واضح آرشیو وب فارسی:دزنا 24: امسال مردم استان خوزستان برای خدمت به زوار اربعین “جان” در کف اخلاص گذاشته و این روند در مرزهای شلمچه و چزابه با معنویت خاصی با نزدیک شدن به روز اربعین به اوج خود رسیده است.به گزارش سایت خبری و اطلاع رسانی دزنا ۲۴، به همراه تنی چند از خبرنگاران استان برای بازدید از حرکت میلیونی زوار اربعین، اهواز را به قصد مرز چزابه ترک کردیم، “طریق الحسین” که از ابتدای سه راه حمیدیه ـ سوسنگرد آغاز می شود حرف زیادی برای گفتن دارد، از نصب بیرق های سیاه و قرمز و سبز که پیام های عاشورایی بر آنها نقش بسته تا زائران پیاده و موکب ها که گویا شبانه روزی دست از خدمت به زوار برنمی دارند. جاذبه های “طریق الحسین” فرصت صحبت کردن با هم را از ما گرفت و اغلب ساکت دو طرف جاده را نگاه می کردیم، کم کم وارد جاده بستان شدیم حرکت ماشین کند شد، اینجا حال و هوای دیگری دارد، در طول مسیر پر بود از زائرانی که با پای پیاده قصد کربلا کرده بودند. پیر، جوان، زن و مرد، کودکانی که با نشستن بر روی شانه های پدران خود شاید لذت بیشتری از این راهپیمایی را می برند. تقریبا ورودی چذابه که ۲۵ کیلومتر با بستان فاصله دارد کنار جاده به فاصله چند متر، نان پختن زنانی توجه من رو به خود جلب کرد، به راننده گفتم نگه دارد، خودم را به آنها رساندم، برای اینکه بتوانم با آنها صحبت کنم کمی خم شدم، سلام و احوالپرسی کردم، و آنها همانطور که نان می پختند گرم جواب من را دادند. نان برنجی می پختند… نان برنج یا به عبارتی “عیش سیاح” نانی است که از آرد برنج و بیشتر از برنج محلی که (عنبوری) نامیده می شود و رایحه خوش دارد، درست می شود و نزد عرب های خوزستان طرفداران زیادی دارد. از آنان پرسیدم چند سال است که برای زائران نان می پزند یکی از زنان که “ام ناصر”خطابش می کردند، گفت: نخستین سالی است که نان برای زائران می پزیم. *نمی توانیم نذری زیادی بدهیم/ شب تکالیف مدرسه ام را انجام می دهم و صبح خدمت به زوار “ام ناصر” در حالی که با تکه چوب کوچکی که در دست داشت آتش زیر “تاو” که بر روی آن نان می پختند را مرتب می کرد افزود: ما زندگی عشایری داریم و در چادر زندگی می کنیم. وی با اشاره دست، به پشت سر خود اشاره کرد و ادامه داد: روستای ما آنجاست زیاد دور نیست. از “ام ناصر” می پرسم چطور شد تصمیم گرفتی برای زوار نان بپزی و، او چنین پاسخ داد: پسرم سجاد ۱۱سال دارد، هر روز که از مدرسه برمی گردد کنار جاده می ایستد و زائران پیاده را که از اینجا می گذرند تماشا می کند، سجاد دوست داشت مثل هم سن و سالان خود که در کنار بزرگترها به زائران کمک می کنند چیزی را درست کند و به زوار بدهد. “ام ناصر” اضافه کرد: دستمان خالی است و نمی توانیم نذری زیادی بدهیم به خاطر همین است دو کیسه آرد برنج مصرفی خودمان را نذر زائران کردم و سجاد فقط به خاطر اینکه خود نیز نذری را تقدیم زائران بکند برای نخستین بار آب از رودخانه برداشت و چایی درست کرد و به دست زائران داد. سجاد پسری لاغر و گندمگون بود که در کنار مادرش ایستاده بود و به دقت صحبت های ما را دنبال می کرد. از سجاد پرسیدم چرا با آب رودخانه چایی درست کردی؟ و او می گوید پس به زائران چه بدهم؟ سادگی و مهربانی و مهمانداری در تمام وجود این بچه احساس می شد به سجاد گفتم پس کی وقت می کنی درس بخوانی؟ و او می گوید: نگران نباش درس من عالی است صبح مدرسه می روم، ظهر نهاری می خورم و می آیم کنار جاده برای خدمت به زائران و شب، تکالیف مدرسه ام را انجام می دهم. به سجاد می گویم آب رودخانه کثیف است چرا با این آب چایی درست می کنی و او می گوید: فقط روز اول با آب رودخانه بود چون فکر می کردم مادرم مخالفت کند و نگذارد چایی درست کنم. وی اضافه کرد: هر روز یک بشکه آب تصفیه پر می کنم و کنار جاده می آورم و از آنجا چند بار چایی درست می کند. سجاد، چای های خود را نیز به ما تعارف کرد و همانطور که گرم صحبت با سجاد بودم، پیرمردی سالخورده با این سوال که شما از طرف کجا آمده اید؟ بلافاصله گفت: روستای ما برق ندارد، آب ندارد! *شب را با نور فانوس به صبح می رسانیم پیرمرد که کنار ما آمد کم کم چند نفر از اهالی روستا دور ما را گرفتند و هر کدام از مشکلی از روستایشان می گفت. روستای محل زندگی سجاد، “دارشیاع” نام دارد و عشیره بزرگی به نام “عشیره سید هادی” در آن زندگی می کردند که از جنگ تاکنون هیچ گونه تغییر و تحولی را در خود ندیده است، اینها را “ابوعلی”، بزرگ عشیره می گوید. ابوعلی با اشاره دست تیر برق های کنار جاده را نشان داد و افزود: فاصله روستا تا جاده فقط چند متر است اما ما شب را با فانوس به صبح می رسانیم. وی خاطر نشان کرد: تابستان تمام شرجی و گرما را در چادر به سر کردیم ماه رمضان کهنه ای خیس را بر روی صورتمان می گذاشتیم تا به واسطه کمی خنک شدن تحمل روزه برای ما آسان شود. *تازه به سمت بخشداری منصوب شده ام/ پیگیری مشکلات این روستا بعد از اربعین برای پیگیری مشکلات با بخشدار تماس گرفتم، بخشدار بستان اما معتقد است جمعیت ساکن در روستای “دار شیاع” کوچ نشین هستند و اغلب کسانی که در آن روستا رفت و آمد می کنند، فعال اقتصادی هستند. سید قاسم موسوی در گفت وگو با خبرنگار فارس در اهواز با بیان اینکه یک ماه و نیم است که به سمت بخشدار بستان منصوب شده و اطلاعات کافی در مورد این روستا ندارم اظهار کرد: تمام منابع و زمین های این روستا ملی هستند و سند شخصی ندارند. وی ادامه داد: تا آنجایی که اطلاع دارم چند روز قبل کسانی که در روستا حوضچه های پرورش ماهی دارند چون از پمپاژ آب استفاده می کنند به منظور تمدید قرارداد آب به سازمان آب و برق مراجعه کردند. موسوی بیان کرد: با توجه به نزدیک شدن به مراسم اربعین و مراجعه خیل عظیم زوار به مرز چزابه تمام مسئولان در منطقه دشت آزادگان درگیر برگزاری هر چه بهتر مراسم هستند، بنابراین موضوع روستای “دارشیاع” را بعد از مراسم اربعین دنبال می کنم. هوا کم کم تاریک می شود و “سجاد” آخرین استکان های چای خود را به دست نخستین زائران از راه رسیده می دهد برخی از زائران دقایقی را برای استراحت درنگ می کنند تا با نوشیدن یک استکان چای که شاید هزاران زائر از آن استکان نوشیده بودند توان دوباره ای برای راه رفتن پیدا کنند، آتش زیر “تاو” ام ناصر، سرخی خود را از دست می دهد و همه اهالی روستا می روند تا به خواب عمیق خستگی روزانه را جبران کنند. گزارش از: عاطفه اسماعیلی منش اشتراک مطلب با :
سه شنبه ، ۱۰آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دزنا 24]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]