را در محیط های کاری جا می گذاریم که کلی پول گاز و برق و تلفن خانه و همراه و آب بدهیم؟ کار می کنیم که ماشین بهتر، لباس گران تر و بیشتر بخریم؟ می خواهیم از دور هم بودن با فامیل و دوستان لذت ببریم یا غصه دور هم بودن را می خوریم که چطور باید بریزیم و بپاشیم که بهتر از ریخت و پاش دیگران به نظر برسد تا به مذاق همه خوش بیاییم. نتیجه اش این می شود که از میهمانی دادن و دورهم جمع شدن و لذت بردن بیزار می شویم. عروسی رفتن هم ما را مثل قبل خوشحال نمی کند، چون باید به فکر خرید یک لباس بهتر و گران تر و یک کادوی پر و پیمان باشیم. مدام خاطرات دور را با خودمان مرور می کنیم. قبلاً خیلی چیز ها که ما را شاد و خوشحال می کرد، امروز نه تنها مایه شادی ما نیست که غمگین مان هم می کند. غافلیم از خودمان و از حصاری از هزینه های زایدی که دور خودمان تنیده ایم و خودمان را در آن گرفتار کرده ایم. در هیچ دین و آیینی مصرف گرایی و اسراف مورد پذیرش نبوده و نیست. خداوند در آیه ۳۱ سوره اعراف در قرآن می فرماید: «بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید، همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.» امام صادق(ع) می فرماید: «خداوند میانه روی را دوست دارد و اسراف را حتی در دور انداختن هسته خرما - که صلاحیت استفاده را دارد – و نیز در دور ریختن زیادی آب نوشیدنی دشمن می دارد.» کمی روی «دور ریختن زیادی آب نوشیدنی» درنگ کنید. با یک حساب سر انگشتی از صبح تا شب ما چه چیزهایی را با زیاده از حد مصرف کردن دور می ریزیم و ضرر مالی و جسمی و روانی به خودمان می زنیم؟ زیاد می شنویم «وقت ندارم». ما حتی برای مدیریت وقتمان وقت نداریم! نمونه های زیادی هست که می توانید بشمارید.
یکشنبه ، ۱۵آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 9 صبح]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]