تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830373579




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معلولیت دانشگاه های استان کردستان برای تحصیل معلولان


واضح آرشیو وب فارسی:کردتودی: یکی از دانشجویان معلول دانشکده فنی یزدان پناه گفت: با توجه به اینکه رشته کامپیوتر هستم مجبور به استفاده از سایت دانشگاه هستم اما این سایت در طبقه پنجم قرار دارد, آسانسوری هم وجود ندارد حالا خودتان فکر کنید دوستانم با چه سختی و مشقتی من را به طبقه پنجم میبرند شاید اگر در طول تحصیلم کمک دوستان و همکلاسی هایم نبود هیچوقت نمی توانستم ادامه تحصیل دهم و اصلا شخصی به اسم پدرام یوسفی وجود نداشت اما دوستانم به من لطف دارند و هر جایی که لازم باشد من را در آغوش می گیرند.به گزارش کُردتودی، به نقل از خبرنگار کُرددانش , ثبت سوم دسامبر با عنوان روز جهانی معلولان در تقویم ملت های مختلف جهان، بهانه ای است برای اینکه بار دیگر مسائل و مشکلات مربوط به بزرگترین اقلیت جهان در اذهان پر دغدغه مردم و مسئولان تداعی شود, این روز به مناسبت تصویب قانون برنامه جهانی در ارتباط با معلولین از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1992 نامگذاری شد تا شاید برای ارتقاء رشد اذهان عمومی، افزایش آگاهی مردم و تقویت حس مشارکت آنها در مسائل مربوط به معلولیت های مختلف اقدامی صورت گرفته باشد. در آستانه 12 آذرماه، به سراغ یکی از دانشجویان معلول دانشکده فنی یزدان پناه سنندج رفتیم که با وجود معلولیت، دست از تلاش در راستای کسب علم برنداشته و با هر سختی است، به سمت هدفش حرکت می کند. پدرام یوسفی دانشجوی معلول و ترم آخر رشته کامپیوتر دانشکده فنی یزدان پناه است, دانشجویی ویلچر نشین با صورتی مهربان همراه با شیطنت, پدرام (البته بیشتر خودش دوست دارد که با اسم کوچک صدایش کنم) مادرزادی از نعمت پا و راه رفتن بی نصیب بوده و مجبور به استفاده از ویلچر شده است میگوید: پا به زمینی گذاشتم که همه بر روی دو پای خود راه میرفتند و من ... می گوید براساس چیزی که در شناسنامه ام نوشته اند 20 سال سن دارم اما خودم احساس می کنم بیش از 24 سال سن دارم, علت این حرفش را می پرسم جواب می دهد کسانی که مثل من تنها می شوند بیشتر با افرادی بزرگتر از خود, هم صحبت می شوند به همین دلیل حرف هایی که من میزنم همیشه بزرگتر از سنم است. یادآور نمی شود: تحصیل در مدارس عادی تجربه بودن در فضایی را برایم فراهم آورد تا به تعامل با افراد غیر معلول پرداخته و خود را در رقابتی هرچند نا برابر با انها محک بزنم، تواناییی هایم را نیز برای مبارزه با زندگی و تلاش در جهت به دست آوردن نداشته هایم بالا ببرم, نداشته هایی که آنها را حق مسلم هر انسان می دانم. پدرام یوسفی با اشاره به اینکه معلولین جسمی مهجور هستند گفت: من روی ویلچر
می نشینم و همین موضوع اجازه بالا و پایین رفتن از پله را از من می گیرد ولی ساختمان ها و فضای دانشکده فنی یزدان پناه سنندج برای معلولین مناسب سازی نشده است, داخل دانشکده پر است از پلکان و این رفت و آمد من را با مشکل مواجه می کند, زحمتم به دوش همکلاسی هایم می افتد یعنی جور نبودن پلکان را دوستانم می کشند دستشان درد نکند. این دانشجوی معلول دانشکده فنی یزدان پناه ادامه می دهد: با توجه به اینکه رشته کامپیوتر هستم مجبور به استفاده از سایت دانشگاه هستم اما این سایت در طبقه پنجم قرار دارد, آسانسوری هم وجود ندارد حالا خودتان فکر کنید دوستانم با چه سختی و مشقتی من را به طبقه پنجم میبرند شاید اگر در طول تحصیلم کمک دوستان و همکلاسی هایم نبود هیچوقت نمی توانستم ادامه تحصیل دهم و اصلا شخصی به اسم پدرام یوسفی وجود نداشت اما دوستانم به من لطف دارند و هر جایی که لازم باشد من را در آغوش می گیرند. می گوید: جدای از ساختمان آموزشی و کلاس های درس, ورودی کتابخانه دانشگاه هم پلکان دارد و باز دوستان زحمت می کشند, هر چند علاقه زیادی به تماشای فوتبال و فوتسال دارم(البته بیشتر دوست داشتم بازی کنم اما...) اما برای دیدن بازی هم دانشگاهی هایم , سالن فوتسال دانشگاه هم نمی توانم بدون کمک دوستان بروم چون آنجا هم پله دارد. تنها درخواست پدرام از مسئولین دانشگاه نصب یک بالابر کوچک است که روی پله ها وصل شود, هزینش طبق گفته پدرام تقریبا دومیلیون و سیصد هزار تومان است حتی به مسئولین دانشگاه هم گفته که خودم بخشی از هزینه را پرداخت می کنم اما باز قبول نکرده اند. می گوید: ترم اول داد زدم, ترم دوم داد زدم اما از ترم سوم وقتی دیدم فایده ای ندارد ساکت شدم, هر چند من امروز ترم آخر هستم و با هر بدبختی بود در کلاس های درس حاضر شدم اما آیا مسئولین دانشگاه می توانند تضمینی به من بدهند که بعد از من دیگر هیچ معلولی به این دانشگاه نمی آید اما نمی توانند این تضمین را دهند به همین دلیل من نیز از درخواستم, از اعتراضم دست نمی کشم . سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی از نحوه رفت و آمد از خانه تا دانشگاه می پرسم می گوید: هر چند خانه ما نزدیک دانشگاه است و با ویلچر این مسیر را می آیم و میروم اما شرایط کوچه ما طوری است که اگر برفی ببارد باید با هلی کوپتر پایین بیاییم می خندد و ادامه میدهد هر چند لاکپشت وار به دانشگاه میرسم اما مهم این است که بالاخره می رسم. به گفته پدرام معلولان کوهنوردان بدون یخ شکن هستند, معلول محکوم است که موفق شود چون محکوم به زندگی کردن است چون باید مایه امید باشد برای سایر افراد جامعه و نشانه ای باشد از حضور خدا که دیگران با دیدن ما معلولین به فکر خدا بیفتند. ادامه می دهد: آری من برگزیده ام چون دیگر برگزیدگانی که از تن خاکی خود چشم ، گوش ، جسم و ذهن مان در پیشگاه حضرت دوست به امانت گذاشته است. حضرت دوست ما را برگزیده است تا به ما بیاموزد که هر چیزی ارزش دیدن و هر صدایی ارزش شنیدن ندارد و هر راهی را نباید رفت, مثل دیگران بودن هنر نیست بلکه با بال شکسته پریدن هنر است, ما پریدن با بال شکسته را هزاران هزار بار تجربه و احساس کرده ایم و هیچوقت نومید و سر افکنده نشده ایم چرا که شیرینی و لذت موفقیت را احساس کرده ایم . شاکرم پایی ندارم تا ره کج را روم گر مرا کج رفتن است پایی نباشد بهترست از پدرام در مورد کمک های بهزیستی می پرسم در جواب می گوید: هرکس با هر درصد معلولیت یکبار برحسب تقدیر سر و کارش به سازمان بهزیستی می افتد من نیز شاید بیشتر از سه دفعه به بهزیستی نرفتم چون برای رفتن پیش رییس بهزیستی باید سه طبقه پله آن هم بدون آسانسور بالا بروی که این برای من و امثال من مقدور نیست(البته شاید این خصلت مسئولین ماست که اون بالا بالا ها باشند و دسترسی به آنها مثل طی کردن هفت خان رستم باشد) شاید اگر ارکان و سازمان دیگری شرایط ساختمانش این چنین بود غمی نبود ولی اینکه ساختمان خود بهزیستی کردستان بدون آسانسور است و برای معلولان مناسب سازی نشده جای بسی تامل دارد. به گفته خودش کمکی از لحاط شهریه دریافت نکرده و می گوید شاید حق من این نباشد, پدرام باید شرایطش بهتر از این بود اما دارد نفس کم می آورد دغدغه دارد, دغدغه رفت و آمد, دغذدغه شغل, دغذغه ازدواج, دغدغه... این دانشجوی دانشکده فنی یزدان پناه تصریح می کند: شاید تمام حرف هایی که میزنم برای آنهایی که سالم هستند قابل درک نباشد اما باید دنیا را از دید یک معلول ببینید تا بتوانید مشکلات آنها را در ک کنید, پدرام و هزاران پدرام دیگر سرمایه های این جامعه هستند که در صورت عدم توجه و نبود بسترهای مناسب ...بماند. تاکید می کند: من همه این سختی ها را تحمل کردم به امید اینکه روزی بتوانم برای پدر و مادرم کاری کنم که حداقل یک قطره از اشک مادر، یک خط از چروک های پیشانی پدر را که همه به خاطر من ایجاد شده است جبران کنم؛ اما برای انجام این کار به حمایت دوستان و مسئولان نیاز دارم. برخلاف چهره همیشه خندانش غم های سنگینی بر دل دارد می گوید: همیشه دردی جانکاه وجود ما معلولان را می لرزاند, بال هایمان را شکسته تر میکند ، تیر هایی وجودمان را هدف میگیرند که از آن گذشتن سخت است ، مثل بی توجهی مثل نگاه ترحم امیز مثل... کسانی که مرا ناتوان می بینند ، کسانی که پر پرواز م را نمی بینند مرا باور کنید ، توانایی اندیشه ام را، فکرم را ، ایمانم را ، حتی جسمم را مثل خودم باور کنید, باور کنید که من می توانم پر پروازم را که اندیشه و همتم است تا بیکران عالم پندار بگسترانم اگر نگاهتان را با من مهربان کنید و فرصت ابراز وجود به من دهید و چون دیگران فرصتی برابر به من ببخشید. به گفته خودش نمـــــــــی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی و سراسر وجودت پر از دردهای جسمی و روحی باشد و انسانهایی که از کنارت عبور میکنند در دلشان آهی بکشند ولی تو, اُمیدوار باشی که آنها با دیدنت، لحظه ای خدا را شکر بگویند, نمی دانی چه لذتی دارد که از برخی لذت ها - مانند راه رفتن - محروم باشی ولی غم ِ این محرومیت به یادت بیاندازد که جسم - دیر یا زود - رفتنی است, پس چرا غصۀ لذت های فانی را بخـــــــــوری یک لحظه فکر کنید که افرادی امثال پدرام قرار است چگونه رفت و آمد کند, آیا اتوبوسی و یا تاکسی برای آنها مناسب سازی شده؟ پیاده رو ها چطور؟ به گفته خودش بیش از 2 ماه است بجز مسیر دانشگاه و خانه دیگر جایی نرفته شاید چون ما شرایطی برایش فراهم نکرده ایم که بتواند بدون هیچ دغدغه ای بیرون بیایید و از فضا و امکاناتی که اکثر مردم از آن استفاده می کنند بهره بگیرد شاید چون مسئولین ما در برنامه ریزی ها و طرح های خود کوچکرین توجهی به شرایط این معلولان نمی کنند. آیا بهتر نیست در روز جهانی معلولین فکری هم به حال دانشجویان معلول کنیم؟ گذاشتن رمپ, انتقال کلاس های درس به طبقات اول دانشگاه و ... آیا هزینه زیادی خواهد داشت؟ اصلا آقایان مسئول شده یک روز, یک ساعت حتی یک ثانیه روی ویلچر بنشینید و در خیابان ها و امکان عمومی و غیر عمومی شهر گشتی بزنید تا درک کنید امثال پدرام یوسفی با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند, با چه مشقتی روزگار می گذرانند؟برای یک لحظه هم شده بنشینید روی ویلچر تا متوجه شوید که افراد دارای معلولیت برای حضور در جامعه تنها با مانع معلولیت روبرو نبوده بلکه با مانع بزرگ عدم تناسب سازی اماکن عمومی و فضاهای اداری نیز روبرو می باشند . (البته شاید لازم باشد این را هم بگویم که وضعیت پیاده رو ها و خیابان های این شهر برای افراد سالم هم مناسب نیست چه برسد به معلولان با ویلچر و عصا, از چاله و چوله و دست انداز بگیرید تا پستی و بلندی و ناهمواری و ...) البته روی کاغذ مدیران محترم، ادعا می کنند که مناسب سازی انجام شده است اما شیب های ورودی غالب بانک ها و ادارات دولتی که ویترینی و تزئیناتی طراحی شده اند و حتی عبور از این قسمت برای افراد سالم بخاطر شیب تند و لغزندگی خطرساز می باشدچه برسد به افراد دارای معلولیت ! معلول از آن واژه هایی است که شرح الفاظیش و مصداق اجتماعیش، تفاوت و فاصله فراوان دارد. معلول در لغت آبستن معنای ناتوانی و نیاز است و در اجتماع ناظر بر صبر پیشگانی است که جزئی از توان ظاهری خود را داده اند و بسیاری بر توانمندی های پنهان خود افزوده اند، و این بیان نه اغراق است نه چاپلوسی بلکه کوتاهترین گزارشی است بر تمجید روز جهانی معلولین و تقدیر از آنهائیکه چنانچه عضو ناقصی دارند، افکارشان نافذتر است و چنانچه ذهنشان نارساست، در عوض عواطف و احساساتشان جانفزاست . پدرام با چرخیدن چرخ ویلچرت، جهان نیز می چرخد. جهانی که تو خود ساخته ای، جهانی زیبا که حتی انسان های بدون ویلچر، آنان که بر پا ایستاده اند، هرگز طعم شیرین آن را نخواهند چشید. جسم نشسته تو، بلندتر از قامت هر ایستاده ای سر به آسمان می ساید و تو چرخ ها را می دوانی تا قصیده بلند توانایی ات را برای چشم هایی که تو را ناتوان می بینند، بخوانی. امروز همه می دانند که مدرسه، دانشگاه، کتابخانه، اتوبوس، مترو، قطار، سینما، پارک و … و هر گونه امکان عمومی باید در دسترس همه آدم های معلول و_ غیر معلول باشد, امروز, این روزها, اکنون, حالا, از همین حالا و برای همیشه افراد دارای معلولیت را باور کنیم و برای رسیدن به آرمانمان، شهر بدون پله، تلاش کنیم, شهری که در آن پله های “ آن ها نمی توانند، آن ها ناتوانند” از ذهن آدم ها پاک شده است، شهری که در آن همه با هم با فرصت های برابر زندگی می کنیم و دیگر هیچ وقت به خاطر پله ها به توانایی آدم ها شک نمی کنیم . شاید باید بار دیگر تصویر معلولی را ببینیم تا شاید بیدار شویم از خواب زمستانی عمر که معلولیت اگرچه سخت است و دشوار و یک معلول دست و پا ندارد ولی می تواند روی مغزش راه برود و با چشمانش بنویسد و به تصاحب دربیاورد آنچه که انسان های سالم نتوانستند به آن برسند. آن ها توانایی دارند که انسان های سالم ندارند، به درجاتی رسیده اند که انسان های سالم نخواهند رسید. آنقدر در هیاهوی خود ساخته خود غرق شدیم که فراموش کردیم در چند قدمی ما کسانی هستند که مثل من و شما حق حیات دارند، نیاز به امکانات بهداشتی و خدماتی دارند، تفریح و سرگرمی می خواهند، شغل، درآمد، مسکن، ازدواج و همه نیازهای یک فرد عادی حق طبیعی آنها است. به امید روزی که شاهد جوانه زدن استعدادهای خاموش معلولان و دل گرمی دیده پر رنج شان باشیم... ای کاش همگی احساس مسوولیت کنیم و بار سنگین مسوولیت رسیدگی به مشکلات را فقط بر عهده شخص، نهاد یا سازمان خاصی قرار ندهیم, ای کاش حیطه مسوولیت هایمان را وسیع گردانیم و برای داشتن یک زندگی سرشار از آرامش و آسایش به فکر همنوع خود نیز باشیم و این نکته را فراموش نکنیم که شاید خدای ناکرده روزی ما نیز طعم معلولیت را بچشیم . ای کاش غبار دلهایمان را با یاد و توکل بر پروردگار مهربان و بخشنده بزداییم و به احکام الهی و وظایف انسانی خود عمل کنیم. ای کاش دایره دیدمان را وسیع گردانیم و فرهنگ درک معلولیت و برخورد با اقشار مختلف معلولین را بیاموزیم, ای کاش باور کنیم شاید در پس بسیاری از جسم های ناتوان و آسیب پذیر، روحی بزرگ و افکاری والا نهفته باشد و ای کاش یاد بگیریم که خیلی راحت از کنار مسائل عبور نکنیم . پدرام یوسفی دانشجوی دانشکده فنی یزدان پناه معلول جسمی کردستان کرددانش دانشجو


پنجشنبه ، ۱۲آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کردتودی]
[مشاهده در: www.kurdtoday.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن