واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: نامه رهبری چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟ روزنامه باختر چاپ کرمانشاه در شماره 2108 دهم آذر مطلبی را با عنوان نامه رهبری چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟ منتشر کرده است.
در این یادداشت آمده است: تصور کنید، دانشجویی آلمانی، فرانسوی، لهستانی و یا بریتانیایی هستید رشته شما اسلام شناسی، شرق شناسی و یا رشته های مرتبط نمی باشد هر روز و هر شب در تلویزیون، اینترنت، روزنامه ها و مجلات شما در باره «دولت اسلامی» (Islamic State) مطالبی می خوانید و می شنوید. «دولت اسلامی» در حال توسعه قلمرو خود با خشونت است، رسانه ها اخبار هول انگیزی از قتل، تجاوز، کشتار و ظلم «دولت اسلامی» منتشر می کنند پس از چندی شما با سیل فراریان و آوارگانی در خیابان های شهرهایتان رو برو می شوید که از ظلم «دولت اسلامی» گریخته اند نهایتا، رسانه ها خبر از کشتار مردم عادی در پایتخت کشور شما می دهند.رسانه ها گزارش می دهند، جنایت کاران توسط این دولت به سرزمین شما آمده اند، در شهرها فضای پلیسی حاکم شده است، از همسایه های خود که ظاهری خاورمیانه ای دارد کمی می هراسید و از خود می پرسید این اسلام چگونه دینی است که دولت آن اینگونه خشن و بی منطق است؟جریان اصلی رسانه ها در اروپا و آمریکا گروه داعش را به نام دولت اسلامی می خوانند، حتی نام «گروه» هم به عنوان پیشوند، قبل ازعبارت دولت اسلامی استفاده نمی شود، گویا داعش واقعاً دولتی است که توسط رسانه ها به رسمیت شناخته شده و نامی جز اسلامی ندارد.در چنین فضایی که «دولت اسلامی» بر ساخته رسانه ها تصویری از فهم عمومی از اسلام را افکار عمومی غرب می سازد، نامه ای از سوی عالی ترین مقام سیاسی و مذهبی یکی از کشورهای منطقه و تشبیه داعش به «زباله» و تلاش وی برای تبیین دلایل ظهور چنین جریان واپسگرا در منطقه و تاثیرات جهانی آن می تواند گام مهمی در شکستن این انحصار رسانه ای اسلام هراس باشد.برخلاف همه پیش فرض های شبه علمی رایج در رسانه ها و برخی محافل غرب که اسلام را ذاتاً خشن، مسلمانان را یکدست و همگی را تندرو و تروریست، و قرآن را منبع اصلی این گونه اعمال معرفی می کند، و دولت اسلامی را نماینده اندیشه مسلمین می نمایاند، نامه اخیر مقام معظم رهبری به جوانان غربی می تواند فتح بابی برای ریشه یابی سیاسی و اجتماعی و نه غرض ورزانه پدیده های اخیر سیاسی در خاورمیانه و اروپا باشد.بخش های مهمی از این نامه کاملا روایت رسانه ای فعلی در باره رشد افراطی گری در منطقه و فروکاستن آن به ویژگی های ذاتی اسلام را به چالش می کشد. به نظر می رسد هر یک از فرازهای این نامه به شرح زیر می تواند به عنوان یک موضوع مهم برای تبیین و تحلیل های جدی در باره زمینه های رشد داعش و افراطی گری های تکفیری میان پژوهشگران و کارشناسان قرار گیرد:1- « امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله های شوم آنان بی اطّلاع است.»برخلاف مدعیان جریان رسانه ای غالب در ایالات متحده و سخنان آنان، راهبرد نادرست ایالات متحده در حمایت و تقویت هسته های اولیه طالبان و القاعده در دهه هشتاد و اوائل دهه نود میلادی بذر افراطی گرایی تکفیری/وهابی را در افغانستان و پاکستان کاشت و این علف هرز به سرعت به مناطق دیگر نیز منتقل شد، آمریکا برای مبارزه با نفوذ شوروی در افغانستان به تجهیز و حمایت این گروه ها پرداخت.به علاوه این گروهها به عنوان موازنه دهنده قدرت ایران در افغانستان پس از خروج ارتش شوروی ملاحظه می گردید که این راهبرد غلط نهایتا دامن خود آنها را گرفت.2- « در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته شده تروریسم تکفیری، علی رغم داشتن عقب مانده ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته اند و این در حالی است که پیشروترین و روشن ترین اندیشه های برخاسته از مردم سالاری های پویا در منطقه، بی رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است.»اندیشه سیاسی وهابی گری و تکفیر رکن رکین بنیان نظری اندیشه ی دینی نظام سیاسی عربستان سعودی بوده است. اتحاد شمشیر قبیله آل سعود و آرای محمد بن عبدالوهاب دو ستون اصلی نظام سیاسی معاصر این کشور است، اندیشه تکفیری در سوریه نه تنها از لحاظ معنوی تحت تاثیر محافل وهابی است، بلکه محافل وهابی کشورهای حاشیه خلیج فارس در قالب فعالیتهای خیریه، دینی و.. به گروهای تکفیری سوریه و عراق کمک می کنند.در عین حال عربستان سعودی یکی از مهمترین متحدان غرب در منطقه است نه تنها دکترین امنیتی آمریکا در منطقه حول محور نقش اساسی عربستان سعودی بنا شده، بلکه عربستان از مشتریان جدی صنایع نظامی آمریکا و دول مهم اروپایی است. به علاوه سعودی ها و قطری ها با سرمایه گذاری سنگین اقتصادی و رسانه ای توانسته اند تا حد زیادی کنترل رسانه ای و سیاسی را در برخی کشورهای اروپایی به دست آورند، حمایت سنگین رسانه ای این لابی نه تنها باعث شد نقش ایدئولوژی وهابی و شهروندان سعودی در ایجاد شبکه القاعده و ماجرای 11 سپتامبر لاپوشانی شود، بلکه توانست فضای سیاسی سنگینی را علیه ایران و متحدان او در منطقه ایجاد کند.3- « اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، می بایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده ها در جهان اسلام مشاهده می شد، درحالی که تاریخ، خلاف آن را گواهی می دهد. مستندات مسلّم تاریخی به روشنی نشان می دهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیله بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت.و گرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی ترین و انسانی ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادین خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه کشتن همه بشریت می داند، زباله ای مثل داعش بیرون بیاید؟»اگرچه در جهان اسلام، گروه های افراطی مانند خوارج با بی منطقی و جمود مرتکب افراطی گری ها و جنایاتی شدند، و یا افرادی مانند ابن تیمیه نگاهی خشک و بسته به سایر مذاهب اسلامی داشتند، اما این فرق و نحل هیچگاه به جریان تعیین کننده ای در قرون اولیه و میانی تمدن اسلامی تبدیل نشده بودند. اگرچه جهان اسلام از برخی تعصبات و اختلافات رنج می برد اما هرگز این قدر ناروا داری و خشونت به نام دین علیه معتقدین سایر ادیان و حتی مذاهب اسلامی رایج نبوده است. یکی از مهمترین نکات که تاکنون بدان توجه جدی نشده است، متأخر بودن جریانات سفلی، تکفیری، وهابی در جهان اسلام است.در واقع بسیاری از این جریانات در واکنش به مناسبات استعماری و بسیاری از آنان در بستر این مناسبات رشد کردند. نه تنها رشد خاندان آل سعود در شبه جزیره عربستان و قدرت یابی آنان علیرغم وجود امپراطوری عثمانی فقط در چارچوب مناسبات استعماری و تمرکز بر نقش بریتانیا به عنوان بازیگر جدید منطقه خلیج فارس قابل تحلیل است، بلکه بخش اعظم از نقشه فعلی خاورمیانه که بحران ساز شده است، توسط استعمار گران بریتانیایی و فرانسوی ترسیم شده است.پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، انتخاب تاریخی بریتانیا در تغییر حمایت از خاندان شریف حسین حاکم حجاز به قبیله آل سعود که بر ریاض و نجد حکومت داشت، آینده سیاسی منطقه را کاملا دگرگونه کرد.قبیله ای بدوی و صحرا نشین با عقاید دینی دگم، بر شریف حسین که مدعای رهبری جهان عرب و خلافت اسلامی را داشت ترجیح داده شد.چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟این نامه صرفا به عنوان یک نامه سرگشاده برای جوانان غربی نباید مورد توجه قرار گیرد.اگرچه فعالیت های نمادین مانند اهدای ترجمه نامه به مردم در خیابان های شهرهای اروپایی و یا برگزاری همایشها و کنفرانسها به عنوان بیلان کاری جذابی برای نمایندگی های جمهوری اسلامی قابل تصور است، اما اهمیت آنرا به اقدام نمایشی فرو می کاهد.این نامه می بایست به عنوان متن بنیادین دیپلماسی عمومی کشورمان در شرایط کنونی جهان ملاحظه گردد.رایزنی های فرهنگی به جای اقدامات شعاری و نمایشی می توانند اقدامات زیر را دستور کار خود قرار دهند:الف- طبیعی است که نظام رسانه ای مسلط تحت تاثیر لابی های کشورهای منطقه (به ویژه اسراییل و عربستان) حاضر به انتشار مفاد اصلی نامه نیستند، لذا به جای فرافکنی، باید به دنبال راه چاره بود مثلا می توان تلاش کرد در مطبوعات آلترناتیو و مستقل تر بخشهایی از نامه منتشر و یا خبری بی طرفانه از آن منتشر شود.ب - به جای اصرار به برگزاری همایشهایی با مهمانان های همیشگی با موضوع این نامه، رایزنی های فرهنگی در برگزاری همایشهای علمی با موضوع یکی از مفاد نامه (مثلا استعمار و زمینه های سیاسی افراطی گری تکفیری) با همکاری دانشگاههای معتبر کشورهای محل ماموریت خود اقدام کنند. انتشار مقاله در مجلات محلی با محوریت مفاد نامه نیز باید در دستور کار قرار گیرد.ج- تولید مستند های سیاسی/ خبری حرفه ای به زبانهای مختلف، انتشار آنها در شبکه های فرامرزی ایران، تولید پویا نمایی ها و کلیپ های کوتاه به زبانهای مختلف براساس محتوای نامه برای شبکه های اجتماعی از سایر اقدامات لازم می باشد.این گونه اقدامات در چارچوب دیپلماسی عمومی کشورمان، انحصار رسانه ای خبری فعلی را شکسته و منافع ملی ما را به بهترین شکل تعقیب می نماید.8066
12/09/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]